پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: محمدجواد ظریف، وزیر پیشین امور خارجه، شانزدهم خرداد ماه در کلاب هاوس گفت و گویی نسبتا طولانی داشت که طی آن مطالب متعددی از جمله در مورد شروع مذاکرات در دولت احمدینژاد، ترکمنچای دانستن برجام، حمله به سفارت عربستان در زمان اوج قدرت دیپلماتیک ایران و... مطرح شد.
همان طور که ظریف در انتهای گفت و گوی کلاب هاوسی خودش پیشبینی کرده بود، این مطالب بازتاب گستردهای در رسانههای داخل و خارج از کشور و همچنین فضای مجازی داشت؛ و هر کدام بر اساس سیاستهای خودشان به نقد سخنان او پرداختند.
به منظور بررسی مطالب مطرح شده در سخنان محمد جواد ظریف و واکنشهای این سخنان، گفت و گویی با جاوید قربان اوغلی، دیپلمات سابق، داشتهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
آقای ظریف در خصوص شروع مذاکرات یادآور شدند که به دولت قبل بر می گردد و آنها اجازه داشتند در موارد مختلف صحبت کنند ولی تیم آقای ظریف فقط اجازه داشتند که در موضوع هستهای مذاکره کنند. چرا چنین تفاوتی وجود داشت؟
مذاکره با آمریکا درباره موضوع هستهای در آخرین سال دولت معجزه هزاره سوم آغاز شد؛ و دکتر علی اکبر صالحی این مسأله را در کتاب خود و در چند مصاحبه به تفصیل توضیح داده است. به گفته صالحی، رئیس جمهور وقت و دبیر شورای عالی دفاع با این مذاکرات مخالف بودند ولی چون رهبری اجازه داده بود، انجام شد. این اتفاق نمایانگر آمادگی آمریکا برای مذاکره با ایران در موضوعات مختلف و در رأس آنها مسأله هستهای بود.
آنچه که ظریف در کلاب هاوس گفت، مربوط به مذاکرات جلیلی در دوره دبیری شورای عالی امنیت ملی بود. چند مقام آمریکایی و اروپایی به این موضوع اشاره کردهاند که جلیلی درباره موضوعات متعددی بحث میکرد که در دولت روحانی و پس از آغاز مذاکرات منتهی به برجام، علی رغم تمایل و درخواست آمریکا، ظریف اجازه ورود به مباحث دیگر جز مسأله هستهای را نداشت.
چرا عدهای زمانی که ایران در اوج قدرت دیپلماتیک و عربستان در انزوا قرار داشتند به سفارت این کشور حمله کردند و حالا همان تفکر بعد از چند سال به این نتیجه رسیده که رابطه با عربستان خوب است؟
حمله به سفارت و کنسولگری عربستان پروژهای دقیق و حساب شده بود. ملاحظه کردیم علی رغم شناسایی سران و رهبران این اقدام فاجعه بار هیچکس محاکمه و مجازات نشد. در واقع کسانی که این پروژه را طراحی و اجرا کردند، از مصونیت خود مطمئن بودند.
کشور هزینه بسیار سنگینی را در این اقدام متحمل شد. عربستان تا آن زمان به رغم رقابت با ایران، سعی میکرد رفتاری معتدل و توأم با احترام را با همسایه شمالی خود داشته باشد. اساسا ماهیت پادشاهی سعودی در سیاست خارجی محافظهکارانه بود. البته از زمان روی کار آمدن پادشاه و خصوصا با توجه به مشی ولیعهد، این محافظهکاری تا حدود زیادی کنار گذاشته شد. دشمنی عربستان با ایران پس از جنگ یمن اوج گرفت و تبدیل به یک جنگ نیابتی تمام عیار شد. میتوان گفت و همانطور که پیشبینی میشد، نیات عربستان در یمن به منصه ظهور نشست ولی تردید نباید کرد که خسارت ایران در هفت سال گذشته بسیار بیشتر از ضرر و زیان سعودیها بود.
عادی سازی روابط با عربستان اقدامی به نفع کشور و همچنین امنیت منطقه است که باید از آن حمایت کرد، ولی کسانی که با آن اقدام خسارات سنگین مالی و امنیتی را به کشور وارد کردند باید پاسخگو باشند. اسرائیل با پیشبرد روابط با کشورهای عربی و خیمه زدن در دو کشور حوزه خلیج فارس و برقراری روابط تمام عیار دیپلماتیک، روابط گسترده تجاری و همکاریهای نظامی و امنیتی بزرگترین برنده آن اقدام ابلهانه بود.
همین موضوع به نوعی در مورد برجام هم هست. چرا کسانی که برجام را در صحن علنی مجلس به آتش کشیدند و آن را با ترکمنچای مقایسه کردند، حالا طرفدار مذاکره برای احیاء آن هستند؟
برجام بی تردید بزرگترین دستاورد دیپلماتیک کشور بود که مانع فروپاشی اقتصادی کشور در آن زمان و مهمتر از آن مانع فاجعه بزرگتر امنیتی - نظامی شد. مخالفتها با مذاکرات هستهای منتهی به توافق هستهای ریشه در مسائل و رقابتهای داخلی کشور داشت. وگرنه همانطور که همه میدانند و در سؤال قبل هم به آن پاسخ دادم، مذاکره با آمریکا در دوره احمدی نژاد شروع شد. مخالفت او با مذاکره هم در واقع به این دلیل بود که چرا او و دولتش به بازی گرفته نشده بودند.
دوره جدید مذاکرات با هدف احیای برجام هم هر چند با تأخیر، با اذن رهبری در دوره پایانی دولت روحانی و روی کار آمدن دولت بایدن آغاز شد. پنج دوره مذاکره سید عباس عراقچی آنچنان که گفته شده می توانست لغو بسیاری از تحریم ها، آزاد شدن منابع مالی و مهمتر از آن مانع امنیتی شدن مجدد پرونده هستهای شود. متأسفانه با روی کار آمدن دولت سیزدهم و یک دست شدن همه ارکان حاکمیت، این توهم در داخل شکل گرفت که ایران با یک دولت به اصطلاح انقلابی میتواند امتیازات بیشتری را اخذ کند.
اکنون و پس از گذشت حدود دو سال آقایان فهمیدهاند که چیزی بالاتر از برجام را نمی توانند به دست آورند. مشکل اینجاست که به دلیل ناکارآمدی مذاکره کنندگان دوره جدید، رویکردهای متوهمانه در مذاکرات و شرایط داخلی کشور(دوران پسا مهسا و مشکلات اقتصادی) ، طرف های مقابل تمایلی به احیای برجام ۲۰۱۵ ندارند. در مقابل برای دولت رئیسی و مذاکره کنندگان ایران احیاء همان ترکمنچای به آرزویی دست نیافتنی تبدیل شده است.
چند روز قبل وزیر خارجه همین دولت انقلابی در حرم امام گفت، توافق هستهای بزرگترین دستاورد برای لغو تحریم هاست. این حرف همان دولتی است که برجام را بزرگترین خسارت و به قول شما همسان با ترکمنچای می دانستند و آن را در مجلس آتش زدند.
تیم جدید مذاکره کننده یکی از دلایل طولانی شدن آن را گرفتن تضمین از طرف مقابل اعلام می کند و آقای ظریف تأکید دارد کسی که بگوید در تعهد بین المللی می توان تضمین گرفت عوام است. نظر شما در این خصوص چیست؟
به این ادعای کودکانه کرارا پاسخ داده شده و نیازی به تکرار نیست. در عرصه بینالمللی توافق نتیجه توازن در قدرت است که دو یا چند طرف پس از زورآزمایی دیپلماتیک در نقطهای به هم می رسند و توافق صورت می گیرد. راهکار دیگر جنگ و تحمیل نظرات به طرف شکست خورده است؛ مانند آنچه که پس از جنگ دوم جهانی شاهد آن بودیم و مثالهای متعدد دیگر در تاریخ بشر. توافق در معنای لغوی نیز مستلزم دو طرف است که در یک موضوع مورد اختلاف از طریق مذاکره به تفاهم دست مییابند. این تفاهم با کوتاه آمدن دو طرف از خواستههای حداکثری از طریق چانهزنی سیاسی حاصل میشود. دیپلماسی ابزار توافقات سیاسی است.
هیچکس ادعا نکرده که برجام برد مطلق ایران است. همانطور که آمریکا نیز به تصریح دولتمردان و منتقدان نتوانست آنچه را که در باره مسأله هستهای ایران در نظر داشت، به دست بیاورد. مذاکرات هستهای با رویکرد عقلانی و هدفگذاری برد-برد به نتیجه رسید و همانطور که گفتم به اعتقاد من ( و بسیاری دیگر) بزرگترین دستاورد دیپلماسی در چند دهه اخیر بود.
به نظر شما چرا سخنان اخیر ظریف توانست مخاطب زیادی را جذب کند و واکنش منفی همزمان برخی جریانات داخلی و براندازان را داشته باشد؟
یکی از مهمترین دلایل این موضوع وضعیت کنونی کشور است. مردم ما مردمی فهیم هستند. برای درک این موضوع نیاز به عقل افلاطونی نیست. کافی است شما از بقال محله هم تفاوتها در دولت قبل و دولتی که با هزاران وعده و وعید سر کار آمد را سؤال کنید. قیمتها، تورم، وضعیت معیشتی و سفره کوچک شده مردم و...قس علیهذا.
نکته دیگر تحمیل وضعیت تک صدایی به کشور در دو سال اخیر است. طبیعی است در چنین وضعیتی حرفههایی از جنس سخنان اخیر ظریف بسیار پر مخاطب میشود. واکنش منفی و بعضا هتاکانه جریانات خاص داخلی هم چندان دور از انتظار نبود و نیست.
جایگاه ظریف در میان طبقه متوسط جامعه ایران کجاست؟
ظریف از جایگاه خوبی نه فقط در بین طبقه متوسط که حتی در میان نخبگان برخوردار است ولی اعتقاد دارم، بر خلاف گمانهزنی برخی از جناح های داخلی، انگیزه او انتخاباتی نبود.
تصور میکنم ظریف به عنوان کسی که علاوه بر تصدی هشت سال وزارت خارجه، همانطور که در همین بحث اخیر گفت در بسیاری از مذاکرات حساس دیپماتیک کشور عهده دار نقش بوده، باید لب به سخن می گشود. با این حال به مصداق آب دریا اگر نتوان کشید... باید از این حضور ایشان استقبال کرد.