پایگاه خبری جماران: یک استاد حوزه علمیه قم گفت: بدعت یعنی وارد کردن چیزی در دین که از دین نیست و با توجه به این که جزء دین نیست، آن را جزء دین قرار دهد. این معنا از بدعت، با مسائل سیاسی و بحث انقلاب و اختلافات جناحی اصلا هیچ ربطی ندارد و لذا قطعا به مرحوم امام این نسبت را نمیشود داد که ایشان بهتانزدن به مخالفین انقلاب را ولو اینکه مخالفین انقلابند و گناهکار هم باشند، مشروع بدانند؛ چون هر گناهکاری موضوع این حکم نیست. اگر هم بر فرض اینکه «باهتو» را به معنای بهتانزدن بدانیم، موضوعش، موضوع خاصی است که ربطی به مسائل سیاسی و مسائل از این قبیل ندارد.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیت الله محمد قائنی در پی می آید:
این روزها مسأله بهتان مطرح است، آیا روایتی که برخی به آن استناد کردهاند، معتبر است؟
بهتان در حقیقت قسمی از دروغ محسوب میشود؛ چون «کذب» عنوان عامی است و «بهتان»، «نسبت دروغ را به کسی دادن» است. گاهی وقتها ممکن است طرف، دروغ بگوید بدون نسبت دادن به کسی، اما اگر همین دروغ به کسی نسبت داده بشود که مثلا فلانی یک چنین کاری کرده، در حالی که او این کار را نکرده است، در اینجا علاوه بر این که کذب است، بهتان هم است.
لذا ممنوعیت و حرمت آن مشمول هم ادلّه حرمت کذب است و هم عنوان خاص در ادله دارد که عنوان بهتان است. منتها این تصوری که براساس برخی از روایات شده که گویا بهتان نسبت به برخی از موارد که آن اهل بدعت است، استثناء خورده و ممنوعیت بهتان نسبت به اهل بدعت، برداشته شده و بهتانزدن به آنها تجویز شده است، این مطلب صرفا یک تصوری نادرست است. ولو اینکه در برخی از کلمات هم این مطرح شده باشد که در جای خودش به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است، به نظر من، این از مواردی است که هیچ دلیلی براین استثناء وجود ندارد و آنچه که بر این مقوله در مورد برخی از روایات گفته میشود، اثبات این مطلب را نمیکند.
براین اساس، حکم ممنوعیت بهتانزدن حتی در مورد کسانی مثل اهل بدعت که اهل گناه هم هستند و قسمی از گناهکارانند، باقی است و دلیلی بر مشروعیت بهتانزدن به آنان وجود ندارد؛ برای اینکه صرف گناهکار بودن شخص، مجوز این کار ناپسند و نامشروع نسبت به او نمیشود ولو اینکه کار آن شخصی که در موردش بخواهند این گناه صورت بگیرد، کار ناپسندی است. آن روایتی هم که گفته میشود در این مجال دلالت دارد، در جای خودش بیان شده که چنین دلالتی ندارد یا حداقل ادعای اجمال در مورد آن میشود کرد؛ یعنی اگر به دلیل برخی از ادله دیگر از قبیل مذاق شرع، کلا انکار دلالت آن نشود، حداقل اجمال در آن است که در جای خودش به تفصیل بیان شده است.
بر فرض اینکه این روایت از نظر سندی و دلالی خدشهای نمیداشت، آیا محتوای آن با قرآن سازگاری دارد؟ مخصوصا با توجه به تأکیدات قرآن بر کرامت انسان و حرمت ذاتی انسان.
ممنوعیت کذب، ممنوعیت عقلی نیست، بلکه ممنوعیت شرعی است. بله، اقتضای منع عقلی دارد، اما استثناءپذیر است؛ همانطوری که در مورد تقیه، برای حفظ نفس محترمه و برای اصلاح ذات بین در بعضی از موارد استثناءپذیر است. اینگونه نیست که ممنوعیتش عقلا استثناءپذیر نباشد. برخلاف بعضی از موارد که عقلا استثناءپذیر نیست(مثل ممنوعیت ظلم که ممنوعیتش عقلی است)، ممنوعیت کذب و دروغ، شرعی است و استثناءپذیر هم است؛ همانطوری که در شریعت در برخی موارد استثناء هم دارد.
اما اشکال عمده در اینجا این است که دلیلی براین استثناء وجود ندارد و آن روایتی هم که گفته میشود که متضمن ترخیص و استثنای در ممنوعیت است، این روایت دلالتش بر این جهت درست نیست و عرض کردم که حداقل اجمال دارد وگرنه، قطعا دلالت ندارد. چون مفاد این روایت بحث «و باهتوهم» است، برخیها خواستند از این بفهمند که مثلا بهتانزدن به اهل بدعت منظور است، در حالی که این یک احتمال است و همانطوری که در کلمات برخی از بزرگان هم آمده است، منظور از «و باهتوهم» مفتضح کردن آنها است و مفتضح کردن آنها با استدلال و برهان و محاجه است، نه به دروغ بستن؛ چون بهتان و دروغ اثر معکوس هم دارد، نه اینکه مفید فایده خیلی وقتها نیست، بلکه اثر معکوس هم دارد، بر خلاف اینکه مورد محاجه قرار بگیرد.
در حقیقت مفاد آن روایت براساس این بیان، این میشود که با اهل بدعت محاجه کنید و اهل بدعت را رها نکنید؛ چون اهل بدعت با بدعت گذاری خود زمینه انحراف دیگران را ایجاد میکنند و از آنجا که خیلی وقتها اهل بدعت ممکن است اشخاص ظاهر الصلاحی باشند و یا اشخاصی باشند که جا انداختن تحریفات خودش را خوب بلد باشند، در شریعت از باب دفع فساد، از باب حفظ شریعت و از باب حفظ عقاید حقه، اصرار شده که اینها را رها نکنید بلکه به واسطه محاجه و استدلال آنها را در اینکه اهل بدعتند، مفتضح کنید.
اگر کذب و بهتان تجویز شود، چقدر میشود اعتماد کرد به معارضهای که دیگران میگویند و همچنین چه آثار و تبعات منفی اخلاقی برای جامعه به وجود میآورد؟
بعد از آنکه دلیلی بر مشروعیت بهتان و کذب در موردی نبود، ممنوعیتش موجب میشود که باید مؤمنین مثل دیگر تکالیف مقید به حدود شریعت باشند و به صرف برخی از توهمات و برخی از خیالات، نباید دامن به مخالفت شرع و ارتکاب محرماتی که مشتمل بر مفاسد است، بزنند.
بفرمایید که اهل بدعت چه کسانیاند؟
اهل بدعت کسانیاند که مسائلی را به عنوان مسائل دینی مطرح میکنند در حالی که آنها جزء دین نیست و در حقیقت یک اموری را میخواهند در شریعت وارد بکنند که آن امور جزء شریعت نیست. مصادق فراوانی هم از قدیم داشته است، مخصوصا بعضی از مواردی که در برخی از مذاهب اسلامی به وضوح دیده میشود که مورد اعتراض ائمه دین هم قرار گرفته است. در حقیقت، کسانی که امور خارج از شریعت را به عنوان جزء شریعت و جزء دین قلمداد بکنند، این میشود اهل بدعت. خود بدعت نیز، یعنی وارد کردن چیزی در دین که از دین نیست.
آیا نفس این کار، یعنی بردن عرض و آبروی دیگران به اسم دین، در حالی که جزء دین نیست، خودش بدعت نیست؟
قطعا اگر کسی بهتان را که یک امر نامشروع است، به عنوان مشروع جلوه بدهد، این کارش مصداقی از بدعت است؛ یعنی در حقیقت، هر امری که جزء دین نیست ولو امری را به عنوان مباح در شریعت عنوان بکند در حالی که از محرمات است، این میشود بدعت. عرض کردم که قاعده عامش این است که آنچه جزء شرعیت نیست را جزء شریعت قرار دادن، بدعت است، اعم از اینکه چیزی که واجب نیست را واجب قرار بدهد یا چیزی که حرام نیست را حرام قرار بدهد یا چیزی که مباح نیست را مباح قرار بدهد.
فلذا قرار دادن هر چیزی و هر حکمی که جزء شریعت نیست، به عنوان حکم شریعت قرار دادن و نسبت دادن آن به شریعت، میشود بدعت.
این روزها بعضیها از فضاهایی که به وجود میآید سوء استفاده کرده و از طریق انتساب کلیپهایی تقطیع شده و نسبت دادن سخنانی به حضرت امام سعی میکنند ایشان را موافق بهتان جلوه کنند. با توجه به اینکه حضرتعالی یکی از فقهای ارزشمند حوزه هستید و درباره نظر حضرت امام و این قاعده هم تحقیقات و سخنرانیهای گستردهای داشتهاید، بفرمایید آیا اساسا امام بهتانزدن به این معنا را جایز می دانستند؟
عموما فقها قائل به جواز بهتان حتی در مورد اهل بدعت به خصوص که گفته میشود، نیستند و نسبت به خصوص مرحوم امام، قطعا این نسبت را نمیشود به ایشان داد؛ زیرا اصلا از نظر فقهی آن عنوان بهتان موضوعش اهل بدعتند و اهل بدعت یک عنوانی است که بر هرکسی که ما نپسندیم منطبق نیست. بدعت یعنی وارد کردن چیزی در دین که از دین نیست و با توجه به این که جزء دین نیست، آن را جزء دین قرار دهد. این معنا از بدعت، با مسائل سیاسی و بحث انقلاب و اختلافات جناحی اصلا هیچ ربطی ندارد و لذا قطعا به مرحوم امام این نسبت را نمیشود داد که ایشان بهتانزدن به مخالفین انقلاب را ولو اینکه مخالفین انقلابند و گناهکار هم باشند، مشروع بدانند؛ چون هر گناهکاری موضوع این حکم نیست. اگر هم بر فرض اینکه «باهتو» را به معنای بهتانزدن بدانیم، موضوعش، موضوع خاصی است که ربطی به مسائل سیاسی و مسائل از این قبیل ندارد.
در آخر اگر نکتهای است، بفرمایید.
همانطوری که عرض کردم اگر برفرض، بنا باشد معنای بهتان در این روایت، نسبت دادن ناروا باشد، میشود گفت که این روایت از روایاتی است که مورد اعراض بزرگان قرار گرفته است؛ چون فقهای مشهور در کلماتشان این مورد بدعتگذاران را به عنوان یکی از مستثنیات حرمت بهتانزدن ذکر نکردهاند و همانطوری که من در برخی از جلسات مطرح کردهام، اگر مشروعیت بهتان در مورد اهل بدعت امر ثابتی بود، باید از مسائل معروف و از قضایای مشهور قرار میگرفت؛ مثل برخی از مستثنیات حرمت کذب که در جای خودش برای حفظ حیات مطرح شده است. از اینکه این مورد در کلمات مشهور نه اینکه مورد استناد قرار گرفته که اصلا مورد اعراض هم قرار گرفته، فهمیده میشود که این فهم یا از روایت برداشت نمیشود یا اگر هم برداشت میشود، مورد اعراض فقها است.
فلذا من به نظرم ولو در برخی از کلمات این مورد ذکر شده، بهتانزدن نسبت به حتی اهل بدعت، برخلاف عمومات ممنوعیت کذب و حرمت بهتان است.