سخنرانان نشست «هویت انقلابی و انسجام ملی» این نکته را یادآور شدند که «از دیدگاه امام «حزب الله» یک مفهوم عمومی است. امام در دیدارها و مصاحبههای مختلف میگوید این قیام یک قیام الهی بود که تمام اقشار ملت را فرا گرفت و ملت یک حزب الهی شدند. این طور نبود که حزب الله مثل امروز یک مفهوم خاص فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی و اشاره به گروهی باشد که یک تفکر خاص و یک شیوه خاصی از رأی دادن و سلیقه سیاسی را دارد.» و یا به تعبیر دیگر، «در مشی امام پیشبرد آموزه همزمان با تلاش برای حفظ مجموعیت است.»
یکی از نشستهای سمینار «اندیشه امام خمینی(س) و چالشهای هویت و بازتولید فرهنگی در ایران»، با موضوع «هویت انقلابی و انسجام ملی» توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، حجتالاسلام و المسلمین مجتبی نامخواه طی سخنانی در این نشست گفت: واقعیت این است که انقلاب اسلامی مثل دیگر انقلابها، محصول پیدایش یک هویت جدید است. یعنی یک انسان جدید تلاش کرده و تکاپوی مستمر و تاریخی طی چند دهه داشته تا بتواند جهان جدیدی را خلق کند. به تعبیر فلسفی ما با یک آدم جدید مواجه هستیم که یک عالَم جدید را طلب میکند.
عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) تصریح کرد: آنچه که هویت انسان انقلابی را ممکن کرده درگیری با رذیلتها است؛ که به او امکان خلق این فضیلت را داده است. پروژه فکری که در تلاشهای امام و متفکران انقلاب پیش میرفت، ایده جدیدی است که به این انسان انقلابی هویت بخشیده است. در واقع اگر بخواهیم با تعابیر امام صحبت کنیم، اسلام انقلابی به انسان ایرانی امکان این را داده که یک انقلاب درونی و باطنی پیدا کند و به موجودی غیر از چیزی که قبلا بوده تبدیل شود. لذا این ایده جدید زمینهای برای یک انقلاب انسانی پدید آورده است.
وی تأکید کرد: در نگاه متفکران انقلاب، خلق امر ملی یا مسأله عمومی محصول انقلاب اسلامی است. یعنی ما پیش از آن «امر ملی» یا انقلابهای ملی به یک معنا نداشتیم و حداکثر انقلابهای منطقهای بودند که به هم میپیوستند و «امر ملی» به واسطه انقلاب اسلامی به وجود میآید. همچنان که فوکو برای مشاهده انقلاب اسلامی به خیابانهای پایتخت و چند شهر دیگر آمده بود، تعجب میکرد و در نوشتههای او منعکس است که چطور با جامعهای مواجه هستیم که افراد با طبقات اجتماعی مختلف همه یک حرف، تقاضا یا ایده دارند و صورت تجسم یافته آن ایده، امام خمینی(س) میشود.
نامخواه افزود: مسأله اصلی این است که چطور این انسجام به وجود آمده است؟ واقعیت این است که این هویت دو بُعد مهم دارد که توانسته این انسجام را ایجاد کند. اولین بعد آن تقابل و غیریت با تحجر و تجدد است. نه فقط در دوران نهضت بلکه در دوران نظام هم، نه تنها متفکران انقلاب بلکه شخص امام، درگیر با ایدههایی است که صورت کاملا مذهبی دارد. یعنی دعوت انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی را نباید لزوما دعوت به دینداری بیشتر ببینیم. در واقع دعوت انقلاب اسلامی به شیوه دیگری از دینداری است که از یک طرف به وضوح الگوهای سنتی دینداری و از سوی دیگر الگوهای متجدد دینداری را نقد میکند. از یک طرف چیزی که به آن میگوید «التقاط» را نقد میکند و از یک طرف چیزی که در چهارچوب تقدس مآبی صورتبندی میشود را نقد میکند.
وی ادامه داد: یک بُعد مهم دیگر این هویت این است که ارجاع به امر اجتماعی یا عمومی میدهد. در واقع مقوله جامعه یا برابریهایی که باید در جامعه برپا باشد، برای این ایده اسلام انقلابی اهمیت زیادی دارد. یعنی این هویت لزوما صورت اعتقادی ندارد و یک ماهیت کاملا اجتماعی دارد.
عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم تأکید کرد: از دیدگاه امام «حزب الله» یک مفهوم عمومی است. امام در دیدارها و مصاحبههای مختلف میگوید این قیام یک قیام الهی بود که تمام اقشار ملت را فرا گرفت و ملت یک حزب الهی شدند. این طور نبود که حزب الله مثل امروز یک مفهوم خاص فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی و اشاره به گروهی باشد که یک تفکر خاص و یک شیوه خاصی از رأی دادن و سلیقه سیاسی را دارد.
وی ادامه داد: الآن حزب الله یک حزب سیاسی است و در ادبیات امام و انقلاب اساسا چنین حزبی نیست. مفهوم حزب الله و انسان انقلابی استفاده میشود ولی با چیزی که ما امروز ممکن است از حزب الله و انسان انقلابی بفهمیم کاملا متفاوت است؛ آنجا حزب الله عموم ملت هستند. اما به موازات پیش رفتن، ابتدا مفهوم حزب الله تعینات فکری و فرهنگی میگیرد و بعد این تعینات سیاسی میشود. یعنی مفهوم حزب الله که یک افق ایدهآل است تبدیل به یک مفهوم سیاسی و یک حزب در میدان سیاست میشود.
نامخواه گفت: در نتیجه ما با هویتی مواجه هستیم که در صدر و بدو انقلاب میتواند انسجام اجتماعی در سطح ملی ایجاد کند، اما همین هویت در ادامه به دلیل این دگردیسی که پیدا کرده، میتواند بر ضد خودش عمل کند؛ یعنی بر ضد انسجام اجتماعی عمل کند. طبعا مقصود بی طرفی لیبرال در نسبت دولت و جامعه نیست. دولت دینی و نظام برآمده از انقلاب اسلامی حتما جهتگیریهای فکری و فرهنگی دارد و حتما تلاش بی وقفهای برای اجرای احکام ثابت دینی و الهی دارد. اما این تلاش لزوما باعث نمیشود که طبقه یا سلیقهای در جامعه نسبت به دیگر سلیقهها در موضع برتر و فرادست قرار بگیرد.
وی افزود: اساسا هویت انقلابی با همه مشتقاتی که از این هویت میشود گرفت، اشاره به کلیت دگرگونی و انسان پس از دگرگونی دارد، اما به موازات محدود شدن، ابعاد اعتقادی و اجتماعی خود را از دست داده و دیگر به آن اسلام انقلابی یا ایدههای دگرگون ساز اولیه ارجاع نمیدهد و در نتیجه نمیتواند عمومیت داشته باشد و به جای انسجام بخشی حتی میتواند بر ضد انسجام عمل کند. به خاطر اینکه قدرت دارد، میتواند دولت یا حاکمیت را دعوت کند به اینکه برای منافع و سلایق من جای بیشتری باز کند و در قرار گرفتن موقعیتهای منزلتی جامعه به من یارانه بدهد.
عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) یادآور شد: این اتفاقی است که پیش از پیروزی و در دهه اول انقلاب هم در شرف تدوین است و اتفاقا امام با این مسأله تقابل خیلی جدی دارد. کتاب مسأله حجاب شهید مطهری هم میگوید زن باید حضور اجتماعی داشته باشد و بنابر این باید حجاب داشته باشد؛ اتفاقا حجاب دلیل خانهنشینی نیست و دلیل هویت اجتماعی است. شهید مطهری تلاش دارد اثبات کند مسأله حجاب مسأله کاستن از انتظارات فرافقهی و فرااخلاقی متشرعین است؛ از انتظارات آنها باید کاست تا به یک حجاب اجتماعی و حجاب معقول اجتماعی برسیم.
وی ادامه داد: مرحوم مطهری به خاطر این استدلال در مسأله حجاب عملا با محدودیتهایی مواجه میشود یعنی حتی مساجدی که قبل از آن میتوانسته سخنرانی کند، دیگر او را راه نمیدهند. نقل شده مطهری را داخل مسجد راه نمیدادند به این دلیل که معتقد بودند حضور مطهری نور مسجد را میبرد. یکی از شاگردانشان حاشیههایی بر آن کتاب مینویسند که تقریبا 20 نقطه درگیری اسلام انقلابی یا ایده امام خمینی(س) با ایده تحجر را نشان میدهد. اینکه ایده تحجر آداب و آیینهایی را در میان متشرعین ایجاد کرده که اساسا فرافقهی هستند. عین عبارت شهید مطهری است که «اینها اسلام را مسخ کردهاند». به تعبیر شهید مطهری روحیه خشونتآمیز جامعه وقت اینها را ایجاد کرده و اصلا در احکام اسلامی نیست.
نامخواه اظهار داشت: طرف مقابل هم خودش را نماد اسلام میداند و حتی به مرحوم مطهری میگوید که میخواهی نظام اروپایی و غربی را در ایران پیاده کنی. به مرحوم مطهری میگویند تو غربزده هستی و داری از حجاب اسلامی میکاهی که الگوی زن غربی را اینجا پیاده کنی. ولی مرحوم مطهری به این دلیل این بحث را باز میکند که اعتقاد دارد هویت انقلابی باید بتواند به امر عمومی ارجاع بدهد و تبدیل به یک امر عمومی شود.
وی یادآور شد: حضرت امام در مکاتبه با مرحوم آیتالله گلپایگانی دو نامه دارند. آنجا مسأله اصلی این است که استدلالها و صورت استدلال فقهی شما درست است اما شیوهای که شما درباره مالکیت زمین و مسکن استدلال میکنید، حق عمومی را خدشهدار میکند. به یک معنا استدلال فقهی نمیآورد ولی استدلال امام این است که ایده انقلاب باید عمومیت خودش نسبت با آحاد جامعه را اثبات کند.
به گزارش خبرنگار جماران، سجاد صفارهرندی نیز طی سخنانی در این نشست گفت: انقلاب اسلامی در محیط و شرایطی رخ داد که شاید نه به اندازه امروز اما به طور معناداری ما درون جامعه ایران تکثرها و تنوعهایی را داشتیم. فراتر از تکثر و تنوع، درون جامعه ایران تضادهایی را داشتیم. بخشی از این تضادها به منافع عینی و موقعیتهای اجتماعی بر میگشت، بخشی به سبکهای زندگی و ایثارها و نگرشهای فرهنگی معطوف بود و بخشی به ایدهها، رویکردها و دیدگاههای اعتقادی و نظری، در مواردی حتی توأم با تضاهای حادی درون جامعه بود.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی افزود: حتی اگر چهارچوب کلی جامعه را هم محدودتر کنیم و به بخش مذهبی و متدیّن جامعه ایران بیشتر تمرکز کنیم، درون بخشی مذهبی هم نزاعها و تضادهای جدی را داشتیم. در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، دست کم چند موضوع یا چند شخصیت داریم که موضوع مناقشات گسترده در دل جامعه ایران هستند. مثل شخص مرحوم دکتر شریعتی که حول شخصیت و جایگاه او یک نزاع جدی وجود داشت و هر کدام از طرفین هم بدنه و عقبهای داشتند؛ یعنی صرفا هم یک نزاع نخبگانی نبود و عمق اجتماعی داشت.
وی تصریح کرد: در واقع دوگانهای که بین حسینیه ارشاد و مهدیه مرحوم کافی داشتیم، یک دوگانه جدی بود که یک طرف دیگری را به عقب ماندگی و عوامزدگی متهم میکرد و طرف دیگر او را به اینکه دیانت درستی نداری متهم میکرد و هرکدام از اینها برای خودشان مریدانی داشتند و همان طور که سخنرانیهای دکتر شریعتی از جوانان و دانشجویان پر بود، منبر مرحوم کافی پر رونق و پر مخاطب بود.
صفارهرندی اظهار داشت: شاید از منظر نگاه حاکم این تضادها خوب بود؛ کما اینکه نگاه انقلابیون هم این بود که حتما دست ساواک در دمیدن به چنین تضادها و دعواهایی دخیل است. ولی در همین بستر و محیط به نحو اعجابآوری انقلاب رخ میدهد و به اعتقاد من دست کم یکی از وجوه اعجاب انقلاب این است که نوری را روشن و فضایی را فراهم میکند که به نحو باورنکردنی طرفین این نزاعها با هم در نقطه مشترک قرار میگیرند و گویی مسائل قبلی موضوعیت یا اولویت خودش را از دست داده است.
وی ادامه داد: الآن از منظر گذر زمان ما میدانیم که این مسأله همیشگی نبوده و به هر حال از جایی به بعد دوباره این نزاعها و دوگانهها سر بر میآورد. اما در لحظه انقلاب اتفاقا ماجرا بیش از اینکه مسأله تضاد و سلب باشد، مسأله تجمیع و تجمع است. در واقع جوانان دهه 50 اول امام را پیدا میکنند و از مسیر امام به اسلام انقلابی میرسند. از منظر علوم اجتماعی، چیزی که انقلاب را محقق میکند یک جهش اجتماعی یا ظهور امر اجتماعی است که در تقابل با تکثرهای جامعه نیست بلکه ورای این تکثرها است.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی تأکید کرد: در پرتو این رخداد عظیم، آموزه انقلاب اسلامی اجتماعی میشود و بخشهای قابل توجهی از نیروهای اجتماعی را جلب و جذب میکند. به نظرم یکی از مهمترین کارهایی که علوم اجتماعی ما باید انجام بدهد این است که در مورد نسبت آموزههای انقلاب اسلامی با جذب نیروهای اجتماعی کاوش و تحقیق کنیم. حضرت امام در دل مبارزه و سالهای بعد از پیروزی دغدغه حفظ این جمعیت را دارد، همزمان با اینکه دغدغه پیشبرد آموزه را هم دارد.
وی افزود: امام توجه دارد که تمرکز جامعه را از نقاط تمایز و منازعه دور کند و روی نقاط تجمع و اشتراک کند. هرچند که اقتضاء سیاست و محدودیتهای میدان سیاست این است که از منازعهها و تضادها گریزی نیست و نهایتا یک بار در مقطع سالهای 59 و 60 و یک بار دیگر هم در سالهای 66 و 67 این منازعهها خودش و ماهیت خودش را آشکار و بازتولید میکند و ایشان هم در این منازعهها بی طرف و بی نسبت نیست بلکه بر اساس آموزه اسلام انقلابی سعی دارد به این برآیند جهت درست بدهد.
صفارهرندی تصریح کرد: حضرت امام از همان نقطه اول انقلاب التفات و درکی به بعضی از تیپها مثل روشنفکران دارند و تلاش میکنند گفت و گویی با روشنفکران و نیروهای فرهیخته متجدد جامعه ایران برقرار بماند. در عرصه سیاسی هم رأی ایشان در انتخابات مجلس اول اخیرا منتشر شد که در منازعات و مناسبات آن دوره، میتوانیم بگوییم تقریبا یک سوم رأی ایشان به کسانی داده شده بود نیروهای مدرن، تجددخواه و لیبرال را نمایندگی میکردند.
وی ادامه داد: حتی در نزاعهای سال 59 برای بخشهایی از جامعه این شائبه ایجاد شده که گویی در دعوای بهشتی و بنی صدر امام طرفدار بنی صدر است. بخشی ناشی از این بود که ایشان بر اساس درکی که از مسأله حفظ جمعیت داشت، تلاش میکرد که فرزندان واگراتر خانواده و نمایندگان سیاسی آنها را در دایره حفظ کند و برای آنها جایگاه و موقعیت تعریف کند. البته به نحو ناگزیری و خصوصا به واسطه افراطها، سوء فعلها و خود رأییهای آن نمایندگان سیاسی، سال 60 ما به نقطه درگیری و انشقاق رسیدیم.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی یادآور شد: در اواخر دوره حیات امام و منازعهای که از میان نیروهای مکتبی درآمده بود اما بخشهای سنتی و مدرن جامعه را نمایندگی میکرد، باز هم تلاش و اهتمام ایشان به این است که مبنا و چهارچوبی برای جایابی این دو گرایش در دل یک سامانه سیاسی و اجتماعی تعریف کند و در عین اینکه به طور عقلایی اجازه میدهد با تشکیل مجمع روحانیون مبارز این تکثر در سطح سیاسی اتفاق بیفتد، با منشور برابری سعی دارد حدود این اختلاف را درون چهارچوب انقلاب تعریف کند.
وی افزود: نگاه امام به این درگیریها این نیست که قرار است به واسطه آنها تضادی را خلق کنیم که یکی را دیگری قرار بدهیم و برای همیشه با آن تسویه حساب کنیم. همچنان که به فقهای شورای نگهبان هشدار میدهد مراقب خطر تحجر باشید و اینکه مبادا از چشم جوانان بیفتید، فکر میکنم ماه آخر حیاتشان پیامی به طلاب جوان حوزه علمیه میدهند و میگویند از جامعه مدرسین تبعیت کنید که به دام اسلام آمریکایی نیفتید.
صفارهرندی اظهار داشت: در مشی امام پیشبرد آموزه همزمان با تلاش برای حفظ مجموعیت است. به اعتقاد من این مسأله امروز ما است و در دوره رهبری بعد از امام هم به نحو جدی از جانب مقام معظم رهبری به آن توجه و بر آن تمرکز شده است. شاید امروز بیش از همیشه مسأله «توانایی حفظ سامانه اجتماعی در عین حفظ هویت آموزهای انقلاب اسلامی» مسأله ما است. من فکر میکنم جمع میان فراگیری و اصالت با توجه به مسائل جاری نیازمند ابداعات، ابتکارات و پیشرویهای تئوریک، نظری و سیاستی است که البته لوازم و مصالح آن در این سالها فراهم شده و الهامات مناسب آن در شیوه رهبری امام و مقام معظم رهبری به نحو واضح و روشنی وجود دارد.