اخیرا وزرای خارجه کشورهای عربی و روسیه خواستار مطرح شدن موضوع جزایر سهگانه ایران در خلیج فارس در دیوان دادگستری بینالمللی شدهاند. در این متن، طرفین از «راهحلها و ابتکارات صلحآمیز برای حل مناقشه مالکیت جزایر سهگانه» استقبال کرده اند!
این موضع گیری مغایر خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران، در حالی است که دو هفته قبل رئیس جمهوری اسلامی ایران برای چندمین بار به مسکو سفر کرده بود و رسانه های داخلی نیز روی «استقبال گرم» پوتین از رئیسی در این سفر کوتاه، پوشش وسیعی دادند.
اینجا این پرسش مطرح می شود که چرا علی رغم این روابط گسترده که حامیان سیاست های موجود آن را «نگاه به شرق» و برخی منتقدان-که خیل کثیری از آنان را دیپلمات های باسابقه تشکیل می دهند-آن را «گذاشتن تمام تخم مرغ ها در یک سبد» می نامند، منجر به این اقدام می شود؟!
حتما می توان پاسخ هایی با منطق علم روابط بین الملل و رویکرد تحلیلی به مناسبات حاکم ارائه کرد، اما به جاست که جمله مشهور امام خمینی در حدود 6 دهه قبل در پی تصویب قانون کاپیتولاسیون را یادآور شویم که گفته بودند: «ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریه حضار]. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریه شدید حضار]. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه امریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند - بداند این معنا را - که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران.»
امام، در این سخنان با دقتی خاص یادآور می شوند که همه سلطه گران از همدیگر بدترند، « اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست.» در واقع ایشان بر اصل نفی سلطه پذیری در تمام اشکال و نسبت به تمام دولت ها تأکید دارند و روی مصداق آن پافشاری نمی کنند.
این در حالی است که در شرایط کنونی کشور، در میان اکر کسانی که خود را «اصولگرا» و طرفدار «ارزش» ها عنوان می کنند، این نفی سلطه عموما معطوف به آمریکا بیان می شود و نفس مقابله با این دولت به امری هویتی، حیاتی و حیثیتی تبدیل شده است که بر مبنای فرمایش امام، «مضیّق کردن» مفهوم نفی سلطه است.
اینجا باید از این گروه پرسید که آیا همانگونه که به لفاظی های سران دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی، که به دلیل تضاد منافع امری قابل انتظار است، حساسیت به خرج می دهند؛ نسبت به جسارت چندباره ی دولت «فخیمه» روسیه در خصوص تمامیت ارضی ایران هم رگ کردنشان باد می کند؟!
صراحتا باید بگوییم که در این خصوص رویکرد دوگانه حاکم است و در مواردی مشاهده شده که حتی دست به توجیه کودکانه ی رفتارهای روسیه هم زده اند! اما باید پرسید که اگر نسبی گرایی و مصلحت سنجی و فهم دیپلماتیک(اگر بتوان نام آن را دیپلماتیک خواند!) در مورد روسیه درست است، چرا در مورد آمریکا درست نیست و فی المثل حتی نشستن سر یک میز جمعی برای امضای برجام هم ذلت بار تلقی می شود؟! ریشه این رفتار دوگانه کجاست و آیا این دوستان فکر نمی کنند به جای توجه به «مفاهیم» گرفتار «مصادیق» شده اند؟! آیا سیاست استکباری از برخی پذیرفتنی و از برخی غیرقابل پذیرش است؟! منطق امام خلاف این را می گوید.
اینجا، ضمن توصیه به مدیران دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای تجدیدنظر در نوع رابطه با روسیه، آنان را به تأمل در خصوص تکرار چندین باره ی این جسارت ها فرا می خوانیم. به یاد داشته باشیم که رفتارهای غیرسازنده و سلطه جویانه روسیه، محدود در این قبیل بیانیه ها نیست و در پرونده های استراتژیک بین المللی همچون برجام، جنگ روسیه و اوکراین، پرونده سوریه و... نیز خود را نشان می دهد.
این روزها ایام شهادت سردار سپهبد سلیمانی است. اگر چه روس ها در ظاهر از ایشان تمجید می کنند و مجسمه ایشان را هم در موزه های مسکو نصب کرده اند، اما مراجعه به روایت آقای حسین مرعشی از دیدگاه صریح و قاطع ایشان در خصوص ماهیت روسیه در ماههای پایانی قبل از شهادت برای این روزهای کشور لازم و ضروری است.
بار دیگر مسئولان سیاست خارجی و طرفداران سیاست نگاه به شرق را به بازخوانی منطق امام و درک مفهوم آن دعوت می کنیم و تقاضا می کنیم که اگر چندان حوصله مطالعه ندارند، دست کم نیم نگاهی به تابلوی «نه شرقی نه غربی» سر در وزارت خارجه در حوالی میدان امام خمینی بیندازند!