پایگاه خبری جماران: یک عضو دفتر امام خمینی گفت: جنس وفاداری آیت الله حسن صانعی به امام، جنس رابطه پدر-فرزندی بود. یعنی واقعاً ایشان امام را پدر معنوی خود میدانست، خود را فرزند معنوی امام میدانست و از امام خود را جدا نمیدانست. بر اساس اعتقاد و عقیده در خدمت امام بود و از همین خدمت، قصد ثواب میکرد. خدمت به امام را برای خود وظیفه و تکلیف میدانست؛ خدمت ایشان به امام بر اساس تعارف یا مسائل سوء استفاده یا فرصتطلبی نبود. لذا حاضر بود تمام زندگی و هستی خود را فدای امام کند، اما امام در آسایش و راحتی باشند و امام در هدف و کاری که دارد موفق باشد؛ چون هدف امام برای ایشان مقدس بود و میدانست که اگر امام روی چیزی نظر دارند حتماً مطالعه شده و مورد عنایت خداست که ایشان دنبال میکند.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی جماعتی در پی می آید:
با توجه به اینکه آیت الله شیخ حسن صانعی سالهای متمادی نزد امام بود، چه ویژگیهای ایشان شبیه حضرت امام بود؟
از ویژگیهای مرحوم آیت الله شیخ حسن صانعی، تعبّد به مسائل دینی بود. ایشان از نوع متعبدین سنتی بود و اعتقادات سنتی داشت. به دلیل علاقه و ارادت خاصی که به امام داشت، در تعبّد از امام الگو گرفته بود. به دلیل اینکه هر کس امام را میدید عاشق ایشان میشد. ما در نجف که خدمت امام رسیدیم، ابتدا آشنا و علاقه مند، و سپس عاشق ایشان شدیم. چون در امام هوای نفس نبود؛ یعنی آنچه میگفت همان بود و برای او خدا اصالت داشت. امام در راستای رضایت خدا و مردم -که سفارش خداست- عمل میکرد.
امام خدایی عمل میکرد، از خدا میترسید و برای اینکه مسائلی را رعایت کند به خانه و خانواده خود سخت میگرفت و آنگونه که دیگران امکانات رفاهی داشتند، خانواده امام یا خانواده حاج آقا مصطفی و حاج احمد نداشتند. یادم است که حاج احمد آقا به نجف رفتند و قرار شد بعد از فوت حاج آقا مصطفی آنجا بمانند، میخواستند وسائلی تهیه کنند اما امام فرمودند: «وسائلی که در ایران دارید را بیاورید و نیاز نیست دوباره آنها را اینجا بگیرید». یعنی این قدر امام محتاط بودند و رعایت میکردند که هرکس وسیلهای در ایران دارد دیگر آن را از نجف تهیه نکند.
یا خانم امام که میخواست با فرزندان و بستگان مکالمه تلفنی داشته باشد این گونه نبود که هر زمان اراده کند تماس بگیرد، امام محدودیتهایی ایجاد کرده بود که در زمان خاصی تماس بگیرد. امام علیرغم بزرگی، عظمت و مشاغلی که داشت حتی بعد از انقلاب نسبت به مسائل مالی و مخارج منزل واقعاً دقت داشت که این حساسیت ایشان را نشان میداد. در این خصوصیت شاید آقای صانعی متأثر از امام بود و ایشان هم همان حساسیتها را داشت و مثل امام عمل میکرد.
ایمان و تعبّد آن مرحوم به مسائل دینی در درجه اول بود. ایشان آدم تیز، باهوش، زیرک و سیّاسی بود؛ ساده نبود و بسیار پیچیده بود؛ حرفی که میزد با کنایه و اشاره بود و طرف مقابل باید با اخلاق و فرهنگ ایشان آشنا بود که میفهمید چه میگوید. در ظاهر حرفی میزد اما منظورش مطلب دیگری بود. یا همزمان با چند جمله کوتاه، چندین مطلب را به مخاطب میرساند. آدم کتوم و رازداری بود و هرکسی که در جایگاه امام بود به چنین آدمهای رازداری نیاز داشتند تا به آنها اعتماد کنند و اسرار خود را نزد آنها به امانت بگذارند؛ چون ایشان امانتدار بود و اسراری داشت که به هیچ کس نگفت و شاید با خود به گور برد. گاهی آیت الله صانعی اشاره میکرد که اسراری دارم که اگر بگویم فلان میشود، ولی این مسائل و ملاحظات را همان طور که امام فرموده بودند کتمان میکرد.
درباره سطح علمی مرحوم آیت الله صانعی بگویید.
ایشان آدم ملاّ، عالم و دانایی بود. در گفتوگوهای علمی شیوه بیان مطلب، حکایت از سطح علمی آیت الله صانعی میکرد که چه جایگاهی دارد؛ اینکه میفهمد و بیان و نقل میکند و حتی سؤال میکند، گویای شخصیت و فهم علمی ایشان بود. آیت الله صانعی افراد عالم و برجستهای که اطراف ایشان بودند را تشویق میکرد که بیشتر کار کنند چون میفهمید که طرف مقابل ظرفیت رشد علمی را دارد. گاهی توصیههایی به حقیر هم داشت ولی افرادِ به توصیهها عمل نمیکردند چون شرایط ایجاب نمیکرد اما چون جهت علمی برای وی مهم بود، توصیهها و تذکرات عالمانهای میکرد و این حکایت از سطح بالای علمی ایشان داشت.
مرحوم شیخ حسن صانعی مثل حضرت امام و حاج احمد آقا، اهل ادعا نبود و هیچ وقت در زمینههای مختلف ادعایی نمیکرد. اگر مسألهای برای ایشان مورد سوال یا شبهه بود از بندۀ حقیر که مثل فرزندشان محسوب میشدم، به راحتی سؤال میکرد، جواب میخواست و ابایی نداشت در آن جایگاه و سنّ سؤال کند و جواب مسأله را بداند. اگر دیگران از ایشان فتوای امام را سوال میکردند و مستحضر نبود، عنایت داشت از ما بپرسد چون کار ما این بود و به دیگری نقل میکرد که خلاف احتیاط عمل نکرده باشد. اینها خصوصیات خاص اخلاقی آیت الله صانعی بود و هر کسی این خصوصیت اخلاقی را ندارند؛ برخی اگر مورد سؤال قرار گیرند، شهامت گفتن این جمله را که «من نمیدانم» را ندارند ولی ایشان این شهامت را داشت.
جنس وفاداری ایشان چه ویژگیهایی داشت و امتیاز ایشان به وفاداری دیگران چه بود؟
جنس وفاداری آن مرحوم به امام، جنس رابطه پدر-فرزندی بود. یعنی واقعاً ایشان امام را پدر معنوی خود میدانست، خود را فرزند معنوی امام میدانست و از امام خود را جدا نمیدانست. بر اساس اعتقاد و عقیده در خدمت امام بود و از همین خدمت، قصد ثواب میکرد. خدمت به امام را برای خود وظیفه و تکلیف میدانست؛ خدمت ایشان به امام بر اساس تعارف یا مسائل سوء استفاده یا فرصتطلبی نبود. لذا حاضر بود تمام زندگی و هستی خود را فدای امام کند، اما امام در آسایش و راحتی باشند و امام در هدف و کاری که دارد موفق باشد؛ چون هدف امام برای ایشان مقدس بود و میدانست که اگر امام روی چیزی نظر دارند حتماً مطالعه شده و مورد عنایت خداست که ایشان دنبال میکند.
بنابراین، در حمایت از امام هیچ تردیدی نداشت و گاهی مطالبی را بسیار راحت به امام میگفت. با امام صمیمی و قدیمی بودند و افراد کمی در زندگی اینچنین یار و همراه دارند.
یعنی ایشان خدمت به امام را عبادت تقلی میکرد.
بله، چون به راه امام اعتقاد داشت و راه امام را راه خدا و راه ثواب میدانست. به ویژه ایشان زمانی کنار امام آمد و در خدمت امام قرار گرفت که نان و آبی نبود و جز زندان، شکنجه، تبعید و اذیت و آزار چیز دیگری نبود.
درباره علاقه و ارادت متقابل مرحوم آیت الله شیخ حسن صانعی بگویید.
به خاطر شدت علاقه و ارادتی که به آیت الله صانعی داشتم، مثل عضو خانواده ایشان شده بودم. ایشان به بنده میفرمود که «مثل بقیه نیاز نیست که در بزنی، هستم یا نیستم، بیایم یا نیایم؛ هر روز بیا و اگر نبودم میآم، چون دوست دارم شما را ببینم. شما مثل خانواده ما هستی». من اگر یک روز نمیرفتم سراغم را میگرفت، احوالم را میپرسید و نگران میشد. برای عمل قلب مدتی که در بیمارستان شهید رجایی بستری بودم، هر روز بعد از ظهر نیم ساعت پیش من میآمد. مثل پدر و فرزند بودیم، من هم حس فرزندی نسبت به ایشان داشتم و بیشتر خانه ایشان بودم تا خانه خودمان.
برخورد ایشان با خانواده چگونه بود؟
هم میشود گفت خوب بود و هم میشود گفت بد. از این جهت بد بود که عرض کردم مثل حضرت امام به زندگی داخلی حساسیت نشان میداد. به دلیل این حساسیتها خانواده محدود میشد و شاید برای اعضای خانواده و فرزندان خوشایند نبود، همه نمیتوانند این سختیها را تحمل کنند و شاید زندگی بر خانواده سخت میگذشت. لذا آیت الله صانعی مقداری به تندخویی در خانه اعتراف میکرد، اما خانواده ایشان میدانستند که این حساسیت به دلیل علاقه، دوستی و ارادت به افراد خانواده است که آنها جهنمی نشوند، مثل خود ایشان راه درستی بروند و اسراف نکنند و ریخت و پاش نداشته باشند. ایشان هر سفری نمیرفتند هم خودشان نمیرفتند و نمیگذاشتند خانوادهشان بروند. اجازه نمیداد نه خودش و نه فرزندانش به عتبات و جاهای دیگر بروند و در مسائل مالی بسیار ملاحظه داشت.
لطفا از خاطرات ناب و آموزندهای که ایشان از حضرت امام نقل میکرد بگویید.
آن مرحوم درباره امام خاطره نمیگفت. ویژگی خاصی که به همین دلیل دیگران علاقه داشتند با آیت الله صانعی همنشین باشند این بود که از رفتار، کردار و گفتار ایشان به نظر امام میرسیدند. ایشان از زندگی امام تقلید میکردند چون بر همان اساس و مبانی که امام عمل میکرد ایشان بنا داشت عمل کند. هرچند ظرفیتها، توانها و امکانات افراد فرق میکند اما بنای آن مرحوم این بود. اگر کاری میکرد، نکتهای میگفت یا به مناسبت خاطرهای نقل میکرد، آموزنده و حکیمانه بود و بیان کردن آن خاطره حکمتی داشت و اینگونه نبود که همین طور بگوید با امام بودم.
ایشان میگفت: «ما که در کنار امام بودیم، اگر بگویند چند خاطره بگو، باید کلی فکر کنیم و سخت است. باید زور بزنیم تا خاطرهای بگوییم اما کسی که نیم ساعت محضر امام میآید و میرود، روزها از امام خاطره میگوید و همان نیم ساعت برای او کلی خاطره است. چون با امام همیشه بودیم نقل کردن خاطره برای من سخت است. خاطرات، لحظهای در ذهن میماند اما وقتی با کسی زندگی کنیم، عادی میشود و خاطرهای در ذهن نمیماند».
ایشان بعد از رحلت امام، بیشتر از چه چیزهایی رنج میبرد و مهمترین دغدغههای وی چه بود؟
مهمترین دغدغه ایشان بعد از فوت امام این بود که تذکرات امام به افراد و دوستان مبنی بر اینکه مراقب باشید انقلاب در دست نااهلان نیفتد، عمل نمیشود و برای امام اصل این بود که رضایت خدا و مردم جلب شود. لذا میدید که کسی در این وادیها نیست، به این مسائل اهتمام نمیشود و مسائلی پیش میآید که انقلاب لوث میشود یا امام یا یاران امام به گونۀ دیگری معرفی میشوند؛ یا با یاران امام برخورد میشود و قدرشان دانسته نمیشود، برای ایشان رنجآور بود و تذکراتی میداد که البته خیلی نتیجهبخش نبود. البته با کتوم بودن این مسائل را بروز نمیداد و به اهلش و افراد خاص میگفت، اما اینکه در بوق و کرنا کند یا سرو صدا کند، نبود و کار خود را انجام میداد.
نسبت به بیت امام چگونه فکر میکرد و روابط آنها چگونه بود؟
به بیت امام علقه داشت و عقیدهاش این بود که امام همچنان باید حفظ شود. اگر درباره گفتار یا رفتار افراد بیت، حتی حاج حسن آقا نظری داشت به صورت خصوصی و صمیمانه و دوستانه تذکراتی میداد، چون معتقد بود که بیت باید حفظ شود. گاهی راهنمایی میکرد و از خاطرات امام به آنها میگفت تا به کار بگیرند.
علاقه حاج حسن آقا، حاج آقا یاسر و حاج علی آقا به آقای صانعی به این جهت بود که ایشان از یاران نزدیک امام بود و از آیت الله صانعی مطالب نابی یاد میگرفتند. لذا علاقه داشتند که با آن مرحوم همنشین باشند، مرتب میآمدند و جلساتی با هم داشتند. علاقه حاج حسن آقا و آیت الله صانعی طرفینی بود و به یکدیگر ارادت داشتند. ایشان میدانست که جایگاه حاج حسن آقا برای حفظ بیت حساس و مهم است، لذا همفکری میکردند و آیت الله صانعی نظرات خود را بیان میکرد.
آیا پیش آمد که ایشان نسبت به حضرت امام احساس دلتنگی کند؟ یا از مسیری که رفته احساس خستگی و پشیمانی کند؟
همۀ مریدان امام به ایشان دلتنگ میشود و افرادی که نزدیک و یار امام بودند طبیعتاً دلشان بیشتر تنگ میشود. آیت الله صانعی خیلی اهل بروز و اظهار نبود اما اینکه اظهار پشیمانی و ندامت کند، نه اتفاقاً تنها افتخار ایشان این بود و شکر میکرد که یار امام بوده است. این مهم است که در دنیا انسان یار چه کسی باشد.
اگر قرار باشد در چند خط مرحوم آیت الله شیخ حسن صانعی را توصیف کنید، ایشان را چگونه شخصیتی معرفی میکنید؟
شخصیت ایشان شخصیت پدر معنوی بود. پدرها نسبت به فرزندان ضمن اینکه دلسوز، مهربان و عطوف هستند، نمیتوانند فرزندان خود را رها کنند و تذکر و تشری نداشته باشند. ایشان معتقد بود که نظام اسلامی باید درست عمل کند و نسبت به رویدادهای جامعه هیچ وقت احساس بیتفاوتی نمیکرد؛ آدم بیتفاوت و راحتطلب نبود و همیشه دغدغۀ مردم را داشت.