به نظر می رسد تهدیدات داخلی مهمتر و نقش آفرین تر از تهدیدات خارجی است و تهدیدات خارجی زمانی قرین با موفقیت است که کشور در داخل دچار ناهماهنگی و اختلاف و فترت و سستی باشد.
محمدحسین بنی اسدی، سرکنسول سابق ایران در لاهور پاکستان و کارشناس مسائل شبه قاره در یادداشتی برای جماران نوشت:
تاریخ پر فراز و نشیب ایران طی قرون گذشته شاهد برهه هایی حساس و سرنوشت ساز بوده که برخی موارد منجر به دگرگونی های عظیم در خاک پهناور ایران شده است؛ لشکرکشی و تجاوزهای بیگانه، درگیریها و اختلافات داخلی، مداخله همسایگان ایران ستیز، نقش و خیانت ستون پنجم داخلی، ظلم و ستم حکام وقت و نادیده گرفتن حق و حقوق مردم و سرانجام شورشهای داخلی هرکدام به تناسب اهمیت و جایگاه خود نقشی در برهه های حساس و سرنوشت ساز ایفا کرده و عوارض و عواقب ویرانگری را برای کشورمان رقم زده است .
در تاریخ دویست ساله گذشته برخی برهه ها حوادث و وقایع تلخی را بر کشورمان تحمیل کرده، ولی خوشبختانه برخی موارد با اندیشه ورزی و همدلی ملی نقش بر آب شده است.
اکنون به ویژه بعد از اقدامات جنایتکارانه اسرائیل در حمله نظامی به ساختمان کنسولگری در دمشق و هدف قرار دادن نیروهای مستشاری جمهوری اسلامی در سوریه، به نظر می رسد درجه التهاب و کشمکش با اسرائیل به سطح قابل احتراقی رسیده است. امید است با درایت و اقتدار و بدون برخورد احساساتی در این مقطع حساس و سرنوشت ساز پاسخی درخور و شایسته و اندیشه محور بدون افتادن به دامی که نتانیاهو به دنبال آن است یعنی کشاندن ایران به جنگ مستقیم با اسراییل و طبعا آمریکا، یک بار دیگر هوشیاری و تیزهوشی ایرانی را در این مقطع حساس به رخ جهانیان بکشانیم و در صفحات تاریخ برای آیندگان به یادگار بگذاریم ، به قول حافظ مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش.
عملیات نظامی اسراییل علیه مستشاران ایران در سوریه و تهدید به عملیات تروریستی موساد در ایران برای تحریک ایران به اقدامی که می تواند برای کشورمان سرنوشت ساز باشد همزمان با اقدامات تروریستی گروه جیش العدل در استان سیستان و بلوچستان کشورمان، ضرورت این هوشیاری مسئولین را دو چندان کرده و ایجاب می کند که حکومت، رسالت تاریخی خود را نسبت به هدایت سکانکشتی ایران به ساحل نجات با آسیب شناسی و توجه به جمیع جهات و عبور از موانع مختلف با همدلی و هماهنگی ملی را به نحو احسن انجام دهد و در سینه تاریخ ثبت کند.
با نگاهی عمیق به اطراف و اکناف در می یابیم که در این مقطع حساس نه تنها با تهدید اسرائیل و آمریکا مواجه ایم بلکه با طیفی از تهدیدهای خارجی و داخلی نیز روبروهستیم لذا امنیت و حفظ ایران و توسعه آن ایجاب می کند که همه تهدیدها را با دیده بینا بنگریم و با هوشیاری کامل با آنها برخوردهای مناسب انجام دهیم که در پیشگاه تاریخ و نسل های آینده ایران مورد سرزنش و شماتت قرار نگیریم.
بزرگترین تهدیداتی که ایران با آن مواجه است؛ در این برهه حساس که پیرامون ایران را موجی از ناامنی و بی ثباتی فرا گرفته در ایران همه از تهدیدات فرامرزی و خارجی به ویژه اسرائیل علیه کشورمان صحبت می کنند در حالی که اگر به تاریخ ایران در چند صد سال گذشته نظری گذرا بیفکنیم بدون اینکه نقش عامل خارجی را منکر شویم میتوانیم به عوامل و عناصر سرنوشت ساز دیگری پی ببریم که همیشه از چشم حکام به دور مانده است. تهدید عناصر بیگانه محور معمولا زمانی با موفقیت همراه می شود که سرزمین اصلی ایران در اثر مشکلات و معضلات داخلی دچار ضعف -و سستی ملی شده باشد- تاریخ گواه است که اصولا گروه حاکم بر ایران تا زمانی که در رأس قدرت بوده عموم مردم را رعیت شمرده و نقش و جایگاهی برای آنان قائل نیستند. لذا همیشه صدا و فریاد خیرخواهانه و حق طلبانه مردم را نادیده گرفته و تنها زمانی که کار از کار گذشته به آن اعتراف کرده اند . در این مختصر به برخی از عناصر و عواملی که طی چند دهه گذشته در کشورمان نادیده و منشا بروز تهدید ملی شده اشاره می رود.
۱-بی اعتمادی بین ملت و دولت: این عامل باعث یاس و ناامیدی و نارضایتی بین دولت و ملت گشته که در برهه هایی نقش خود را در خالی کردن پشت حکومت ایفا کرده و حکومت وقت را به سقوط کشانده است. خلقیات ایرانیان باعث شده که همیشه بین دل و زبان مردم هزاران فرسنگ فاصله باشد و از سوی دیگر حکام نیز بعد از استقرار در مسند قدرت؛ توان مردم را نادیده گرفته و برای آنان جایگاه بایسته قائل نباشند ؛ در نتیجه اغلب بین حکام و ملت «رعیت» هیچگونه همدلی حاکم نبوده و در عوض با حفظ ظاهری هر کدام در صدد پیشبرد برنامه های خود بوده اند و سرانجام با فرا رسیدن روز واقعه فرصتی برای ترمیم باقی نمی گذارد ؛یادمان باشد که شاه در واپسین لحظات اقرار بر شنیدن صدای ملت کرد که کار از کار گذشته بود.
۲-شکاف بین مرکز و پیرامون(داخلی): این عامل تخم تبعیض، بی عدالتی؛ بدبینی و تفرقه و گریز از مرکز را می پراکند و چون آتش زیر خاکستر در زمان و برهه مقتضی خود را نمایان می کند. در طول تاریخ کشورمان؛ متاسفانه شکاف بین مرکز و پیرامون حاکم بوده؛ از این رو بعضا به اعتراض و شورش پیرامون علیه مرکز منجر شده که مرکز نیز به جای رفع این شکاف، با گسیل نیرو از مرکز یا توسل به اقوام محلی وابسته تنها در فکر سرکوب بر آمده است . با ظهور صفوی و رسمیت یافتن تشیع به عنوان مذهب رسمی؛ اهل تسنن که حاضر به تغییر عقیده خود نبودند به پیرامون رانده شدند و از طرف دیگر با بهره وری از نفوذ هم مسلک های خود در مناطق برون مرزی بعضا با مرکز ایران در چالش و تقابل بوده اند و در مقاطعی به خصوص در نتیجه تحریک بیگانگان به تغییر مرزهای کشورمان و از دست دادن مناطقی از خاک ایران منجر شده که جدایی بحرین و هرات از آن نمونه است.
۳-مشکل معیشت مردم و احساس عقب افتادگی: زمانی که مردم با مشکل معیشت مواجه شده و خود را عقب مانده تر از همسایگان احساس می کنند و زمامداران را بی توجه به ملاحظات خود می پندارند، در این صورت عوارض خطرناکی در کمین کشور قرار می گیرد؛ این مورد نیز بر اساس خلقیات ایرانیان تا حدی از طرف مردم تحمل شده، ولی سرانجام در زمان بحران و وخامت اوضاع(از جمله گرانی افسار گسیخته و قحطی) در زمان مقتضی سر باز کرده و تغییرات خونباری را در کشور رقم زده است.
۴-نادیده گرفتن هویت و غرور ملی: مردم ایران با پیشینه تاریخی و فرهنگی انتظار دارند که هویت و غرور ملی آنها توسط دولتمردان پاس داشته شود و شاهد سربلندی خود در مجامع خارج از ایران باشند. بدیهی است هر اقدام خلاف آن مردم را به نوعی شکست هویتی و سرکوفت خفته مبتلا می کند که در بزنگاههای حساس؛ مردم در تقابل با اراده حکام قرار گرفته و سرنوشت نامیمونی رقم خورده که برای حکام و کشور غیر قابل جبران است .
۵-سنگین کردن تعهدات نسبت به امکانات برون مرزی: زمانی که اوضاع مالی و معیشتی مردم در داخل کشور در حد مطلوبی نباشد ایجاد تعهدات بیش از امکانات؛ بار سترگی بر دوش مردم است و مستمسکی برای انتقاد و اعتراض آنان فراهم می کند؛ از سوی دیگر چالش منطقه ای و بین المللی متعدد برای کشور به ارمغان می آورد که در مجموع به نابسامانی اوضاع داخلی می انجامد .
۶- فرسایش قدرت دولت، چالش ها و نارضایتی های داخلی و از سوی دیگر عدم انعطاف دولت ها همگی منجر به فرسایش و در نتیجه ضعف اقتدار دولتها شده که بیگانگان ایران ستیز با علم و آگاهی از این ضعف معمولا علیه ایران چنگ و دندان نشان می دهند.
۷- تقابل مذهب و فرهنگ: ایران مرکز و پایگاه جهان تشیع محسوب می شود، ولی برخی عناصر کج اندیش و کوته فکر یا معرض و مشکوک به جای تحکیم باورهای ملی و مذهبی در جهت تقابل آن تلاش می کنند. تجربه تاریخی نشان داده که در یک تقابل ملی و مذهبی پیروز میدان ملیت و فرهنگ ملی بوده است.
۸-نادیده گرفتن هویت و غرور ملی: زمانی که ایرانیان با همه امکانات مادی و معنوی نتیجه نوع حکمرانی نسبت به هویت و غرور ملی خود دچار تحقیر و احساس تحقیر گردند زمینه نارضایتی و گسست و ناآرامی داخلی میسر و مقدور می شود.
۹-احساس عقب افتادگی نسبت به کشورهای همسایه: در عصر کنونی جهانی شدن و انقلاب اطلاعات، مردم توسعه و پیشرفت و سطح زندگی خود را با همسایگان مقایسه می کنند و هرگونه شکست و ناکامی و عقب افتادگی را به پای دولتهای خود می گذارند که در مجموع به تضعیف یکپارچگی ملی منجر میشود و کشور را در مقاطع حساس آسیب پذیر می کند.
۱۰-تبعیض و بی عدالتی در نحوه مدیریت و تقسیم و توزیع پست و ثروت: این پدیده بی عدالتی در تقسیم ثروت و مدیریت نیز از دید مردم پنهان نمی ماند و در ایجاد شکاف و نارضایتی بین لایه های جامعه نقش مهمی ایفا می کند.
در مجموع به نظر می رسد تهدیدات داخلی مهمتر و نقش آفرین تر از تهدیدات خارجی است و تهدیدات خارجی زمانی قرین با موفقیت است که کشور در داخل دچار ناهماهنگی و اختلاف و فترت و سستی باشد. از این رو تهدیدات خارجی موقت و گذرا و معلول مشکلات داخلی است و برای از بین بردن تهدیدات خارجی باید نخست به تحکیم و تقویت امور داخلی و رفع مشکلات و در نهایت انسجام ملی پرداخت.
حوادث اخیر در شرق کشور مستلزم اراده و اندیشه و همفکری و پرداختن ریشه ای به مشکلات مناطق مرزی به ویژه در بلوچستان و کردستان است. بدون یافتن علل و انگیزه ها و رفع آنها به یک راه حل دائمی و پایدار نخواهیم رسید.
وسعت، قدرت، امکانات، جمعیت ، ثروت و تاریخ کهن این سرزمین چون خاری در چشم بداندیشان و ایران ستیزان است لذا مسئولیت ایران دوستان در خنثی کردن خواب پریشان بد اندیشان ایران است . این مهم جز با رفع تهدیدات داخلی محور و انسجام و یکپارچگی ایران برای همه ایرانیان از بلوچ و کرد و آذری و عرب و ترکمن و فارس و لر و. ..و سایر گروههای قومی و دینی در این سرزمین پهناور ممکن نیست . همانگونه که راه دیپلماسی و مذاکره با بیگانگان فراهم است و سرانجام هر جنگی مذاکره است، ضروری است که دولت نیز در یک اقدام ملی خواسته ها و مطالبات مردم را بشنود و در جهت تحقق آنها بکوشد . به قول سعدی: «ـچو می توان به صبوری کشید جور عدو/ چرا صبور نباشم که جور یار کشم»
از 10 مورد تهدید زای فوق، همگی بومی محور و ناشی از سیاستهای داخلی است/ لذا دشمن خارجی در آن نقش تعیین کننده ندارد و تنها مترصد فرصت طلبی از آن است زیرا این موارد می تواند مستمسکی برای اعمال نفوذ و دخالت بیگانه فراهم کند.
در واقع این عوامل تهدید مانند موریانه درخت تنومند ملت دولت در ایران را دچار پوسیدگی می سازد که در این حالت نیازی به تندباد حوادث نیست و تنها در زمان مقرر با نسیم ملایمی از سوی دشمن خارجی این درخت تناور دچار شکنندگی و در نتیجه عوارضی ناگوار برای کشور در پی می آورد.
لذا منافع دراز مدت ملی ایجاب می کند که موانع راه همدلی و وحدت ملت -دولت که می تواند تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی را مورد تهدید قرار دهد با درایت و هوشیاری مدیریت و بر طرف شود. در این صورت هیچ قدرت بیگانه قادر به اعمال نفوذ و دخالت در امور داخلی ایران نخواهد بود.
تهدیدات خارجی و داخلی از دو مقوله جداگانه اند که حل و رفع تهدیدات داخلی ریشه تهدیدات خارجی را می سوزاند لذا باید با درایت و شکیبایی و سعه صدر با تهدیدات داخلی که زمینه مناسب در داخل نیز دارد برخورد کرد و دو تهدید داخلی و خارجی را با یک چوب نراند. زیرا نوع خارجی و داخلی تهدید هر دو منشاء و راهکارهای مختلفی دارند. همانگونه که مقابله با تهدیدات خارجی مستلزم مجموعه اقداماتی از جمله ضربه مستقیم نظامی، اقدام نیروهای نیابتی، عملیات ترکیبی و توسل به مجامع جهانی و دیپلماسی و... است. تهدیدات داخلی نیز راهکارهای خاص خود را دارد و در نهایت باید نوع برخورد با تهدیدات خارجی و داخلی را تفکیک و بر آن اساس راهگشایی کرد زیرا این تهدیدات منشا صرفا داخلی در چارچوب یکپارچگی ملی دارد ، به قول حافظ: «سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی/ شکایت از که کنم خانگیست غمازم».