گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

واکنش سه چهره رسانه‌ای به «ایزوله خبری» در ماجرای آرمیتا گراوند

به بهانه فوت آرمیتا گراوند، با سه نفر از فعالان رسانه‌ای کشور راه حل ابهامات در اخبار رسمی و بازسازی اعتماد عمومی به این اخبار را بررسی کرده ایم که هر کدام آنها از زاویه دید خودشان به موضوع نگاه کردند، ولی نقطه مشترک همه آنها تأکید بر ضرورت «شفافیت» و «دسترسی آزاد به اطلاعات» است.

پایگاه خبری جماران: این روزها بیشتر می‌توان به این واقعیت پی برد که سیاست خبری در مورد برخی مسائل مانند فوت آرمیتا گراوند، موجب سلب اعتماد مردم از نهادهای رسمی و رسانه‌های داخل کشور می‌شود.

به بهانه این واقعه، با سه نفر از فعالان رسانه‌ای کشور گفت و گو کرده و راه حل ابهامات در اخبار رسمی و بازسازی اعتماد عمومی به این اخبار را پرسیده ایم که مشروح آنها را در ادامه می‌خوانید:

 

کامبیز نوروزی

 

کامبیز نوروزی: متأسفانه در ایران همچنان خبرنگاران در معرض خطر تعقیب هستند و امنیت شغلی در حرفه روزنامه‌نگاری کاهش پیدا کرده است

 

یک روزنامه نگار و حقوقدان می گوید: برداشت افکار عمومی ناشی از سیاست خبری بسیار نادرستی است که دستگاه‌های رسمی اتخاذ کرده‌اند. همان طور که در اخبار منتشر شده، آرمیتا بلافاصله بعد از عارضه‌ای که برای او پیش می‌آید، به یک بیمارستان نظامی منتقل می‌شود؛ و اجازه دسترسی خبرنگاران به آرمیتا یا خانواده او را نمی‌دهند. همچنین اجازه دسترسی خبرنگاران به اطلاعات پزشکی مربوط به پرونده آرمیتا داده نمی‌شود. نزدیک چهار هفته آرمیتا و خانواده داغدیده او در یک ایزوله خبری بسیار سخت و سنگین بودند؛ تا زمانی که به هر حال به شکل دردناکانه و رنج‌باری خبر فوت آرمیتا منتشر شد.

با توجه به ابهاماتی که در خصوص فوت آرمیتا گراوند وجود دارد، به نظر شما در چنین مواقعی چطور می‌توان ابهامات افکار عمومی را پاسخ داد؟

متأسفانه در موضوع فوت آرمیتا گراوند ابهامات زیادی باقی مانده که این ابهامات ناشی از سیاست‌های خبری سازمان‌ها و دستگاه‌های مسئول است. به هر حال در پرونده مرحوم مهسا امینی اطلاعاتی داشتیم که تأیید می‌کرد مهسا در طول دوران بازداشت مضروب شده، اما در مورد آرمیتا اطلاعاتی که وجود دارد برای ما این اطمینان را ایجاد نمی‌کند که او بر اثر ضرب و شتم دچار عارضه شده باشد و هنوز واقعا نمی‌توان قاطعانه چنین چیزی گفت. اما افکار عمومی از اخباری که توسط دستگاه‌های رسمی منتشر شده به هیچ وجه قانع نشده و به نوعی آرمیتا را هم قربانی رفتارهای مربوط به حجاب تلقی می‌کند.

به نظر بنده این برداشت افکار عمومی ناشی از سیاست خبری بسیار نادرستی است که دستگاه‌های رسمی اتخاذ کرده‌اند. همان طور که در اخبار منتشر شده، آرمیتا بلافاصله بعد از عارضه‌ای که برای او پیش می‌آید، به یک بیمارستان نظامی منتقل می‌شود؛ و اجازه دسترسی خبرنگاران به آرمیتا یا خانواده او را نمی‌دهند. همچنین اجازه دسترسی خبرنگاران به اطلاعات پزشکی مربوط به پرونده آرمیتا داده نمی‌شود. نزدیک چهار هفته آرمیتا و خانواده داغدیده او در یک ایزوله خبری بسیار سخت و سنگین بودند؛ تا زمانی که به هر حال به شکل دردناکانه و رنج‌باری خبر فوت آرمیتا منتشر شد.

سیاست ایزوله خبری که برای آرمیتا اعمال می‌شود، عملا این تردید را در افکار عمومی و روزنامه‌نگاران ایجاد می‌کند که اگر مشکلی نبوده، پس چرا این سیاست خبری اتخاذ می‌شود؟! در واقع، در حالی که ما نمی‌توانیم با قاطعیت بگوییم آرمیتا قربانی مسائل مربوط به حجاب شده یا مورد ضرب و جرح قرار گرفته، مسئولان امر با یک سیاست خبری بسیار عجیب و نادرست عملا بذر تردید را در دل مردم می‌کارند. در این مواقع اگر مسئولان امر به صحت گفتار خودشان اطمینان دارند، خیلی راحت است که در خبر را باز بگذارند و اجازه بدهند روزنامه‌نگاران مستقل به اطلاعات و اخبار و کادر درمان دسترسی داشته باشند و اخبار درست را منتشر کنند. در این صورت دیگر جایی برای ایجاد تردید و گمان باقی نمی‌ماند.

 

به غیر از «سیاست خبری نادرست»، چه چیزی باعث شده که مردم این طور به روایت رسمی بی اعتماد شوند؟

در تمام سال‌های گذشته این بی اعتمادی به اخبار رسمی وجود داشته و آن هم ناشی از این است که خیلی اوقات اخبار منابع رسمی داخل سازمان‌های حکومتی با واقعیت فاصله داشته و معمولا تمایلی به آن نداشته‌اند که اخبار را درست منتقل کنند. به عنوان مثال در موضوع هواپیمای اوکراینی به مدت دو روز از انتشار خبر درست خودداری کردند و در موضوع مهسا امینی منابع رسمی اخبار بسیار متناقض و متفاوتی منتشر کردند؛ یا در موضوع پرونده قتل مرحوم داریوش مهرجویی هنوز افکار عمومی قانع نشده و اخبار منابع رسمی بسیار متناقض بود.

از این موارد کم نبوده که منابع رسمی خبر درست منتشر نکردند. این شیوه خبررسانی موجب سلب اعتماد می‌شود. باید دقت داشت که رسانه در طول مدت اعتبار پیدا می‌کند یا از اعتبار می‌افتد. مثلا این موضوع تازگی ندارد و به دفعات اتفاق افتاده و همین باعث شده که متأسفانه افکار عمومی در ایران به اخباری که از سوی منابع رسمی منتشر می‌شود بی اعتماد باشد. اگر ما دوستدار امنیت ملی و مصالح ملی هستیم، باید به این سمت حرکت کنیم که جامعه اخبارش را از داخل خودش به طور حرفه‌ای به دست بیاورد. اینجا است که ما باید تأسف بخوریم از اینکه منابع رسمی در ایران نزد افکار عمومی اعتبار چندان زیادی ندارند.

 

به نظر شما نظام در حوزه رسانه چطور می‌تواند این اعتماد آسیب دیده افکار عمومی نسبت به اخبار رسمی را بازیابی و بازسازی کند؟

تقریبا ساده است؛ یکی «ایجاد امنیت کاری برای خبرنگاران» است. متأسفانه در ایران همچنان خبرنگاران در معرض خطر تعقیب هستند و امنیت شغلی در حرفه روزنامه‌نگاری کاهش پیدا کرده است. مسئولین امر باید اجازه بدهند که روزنامه‌نگاران مستقل به شکل حرفه‌ای و در امنیت کار خودشان را انجام بدهند. در همین پرونده آرمیتا، طبق اخباری که منتشر شد، خبرنگار روزنامه شرق برای خبرگیری به بیمارستان مراجعه کرد، ولی چندین ساعت بازداشت شد. در واقع ایجاد امنیت حرفه‌ای برای خبرنگاران و رسانه‌ها کمک می‌کند که اخبار درست از منابع مختلف منتشر شود و امکان راستی‌آزمایی اطلاعات و اخبار به دست بیاید.

نکته بعدی یک رسانه بسیار مهم به نام «رادیو و تلویزیون» است که در ایران مدیریت آن بر عهده سازمان صدا و سیما است. صدا و سیما که عموما اخبار رسمی را منتشر می‌کند، مدت‌ها است که حوه نفوذ خودش را در افکار عمومی از دست داده و مردم کمتر به صدا و سیما اعتماد می‌کنند. علتش این است که صدا و سیما با جهت‌گیری‌های خاص غیرحرفه‌ای عمل می‌کند. اگر صدا و سیما، که مرجع اصلی انتشار اخبار رسمی است، از اصول حرفه‌ای تبعیت و بی طرفی در خبر را رعایت کند، به بازسازی اعتماد عمومی به فضای رسانه‌ای کشور کمک می‌کند.

 

اکبر منتجبی: سیستم حکومت و دولت ما به رسانه‌ها اعتمادی ندارد

 

رئیس هیأت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران نیز می گوید: فقط کسانی می‌توانند شایعه را برطرف کنند که قدرت اقناع داخلی را داشته باشند. این قدرت اقناع داخلی هم یک شبه، یک هفته و یک ماه صورت نمی‌گیرد و طی سال‌های متفاوت و با اعتمادسازی صورت می‌گیرد.

 

با توجه به ابهامات در خصوص فوت آرمیتا گراوند، به نظر شما در چنین مواقعی چه کار می‌توان کرد که ابهامات افکار عمومی را پاسخ داد؟

معمولا این طور مواقع فقط «شفافیت» است که جواب می‌دهد. یعنی فقط باید شفاف بود، محدودیت‌ها را برداشت و اجازه داد تمام رسانه‌ها بتوانند با آسیب‌دیده یا خانواده او ملاقات داشته باشند، صحبت کنند و در واقع بتوانند اطلاعاتی را بگیرند که ممکن است انتشار آنها هیچ اشکالی نداشته باشد. یعنی چیزی که من همیشه به دولت و جاهای دیگر گفته‌ام این است که واقعا می‌شود با «شفافیت آزاد» اخباری را انتشار داد که نه حساسیتی وجود دارد، نه مشکلی را به وجود می‌آورد و در عین حال افکار عمومی هم متوجه قضایا خواهند شد که اصل ماجرای اتفاق افتاده چه بوده است.

چیزی که همیشه در جامعه ما وجود دارد این است که اصل ماجرا در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد. علتش این است که سیستم حکومت و دولت ما به رسانه‌ها اعتمادی ندارد و به دلیل اینکه اعتماد وجود ندارد مرجعیت خبری هم وجود ندارد. یعنی مرجعیت دست کسانی می‌افتد که دنبال بغض و مسائل دیگری هستند و آنها تلاش می‌کنند از این طریق با راست و دروغ و جعل خبر افکار عمومی را به سمتی ببرند که شاید خود افکار عمومی هم دوست داشته باشد.

مثلا شما اگر یکی دو ماه بعد از ماجرا بنویسید در حادثه آرمیتا چه اتفاقی افتاده، دیگر افکار عمومی راستی که شما می‌گویید و حقیقتی که بیان می‌کنید را نمی‌پذیرد. چون افکار عمومی از قبل جهت داده شده که به این فکر نکن که چه اتفاقی نیفتاده و به این فکر کن که حتما اتفاقی افتاده که پنهانش کرده‌اند؛ حتما اتفاقی افتاده که فقط یک خبرگزاری، آن هم خبرگزاری جمهوری اسلامی، می‌تواند آن را منتشر کند. یعنی متأسفانه جهت‌گیری از قبل اتفاق است.

 

مشکل کار کجا است که جامعه این طور به روایت رسمی بی اعتماد است؟ از نظر شما چه کار می‌توان کرد که این اعتماد بازیابی و بازسازی شود؟

ریشه آن در بی اعتمادی موجود است. بالأخره سال‌های مختلف تلاش شد رسانه‌های داخلی بی اعتبار شوند. وقتی در مورد یک جریان سیاسی که بالأخره از دل همین نظام آمده بارها اتهامات مختلفی می‌زنید و آن آدم‌ها را بی اثر می‌کنید، نتیجه این می‌شود که مثلا اگر امروز آقای خاتمی هم حرفی بزند، جامعه نپذیرد و از آقای خاتمی هم عبور کند. جریان روبرو تلاش کرده با راست و دروغ چیدن حرف‌های مختلف آقای خاتمی و جریان آقای خاتمی را در جامعه بی حیثیت و بی اعتبار کند.

جامعه که نمی‌گوید حالا که آقای خاتمی و جریانش را بی اثر کرده‌اید و رسانه‌هایی که به این جریان وابسته هستند را بی اثر کرده‌اید، من می‌بینم کیهان چه چیزی گفته و صحبت‌های آقای سعید جلیلی را گوش می‌دهم! جامعه به دل تو که نمی‌آید، جامعه جای دیگری می‌رود که اتفاقا دروغ را با بسته‌بندی قشنگی ارائه می‌کند. جامعه می‌پذیرد که حتما در پس پرده خبرهایی هست که به من نمی‌گویند. در نتیجه به دنبال شایعه می‌رود و همیشه نفوذ شایعه در جامعه خیلی قوی است.

فقط کسانی می‌توانند شایعه را برطرف کنند که قدرت اقناع داخلی را داشته باشند. این قدرت اقناع داخلی هم یک شبه، یک هفته و یک ماه صورت نمی‌گیرد و طی سال‌های متفاوت و با اعتمادسازی صورت می‌گیرد. یعنی روزی که روزنامه «جامعه» به عنوان اولین روزنامه جامعه مدنی پس از دوم خرداد منتشر شد، تا 10 سال پیش، روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب هزینه سنگینی پرداخته‌اند؛ روزنامه‌نگاران و جامعه مدنی پرداخت و یک اعتماد بزرگی به وجود  آمد

دوستان از سال 79 شروع به زدن، بی اعتباری و نابودی این اعتماد کردند؛ با توبیخ فله‌ای، بستن روزنامه‌ها، دستگیری و بی حیثیت کردن روزنامه‌نگاران تلاش کردند که بگویند این جریان دروغگو است و آخر به اینجا رسیده‌ایم که رسانه‌های ما بردی در افکار عمومی ندارند و مرجعیت خبر را هم از دست داده‌ایم و به آن طرف مرزها رفته و حتی مرجعیت سیاسی را هم از دست داده‌ایم. یعنی مثلا قبلا آقای خاتمی می‌گفت من «تکرار می‌کنم» که به فلانی رأی بدهید و مردم به او رأی می‌دادند ولی کسی دیگر گوش نمی‌کند.

یک زمانی مردم پای تئوری‌های آقای حجاریان می‌نشستند و یک زمانی می‌نشستند ببینند حسین مرعشی یا کرباسچی چه می‌گوید. در واقع الآن کسی توجهی به سیاستمداران داخلی هم ندارد. به خاطر همین، فقط مرجعیت خبری بیرون نرفته و متأسفانه مرجعیت سیاسی هم بیرون رفته است.

تا زمانی که تلویزیون خصوصی نداشته باشیم نمی‌توانیم جهت‌دهی افکار عمومی را به دست بگیریم. تلویزیونی داریم که بیشتر «میلی» است. چون زمانی که دوست دارد درش را باز  می‌کند و چهار نفر اصلاح‌طلب در خصوص غزه و مسائل خارج از کشور صحبت می‌کنند که احساس می‌کنند خیلی هم در خطر نیستند یا نزدیک انتخابات چهار نفر را دعوت می‌کنند ولی جهت‌گیری کلی آن منافع ملی نیست؛ جهت‌گیری این است که یک جریان سیاسی را بالا ببرد و یک جریان را پایین بیاورد. کما اینکه سال‌‌های گذشته در مدیریت‌ها این کار را کرده‌اند.

تا زمانی که ما تلویزیون بخش خصوصی نداشته باشیم و ابزار ما بین‌المللی نباشد، نمی‌توانیم افکار عمومی را جهت بدهیم. به خاطر این است که ما می‌بینیم الآن تمام رسانه‌های ما دارند در مورد غزه می‌نویسند، ولی افکار عمومی اصلا توجهی به ماجرای غزه ندارد. به خاطر اینکه شکاف عمیقی بین رسانه‌های داخلی با مردم رخ داده و به نظر من در حال حاضر فقط با تلویزیون  بخش خصوصی عدم وابسته به حکومت می‌توان پر کرد؛ یعنی بوق حکومت و دولت و اصلا بوق نباشد.

ما امروز در حوزه رسانه سربازانی هستیم که شمشیر و سپر نداریم و مردم هم وقتی سربازی را ببینند که سلاح ندارد او را باور ندارند. به خاطر این شما حقیقت محض را هم که بنویسید، کسی توجه نمی‌کند و ممکن است به شما فحش هم بدهد و بگوید تو مزدور هستی و پول گرفته‌ای که این را بنویسی. به علت اینکه این شکاف به وجود آمده  از قبل افکار  عمومی جهت دارد، و متأسفانه رسانه ملی در جاهایی که باید وارد نشد، اگر شما راست هم بنویسید می‌گوید این ماجرا نیست و حتما یک چیز دیگر است.

 

محمد مهاجری

 

محمد مهاجری: رسانه‌های دولت در اختیار غیرحرفه‌ای‌ترین افراد صنف ما است

 

محمد مهاجری روزنامه نگار اصولگرا نیز به خبرنگار جماران گفت: طبیعی است که هر اتفاقی، هرچند هم عادی پیش بیاید، افکار عمومی به دلیل سابقه‌ای که دارد، ابتدا قبول نمی‌کند و در ذهن خودش دنبال این می‌گردد که تردیدی در اطلاعات و اخبار رسمی ایجاد کند. صرف نظر از اینکه برخی مسئولین تندکاری یا پنهان‌کاری می‌کنند، دلیل اصلی‌اش این است که رسانه جایگاه خودش را در کشور از دست داده؛ چون استقلال رسانه‌ها از بین رفته و رسانه‌های وابسته به حکومت و دولت کاری کرده‌اند که رسانه‌ها استقلال خودشان را از دست بدهند.
 

با توجه به ابهاماتی که در خصوص فوت آرمیتا گراوند هست، به نظر شما در چنین مواقعی چه کار باید کرد که بتوان ابهامات افکار عمومی را پاسخ داد؟

اتفاقی که در طول دو سه سال گذشته پیش آمده باعث سلب اعتماد افکار عمومی از رسانه‌های رسمی شده و مثلا نمونه خیلی محرز آن داستان سقوط هواپیمای اوکراینی بود. به هر دلیل موجه یا ناموجه، اطلاعاتی که از آن سقوط هواپیما داده شد، ابتدا ناقص و بعد متضاد بود. همین باعث شد که بعضی دوگانگی‌ها به وجود بیاید و اعتماد مردم هم نسبت به رسانه‌های حاکمیتی و دولتی و برخی از چهره‌های فعال سیاسی از بین رفت. در جریان اتفاقات سال 1401 هم این مسأله تکرار شد و مسلما عموم جامعه رنجیدند.

طبیعی است که هر اتفاقی، هرچند هم عادی پیش بیاید، افکار عمومی به دلیل سابقه‌ای که دارد، ابتدا قبول نمی‌کند و در ذهن خودش دنبال این می‌گردد که تردیدی در اطلاعات و اخبار رسمی ایجاد کند. صرف نظر از اینکه برخی مسئولین تندکاری یا پنهان‌کاری می‌کنند، دلیل اصلی‌اش این است که رسانه جایگاه خودش را در کشور از دست داده؛ چون استقلال رسانه‌ها از بین رفته و رسانه‌های وابسته به حکومت و دولت کاری کرده‌اند که رسانه‌ها استقلال خودشان را از دست بدهند. خروجی این می‌شود که مردم به رسانه داخلی بی اعتماد شوند و چون جایگزینی  در داخل وجود ندارد، به رسانه‌های خارجی روی می‌آورند و یا فضای مجازی که معلوم نیست صاحب و متولی آن چه کسی است.

چه کار باید کرد؟ یک کار دراز مدت دارد که «بازگرداندن مرجعیت رسانه‌ای» جناح چپ و راست است. در مورد کوتاه مدت هم من پیشنهاد دادم که در اتفاقاتی مثل داستان آرمیتا، که من شخصا معتقدم یک اتفاق کاملا عادی و طبیعی است و هیچ اتفاق غیر عادی در آن وجود نداشته و اتفاقی که واقعا قلب همه ما را ناراحت کرد ممکن بود هر جای دیگری هم برای این دختر خانم بیفتد، بلافاصله از چندین چهره رسانه‌ای غیر وابسته به دولت و نهادهای حاکمیتی خواسته شود که یک گزارش کامل از آن موضوع تهیه و بدون دخالت هیچ مرجع رسمی دیدگاه خودشان را منتشر کنند. به نظرم دو سه بار که این اتفاق بیفتد، اعتماد مردم به رسانه‌های داخلی بر خواهد گشت.

 

غیر از اقدام اخیری که اشاره کردید، چطور می‌شود اعتماد به رسانه‌ها را بازسازی کرد؟

راه بعدی این است که امکان دسترسی همه رسانه‌ها به یک میزان است و خواسته خرجی برای تلویزیون، خبرگزاری فارس و یک روزنامه خاص نشود؛ همه خبرنگاران بتوانند روایت خودشان را از واقعیت منتشر کنند. مخاطب خیلی زود تشخیص خواهد داد که کدام روایت درست‌تر است و کدام روایت ممکن است مقداری اشکال داشته باشد. بنابر این منع کردن خبرنگاران از حضور در صحنه عملا باعث می‌شود که رسانه‌های رسمی از قافله دور بمانند جا را خواهند داد به شایعه‌پردازانی که در فضای مجازی هستند و رسانه‌های بیگانه‌ای که در اینجا هیچ خبرنگاری ندارند ولی طوری برخورد می‌کنند که انگار خودشان حضور دارند و یک سری دروغ به شاهدان عینی هم پشت سر هم ردیف می‌کنند.

 

با توجه به جمیع ابعادی که اشاره کردید، به نظر شما می‌شود امیدوار بود که در فضای فعلی کشور آن آزادی را به رسانه‌ها بدهند و از قافله روایت اخبار عقب نمانند و اعتماد به رسانه‌های کشور برگردد؟

متأسفانه من خیلی به این موضوع خوش‌بین نیستم. دلیلش این است که معتقدم رسانه‌های دولت در اختیار غیرحرفه‌ای‌ترین افراد صنف ما است. جلوی هر کسی که منتقد خودشان باشد می‌ایستند و حاضر نیستند کار حرفه‌ای کنند. چون یک عینک سیاسی و جناحی به چشم‌شان زده‌اند و تمام شخصیت حرفه‌ای رسانه‌ای خودشان را قربانی بازی‌های سیاسی می‌کنند. شاید زمان بگذرد تا اینکه خود حاکمیت متوجه شود اشتباهی که چند سال اخیر در محیط رسانه انجام داده را جبران کنند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.