مهمترین مساله در مورد دانشجویان؛ عدم شناخت سیاستگذاران از آمال، آرزوها، انگیزهها و در نتیجه رفتار دانشجویان امروز است. ارزشهای دانشجویان همچون ارزش های نسلهای دو دهه اخیر متحول شده و اصرار بر انطباق آن با فرمولها و سیاستهای اعمال شده در سه دهه منتهی به دهه شصت، نتیجهای جز عمیق شدن تعارضها در بر نخواهد داشت.
با گرامیداشت یاد شهدای دانشگاه؛ قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا این روز فرصتی برای واکاوی در خصوص دانشگاه و دانشجویان است:
نخست تاملی در خصوص دانشگاه:
گاهی فکر میکنم شاهد روندی هستیم که در آن به مرور از دانشگاهها، دانشگاه زدایی میشود. برخی سیاستها از قبیل شیوه جذب و آزادی عمل دانشجویان، تعاملات اساتید و شیوه جذب آنها و همچنین تعاملات داخلی استادان در دانشگاهها، سبب پدید آمدن شرایطی شده که میتوان گفت آرام آرام به سمت دانشگاههایی رفتهایم که فاقد کارکردهای اساسی یک دانشگاه هستند.
دانشگاه، نهادی است که دانشجویان و اساتید، روابط آنها و مجموعه ای از زیرساختها، قواعد و .... حول استاد و دانشجو شکل میگیرد. یکی از انتظارات کارکردی از دانشگاه، پروراندن تئوریسینها برای ارائه تئوریهای نوین و افقگشا است که باید با ایجاد پشتوانه علمی، توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را رقم بزند.
کارکرد دیگر دانشگاه، پرورش تکنیسینها و متخصصانی با مهارتهای مختلف است که اهرم پیشبرنده ساختار اجرایی کشور در بخشهای مختلف جامعه اعم از خصوصی و دولتی و... باشند.
کارکرد پر اهمیت دیگر، پرورش افرادی کارامد، خلاق، شجاع، حل کننده مسائل و ایفا کننده نقشهای مختلف همراه با مهارتهای ارتباطی، اندیشهورزی و ... است.
اما متاسفانه، نظام آموزش عالی کشور به نحوی طراحی شده که در عمل، فاقد کارکردهای مورد اشاره است. با روندها و پدیدههایی که به ویژه در دولتهای نهم، دهم و سیزدهم شاهد آن بوده و هستیم، تهیشدن دانشگاه از نظریهپردازی را شاهدیم. این امر به ویژه در حوزه علوم انسانی (که اتفاقا کشانه اصلی توسعه و آینده بهتر کشور است)، بیشتر مشاهده میشود.
علاوه بر این موارد، نگاه اقتصادی به دانشگاه و در برخی موارد تبدیل شدن دانشگاهها به نوعی از بنگاههای اقتصادی، سندرمی است که از دولت نهم آغاز شد. به یاد دارم که در نزاع سیاسی آنزمان چگونه دانشگاه پیام نور و دانشگاههای شبانه در مقابل دانشگاه آزاد در یک رقابت ناسالم، به دانشگاه زدایی پرداختند. امروز هم، این نگاه اقتصادی شرایطی را فراهم آورده که طبق شواهد متعدد اخیر، افراد به دور از ارزیابیهای علمی دقیق و نیازهای علمی جامعه در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری پذیرفته میشوند، به گونهای که سبب بروز این ذهنیت برای اساتید شده که چنین افرادی صرفا با یک ثبتنام ساده، پذیرفته شدهاند.
شاید باور این مطلب دشوار باشد؛ اما اطلاع دارم امسال در یکی از رشتههای مهم در یکی از دانشگاههای کشور پنجاه دانشجو پذیرفته شدهاند. عناوینی نظیر جذب در واحدهای بین الملل صرفا با یک ثبتنام، منجر به ورود به دانشگاه می شود. ورود برخی کارکنان ارشد دولتی در اینگونه دانشگاهها، منجر به تحت الشعاع قرار گرفتن شدید آداب علم آموزی میشود. همچنین، اخراج اساتید، تحت عناوین و برچسبهای مختلف (که بیشتر در رشتههای علوم انسانی شاهد آن هستیم) مصیبتی بزرگ است که بهرغم همه نقدها و انتقادات، تداوم یافته و موتور تسویه و تصفیه همچنان فعال است.
شنیدهها حاکی از آن است که وزیر محترم علوم در جایی مساله اخراج اساتید را غیر واقعی خواندهاند. توجه کنیم که عدم عقد قرارداد با پیمانیها، بازنشستگیهای زودرس (با استفاده از تبصره در اختیار وزیر)، ایجاد تبدیل وضعیتها و ... نام مستعاری برای تصفیهسازی است.
ورود اساتیدی از طیفهای سیاسی مورد علاقه دولت بدون طی کردن مراحل سنتی پذیرش در گروه های آموزشی-از قبیل بورسیههای معروف در دولت دهم- و به دور از توجه به ضرورت و اهمیت استقلال گروههای علمی در دانشگاه ها، همچنین عدم اعتنا به آرای اساتید در انتخاب مدیران گروهها، موجب نا.امیدی در افراد صاحب صلاحیت در کوتاه مدت و دانشگاه زدایی در میان مدت خواهد شد.
دوم تاملی در خصوص دانشجویان امروز:
مهمترین مساله در مورد دانشجویان؛ عدم شناخت سیاستگذاران از آمال، آرزوها، انگیزهها و در نتیجه رفتار دانشجویان امروز است. ارزشهای دانشجویان همچون ارزش های نسلهای دو دهه اخیر متحول شده و اصرار بر انطباق آن با فرمولها و سیاستهای اعمال شده در سه دهه منتهی به دهه شصت، نتیجهای جز عمیق شدن تعارضها در بر نخواهد داشت. سیاستهای انتظاری به خصوص انتظارات ایدیولوژیک و فرهنگی و پیگیری آنها در بین دانشجویان نسل جدید، منجر به از کار افتادگی کارکرد دانشگاه در ایجاد آمادگی برای ورود دانشجویان به جامعه است.
حضور دانشجویان معترض در پاییز ۱۴۰۱ و بروز کنشهای دور از انتظار با نگاههای قدیمی بر همین مبنا تفسیر میشود.
امروزه ارزشهای دانشجویان ترکیبی از ارزشهای موسوم به بقا و بیش از آن ارزشهای ابراز وجود، خصوصیات شالودهشکن، ارزشهای رهایی و ... است. دانشگاه امروز ما مناسبات، سیاستها، مدیران مناسب و در نهایت آمادگی لازم برای آماده کردن این دانشجویان جهت ورود به جامعه را ندارد. این مورد، یک مساله جدی در رابطه دانشجو و دانشگاه است.
وقتی کارکردهای دانشگاه چه در کمک به آزاد اندیشی و خلاقیت و چه در آماده شدن برای ورود به جامعه جدید تضعیف شود، دیگر معلوم نیست از کدام دانشگاه سخن می گوییم!