پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: دبیر جامعه روحانیت مبارز با تأکید بر اینکه مجلس خبرگان قله تصمیمگیری سیاسی کشور است، گفت: خبرگان برای چنین مأموریتی ایجاد شده که کشور از یک رهبری و نظام و سازمان رهبری مناسب، شایسته و توانمند و مقبول مردم برخوردار باشد. این که کار روزمره، جاری و بالفعل لحظهای نیست و اساسش آن لحظه ویژه و خاص است که این مأموریت را خوب انجام بدهد.
مشروح گفتوگوی خبرنگار جماران با حجتالاسلام و المسلمین مصطفی پورمحمدی را در ادامه میخوانید:
چرا شخصیتی مثل شما که بیشتر در امور اجرایی، سیاسی و امنیتی حضور داشتهاید، تصمیم گرفتید که در این دوره وارد مجلس خبرگان رهبری شوید؟
صرفا در این دوره نبوده؛ من دورههای قبل هم شرکت کردم و این دوره برای حضور در مجلس خبرگان پذیرفته شدم. به هر حال مجلس خبرگان قله تصمیمگیری سیاسی کشور است و اهمیت این مجلس به مراتب بیش از نهادها و مجموعههای دیگر تصمیمگیری در کشور است. چون رهبری به عنوان عالیترین مرجع سیاسی و مدیریتی کشور هست و مجلس خبرگان تعیین کننده این جایگاه است و طبعا نظارت و مراقبت میکند؛ و در رابطه با رهبری بیشترین نقش را این مجلس دارد. از این جهت برای امثال بنده که در مسائل سیاست کلان کشور و مدیریتهای عالی کشور حضور داشتهام، طبعا حضورم در مثل این مجلسی میتواند مؤثر باشد. با تجربیات و اطلاعاتم میتوانم به غنیسازی و فعالتر شدن این مجلس کمک کنم. از این جهت فکر میکنم حضورم در این مجلس میتواند مفید باشد.
اشاره داشتید که دوره قبل برای کاندیداتوری پذیرفته نشدید، نظرتان در مورد نحوه گزینش کاندیداهای خبرگان چیست؟
به هر حال یکی از مسائل اساسی، جایگاه علمی خبرگان هست؛ این باید احراز شود و در این نباید تردیدی کرد. البته باید یک سازوکار خیلی شفاف و مقبول محافل علمی باشد و نسبت به همه یکسان اعمال شود؛ و تلاش هم بشود که حضور و مشارکت بیشتری باشد. بحثهای جزئیترش باید در خود مجلس خبرگان مورد بحث قرار بگیرد. به نظر من این سازوکار باید ارتقاء پیدا کند و راههای ارتقاء هم وجود دارد؛ تا امکان حضور نخبگان بیشتری در انتخابات باشد؛ و امکان گزینش بهتری برای مردم باشد.
افرادی که شرکت کردهاند شایسته هستند، ولی تعدادشان محدود و معدود است؛ در حالی که ما در حوزهها افراد شایسته فراوانی داریم و باید تلاش داشته باشیم که اینها را دعوت، جذب، مقدمات حضورشان را فراهم و تشویق به حضور کنیم. چون طبع کسانی که میخواهند برای خبرگان بیایند کمتر حضور در فعالیت انتخاباتی و تبلیغ از خود برای گرفتن رأی است؛ به این شهر و آن شهر و این مسجد و آن مسجد رفتن، جلسه با طیفهای مختلف اجتماعی، گفتوگو داشتن، رأی جمع کردن را خیلی از بزرگواران میگویند با طبع فقها و مجتهدین و افراد شاخص خیلی سازگاری ندارد. ما باید سازوکاری پیدا کنیم که این حضور راحتتر باشد؛ تعداد زیادی را آماده و مقدماتی هم فراهم کنیم که این موانع تا حدودی برطرف شود.
یعنی شما معتقدید که خود خبرگان باید در دوره بعد آییننامه را تغییر بدهد؟
اصلا قانون انتخابات خبرگان مال خود خبرگان است و من معتقدم که بهتر است سازوکار خبرگان را کمتر مزاحم شورای نگهبان شوند. هرچه جذب خبرگان، امتحانگیری، مقدمات برگزاری و فرآیند انتخابات را در اختیار یک نهاد حوزوی و یک نهادی که خود خبرگان مستقیم روی آن نظارت کند، موفقیت بیشتری میتواند به دست بیاورد. چون شورای نگهبان خیلی گرفتار انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و همچنین نظارت بر انتخابات خبرگان است؛ ولی انجام همه فعالیتهای جذب، مصاحبه، امتحان، فرآیندهای پیچیده و تنظیم ضوابط انتخابات فشار سنگینی بر شورای نگهبان است.
جا دارد که خبرگان یک تصمیم مناسبتری بگیرد تا حضور و مشارکت در انتخابات خبرگان یک خردهای بهتر و وسیعتر باشد.
یکی از سؤالاتی که در افکار عمومی در این مورد وجود دارد این است که میگویند چرا یک فردی در یک دوره صلاحیتش تأیید و در یک دوره رد میشود؟ به نظر شما چرا این اتفاق رخ میدهد؟
در مجلس و ریاست جمهوری هم هست.
یعنی اجتهاد مگر زائل شدنی است؟
شرایط زائل شدنی است؛ شرایط در یک زمانی ایجاد و در یک زمانی زائل میشود. اینکه طبیعی است، شرایط یا به وجود میآید یا سلب میشود؛ و هر نهادی که مسئول تأیید و احزار است، باید دقت داشته باشد که این شرایط را احراز کند؛ و اگر سلب شده، صلاحیت فرد را رد کند. مهم این است که این فرآیند و اجرای مقررات خیلی دقیق و با مراقبت جدی انجام شود و توجیهپذیر باشد؛ پاسخگویی منطقی برقرار باشد تا از هرگونه ابهام، تردید و سؤال جلوگیری و اعتمادسازی بیشتری برای جامعه ایجاد و انتقاد کمتری را متوجه خودش کند.
اینها اصولی است که در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خیلی باید دقت شود. یعنی این طور نیست که بخواهیم صرفا مقررات را انجام بدهیم. در مسائل حقوقی، میشود با جزمیت صحبت کرد و قاضی بگویید مقررات جلوی من هست و طبق قوانین نظر خودم را میدهم. اما در مسائل سیاسی و اجتماعی، قاضی و داور صرفا مجریان و ناظران نیستند؛ داورو قاضی، عامه مردم هم هستند. ما باید کاری کنیم که در داوری اجتماعی هم این مقبولیت و پذیرش وجود داشته باشد.
اشاره داشتید که خبرگان شأن بالایی در اداره کشور دارد. در این مدتی که تبلیغات انتخابات است ما میبینیم که نامزدهای خبرگان در نطقهای تبلیغاتی و مصاحبهها عمدتا به جای اینکه راجع به وظایف خبرگان صحبت کنند، وعده حل مسائل معیشتی و یک سری مسائل ملموس را به مردم میدهند و این باعث تعجب شده است. به نظر شما چرا چنین اتفاقی میافتد؟ مگر خبرگان محل رسیدگی به این امور است که شعارها و وعدههای آقایان در این حوزه است؟ چرا در مورد وظایف اصلی خود خبرگان کمتر صحبت میشود؟
این اشکال وارد است؛ به هر حال مطلب درستی است که هرکسی باید در حوزه خودش حرف بزند و متأسفانه ما در کشور دچار این مسأله هستیم؛ هرکسی در هر کاری دخالت میکند، همه در همه چیز نظر میدهیم، خودمان را در همه چیز مسئول میدانیم. اما از آن طرف با یک واقعیت روبرو هستیم که مردم هم از همه، همه چیز را میخواهند. مثلا من این روزها که به شهرستانها و مساجد میروم، افراد حتی برای شغل، مشکلات جاری و معیشتی و مسائل شهری و آسفالت شهری، مسائل درمانی و گرفتاری که با ادارات دارند را مراجعه میکنند. یعنی به این واقعیت هم باید توجه کنیم.
یعنی قصه طرفینی است و صرفا هم این نیست که افراد خبرگان در همه چیز نظر میدهند. این انتقاد وارد است و باید بیشتر در رابطه با خبرگان حرف زده شود. چون ما قرار است در مجلس خبرگان نماینده شویم و باید نسبت به وظایف، مأموریتها و شرایطی که در مجلس خبرگان هست، بیشتر توضیخح بدهیم. کارهایی که میتوانیم انجام بدهیم، باید انجام بدهیم، کارهایی که تا حالا انجام نشده یا کارهایی که انجام شده و بهتر میتواند انجام شود را باید بیشتر توضیح بدهیم و حرف بزنیم.
ولی در میان مردم که میرویم با این سؤالات و انتظارات هم مواجه هستیم و دوستان نمیتوانند بدون جواب بگذارند؛ طبعا میگویند ما هم کمک میکنیم، تذکر میدهیم و پیگیری میکنیم. ظاهرا چارهای جز این نیست.
به نظر شما امروز مهمترین وظیفه مجلس خبرگان رهبری چیست؟
همان وظیفهای که از قبل بوده است. من یک مثال ساده بزنم، هر کشوری برای دفاع از خودش هزینه بسیار سنگینی در نیروهای مسلح خرج میکند و تقریبا بیشترین هزینههای متمرکز در نیروهای مسلح هست ولی امکان دارد فردی از اول استخدام تا بازنشستگی یک روز هم جنگ نرود؛ ولی کشور نمیتواند بگوید ما چون جنگ نداشتهایم پس هزینه نکنیم. خبرگان برای چنین مأموریتی ایجاد شده که کشور از یک رهبری و نظام و سازمان رهبری مناسب، شایسته و توانمند و مقبول مردم برخوردار باشد. این که کار روزمره، جاری و بالفعل لحظهای نیست و اساسش آن لحظه ویژه و خاص است که این مأموریت را خوب انجام بدهد. مثل اینکه بعد از رحلت امام این مأموریت را خبرگان خوب انجام داد.
اما حرف ما این است که خبرگان بیش از این وظیفه دارد. یعنی این طور نیست که فقط برای انتخاب رهبری و یا تشخیص احراز و بودن شرایط در رهبری است؛ که الآن بیشتر این گفته میشود. وظایف خبرگان بیش از این است؛ بعضا هم رایزنی و مشورت گفته میشود، رایزنی و مشورت را که همه میتوانند داشته باشند و نیاز نیست کسی در مجلس خبرگان باشد و رایزنی و مشورت بدهد. خبرگان وظایف بیشتری دارند و میتوانند به وظایفشان جدی بپردازند. تأثیرگذاری آن بخش از وظایف هم بسیار بالا است.
به نظر شما نظارت بر رهبری یا دستگاههای زیر مجموعه رهبری ضدیت با ولایت فقیه یا تضعیف جایگاه رهبری محسوب میشود؟
خیر؛ به نظرم تقویت است. مهم نحوه و شکل این نظارت است. نظارت در دستگاههای دیگر هم همین طور است. بعضی وقتها نظارتها بیشتر آزاردهنده است، مانع کار است و بیشتر دغدغه و نگرانی یا ایجاد شبهه میکند. من که در سازمان بازرسی بودم، خیلی وقتها به من میگفتند بازرسان شما مانع کار ما هستند، مدیران ما را میترسانند، دستشان به کار نمیآید و شما قدرت تصمیمگیری را از آنها گرفتهاید. این نظارت غلط است؛ الآن هم هست. در نظارت شورای نگهبان و دستگاههای دیگر یک موقع طوری عمل میشود که مانع کار میشود، ایجاد مسأله میکند و سؤال برانگیز است؛ همه جا این مسأله مطرح هست.
یک نظارت هم موجب تشویق، یاری، همراهی و رایزنی است و طبعا این نظارت مفید است. الآن در دنیا اثبات شده، تمام فعالیتها حتی در مؤسسات اقتصادی، بدون نظارتهای دقیق و کنترل شده و با برنامه، موفقیت چندانی حاصل نمیشود؛ کیفیت، راندمان و محصول کار به شدت پایین میرود. این اصل عقلایی است و اسلام هم به این مسأله جدی اهتمام داشت. اصلا مخاطب اصلی امر به معروف و نهی از منکر رهبران و حاکمان هستند.
این نظارتی که گفتید، به چه نحوی باید انجام شود که آزاردهنده نباشد؟
این تأملات و تجربههای بسیار دقیق میخواهد. من به هر حال فکر میکنم خبرگان چون مجلس فرهیختگان است و افراد باتجربهای هستند که سنی گذراندهاند، در آن حوزه راحتتر میشود این مسائل را مطرح کرد؛ که به نحوی کمک و یاری به رهبری و نظارت بر دستگاههای تحت امر آن مجموعه انجام شود که در جهت اصلاح، ارتقاء و بالا بردن کیفیت باشد تا اینکه مانع انجام کارها یا به نحوی آزاردهنده باشد.
به نظر شما نظر خود آیتالله خامنهای در مورد ایفای نقش خبرگان چیست؟
در برخی صحبتهای ایشان در مجلس خبرگان که برخی از آنها هم منتشر شده، تلقی من این است که خود ایشان هم نظر مثبت دارند؛ ولی یک مسأله مهم این است که این هم یک مبحث حقوقی و فقهی است و هم یک مبحث تجربه اجتماعی و مدیریتی است. خبرگان میتواند در همین جهت رایزنیهای گستردهای را با رهبری داشته باشد و راهکارهایی را پیشنهاد بدهد و از رهبری هم برای انجام مأموریتهای خودش کمک بخواهد. چون مسأله پیچیده و مهمی است، باید همه کمک کنند، از همفکری نخبگان کشور و حتی نظرات خود رهبری، استفاده شود تا خبرگان بتواند یک انجام وظیفه کامل و خوبی را داشته باشد.
در سالهای اخیر ما شاهد این بودهایم که بسیاری از هجمهها و شعارهای اعتراضات و مسائل مختلف متوجه شخص رهبری شده است. به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟ چرا این اتفاق افتاده و چه آسیبهایی در حکمرانی ما وجود دارد که محصولش این هجمهها میشود؟
به هر حال اگر کشور مشکلی داشته باشد، در همه سیستمها و حکومتها و جوامع، وقتی که مردم انتقاد و اشکال دارند، طبعا اشکالات خودشان را متوجه بالاترین مقام میدانند؛ این طبع همه انسانها و همه محیطها است. ولی واقع این است که من در این جهت احساس میکنم دلیل عمده دیگری هم وجود دارد و به خاطر کمکاری و مسئولیتگریزی بسیاری از مجموعهها است. یعنی دولت خیلی وقتها کار خودش را درست انجام نمیدهد و بعد فقط یک جا میگوید که به فرموده رهبری یا طبق دستور ایشان و یا ایشان چنین فرمودهاند، و همه مسئولیتها را گردن رهبری میاندازد؛ به رهبری ارتباط ندارد و دولتها باید وظیفه خودشان را انجام بدهند. مجالس میخواهند کار کنند و یک جا میگویند به دستور رهبری، به فرموده رهبری یا طبق نظری که رهبری دادهاند، و کار خودشان را خوب انجام نمیدهند و طبعا مسئولیتها گردن رهبری میافتد.
خود خبرگان وظیفه سنگینی در حفاظت، توجیه و تبیین تصمیمات رهبری دارند و باید حضور قویتری داشته باشند، کمک بیشتری بکنند و کمک هم الزاما این نیست که بگویند همه ما تابع و مطیع رهبر هستیم. ما فکر کردهایم فقط پیوسته بگوییم تابع و مطیع رهبریم، مشکل حل میشود؛ اینچنین نیست. رهبری نیازمند تلاش بسیار شدیدی در انجام فعالیتهای مدیریتی کشور است؛ همه باید کمک کنند، یاری برسانند و حتی رایزنی و انتقاد. اگر در یک بخش از دستگاه رهبری مشکلی وجود دارد، خبرگان بررسی دقیق داشته باشد و از باب کمک و خیرخواهی برای رهبری توضیح بدهند و بنویسند که این مجموعه دارد اینچنین عمل میکند؛ که به ضرر شما، مردم و خود آن دستگاه است.
چون ما این کارها را نمیکنیم، همه مسئولیتها و انتقادها متوجه رهبری است؛ و به نظر من این ظلمی به رهبری است و واقعا خیلی از ما داریم از کارها و وظایفمان جا خالی میدهیم و این نقیصه را باید جدی برطرف کنیم.
در مورد انتخاب رهبری، که اشاره داشتید وظیفه خبرگان است، در فضاهای غیررسمی داخل و خارج کشور گمانهزنیهای متعددی میشود و مثلا میگویند فلان آقا نامزد رهبری است. بدون اینکه اسمی از فرد خاصی ببریم، به نظر شما با توجه به شناختی که از چه خبرگان الآن هست و چه خبرگانی که در دوره بعد شکل میگیرد، چقدر از این گمانهزنیها درست است و چقدر از آنها با ساختار موجود در خبرگان امکانپذیر است؟
این سؤال را بگذارید برای آینده جواب بدهیم. اگر به مجلس خبرگان رفتیم و با فضای آنجا انس بیشتری پیدا کردیم، طبعا آنجا جا دارد مردم از ما سؤال کنند و شما از ما سؤال کنید؛ آن موقع وظیفه روشنتری داریم و راحتتر میتوانیم جواب بدهیم.
شما الآن رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی هستید و وضعیت امروز ما هم محصول و متأثر از چهار دهه اخیر است و هنوز بحث اتفاقات این چهار دهه در مناقشات سیاسی مطرح است. فکر میکنید امروز چقدر به بازخوانی درست اتفاقات این چهل و چند سال و به ویژه دهه اول انقلاب نیاز داریم؟
خیلی
چه تأثیری روی امروز ما دارد؟
خیلی تأثیر دارد. امامان به ما یاد دادهاند که امروزتان باید بهتر از دیروز باشد؛ وای بر کسی که دو روز او مساوی باشد. شما میگویید دو دوره مساوی باشد؟ فرض که دهه اول خیلی خوب کار کردیم، دهه دوم نباید مثل دهه اول باشد. اینکه بازخوانی و بازنگری کنیم و در خیلی از کارها تجدیدنظر داشته باشیم، اصل حیات و رشد و کمال انسانی است.
خود شما تجدیدنظر کردهاید؟ فرض کنید دهه اول در قوه قضائیه بودید، آیا تجربه اندوختهاید و آیا تغییر و اصلاحی را میتوانید جزئی و مصداقی بگویید؟
حتما؛ من به تغییرات خیلی گستردهای در نظام قضایی معتقدم. آن موقع هم که بودم و رایزنی و به دوستان کمک میکردم، پیشنهادم را خیلی وقتها دادهام و الآن هم در نظرم نکات جدی هست برای تغییر در نظامات اجرایی کشور و معتقدم باید در ساختارها تغییرات جدی بدهیم. در بسیاری از مقررات اداری و دیوانسالاری باید بازنگری کنیم و تغییر بدهیم. در مناسبات اجتماعی حتما نیازمند اصلاحات جدی هستیم و حتی در مناسبات بینالمللی نیازمند یک دقت و بازنگری جدی هستیم. لازمه پیشرفت و کمال در هر جامعهای و هر فردی، این است که لحظه به لحظه خودش و گذشته خودش را کنترل و عیوبش را برطرف کند.
پیشانی قوه قضائیه برخورد با متهمین زندانی و امنیتی است. اگر شما یک فرد مجتهدی باشید که به اتکای چهار دهه تجربه میتوانید نسخهای تجویز کنید، نسخه شما چیست برای اینکه جمهوری اسلامی از مظان اتهام سرکوب مخالفین بیرون بیاید و در این مورد بتواند به یک مشی و مسلک درستی برسد؟
به نظر من الآن در فضای انتخاباتی باید این حرفها را رها کنیم؛ این حرفها را قبلا زدهایم و بعدش هم خواهیم زد؛ حتما هم معتقدم باید در این رفتارمان اصلاح انجام بدهیم و برخوردهای منضبطتر و توجیهپذیرتر بهتری باید داشته باشیم؛ در این هیچ تردیدی نیست. البته بخش بزرگش هم پروپاگاندا، تبلیغات منفی، جریانسازی و جنگ روانی علیه ما است. باید قدرت تبلیغی و پیوستهای تبلیغی قوی ایجاد کنیم. چون قضیه صرفا رفتار نیست و بخشی هم تبیین، توجیه و دفاع منطقی از رفتار است. ولی نکات قابل توجهی است و باید به آن پرداخته شود.
من از این باب پرسیدم که چون وقتی نیروهای درون کشور روایت نکنند، از خارج کشور روایت خواهند شد. برای این چه باید کرد؟
همین نکته مهمی است. بیشتر حرف با خود رسانهها است. چون این عملیات درون دستگاهها اتفاق نمیافتد؛ در مراکز خبرسازی، پردازش خبر و انتقال و انتشار خبر اتفاق میافتد. در دنیا الآن همین طور است. ما باید این مجموعه را تقویت کنیم و با این مجموعه بیشتر کار کنیم. حرف برای گفتن زیاد است و من فکر میکنم فضای رسانهای ما هم به شدت نیازمند یک خانهتکانی، بازنگری جدی و عمقبخشی است. ما خیلی داریم در سطح قدم میزنیم. یک اقیانوس کمعمق رسانهای ایجاد کردهایم و خبرگزاری، روزنامه، سایت و بنگاه خبری تولید کردهایم ولی از عمق خبر، تحلیل، فهم عمیق مسائل اجتماعی، بازتاب دادن درست، رو به جلو و تکاملبخش به افکار عمومی و عمقبخشی به افکار عمومی متأسفانه آن طور که باید توفیقات ما زیاد نبوده است.
البته من پیشرفتهای قابل قبولی میبینم و قبول دارم، ولی حجم کار شکلی و سطحی خیلی گسترده است.
باید اطلاعات در اختیار رسانههای داخلی قرار بگیرد تا بتوانند کارشان را غنا ببخشند.
الآن بخش عظیمی از فعالیتهای رسانهای در دنیا روی اخبار آشکار دور میزند و خیلی وقتها ما حتی اخبار پنهان را از رسانه میگیریم. چون دسترسی رسانه به اخبار زیاد است و این طور نیست که شما فکر کنید باید اسناد به شما داده شود. معمولا وقتی 40 سال میگذرد مطالب منتشر میشود؛ بخش کمی منتشر نشده و اخبار آشکار عمده تحولات را پوشش میدهد. الآن در دنیا این طور است و داخل کشور خودمان هم همین طور است.
امام در هویت جمهوری اسلامی اثر خیلی زیادی داشته و در واقع یکی از عوامل اصلی مقوّم و مشروعیتبخش جمهوری اسلامی امام بوده ولی ما چند سال اخیر شاهد هستیم که امام در تبلیغات رسمی نهادهای فرهنگی کمرنگ شده و در گفتمان جریانات سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا هم کمرنگ شده است. مثلا تصویری از یک لیست انتخاباتی اصولگرا منتشر شد که عکس رهبر معظم انقلاب، آقای رئیسی و یک تعداد دیگر از عرفا و اساتید اخلاق بود اما جای تصویر امام در آن تصاویر خالی بود. فکر میکنید علت این اتفاقات چیست؟ غفلت است یا تغافل است و یا دلایل دیگری به لحاظ گفتمانی دارد که باعث شده امام کمرنگ شود؟
اینها را باید از خودشان سؤال کنید؛ من که نه سخنگوی آنها هستم و نه اطلاعات دقیقی دارم از مجموعههایی که چنین فعالیتهایی میکنند یا چنین دیدگاههایی دارند. ولی اینکه ما از امام فاصله بگیریم، امام را در زندگی خودمان کمرنگ کنیم، در تصمیمات خودمان به امام، تدابیر امام، راه امام، سبک زندگی و به خصوص سبک مدیریتی و دیدگاههای امام توجه نکنیم یا کم توجه کنیم، خودمان خسارت میبینیم. امام مبدأ تحولات نظام ما است و بدون امام به تعبیر مقام معظم رهبری در دنیا شناخته نمیشویم. بحث دنیا به کنار، با کمرنگ شدن امام «جمهوری اسلامی» کمرنگ میشود؛ و آن جذابیت، نفوذ و حضور قوی در افکار عمومی و پذیرش عمومی ما کاسته میشود.
علت این هم که رهبری معظم روی امام خیلی تأکید دارند و به مناسبتهای مختلف با تبیینهای گسترده به شخصیت امام میپردازند، به خاطر درک بسیار عالی و کامل خودشان هست که امام همین امروز هم در اداره کشور نقش جدی دارد؛ و امام نه تنها مرد دیروز نیست، مرد امروز و مرد فرداها است. اصلا انسانهای فراتاریخ اینچنین هستند. خیلی از کارشناسان برجسته بینالمللی امام را به عنوان چهره فراتاریخ یاد میکنند و میگویند دانش، هوش، ذکاوت و تدابیرش فراتاریخی است. معمولا رهبران بزرگ الهی چنین نقشی را در تاریخ بازی میکنند؛ محدود به زمان خودشان نیستند و اگر بنا باشد جامعهای رو به جلو و کمال برود، به اینها نباید به عنوان انسانهای تاریخی نگاه کند؛ به عنوان انسانهای فراتاریخی و برای امروز و فردا نگاه کند و طبعا در زندگی آنها تأثیر جدی خواهد گذاشت.
چرا این کمرنگشدن اتفاق افتاده است؟
بیتوجهی است و چون امام [در قید حیات] نیست و موضوعات جاری از امام نقل نیست.
بعضی از منتقدین میگویند چون افکاری که الآن در اداره کشور مؤثر هستند با امام نسبتی ندارند، دلیل کمرنگ شدن یاد و نام امام همین است. نظر شما در این خصوص چیست؟
من این تعبیر را یک خرده رادیکال و تندروانه میبینم و خیلی این را باور ندارم؛ بیشتر بیتوجهی، جوّزدگی و درگیری یا مسائل خرد و کشمکشهای جاری میدانم؛ ذهن ما درگیر این مسائل است و طبعا از مسائل کلان و راهبردی غافل میشویم؛ که بیشتر حضرت امام در آن جهت راهگشا هستند.
بعضیها دوگانه امام و آقای مصباح را مطرح میکنند و میگویند تکفر آقای مصباح تسلط پیدا کرده و برای همین امام کمرنگ شده است. با توجه به اینکه شما سابقه حوزوی قوی هم دارید، آیا این تفسیر را قبول دارید؟
نمیشود راحت جواب روزنامهای و رسانهای داد؛ این نیازمند یک بحث مفصل تفصیلی است و اگر کسی میخواهد در این رابطه نظر بدهد باید به جزئیاتش اشاره شود و بگوید اینجا تطبیق و اینجا اختلاف دارد. متأسفانه الآن بیشتر گرفتار فضاهای رسانهای و سؤالهای تستی و بله و خیر هستیم؛ این بیشتر مضرّ است تا اینکه مفید و کارساز باشد.
به نظر شما امروز مهمترین، اساسیترین و کلانترین مشکل کشور چیست که این وضع شاخصهای اقتصادی یا وضع مشارکت سیاسی که در انتخاباتهای بعد از 98 داشتیم و وضع فعلی سیاست خارجی را داریم؟
شما اول جلسه اعتراض کردید که چرا خبرگان در همه چیز نظر میدهند.
شما هم در ائتلاف اصولگرایان مسئولیت دارید و هم دبیر جامعه روحانیت مبارز هم هستید.
باید نمایندگانی انتخاب کنیم که فهم دقیق مشکلات جاری کشور را داشته باشند، بتوانند خوب اولویتها را درک کنند و روی اولویتها ایستادگی کنند. مشکل الآن ما این است که خیلی از نمایندگان با مسائل کلان کشور بیگانه هستند و اگر هم موضوعات را میدانند، نگاه تحلیلی و کارشناسی عمیق به مسائل اصلی کشور ندارند؛ و مهمتر از آن اینکه اولویتها در ذهنشان کمرنگ میشود. طرحهایی که در مجلس مطرح میشود یا بسیاری از لوایحی که برای مسائل دسته دوم و سوم وقت زیادی را از مجلس میگیرد و به مسائل اصلی کمتر پرداخته میشود.
مثلا نظام اداری و اصلاح نظام اقتصادی بحثهای بسیار کلان و اساسی دارد و با وصله پینههایی که ما انجام میدهیم هیچ کدام از آنها حل نمیشود؛ نه نظام اداری حل میشود، نه نظام اقتصادی حل میشود. نظام اداری از معضلات بزرگ است و اصلا به آن پرداخته نمیشود. مجلس نقش بسیار جدی و تعیینکنندهای دارد و باید به طور جدی به این مسائل بپردازد و باید نمایندگانی در این حوزهها توانمند باشند.
از مردم باید بخواهیم که تلاش کنند نمایندگانی در این تراز، با این نگاه و این اشراف به مجلس بروند و ما هم که تجربه بیشتری داریم به آنها کمک بدهیم، رایزنی داشته باشیم و اگر جایی دست ما میرسد راهنمایی کنیم و ان شاء الله بتوانیم تحولی، و به تعبیر مقام معظم رهبری تغییری، در این مباحث و مسائل کشور ایجاد کنیم.
به نظر شما ترکیب سیاسی مجلس آینده با مجلس فعلی چه تفاوتی خواهد داشت؟ کندتر میشود یا تندتر؟
من فکر میکنم ترکیب بهتری پیدا خواهد کرد.
بهتر به چه معنی؟
در جهت توانمندی، تخصص، عمق تدبیر و کارسازی برای پیشرفت کشور
به نظر شما جریان جبهه پایداری در مجلس بعدی جایگاه بیشتری کسب میکند یا کمتر؟
12 اسفند معلوم میشود. به هر حال مهم این است که مردم بیایند و نظر خودشان را بگویند؛ ما این را دوست داریم و این مطلوب کشور است. مردم هر انتخابی دارند، «نه» یا «بله» بگویند؛ و «نه»های مردم هم خیلی مهم است. بعضا ارزش «نه»های مردم از «بله»های آنها بیشتر است. ما باید به مردم بگوییم، که خودشان خوب میدانند، فقط باید یک خرده تشویقشان کنیم که نقش و حضور شما بسیار مهم است و چه «نه» بگویید، چه «بله» بگویید، بله محکم بگویید یا بله آرام بگویید، حتما تأثیر دارد. این دعوت از مردم، حضور مردم، آمدن و رأی دادن مردم تعیینکننده است. ما باید در چند روز آینده همه همّ خودمان را برای این بخش بگذاریم و از آنها دعوت کنیم.
نظرسنجیهایی که در جاهای مختلف منتشر شده نشان میدهد که آمار مشارکت خوب نیست؛ به خصوص در تهران و بقیه کلانشهرها. به نوعی این «بله» یا «نه» پای صندوق رأی محقق نمیشود. برای بالا بردن مشارکت چه کار باید کرد؟
دلایل زیادی دارد و ظاهرا در چهار پنج روز نمیشود خیلی کاری انجام داد. مهم این است که همه رسانهها همت کنند و این قفل ذهنی جامعه را باز کنند. یعنی به مردم بگوییم «نه» که میتوانید بگویید؛ این «نه» را سازمانیافته بگویید تا تأثیر داشته باشد. یعنی اگر اعتراض و انتقاد دارید، در خانه بنشینید و رأی ندهید، هیچ کمکی به شما نمیکند و شما را افسردهتر، دلسردتر [میکند] و طبق نظر شما به نتایج بدتری دچار میشوید. پس بیایید و حداقل «نه» بگویید؛ این «نه» گفتنتان خیلی تأثیر دارد؛ مدیران، تصمیمگیرندگان و منتخبین میفهمند که مردم یک «نه» جدی دارند.
مقام معظم رهبری بعد از 22 بهمن فرمودند اینکه مردم به راهپیمایی آمدند و خوب هم آمدند، برای دفاع از نظام، کشور و اسلام آمدهاند و معنایش این نیست که مردم به مسئولین انتقاد ندارند، موافق همه کارهای مسئولین هستند و اشکال ندارند. این را به صورت روشن، در یک نظام تعریف شده و قابل اندازهگیری بیان کنند. این را رسانهها بگویند. بعد هم مردم میتوانند با تأمل بگویند ما از فلانی و فلانی که الآن دارند کار میکنند یا الآن مسئولیت دارند، رضایت آنچنانی نداریم؛ یا رضایت داریم ولی میخواهیم افراد بهتری را بیاوریم. چند نفر را پیدا کنند که 10 درجه تا 30 درجه دیدگاههای آنها نزدیک باشد؛ همین اندازه خیلی پیشرفت است.
ما باید اینها را به مردم آموزش و آگاهی بدهیم و جلوی القاهای تضعیفکننده و دلسردکننده را بگیریم.
یک سؤال مربوط به جامعه روحانیت هم بپرسم. به نظر شما ممکن است یک روز آقای روحانی و آقای ناطق به جامعه روحانیت برگردند؟
نمیدانم. ظواهر امر خیلی علائم مثبتی نشان نمیدهد.
چرا؟
به هر حال دیدگاه آنها است و چرایش را باید از خودشان بپرسید.
شما به عنوان دبیر جامعه روحانیت تلاش نمیکنید که این جامعه به جایگاه سابق خودش برگردد؟
در همه محیطها و مجموعهها اختلاف نظر و اختلاف سلیقه پیش میآید. وقتی فاصله میشود، راحت نیست دوباره اجتماع مجددی اتفاق بیفتد. اینها واقعیتهایی است که در زندگیهایمان به طور روزمره و جاری داریم میبینیم. البته ما در جامعه روحانیت معتقدیم باید تلاش داشته باشیم هرچه بیشتر افراد را همفکر و دیدگاهها را به هم نزدیک کنیم و خروجیهای مشترک داشته باشیم؛ حتی با اختلاف نظر و اختلاف سلیقه. خیلی از ما اختلاف سلیقه داریم ولی میتوانیم خروجی مشترک بدهیم و آن خروجی مشترک بسیار بسیار مهم است. الزاما هم نباید همه زیر یک سقف بنشینیم؛ میتوانند افراد و گروهها جاهای مختلفی باشند ولی به خروجیهای مشترک برسند. مهم این است که این تعامل ذهنی، فکری و مباحثاتی انجام شود تا به خروجیهای مشترک بیشتری برسیم.
چرا جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین مرجعیت سابق را در جریان اصولگرا ندارند؟ یعنی قبلا محور تعیین نامزد و حمایت از لیست، جامعتین بودند و به خصوص در حوزه سیاسی جامعه روحانیت مبارز بود اما چرا امروز جامعه روحانیت مبارز پرفروغی سابق را ندارد؟
خیلی از دوستان و همفکران من این را نقص میدانند و من این را خیلی نقص نمیدانم. بالندگی جامعه خیلی زیاد شده؛ صاحبنظر، کنشگر و دیدگاه سیاسی وسیعی ایجاد شده و ما نباید انتظار داشته باشیم که همه تابع ما باشند. یعنی انتظار دارید همه مقلد جامعتین باشند و هرچه جامعتین میگویند همه چشم بگویند؟! چه انتظاری است؟ البته من به این همفکری، همگرایی و تلاش زیادتر برای اینکه به دیدگاه مشترک برسیم، خیلی اعتقاد دارم. نه اینکه تابع جامعتین و جامعه روحانیت مبارز باشند؛ ما کمک کنیم مجموعهها با هم همفکری و مشورت کنند و به دیدگاه بهتری برسند نه اینکه ما نفوذ گذشته خودمان را داشته باشیم و به تعبیر برخی پدرسالاری خودمان را حفظ کنیم.
الآن سیستمهای جدید دنیا و روند عقلانیت، توزیع دانش و توانایی ذهنی که در جوامع نخبگان ایجاد شده، دیگر روشهای سنتی را نمیپذیرد و نمیپسندد. ما هم اصراری بر آن روشها نداشته باشیم. هنوز خیلی از ما در همان فضاها سیر میکنیم و فکر میکنیم ضعف ما این است که مثلا جامعه روحانیت مبارز نفوذ خودش را از دست داده؛ شاید آن نفوذ الآن دیگر خیلی مطلوب نباشد. مهم آن است که ما همه را به فکر کردن، مشورت، عمق اندیشه، تحلیل دقیق و رسیدن به دیدگاه مشترک دعوت کنیم و ما هم به آنها کمک و مشورت بدهیم. شاید خیلی دوستان ما این دیدگاه من را هم نپسندند؛ اشکالی ندارد، ما هم در محیطها طرح نظر میکنیم تا به این دیدگاه توجه شود و روشهای بهتری اتخاذ کنیم.
شما 10 سال پیش به عنوان یک شخصیت کاملا اصولگرا شناخته شده بودید. اما از وقتی که داخل دولت آقای روحانی رفتید، دولتی که خودش به خاطر برجام هنوز زیر فشار و هجمه هست، به تدریج انگار از سبقه اصولگرایی شما کم شد و به یک شخصیت میانه تبدیل شدید. آیا شما تغییر کردهاید یا معادلات سیاسی جمهوری اسلامی تغییر کرد که آقای پورمحمدی دچار چنین تغییر جایگاهی شد؟
البته همه انسانها تغییر میکنند و تغییر اصل منفیای نیست ولی من خودم را با مواضع گذشته خودم خیلی نزدیک میبینم؛ من از گذشته همین دیدگاه را داشتهام و این روشم را از گذشته داشتهام؛ بعضی وقتها بروز و ظهور نداشته و بعضی وقتها بروز و ظهور داشته است. من همچنان خودم را اصولگرا میدانم و موفقیت و پیشرفت کشور را هم در اصولگرایی میدانم. اما تعریفم از اصولگرایی با برخی دوستان دیگر یک خرده متفاوت است. روش اصولگرایانهای که من به آن اعتقاد دارم و پایبند هستم، نگاه دیگری دارم.
من در دایره اصولگرایی مربع میسازم و طبق همان طراحی ذهنی دارم. من چهار ضلع برای این مربع قائل هستم. البته جایگاه امام خیلی بالاتر است ولی از نظر مواضع میخواهم بگویم که اضلاع این مربع حضرت امام، مقام معظم رهبری، شهید مطهری و شهید بهشتی هستند. من معتقدم اصولگرایی باید در این دایره تعریف شود.
یعنی اسلام فقاهتی؟
اسلام فقاهتی اصل است؛ ولی اسلام جامع، و اگر فقه هم میگوییم «فقه اکبر» را میگوییم که در آن فلسفه، عرفان، مباحث کلامی، مباحث اخلاق، تاریخ، سنت و مباحث فقهی هم حضور و جایگاه دارد و بیش از همه فهم عمیق قرآن وجود دارد. ما در احکام فقهی، بخش کمی با قرآن سر و کار داریم؛ چون آیات الاحکام محدود است. بخش عظیم قرآن مباحث معرفتی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و کلامی است. ما آن را اسلام کامل میدانیم؛ نه فقط احکام فقهی.
من میگویم اینها را ارکان اصولگرایی میدانم و دیگران هم کمک کردهاند و میکنند و مؤثر هم هستند. ولی من به شدت پایبند هستم به این مربعی که برای شما توضیح دادم و فکر میکنم تفکر این مربع بوده که انقلاب را پیروز کرده، تا اینجا استحکام بخشیده؛ برای ادامه و تداوم انقلاب هم این مربع تعیینکنندهترین است.
اگر آقای روحانی تأیید صلاحیت شده بود، به نظر شما در یک لیست بودید؟
طبعا لیستهای مختلفی تولید میشد و الآن هم کم و بیش تولید میشود. افرادی هستند که از چهار، پنج، شش تا حمایت میکنند و الآن هم شاید حمایت کنند. ولی من حتی با اختلاف سلیقهای که بعضی وقتها با دوستانمان داریم، ولی مقیّد هستم باید به قواعد تشکیلاتی پایبند باشیم و خودمان را تنظیم کنیم. یک عده این طرف نظر دارند و یک عده آن طرف نظر دارند و ما باید تلاش داشته باشیم خروجی مشترک بیشتری تولید کنیم. از این جهت طبعا من به خروجی لیست جامعه روحانیت پایبند میشدم و هستم. هرچند که شاید با برخی افراد لیست هم نظر مساعد نداشته باشم یا برخی دیگر را میخواستم و در لیست نیامدند. این اشکالی ندارد ولی مهم این است که انسان به قواعد و مجموعه تشکیلاتی پایبند باشد.