همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، چهرههای اثرگذار نظام اسلامی و بازیگران عرصه سیاست در حسینیه جماران میهمان برنامه «حضور» هستند تا به واکاوی اندیشههای امام روحالله در حوزههای مختلف بپردازند. در برنامه سوم از این مجموعه، دکتر «اسدالله بادامچیان» یکی از یاران دیرین نهضت که زندانهای طولانی دوران پهلوی را درک کرده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسئولیتهای مختلفی در حوزههای گوناگون در کارنامه کاری خود دارد، درباره سبک مدیریت نهضت انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی (س) به سوالات «محمدحسین رنجبران» پاسخ گفت.
به گزارش جماران، بادامچیان دبیر کل حزب مؤتلفه اسلامی با اشاره به آخرین دیدار اعضای حزب با حضرت امام خمینی (ره) اظهار داشت: زیباترین دیدارِ مربوط به دیدار آخر مجموعه ما با حضرت امام (ره) بود. با مرحوم سید احمدآقا ناهار میخوردیم که آقا سیداحمد گفتند امام (ره) شنیدند شما اینجا هستید و مایل هستند شما را ببینند. ما هم از خدا خواسته به اینجا آمدیم؛ امام (ره) در ایوان روی صندلی نشسته بودند و ما هم پایین ایستاده بودیم. همهمان جمع بودیم؛ عسگر اولادی، لاجوردی (خدا رحمتشان کند)، آقای محسن رفیقدوست، آقای توکلی بینام و ... .
امام فرمودند بعد از من میخواهند بین شما اختلاف بیندازند
وی افزود: امام ما را که دیدند سرحال آمدند. رفقای گذشته بودند دیگر. فرمودند که «من شماها را میشناسم. از اول شماها را میشناختم. شما برای خدا کار میکردید. الان هم برای خدا کار میکنید. خدا میداند من وقتی در بورسای بودم، در شبانهروز برای شما دعا میکردم. وقتی که نماز شب میخواندم به شما دعا میکردم. من در نجف هم که بودم در حرم مولا امیرالمؤمنین (ع) به شما دعا میکردم. و من الان هم هروقت در موضع استجابت دعا باشم، به شماها دعا میکنم. من در نماز شبم به شما دعا میکنم». بعد فرمودند که «میخواهند بین شما اختلاف بیندازند. البته شما اختلاف نمیکنید ولی باید مراقب باشید. اینها برنامه دارند؛ صریح هم میگویند که ما این برنامهها را برای بعد از فلانی گذاشتهایم. هیچ کاری نمیتوانند بکنند. اما شما باید مراقب باشید».
بادامچیان گفت: شما نمیدانید من آن موقع چه حالی داشتم. وقتی امام (ره) میفرمود که من در بورسای به شما دعا میکردم، یاد شکنجههای مهیب سال ۴۳ و ۴۴ در قزل قلعه و ساواک افتادم. دیدم ما آنجا گرفتار شکنجه بودیم و امام خمینی (ره) به ما دعا میکردند. بعد به دوستان گفتم این صحبتهای امام، غزل خداحافظی بود. امام دارد تدارک آن طرف را میبیند. در صورتی که هنوز صحبتی از کسالت و اینها نبود. ولی گفتم شما باید خیلی حواستان جمع باشد.
حضور در جلسات نهضت آزادی را با مشورت حضرت امام دیگر ادامه ندادم
دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در خصوص قطع ارتباط با نهضت آزادی در اوایل انقلاب بیان داشت: وقتی نهضت امام (ره) آغاز شد من به جلسات نهضت آزادی میرفتم که مرحوم شهید درخشان هم مسئول آن بود و افرادی مانند آقای فارسی هم در آن شرکت میکردند. وقتی امام فرمودند «شما که برای خدا کار میکنید، با هم کار کنید»، ما به فرموده ایشان و برگرفته از این سخن ایشان، هیئت مؤتلفه را تشکیل دادیم و شهید عراقی هم پیشنهاد داد که نام این هیئت را هم برگرفته از فرمایش امام (ره)، مؤتلفه اسلامی بگذاریم.
وی افزود: نهضتآزادیها درخواست کردند که با مؤتلفه ائتلاف کنیم. ما از حضرت امام اجازه گرفتیم؛ ایشان فرمودند «شما به اینها کاری نداشته باشید. اینها شما را به راههای دیگر میبرند. شما خودتان باشید». به همین علت من گفتم که دیگر به این جلسات نمیآیم. گفتند امام که نگفته نروید. گفتم این حرف امام یعنی یک ریگی در کفش اینها هست و من هم راهم طولانی است و نمیتوانم کفش ریگدار بپوشم. خیلی هم اصرار کردند ولی من دیگر نرفتم.
ترس لیبرالها از حمله آمریکا و پاسخ قاطع امام
بادامچیان با بیان اینکه دشمن علیرغم فتنهگریهای متعدد در طول 40 سال گذشته موفقیتی در اهدافش به دست نیاورده است، گفت: این فتنهها حاصل ۱۴ نبرد سخت با آمریکا از سال ۱۳۴۱ تا ۱۴۰۱ است. مثلاً برخی تصور میکنند دلیل پذیرش قطعنامه این بود که جنگ تمام شود. ولی اینطور نیست بلکه جلوگیری از پیروزی و نصرت لشکر اسلام بود.
وی بااشاره به خاطرهای در خصوص دیدگاه امام در این زمینه بیان داشت: در همین جماران روزی خدمت امام (ره) آمدم. آن روزها کارتر تهدید به حمله نظامی کرده بود و چند تا از این لیبرالها آمده بودند و حرفشان این بود که اگر آمریکا حمله کند چه میشود؟ و به گریه افتادند. امام (ره) فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». گفتند شما این را نگو. بالاخره آمریکا ابرقدرت است و اگر حمله نکند، آبرویش میرود. آقا دوباره فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». ولی اینها باز با گریه اصرار کردند. امام (ره) فرمودند من دیدار دارم باید بروم صحبت کنم. بعد وارد حسینیه شدند و فرمودند «این آقای کارتر ما را تهدید نظامی کرده است. مثل او مانند شیرهای پیر میماند که وقتی نعرهای میکشد، صدایی هم از جای دیگرشان در میآید».
امام حجاب اجباری را نفی کردند
به گزارش جماران ، دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با اشاره به شکست نقشههای دشمن در برابر مدیریت ولایی و هوشمندی مردم به خصوص در وقایع اخیر اظهار داشت: خانمی که به اسم «ژینا» اینجا آوردند، این طعمه و حاصل یک برنامه دو ساله بود. طراحی هم طراحی بسیار گستردهای بود. به طوری که حضرت آقا گفتند من در دلم به این طراحی تحسین گفتم! ولی این طراحی در برابر اسلام، در برابر امامت و ولایت فقیه، در برابر هوشمندی ملت که با اغتشاشگرها همراهی نکردند، شکست خورد. اوایل عدهای همراهی کردند چون تصور میکردند مطالبه درستی در میان است. اما بعد اغتشاشگرها مجبور شدند ناسزا بگویند و مردم را بُکشند و داعشوار هم بکُشند اما مردم صفشان را از آنها جدا کردند.
وی در مورد ربط دادن ریشه آشوبهای اخیر به مسئله حجاب و مخالفت با حجاب اجباری تصریح کرد: بعد از پیروزی انقلاب، صحبتهایی مطرح بود که چادر اجباری شود و اعلام شد چادر اجباری است. مدتی بعد وقتی آقای ناطق نوری رئیس مجلس بود، اکبر گنجی که الان فراری شده با عدهای دیگر، به لباس برخیها تیغ میکشید. اینها میرفتند جبهه و وقتی از جبهه برمیگشتند، در تهران این کارها را میکردند. امام از طریق آقای اشراقی که داماد ایشان بود، این موضوع را نفی کردند. کمااینکه آقای خامنهای هم همین را میفرمایند. بنابراین سیاست نظام و رهبری روشن است.
طرفداران حجاب اجباری به عبور از اصلاحطلبی افراطی رسیدهاند!
بادامچیان افزود: در کشورمان گستره عقاید و تفکرات مختلف داریم و چون نظام مردمسالار داریم، به اینها میدان داده میشود. رهبر انقلاب در نمازجمعه میفرماید «شما اگر مرا قبول ندارید و نظام را هم قبول ندارید ولی در انتخابات شرکت کنید و از رأی خود استفاده کنید»؛ ولی در مقابل از قول مرحوم صابری معروف به گلآقا شایعه میکنند «مینویسند خاتمی، میخوانند ناطق». بعد دیدند که نه؛ نوشتند خاتمی و خاتمی هم درآمد. حضرت آقا هم همان شب با اینکه هنوز شورای نگهبان انتخابات را تأیید نکرده بود، فرمودند «این ستاره درخشانی است».
وی گفت: ولی این دوستان بعد از اینکه رأی آوردند، چه کردند؟ به تدریج نشان دادند که نه مطابق خواست مردم و نه خواست نظام و نه قانون اساسی نمیتوانند کاری انجام دهند. دو دوره هم ریاست جمهوریشان ادامه پیدا کرد و بعد هم منزوی شدند. حتی رسیدند به اینجا که در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی حرف از اصلاحطلب اعتدالی زدند. این یعنی نفی اصلاحطلب افراطی. اما این در جامعه به دلیل مدارایی که در سطح کلان نظام هست، خیلی مطرح نمیشود. برای اینکه نمیخواهند جامعه را تحت فشار قرار دهند.
گسترش تفکر باندسالاری به جای شایستهسالاری
بادامچیان با هشدار با خطر گسترش فعالیت طرفداران تفکر باندی در کشور خاطرنشان کرد: تفکر باندی از تفکر قبیلهای خطرناکتر است. اینها مجموعهای هستند که به هیچ کسی راه نمیدهند و معتقد به شایستهسالاری نیستند. طرف را میبینند که خراب کرده است، از اینجا برمیدارند میگذارند جای دیگر! این طیف موقع انتخابات هم تلاش میکند فقط باند خودش در فهرست قرار بگیرد. حالا گاهی اوقات این باندها با هم دعوا هم میکنند که عالمی دارد اما آخر، سر منافع مشترکشان به نتیجه میرسند. بعد که خرشان از پل میگذرد، باز با هم دعوایشان میشود. همین الان در مجلس یازدهم، بین همین گروههایی که باندی عمل کردند، اختلاف است.
انتقاد به طرح محدودسازی خدمات اجتماعی به بی حجابها
وی طرح محدودسازی ارائه خدمات اجتماعی به بانوان بی حجاب را رد کرد و گفت: در بین بانوان انواع پوششها وجود دارد؛ از خانم نقاب زده هست تا کسی که پوشش کمتری دارد؛ مانند اینکه در کشور از مسلمان و مسیحی گرفته تا ارمنی، آشوری، درویش و شیطانپرست دارند زندگی میکنند. آیا درست است که بگوییم چون توحید و اسلام را قبول ندارد به او کوپن ندهیم؟ غذا ندهیم یا یارانه ندهیم؟
بادامچیان تصریح کرد: یک موقع است که ما توقع داریم تیپی که مورد نظر ما هست در کشور حاکم شود. همین بحث که باید چادر اجباری شود؛ میگوییم چادر اجباری نیست، چادر اختیاری است. ولی اگر میخواهی مسلمان باشی، حجاب ضروری اسلام است و حجاب برترش هم چادر است. از آن طرف عدهای میگویند که باید بیحجابی باشد و کسی هم از حجاب حرفی نزند. من اگر دلم خواست برهنه هم به خیابان بروم، آزاد باشم. خب اگر اینطور شود که هرج و مرج و نظم اجتماعی مخدوش میشود. فلاسفه اجتماعی و مسئولان سیاسی تأکید دارند که امنیت اجتماعی وابسته به نظم است و نظم با قانون اجرا میشود. بنابراین اگر میخواهیم کار کنیم باید به قانون و نظم پایبند باشیم.
شورای نگهبان به اقناع مردم توجه ندارد
به گزارش جماران دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در خصوص دیدگاهش درباره عملکرد شورای نگهبان در انتخابات سال 1400 و رد صلاحیت برخی چهرههای شاخص کشور، به عدم اقناع مردم درباره تصمیمات شورا اشاره کرد و اظهار داشت: اتفاقاً همیشه یکی از تذکرات من در محضر شورای محترم نگهبان این است که شما به اقناع مردم توجه نمیکنید. وقتی هم که آقای لاریجانی رد صلاحیت شد، به شورای محترم نگهبان تذکر دادم و چیزی که به عقلم رسید را گفتم. اما من به شورای نگهبان تحمیل نمیکنم و بیرون هم از این حرفها نمیزنم. آقای لاریجانی هم که نامه نوشتند، قبل از اینکه منتشر کنند، محبت کردند و برای من هم فرستادند. چون ما به آقای لاریجانی علاقهمندیم.
وی افزود: ولی نکتهای که وجود دارد، این است که وظایف شورای نگهبان احراز صلاحیت و رد صلاحیت است. رد صلاحیت این است که کسی مرتکب مسائلی شده باشد که مخالف وظایف و ویژگیهای نمایندگی است. احراز صلاحیت هم این است که شورای نگهبان احراز کند که این فرد صلاحیت این مسئولیت را دارد یا خیر. وظیفه شورای نگهبان لحاظ مشارکت اکثر یا اقل نیست. بنابراین اینکه عدهای میگویند شورای نگهبان میدان را باز کند، یعنی چه؟ آیا میشود وقتی شورای نگهبان به این نتیجه رسید که به این دلایل بنده صلاحیت ندارم، من بیصلاحیت را تأیید کند که مشارکت بالا برود؟ قطعا نه.
شورای نگهبان دلیل رد صلاحیت افراد را بگوید
بادامچیان خاطرنشان کرد: من معتقدم شورای نگهبان یک مداراگری دارد که مطالب افراد را پخش نمیکند. هیچ وقت نمیگوید دلیل رد صلاحیت افراد چیست؟ من معتقدم اگر کسی اصرار دارد که علت رد صلاحیتش را بگوید، شورای نگهبان این را اعلام کند یا بدهد دست خود افراد که خودشان اعلام کنند.
وی در خصوص عملکرد دولت با بیان اینکه در برخی بخشها به دولت نمره قبولی میدهم و در برخی موارد هم انتقاداتی را به رئیس جمهور بیان کردهام، گفت: من در بخشهایی عملکرد دولت را بسیار خوب میدانم. مثلاً در همین مسئله گاز که صدا و سیما هم همکاری کرد انصافاً؛ قبلاً فشار گاز کم و حتی قطع میشد. اما امسال دولت از مردم درخواست کرد که همدلی کنند و به هر ترتیبی بود فشار گاز را کنترل کرد. آقای محرابیان وزیر نیرو، انصافاً با وجود خشکسالی و گرما نگذاشت آب و برق مردم قطع شود. بله، برق برخی دستگاهها قطع شد ولی بالاخره اداره کرد. این زحمت دارد.
تیم اقتصادی دولت باید تغییر کند
بادامچیان افزود: اکنون در برجام، ما آمریکا را مغلوب کردیم. اما در زمینه اقتصاد نه. دولت در بخش زیربنای اقتصاد خوب عمل کرده است اما در بحث معیشت مردم، نه. دولت باید تیم اقتصادیاش را تغییر دهد. سال گذشته به آقای رئیسی نوشتم که فلان وزیر شما فرد خوبی است اما نه قادر است مشکل اقتصاد را حل کند و نه میتواند عزم مردمی را برای کمک به اقتصاد جزم کند. آقای رئیسی باید در بخش مدیریت و سیاستگذاری معیشت مردم تجدید نظر کند.
دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با انتقاد به اندیشه عدهای که خودشان را از همه خالصتر و حزباللهیتر میدانند، گفت: این نگاه اصلاً قابل قبول نیست و با مدیریت امامت هم نمیخواند. این را باید اصلاح کرد. اما با این افرادی که این ذهنیت را دارند چگونه باید برخورد کرد؟ یک راه این است که توصیه کنیم و نظر دهیم؛ مثل همین حرفهایی که میزنیم. یک راه دومی هم هست که بگذاریم در عمل مشخص شود. حالا شما میگویید حزباللهی ولی این طیف نیروی حزباللهی مجربِ کارآموزده و کاربلد را هم به کار نمیگیرد. چون باندی است. این را از روی علم میگویم. چون من با همه این طیفها برخورد دارم و با آنها رفیق هستم و برایشان نامه مینویسم.
بادامچیان، امام خمینی (ره) را منشأ تحول و انقلاب در انسانها خواند و گفت: امام (ره) فرمودند اولین انقلاب در درون جوانها رخ داد و این تحولآفرینی حتی بعد از فوت امام هم جاری است. شما میبینید شهید حججی یک جوان از یک گوشه اصفهان، به جنگ رفته و گرفتار داعش شده است و امروز تبدیل به یک مکتب شده است. چه چیزی در درون حججی بوده؟ این شعله عشق الهی است.
کشور نیازمند اصلاح نیست؛ ما به «تحول» نیاز داریم
وی با رد ادعای برخی جریانات مبنی بر اینکه حل مشکلات کنونی کشور به «اصلاح» نیاز دارد، اظهار داشت: ما اکنون نیازمند «تحول» هستیم. در گام اول انقلاب، کاملاً زیرسازیها انجام شده است. کثرت جوانان علاقهمند به کشور و ملت و خوشفکر و تحصیلکرده یک پدیده شگرفی است و این را میگویم که نسل جوان امروز انقلاب از نسل جوان دوره ما قویتر است. در حالی که استکبار جوسازی میکند تا همه فکر کنند دهه هشتادیها و دهه نودیهای از انقلاب فاصله گرفتهاند.
بادامچیان خاطرنشان کرد: ما در گام اول انقلاب به همه آنچه که اهداف انقلاب بود، نرسیدیم. برای همین هم مقام معظم رهبری، گام دوم انقلاب را مطرح کردند. تحول اینجا چگونه رخ میدهد؟ با تمدن نوین اسلامی. اقدام دیگر، برپایی جامعه نمونه اسلامی است. جامعه نمونه اسلامی یعنی یک جامعه پر از شادی، عدالت، رفاه و آبادانی. یعنی سبک زندگی اسلامی که همه در آن با سلامت و شادی زندگی کنند. و مورد سوم دولت کریمه است. دولتی که در آن به جای باندبازی و ناشیگری، شایستهسالاری باشد و کارش را با برنامه و کرامت پیش ببرد.#
گزارش تصویری/ گفت و گو با اسدالله بادامچیان در حسینیه جماران
فیلم کامل گفت و گو را اینجا ببینید.
به گزارش جماران، متن کامل گفت و گوی اسدالله بادامچیان با برنامه حضور در حسینیه جماران در پی می آید:
همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، چهرههای اثرگذار نظام اسلامی و بازیگران عرصه سیاست در حسینیه جماران میهمان برنامه «حضور» هستند تا به واکاوی اندیشههای امام روحالله در حوزههای مختلف بپردازند. در برنامه سوم از این مجموعه، دکتر «اسدالله بادامچیان» یکی از یاران دیرین امام (ره) که زندانهای طولانی دوران پهلوی را درک کرده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسئولیتهای مختلفی در حوزههای گوناگون در کارنامه کاری خود دارد، درباره سبک مدیریت نهضت انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی (ره) به سوالات «محمدحسین رنجبران» پاسخ گفت.
بادامچیان: ممنونم از شما که با ذوق و سلیقه زیبای خودتان مرا در این محیط آوردهاید. اینجا برای من یک مکان ویژه است. معمولا مکان در انسان اثر میگذارد. یعنی اگر شما به محلی بروید که شادی آفرین باشد، شما هم شاد میشوید و اگر در مکانی بروید که مریضی و غم وجود داشته باشد، شما هم غمزده میشوید. وقتی ما با عشق به امام (ره)، وارد جایگاهی میشویم که ایشان در آن نفس کشیده، حرفزده و هدایت و دعا کرده، حالت خاصی است؛ مانند عاشقی که به خانه معشوق رفته و با همه عشقاش او را احساس میکند اما معشوق وجود ظاهری ندارد. تشکر میکنم از شما که این برنامه را در این مکان اجرا کردید.
رنجبران: آخرین باری که اینجا آمدید در دوران حیات امام (ره) چه زمانی بوده است؟
بادامچیان: در خاطرم نیست. ما هر موقع که امکانش بود، میآمدیم. نه تنها اینجا؛ شاید زیباترین دیدار آخر مربوط به دیدار مجموعه ما با امام (ره) بود. با مرحوم سید احمدآقا ناهار میخوردیم که در حین ناهار آقا سیداحمدآقا گفتند امام (ره) شنیدند شما اینجا هستید و مایل هستند شما را ببینند. از خدا خواسته به اینجا آمدیم؛ امام (ره) در ایوان روی صندلی نشسته بودند و ما هم پایین ایستاده بودیم. همهمان جمع بودیم؛ عسگر اولادی، لاجوردی (خدا رحمتشان کند)، آقای محسن رفیقدوست، آقای توکلی بینام.
امام ما را که دیدند سرحال آمدند. رفقای گذشته بودند دیگر. ایشان شروع کردند به بحث کردن. فرمودند که «من شماها را میشناسم. از اول شماها را میشناختم. شما برای خدا کار میکردید. الان هم برای خدا کار میکنید. خدا میداند من وقتی در بورسای بودم، در شبانهروز برای شما دعا میکردم. وقتی که نماز شب میخواندم به شما دعا میکردم. من در نجف هم که بودم در حرم مولا امیرالمؤمنین (ع) به شما دعا میکردم. و من الان هم هروقت در موضع استجابت دعا باشم، به شماها دعا میکنم. من در نماز شبم به شما دعا میکنم». بعد فرمودند که «میخواهند بین شما اختلاف بیندازند. البته شما اختلاف نمیکنید ولی باید مراقب باشید. اینها برنامه دارند؛ صریح هم میگویند که ما این برنامهها را برای بعد از فلانی گذاشتهایم. هیچ کاری نمیتوانند بکنند. اما شما باید مراقب باشید».
و بعد شروع کردند بعضی بحثها را مطرح کردن. شما نمیدانید من آن موقع چه حالی داشتم. وقتی امام (ره) میفرمود که من در بورسای به شما دعا میکردم، یاد شکنجههای مهیب سال ۴۳ و ۴۴ در قزل قلعه و ساواک افتادم. دیدم ما آنجا گرفتار شکنجه بودیم و امام خمینی (ره) به ما دعا میکردند.
محبت کردند یکبار با مرحوم عسگراولادی و یکبار هم با من شوخی کردند. ولی با مرحوم لاجوردی سه بار شوخی کردند. امام (ره) لاجوردی را خیلی دوست داشت.
رنجبران: شوخیشان چه بود؟
بادامچیان: به آقای لاجوردی گفتند خب حالا چه میکنید؟ آقای لاجوردی هر وقت کسی این سوال را از او میپرسید، میگفت دارم با منکرات مبارزه میکنم. چون که روسری و اینها میدوخت. ولی آنجا به امام (ره) گفت «دعا میکنم...». وقتی آمدیم بیرون به او گفتم جرأت نکردی به امام بگویی مبارزه با منکرات میکنی!..
وقتی از آنجا بیرون آمدیم واقعاً خدا را شکر کردیم که حضرت امام (ره) چنین نگاهی به ما دارند. حالا من که سیهجامهای در میان آن سپید جامگان بودم. بعد به دوستان گفتم این صحبتهای امام، غزل خداحافظی بود. امام دارد تدارک آن طرف را میبیند. در صورتی که هنوز صحبتی از کسالت و اینها نبود. ولی گفتم شما باید خیلی حواستان جمع باشد.
رنجبران: خب از همین جا شروع کنیم. تقریباً ۳۴ سال پیش امام (ره) انذار دادند؛ آن هم در بین جماعتی مانند شما که انقلاب کرده بودید، از یاران خودش بودید و از هستههای مرکزی انقلاب بودید؛ که حواستان باشد میخواهند بعد از فلانی بینتان اختلاف بیندازند. و میبینیم که در این ۳۴ سال بعد از ایشان دارند این مسیر را میروند. با قدرت هم میروند. به نظر آقای بادامچیان چقدر در این مسیر دشمنان ما موفق بودند و چقدر ما موفق بودیم؟
بادامچیان: صاف میگویم که هیچی....
رنجبران: نمیشود گفت هیچی... اجازه دهید من مخالفت کنم.
بادامچیان: حتماً مخالفت کنید که چالشی صحبت کنیم ولی چرایی آن را میگویم. ببینید این جزوه بعد از فتنه ۱۴۰۱ است. از جزوات محرمانه حزب مؤتلفه اسلامی است، به اسم «آموزشهای روز». ۱۴ نبرد سخت با آمریکا از سال ۱۳۴۱ تا ۱۴۰۱. ۶۰ سال دشمنی آمریکا با اسلام و انقلاب اسلامی؛ بخش اول ـ فتنهها؛ یک: کندی و براندازی اسلام از ایران. فیضیه، ۱۵ خرداد، کاپیتولاسیون. اینها شوخی نیست. خیانت در سازمان منافقین، کشتار عمومی ۱۷ شهریور، اعزام ژنرال هایزر، کودتای شهری منافقین در ۳۰ خرداد۶۰ (عین همین حالا)، خط انفجار، ترور و ایجاد وحشت از سال ۶۰، جنگ تحمیلی، قطعنامه ۵۹۸ با دو هدف.
برخی تصور میکنند دلیل پذیرش قطعنامه این بود که جنگ تمام شود. ولی اینطور نیست بلکه جلوگیری از پیروزی و نصرت لشکر اسلام بود. ما برای اولین بار توانستیم در دو جبهه بجنگیم و در هر دو پیروز شویم. یکی در حلبچه در شمال عراق که راه فتح و پیروزی هم آنجا بود و دیگری از طریق جنوب؛ در واقع گرفتن خط جزیره مجنون، از گرفتن خط ماشینی مهمتر بود. در این زمان وقتی آمریکا احساس کرد ایران دارد پیروز میشود مخصوصاً وقتی سپاه وارد حلبچه شد و همه به استقبالش آمدند. چون مردم حلبچه میدانستند اینها سپاه اسلام هستند و خطری برای آنها ندارند. برای همین هم آنجا را شیمیایی کرد و هواپیمای ما را زد. قطعنامه ۵۹۸ خودش یک خاطرات جدا دارد که اگر فرصت شد باید تعریف کنم. من و مرحوم عسگراولادی و آقای محسن رضایی در قصر فیروزه زیر یک خیمه جلسه برگزار کردیم که اگر در تهران شیمیایی زدند، کشور چگونه اداره شود؟
مسئله تحریم جهانی برای شکست انقلاب و ایجاد بحران اقتصادی، نبرد فتنهها؛ ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و فتنه آخر ۱۴۰۱. در طول این مدت یکی از عجایب و شگفتیها این است که من در همه این جریانات حضور داشتهام. یعنی قضایایی نبوده که حداقل کنار آن نباشم.
این را میگویم که نسل جوان و ملت ایران بداند؛ استکبار جهانی یعنی ابرقدرت. یک موقع امام (ره) فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیکند»؛ درست هم میفرمودند. لانه جاسوسیاش را گرفتیم آیا توانست غلطی کند؟ آیا هر کشوری لانه جاسوسی آمریکا را میگرفت، آمریکا آن را رها میکرد؟ جرأت حمله پیدا نکرد. در همین جماران آمدم خدمت امام (ره). وقتی که کارتر تهدید به حمله نظامی کرده بود، چند تا از این لیبرالها آمده بودند و حرفشان این بود که اگر آمریکا حمله کند چه میشود؟ و به گریه افتادند. امام (ره) فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». گفتند شما این را نگو. بالاخره آمریکا ابرقدرت است و اگر حمله نکند، آبرویش میرود. آقا دوباره فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». ولی اینها باز با گریه اصرار کردند. امام (ره) فرمودند من دیدار دارم باید بروم صحبت کنم. بعد وارد حسینیه شدند و فرمودند «این آقای کارتر ما را تهدید نظامی کرده است. مثل او مانند شیرهای پیر میماند که وقتی نعرهای میکشد، صدایی هم از جای دیگرشان در میآید».
معمولاً امام (ره) اینطوری حرف نمیزد. من به آن جماعت گفتم که بلند شوید فرار کنید. امام (ره) این حرفها را برای مردم نزد. اینها را برای شماها گفت. بلند شوید بروید، خبری نیست.
ولی در عین حال آمریکا یک قدرت است. ناتو و اروپا پشت سر او هستند و اروپا یک قدرت است. شوروی یک قدرت است. همه اینها با هم در سال ۵۷ متحد شدند علیه انقلاب اسلامی که نگذارند انقلاب پیروز شود؛ شاه و دربار و عوامل داخلی و فراماسونری و همه بودند ولی در چنین موقعیتی انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره) و به همت و هوشمندی مردم که واقعاً در صحنه از خیلیها جلوتر بودند و به همت یاران امام (ره) و به برکت اسلام و تشیع و حرکت عاشورایی پیروزی خون بر شمشیر، اینها یک مرتبه شکست خوردند.
شاید نسل جوان ما تصور کند که ما اگر مشکل اقتصادی داریم، اینها مربوط به این دوران است. نه. ما در سال ۴۱ وقتی امام (ره) انقلاب را آغاز کردند، توفیق داشتیم در کنار ایشان بودیم. اصلاً چه کسی باورش میشد؟ کِنِدی که سردسته دشمنان انقلاب بود و به شاه دستور مقابله داده بود؛ نه جبهه ملیها که آمریکا میخواست آنها را سر کار بیاورد؛ نه نهضت آزادیها که معتقد بودند اصلاً نباید انقلاب باشد که بازرگان هم دیدگاههایش را در این زمینه به اوریانا فالاچی گفت و خود نهضت آزادی چاپ کرد که گفته بود به امام گفتم «انقلاب اصلاً لازم نیست. ما بیاییم با شاه همراهی کنیم». امام هم گفته بودند باید اعلامیه بدهی شاه برود. او اعلامیه نداد؛ چون شاه به او گفته بود نخستوزیر من بشو.
رنجبران: اینها همه درست است؛ ما نمیتوانیم به ضرس قاطع بگوییم حمایت مردم از انقلاب کمرنگ شده است اما میتوانیم بگوییم که حال مردم خوب نیست و حال و روز خوبی ندارند.
بادامچیان: من قبول ندارم حال مردم خوب نیست. خانمی که به اسم «ژینا» اینجا آوردند، این طعمه بود. این چیزی نیست که یک دختر کرد به تهران بیاید با آن چهره و بعد هم گشت ارشاد بیاید و یک مرتبه علیرغم همه مراقبتها روز جمعه از دنیا برود و روز یکشنبه یک موج عظیم شکل بگیرد. این یک برنامه دو ساله بود. طراحی هم طراحی بسیار گستردهای بود. به طوری که حضرت آقا گفتند من در دلم به این طراحی تحسین گفتم! اما این طراحی در مقابل چه کسی شکست خورد؟ در برابر اسلام، در برابر امامت و ولایت فقیه، در برابر هوشمندی آقا. در مقابل هوشمندی ملت که با اغتشاشگرها همراهی نکردند. اوایل عدهای همراهی کردند چون تصور میکردند بحث مطالبه درستی در میان است. اما بعد اغتشاشگرها مجبور شدند ناسزا بگویند و مردم را بُکشند.
مانند ۲۸ مرداد در خیابان امیرکبیر که بخش زنانش را زنی به نام «پری بلنده» رئیس فاحشه خانه شهر نو اداره میکرد و با چوب شیشههای ماشینهای شرکت ایرانپیما را میشکستند. من با چشم خودم دیدم. این بار هم اراذل و اوباش را جمع کردند. اینکه طرف در اعترافاتش میگوید با چاقو اینطور زدم و این کار را کردم، این کار انسان معمولی یا انسان معترض نیست. به این آدم پول دادهاند و گفتهاند بکُش. بدجوری هم بکُش. داعشوار بکُش.
رنجبران: اصلاً در این بحثی نیست که اغتشاشاتی که شکل گرفت، سازماندهی شده بود و پشت صحنه داشته ولی بگذارید کمی به عقب برگردیم....
بادامچیان: اینها از زمینه نارضایتی مردم از وضع معیشت و از گرانی استفاده کردند.
رنجبران: اجازه دهید ۳ ماه به عقب و پیش از اتفاقی که برای این خانم افتاد، برگردیم. مگر گشت ارشاد مربوط به این دوران است؟ گشت ارشاد از زمان آقای خاتمی به وجود آمده و حالا قوی یا ضعیف کار خودش را میکرد. درست است؟
بادامچیان: اصلاً گشت ارشاد که قصد کشتن یا مجازات مردم را ندارد...
رنجبران: ۳ ماه قبل از آن عدهای که شاید از دوستان خود ما باشند، ماجرایی را درباره حجاب شروع کردند؛ افرادی که شاید از همفکران شما یا دوستان نزدیک ما و از یک طیف باشند. با این مضمون که حجاب از بین رفت؛ انقلاب دارد از بین میرود؛ باید برخورد جدی کرد. تا جایی که حضرت آقا اشاره کردند به یکی از سخنرانیهایشان در کرمانشاه در ۱۵ ـ ۱۴ سال پیش که از کجا معلوم که این خانمهایی که در ظاهر حجاب ناقصی دارند، دلشان از من رهبر انقلاب دل پاکتر نباشد. اما توجه نشد و این مسیر ادامه پیدا کرد. آیا این غفلت است؟ چه نام دیگری باید به آن داد؟
بادامچیان: همه نوع هست. چون انقلاب ما یک انقلاب مردمی است. در بین مردم همه این صحبتها هست. یعنی در بین مردم بعد از پیروزی انقلاب، صحبتهایی مطرح بود که چادر اجباری شود و اعلام شد چادر اجباری است. امام از طریق آقای اشراقی که داماد ایشان بود، این موضوع را نفی کردند. بنابراین سیاست نظام و رهبری روشن است. کمااینکه آقای خامنهای هم همین را میفرمایند.
در این رابطه یک عدهای هم جلوی دادگستری جمع شدند که اصلاً باید بیحجابی باشد. عکس و مستندات آن هم موجود است. در رأسشان هم خانمی به اسم «عطیه» بود که بعدها مشکلات زیادی پیدا کرد. از طرف دیگر هم عدهای بودند از جمله آقای آل احمد که معتقد بودند اصلاً بیاییم رها کنیم. ایشان مگر ضدغرب نیست؟ در کتاب غربزدگیاش نوشته است که اگر روحانیت میخواهد در ایران موفق شود، باید از بحث حجاب و خمس و سهم امام و مسائل شرعی دست بردارد. من در کتاب «روشنفکری و روشناندیشی» این بحث را نوشتم که مرحوم جلال که یک قوم و خویشی دوری هم با ما دارد، غربزدگیاش را هم تحت تأثیر غرب نوشته است. چون فضا اینطور بود. در نظام خودمان هم خاطرتان هست که وقتی آقای ناطق نوری رئیس مجلس بود، اکبر گنجی که الان فراری شده با عدهای دیگر، به لباس برخیها تیغ میکشید. اینها میرفتند جبهه و وقتی از جبهه برمیگشتند، در تهران این کارها را میکردند.
خب آیا واقعاً همه اینطوری هستند؟ خیر. ما در کشورمان گستره عقاید و تفکرات مختلف داریم و چون نظام مردمسالار داریم، به اینها میدان داده میشود. رهبر انقلاب در نمازجمعه میفرماید «شما اگر مرا قبول ندارید و نظام را هم قبول ندارید ولی در انتخابات شرکت کنید و از رأی خود استفاده کنید»؛ ولی در مقابل از قول مرحوم صابری معروف به گلآقا شایعه میکنند «مینویسند خاتمی، میخوانند ناطق». بعد دیدند که نه؛ نوشتند خاتمی و خاتمی هم درآمد. حضرت آقا هم همان شب با اینکه هنوز شورای نگهبان انتخابات را تأیید نکرده بود، فرمودند «این ستاره درخشانی است».
ولی این دوستان بعد از اینکه رأی آوردند، چه کردند؟ به تدریج نشان دادند که نه مطابق خواست مردم و نه خواست نظام و نه قانون اساسی نمیتوانند کاری انجام دهند. دو دوره هم ریاست جمهوریشان ادامه پیدا کرد و بعد هم منزوی شدند. حتی رسیدند به اینجا که در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی حرف از اصلاحطلب اعتدالی زدند. این یعنی نفی اصلاحطلب افراطی. اما این در جامعه به دلیل مدارایی که در سطح کلان نظام هست، خیلی مطرح نمیشود. برای اینکه نمیخواهند جامعه را تحت فشار قرار دهند.
آقای عسگراولادی به عنوان دبیرکل حزب مؤتلفه، هفت نامه برای آقای محمدرضا خاتمی مینویسد. در کتابش هم چاپ شده است. بنده هم به عنوان دبیرکل حزب و به عنوان کسی که در نواصولگراییِ بنده شکی نیست، به مدیرمسئول روزنامه شرق، آقای رحمانیان نامه نوشتم و گفتم این راهی که میروید، نظام و حکومت با شما برخورد نمیکند، ولی از چشم مردم میافتید؛ همچنان که گروههایی مانند سازمان منافقین، نهضت آزادی و جبهه ملی و گروههای التقاطی از چشم مردم افتادند. خب چرا من این نامه را مینویسم؟ میگویند که یک عده میخواهند ما را حذف کنند. گفتم خب شما هم میخواهید عده دیگری را حذف کنید. اینها وقتی روی کار آمدند، چند هزار مدیر را کنار گذاشتند، به این بهانه که پیام دوم خرداد را نفهمیدند!
در کشور ما همه این گروههای سیاسی، طیف هستند. یک گروه نیستند. مثلاً ما در اصلاحطلبها ۶ نوع اصلاحطلب داریم. یک نوع افراطی هستند. یک نوع متعصب، مانند اینهایی که در رسانههایشان هر روز علیه نظام سیاهنمایی میکنند. در اغتشاشات هم به اسم اعتراض، سیاهنمایی کردند. این اعتراضی که بنزین به آتش دشمن بریزید که اعتراض نیست. خودش اغتشاش است. یک گروه دیگرشان افرادی هستند که احساس نگرانی میکنند. عده دیگرشان در فکر برگشتن هستند. گروه دیگرشان منزوی شدهاند اما گاهی یک تلنگری میزنند. بعضی دیگرشان هم دیگر منفعتشان را در طرفداری از اصلاحات نمییابند.
طیف اصولگرا هم همین است. هفت هشت تا گروه دارد. یک مشت داغ دارد که از ابتدای انقلاب از حضرت امام (ره) هم داغتر بودند؛ الان هم از مقام معظم رهبری انقلابیترند! البته بعضیشان صادقند؛ بعضیشان شعاریاند. یک گروه دیگر داریم که منفعتش را در این شعارها میبیند. میخواهد رأی جمع کند، موفقیتش را در این شعارها میبیند. یک گروه دیگرشان منتقد و نق زن هستند. خب وقتی بدیاش را گفتی، دوتا خوبیاش را هم بگو یا راهکار بده. اما دائم نق میزنند. اینها مشهور بودند به نقزنها. یک گروهشان خودشان را برتر از دیگران و حق مطلق میدانند. گروه دیگرشان باندی هستند. باند میدانید چیست؟
رنجبران: یعنی قبیلهای هستند...
بادامچیان: نه باند غیر از قبیله است. باند خیلی خطرناک است. اینها مجموعهای هستند که به هیچ کسی راه نمیدهند و معتقد به شایستهسالاری نیستند. معتقد به این هستند که چه کسی در باند است. طرف را میبینند که خراب کرده است، از اینجا برمیدارند میگذارند جای دیگر! این طیف موقع انتخابات هم تلاش میکند فقط باند خودش در فهرست قرار بگیرد. حالا گاهی اوقات این باندها با هم دعوا هم میکنند که عالمی دارد اما آخر، سر منافع مشترکشان به نتیجه میرسند. بعد که خرشان از پل میگذرد، باز با هم دعوایشان میشود. همین الان در مجلس یازدهم، بین همین گروههایی که باندی عمل کردند، اختلاف است. بنابراین اینها طیف هستند.
حالا در مقابل، بین مردم همه جور هستند. بانوانی هستند که نقاب میزنند. معتقدند که غیر از چشمها همه باید پوشانده شود. گروه دیگری به وجه و کفین معتقد است و دستکش میپوشد. یک گروه مانتو و روسری میپوشد ولی حجاب دارد. یک گروه هست، مانتو و روسری و چادر دارد ولی کمی پنجرهاش باز است. حالا این مجموعه یک ملت است و همه دارند در این کشور زندگی میکنند. از مسلمان گرفته تا مسیحی، ارمنی، آشوری، درویش و شیطانپرست دارند زندگی میکنند. آیا درست است که بگوییم چون توحید و اسلام را قبول ندارد به او کوپن ندهیم؟ غذا ندهیم یا یارانه ندهیم؟
رنجبران: خب همین. در همین اثنایی که این مسائل مطرح شده، آمدند گفتند به خانمهایی که حجاب را رعایت نمیکنند خدمات اجتماعی ارائه نشود. این همان بنزین روی آتش است دیگر!
بادامچیان: من میخواهم بگویم اول قبول کنیم. یک موقع است که ما در کشور معتقدیم که تیپی که مورد نظر ما هست باید حاکم شود. خب این الان هم هست. اما چطور شد که یک مرتبه شروع شد به مخالفت؟ همین بحث که باید چادر اجباری شود؛ میگوییم چادر اجباری نیست، چادر اختیاری است. ولی اگر میخواهی مسلمان باشی، حجاب ضروری اسلام است و حجاب برترش هم چادر است.
از آن طرف عدهای میگویند که باید بیحجابی باشد و کسی هم از حجاب حرفی نزند. من اگر دلم خواست برهنه هم به خیابان بروم، آزاد باشم. خب اگر اینطور شود که هرج و مرج و نظم اجتماعی مخدوش میشود. فلاسفه اجتماعی و مسئولان سیاسی تأکید دارند که امنیت اجتماعی وابسته به نظم است و نظم با قانون اجرا میشود. بنابراین اگر میخواهیم کار کنیم باید به قانون و نظم پایبند باشیم.
رنجبران: چرا آقای بادامچیان در انتقاد به شورای نگهبان نامه ننوشت؛ در حالیکه در سال ۱۴۰۰ حضرت آقا هم انتقاد کردند؟
بادامچیان: اتفاقاً حضرت آقا تذکر میدهند. من هم همان موقع نظراتم را به شورای نگهبان دادم. اصلاً در ایام انتخابات یکی از وظایف من به عنوان کسی که دبیر حزب است و حتی منهای حزب، چون من محدود در مؤتلفه که نیستم، من یک شهروندم و یک عضو جامعه اسلامی هستم. مگر میشود که به امور مسلمین اهتمام نداشته باشم؟ اگر احساس کنم که در مورد مسئله شورای محترم نگهبان که عین قانون اساسی فصلالخطاب است ]ورود میکنم[ . ترکیب شورای نگهبان هم ترکیب جالبی است؛ ۶ فقیه که ولی امر انتخاب میکند و ۶ حقوقدان که نمایندگان ملت انتخاب میکنند و این ۶ نفر عادل هستند ولی آیا عادل خطا و اشتباه نمیکند؟ چرا. علاج ما چیست؟ شورای نگهبان را تضعیف کنیم و حمله کنیم یا تذکر دهیم؟ به همین علت هم من همواره تذکر دادهام. الان هم عقیده ام همین است. من معتقدم که شورای نگهبان یک مداراگری دارد که مطالب افراد را پخش نمیکند. هیچ وقت نمیگوید دلیل رد صلاحیت افراد چیست؟ من معتقدم اگر کسی اصرار دارد که علت رد صلاحیتش را بگوید، شورای نگهبان این را اعلام کند یا بدهد دست خود افراد که خودشان اعلام کنند.
من به یک مناظره رفته بودم در یکی از شهرهای خراسان. یک آقایی که رد صلاحیت شده بود، شروع کرد به انتقاد که شورای نگهبان باندی عمل میکند. گفتم آقا شما که از اول مشخص بود که رد صلاحیت میشوی. قبلش تأیید شده بودی، دفعه بعد چرا رد شدی؟ شورای نگهبان دلیل این را به شما گفته، بگو دلیل رد صلاحیتات چیست؟ من خبر داشتم. گفتم ببینید یکی از دلایلی که شورای نگهبان رد میکند این است که آن فرد حریم ناموس مردم را حفظ نمیکند. نماینده به محض اینکه رأی میآورد باید حواسش به دختر مردم باشد که کسی به او تعرض نکند؛ نه اینکه خودش دنبال هوسرانی باشد. این افراد را فردا با چند جاسوس زیبای خارجی میبرند. اساساً کسی که توان نگهداری خودش از نظر شهوانی را ندارد، شورای نگهبان رد میکند. خب آقای شورای نگهبان بیا دلیل این رد صلاحیتها را بگو.
رنجبران: آقای بادامچیان نکته دیگری که میخواهم صریح بپرسم این است که عدهای معتقدند شورای نگهبان باید اینقدر صریح و ریز به وظایفش عمل کند که حالا اگر مشارکت پایین هم آمد، مشکلی نباشد ولی یک مجلس خوب و یک رئیس جمهور خوب که هیچ نکتهای هم نداشته باشد انتخاب شود. بعضی هم میگویند نه، خیلی از افراد این ویژگی را دارند که تأیید شوند و شورای نگهبان باید یک مقدار دایرهاش را بازتر ببیند. شما چطور به این موضوع نگاه میکنید؟
بادامچیان: یک نکته این است که آیا ما شورای نگهبان را نهاد فصلالخطاب بر قانون اساسی میدانیم یا نه؟ اگر کسی این اصل قانون اساسی را قبول ندارد پس بنابراین حرف زدن درباره عمکلرد شورای نگهبان فایدهای ندارد. دوم وظایف شورای نگهبان است. وظایف شورای نگهبان احراز صلاحیت و رد صلاحیت است. رد صلاحیت این است که کسی مرتکب مسائلی شده باشد که مخالف وظایف و ویژگیهای نمایندگی است. احراز صلاحیت هم این است که شورای نگهبان احراز کند که این فرد صلاحیت این مسئولیت را دارد یا خیر. وظیفه شورای نگهبان لحاظ مشارکت اکثر یا اقل نیست. بنابراین اینکه شما میفرمایید که عدهای میگویند شورای نگهبان میدان را باز کند، یعنی چه؟ آیا میشود وقتی شورای نگهبان به این نتیجه رسید که به این دلایل بنده صلاحیت ندارم، من بیصلاحیت را تأیید کند که مشارکت بالا برود؟ قطعا نه.
رنجبران: ولی قبول کنید که از آن طرف هم افکار عمومی هم باید به قول شما آن دلایل را بشنوند و اقناع شوند.
بادامچیان: اتفاقاً همیشه یکی از تذکرات من در محضر شورای محترم نگهبان این است که شما به اقناع مردم توجه نمیکنید.
رنجبران: آقای بادامچیان با این همه تجربهای که در فضایی سیاسی دارد و از ابتدای جوانی و نوجوانی در کنار امام (ره) بوده است، در انتخابات ۱۴۰۰ فکر میکردید با چارچوبهای شورای نگهبان علی لاریجانی رد صلاحیت شود؟
بادامچیان: نه. من وقتی ایشان رد شد، به شورای محترم نگهبان تذکر دادم و چیزی که به عقلم رسید را گفتم. اما من به شورای نگهبان تحمیل نمیکنم و بیرون هم از این حرفها نمیزنم. آقای لاریجانی هم که نامه نوشتند، قبل از اینکه منتشر کنند، محبت کردند و برای من هم فرستادند. چون ما به آقای لاریجانی علاقهمندیم. اینها شخصیتهای این مملکت هستند. چون جمهوری اسلامی دو چهره دارد؛ یک چهره، بیرون از مرزهاست که یک نظام مقتدر آمریکاشکن و داعششکن است و در داخل هم یک چهره داریم که همه داریم از هم انتقاد میکنیم و گاهی اوقات نکات مثبت را مثل این امنیت و آرامش را نمیبینیم. مثلاً در همین مسئله گاز که صدا و سیما هم همکاری کرد انصافاً؛ قبلاً فشار گاز کم و حتی قطع میشد. اما امسال دولت از مردم درخواست کرد که همدلی کنند و به هر ترتیبی بود فشار گاز را کنترل کرد. آقای محرابیان وزیر نیرو، انصافاً با وجود خشکسالی و گرما نگذاشت آب و برق مردم قطع شود. بله، برق برخی دستگاهها قطع شد ولی بالاخره اداره کرد. این زحمت دارد.
کرونا را این دولت اداره کرد. ژاپن چند روز پیش ۷۰۰ کشته داشته است و هنوز هم روزی ۳۰۰ ـ ۴۰۰ کشته دارد اما برای ما به دو عدد رسیده است که آن هم در اثر بیموالاتی است.
رنجبران: پس به دولت نمره خوبی میدهید؟
بادامچیان: من در بخشهایی عملکرد دولت را بسیار خوب میدانم. اکنون در برجام، ما آمریکا را مغلوب کردیم. اما در زمینه اقتصاد نه. دولت در بخش زیربنای اقتصاد خوب عمل کرده است اما در بحث معیشت مردم، نه. دولت باید تیم اقتصادیاش را تغییر دهد. سال گذشته به آقای رئیسی نوشتم که فلان وزیر شما فرد خوبی است اما نه قادر است مشکل اقتصاد را حل کند و نه میتواند عزم مردمی را برای کمک به اقتصاد جزم کند. آقای رئیسی باید در بخش مدیریت و سیاستگذاری معیشت مردم تجدید نظر کند.
رنجبران: من خاطرم هست که در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد، برخی اصولگرایان میگفتند آقای بادامچیان طرفدار آقای هاشمی است و خیلی هم اصرار داشتند. شما هم خیلی جاها از آقای هاشمی دفاع میکردید و ایرادات ایشان را هم میگفتید. الان قبول دارید که در شیبی قرار گرفتیم که خیلی داریم این دایره را محدود میکنیم و ضرر این به نظام میرسد؟
بادامچیان: نه. ببینید الان در دولت همه طیفی هستند.
رنجبران: من به دولت کاری ندارم...
بادامچیان: در قوه قضاییه و مجلس هم اینطور است. مجلس که انتصابی نیست، انتخاب مردم است. ما باید به این برسیم که در حال حاضر وضعیت موجود ما چطور است؟ امروز کشور ما در مسئله ارزی گرفتار نیست و الان یک دلار بدهی عقبافتاده ارزی نداریم. ما میگوییم ۲۰۰ میلیارد دلار، بانک جهانی میگوید ۱۵۰ میلیارد دلار از پول ما را غرب بلوکه کرده است. چرا برجام را قبول نمیکنیم؟ مسئله این است که اگر قبول کند، باید این پول را برگرداند و اگر این پول تزریق شود، ایران موقعیت ویژهتری پیدا میکند و او این را نمیخواهد.
ما الان در کشور آرامش و امنیت و نیروی دفاعی و قدرت داریم. این خانم و آقایی که پشت بام میرود و شعار مرگ بر دیکتاتور سر میدهد یا دیوارنویسی میکند، این را حتی نوه او هم میداند که نظام جمهوری اسلامی سرکوبگر نیست؛ چرا که اگر این بود، خب خانهاش که مشخص است؛ صبح او را میگرفتند و میبرند؛ در حالیکه ما در دوران پهلوی برای یک صلوات بازداشت و زندان میشدیم. نظام جمهوری اسلامی سرکوبگر نیست، افشاگر و روشنگر است و موجب میشود که مردم صف خود را از اینها جدا کنند.
من در مصاحبههای قبلی شما هم گفتهام که امام (ره) میدانست که بنیصدر وابسته است؛ ما هم میدانستیم. اما امام هرگز به بنیصدر نگفت نیا و آمد و مردم او را شناختند. روزی که از ایران گریخت، یک نفر برای او اشک نریخت. این مدیریت امامت است. الان ما مشکل داریم؟ بله؟ اما اگر آمریکایی به این کشور بیاید در این کشور، یک نفر از آن طیف را هم زنده باقی نمیگذارد.
رنجبران: خب راه حل چیست؟ برخی از رفقا و همفکران شما معتقدند باید اصلاحاتی صورت گیرد. قبول دارید؟
بادامچیان: اصلاح نه؛ باید تحول صورت گیرد. من نوشته مفصلی دارم در باب تفاوت انقلاب، تحول، اصلاح و ترمیم. انقلاب یعنی دگرگونی و ما الان به انقلاب نیازی نداریم. ما انقلاب کردیم و ثبات و قدرت هم دارد و دنیا هم روی آن حساب میکند. ما تحول نیاز داریم.
رنجبران: ببینید عدهای از عزیزان و دوستا خوب ما هستند که شما هم اشاره کردید، خودشان را خالصترین و حزباللهیترین افراد میدانند و به بقیه میگویند کنار بروید. بگذارید باد بیاید.
بادامچیان: خب مگر ما اینها را قبول داریم؟
رنجبران: همین را عرض میکنم. آیا این لطمه میزند یا خیر؟ آیا نگاه امام (ره) این بود؟
بادامچیان: خیر. این نگاه اصلا قابل قبول نیست. این با مدیریت امامت نمیخواند. این را باید اصلاح کنیم. اما با این افرادی که این ذهنیت را دارند چگونه باید برخورد کرد؟ یک راه این است که توصیه کنیم و نظر دهیم؛ مثل همین حرفهایی که میزنیم. یک راه دومی هم هست که بگذاریم در عمل مشخص شود. حالا شما میگویید حزباللهی ولی این طیف نیروی حزباللهی مجربِ کارآموزده و کاربلد را هم به کار نمیگیرد. چون باندی است. این را از روی علم میگویم. چون من با همه این طیفها برخورد دارم و با آنها رفیق هستم و برایشان نامه مینویسم.
رنجبران: قبول دارید که این نگاه باندی نسبت به قبل متأسفانه پررنگتر شده است؟
بادامچیان: نه نگاه پررنگ نشده، عمل بیشتر شده است. چون این دوستان میگویند ما باید باشیم. به یکی از این شهرها رفته بودم که طایفهگی بودند. چرا دارید به فلانی رأی میدهید؟ گفتند گاو باشد ولی از طایفه ما باشد!
رنجبران: اولین دیدارتان با امام (ره) چه زمانی بود؟
بادامچیان: سال ۱۳۴۱.
رنجبران: یعنی در ۲۱ سالگی.
بادامچیان: بله. حدوداً.
رنجبران: چه حس و حالی داشتید؟ فکر میکردید اینقدر شیفته شوید و به این مسیر بیایید؟
بادامچیان: قم رفته بودیم؛ تازه نهضت امام شروع شده بود. ملت در صف ایستاده بودند و امام در آن پنجره نشسته بودند و مردم برای دستبوسی امام میرفتند. البته ایشان خوشش نمیآمد ولی خب چارهای نبود. در ساواک، کوچاصفهانی به من گفت شما چرا دست امام را میبوسیدی؟ گفتم ارتشی یک مدل سلام دادن دارند، مردم عادی هم دست امام را میبوسند.
رنجبران: در اولین دستگیری؟
بادامچیان: اولین دستگیری در جریان راهپیمایی ضدکاپیتولاسیون منصور بود که شهربانی مرا گرفت. یک روز مرا نگه داشتند و بعد آزاد شدم.
رنجبران: چه سالی بود؟
بادامچیان: در سال ۱۳۴۳. چند روز بعد از آن توسط ساواک بازداشت شدم. ما در مؤتلفه دو بخش داشتیم. یک بخش جهاد مسلحانه که آقایان لاجوردی و امانی و عراقی و اندرزگو بودند.
رنجبران: شهید امانی هم دایی شما هستند...
بادامچیان: بله. و یک بخش فرهنگی و سیاسی داشتیم که من و عسگراولادی بودیم. من و عسگراولادی را ۱۲/۱۲/۱۳۴۳ بازداشت کردند و به زندان قزل قلعه بردند.
رنجبران: سختترین دوران زندانتان آن موقع نبود. سال ۵۴ بود. درست است؟
بادامچیان: بله در کمیته مشترک بود. آنجا خرکی میزدند. اینها به صورت نمیزدند که اثرش پیدا نباشد. از پشت گردن میزدند. پاهای من به قدری ورم کرده بوده که پاچههای شلوارم را نمیتوانستم دربیاورم. نزدیک یک ماه در قزل قلعه و در انفرادی بودم.
رنجبران: شده بود وسط این شکنجهها به خودتان بگویید اسدالله اینجا چکار میکنی؟ مگر خمینی چه دارد؟
بادامچیان: نه. ما این راه را با عقلمان انتخاب کرده بودیم و داشتیم با شاه میجنگیدیم تا او را سرنگون کنیم که حکومت اسلامی سرکار بیاید. ما احساسی و فقط به عشق خمینی که وارد مبارزه نشده بودیم. بحث انگیزه الهی بود و امام هم مبارزه احساسی را قبول نداشت.
رنجبران: یعنی آن جملهای که حضرت امام (ره) فرمودند که انقلاب اول در قلب این جوانها اتفاق افتاد، این یک امر حقیقی بود.
بادامچیان: بله. یعنی ما روی ایمانمان و روی انتخاب آگاهانه و از روی تکلیف شرعیمان پذیرفته بودیم. در این دوره دستگیری، مرا خیلی شکنجه دادند. یک بخشیاش را آقای عزت مطهری که داماد ماست، مطرح کرده است. یک بار من خیلی بیتاب شدم. این بار حسابشده میزدند. ژنرال همز، رئیس سازمان سیا با یک تیم از اسرائیلیها به ایران آمده بود و اینها را آموزش داده بود که خیلی دقیق میزدند. و شکنجههای بسیار سنگینی بود. زیر این شکنجهها من احساس ضعف کردم و با خودم گفتم دیگر حرف میزنم. اما یک مرتبه به خودم آمدم که ما در آموزشها به بچهها میگوییم که باید مقاومت کنید و نقل قول دو شیعه امام صادق (ع) را میگوییم که زیر شکنجه منصور یکی، دیگری را توصیه به صبر میکرد. حالا ببین من چه انسان بدی شدهام که میخواهم دیگران را لو بدهم. این خیلی زشت است. به شدت یک حالت خاص شرمندگی به من دست داد. از خودم بدم آمد و شروع کردم به استغفار کردن.
رنجبران: آقای بادامچیان این چطور مدیریت و هدایت امام (ره) بود؟ آنجا که فرمودند اولین انقلاب در درون جوانها رخ داد. خود امام در این هدایت نقش داشتند دیگر؟
بادامچیان: امام خمینی (ره) در انقلاب اسلامی، منشأ تحول و انقلاب در انسانها شد و این حتی بعد از فوت امام هم جاری است. شهید حججی یک جوان از یک گوشه اصفهان، به جنگ رفته و گرفتار داعش شده است و امروز تبدیل به یک مکتب شده است. چه چیزی در درون حججی بوده؟ این شعله عشق الهی است. خداوند متعال به کسانی که در راه او خودشان را خالص کنند و در راه او صادقانه عمل کنند، انواع و اقسام عنایتها را دارد. اول آنکه حتماً خداوند کمکش میکند. مسئله دوم، حفاظت او است که مراقبش است. سوم، عنایت به او است.
من در طول ۷۰ سال مبارزهام از نوجوانی تاکنون به قدری موارد متعددی از عنایات الهی را دیدهام که اندازه ندارد. مگر این بدن آدم توان تحمل این شکنجهها را دارد؟ اینها همه از آن اوست. اگر یک لحظه توانت را از دست میدادی، به روزگار کمونیستها دچار میشدی. اکثر کمونیستها خودشان را میباختند. اما آن فرد مذهبی زیر شکنجه وقتی به او میگفت تو را میکشیم، میگفت چه چیزی بهتر از شهادت و این خودش باعث شکسته شدن بازجو میشد. «هوشنگ» که بدترین شکنجهگر ساواک بود و به دست همسرش کشته شد، با عصبانیت میگفت به من 15 تا کمونیست بدهید یک مذهبی ندهید، اینها اعصاب مرا به هم میریزند.
رنجبران: شما قبل از اینکه هیئتهای مؤتلفه آغاز شود به جلسات نهضت آزادی میرفتید. بعد که از حضرت امام (ره) پرسیدید ایشان فرمودند این جلسات را ادامه ندهید؟
بادامچیان: وقتی نهضت امام (ره) آغاز شد من به جلسات نهضت آزادی میرفتم که مرحوم شهید درخشان هم مسئول آن بود و افرادی مانند آقای فارسی هم در آن شرکت میکردند. وقتی امام فرمودند «شما که برای خدا کار میکنید، با هم کار کنید»، ما به فرموده ایشان و برگرفته از این سخن ایشان، هیئت مؤتلفه را تشکیل دادیم و شهید عراقی هم پیشنهاد داد که نام این هیئت را هم برگرفته از فرمایش امام (ره)، مؤتلفه اسلامی بگذاریم. نهضتآزادیها درخواست کردند که با مؤتلفه ائتلاف کنیم. ما از حضرت امام اجازه گرفتیم؛ ایشان فرمودند «شما به اینها کاری نداشته باشید. اینها شما را به راههای دیگر میبرند. شما خودتان باشید». به همین علت من گفتم که دیگر به این جلسات نمیآیم. گفتند امام که نگفته نروید. گفتم این حرف امام یعنی یک ریگی در کفش اینها هست و من هم راهم طولانی است و نمیتوانم کفش ریگدار بپوشم. خیلی هم اصرار کردند ولی من دیگر نرفتم.
رنجبران: ایامی که این برنامه پخش میشود، دهه فجر انقلاب اسلامی است. وقتی حضرت امام به ایران برگشتند، شما هم جزو کمیته استقبال بودید؛ آن روزها باورتان میشد که امام برگشته است و انقلاب دارد پیروز میشود؟
بادامچیان: یکبار در یک کنفرانسی، بی بی سی از من پرسید که شما احتمال میدادید که شاه برود و حکومت عوض شود؟ گفتم شما فکر میکنید ما سرخود و احساسی آمدیم و یک مرتبه هم این اتفاق افتاده است؟ بله آقا! در سال ۱۳۴۱آقای عسگراولادی برای گزارش، به منزل امام در قم رفت. آنجا مطرح کرد که شما دعا کنید من به تهران برسم. چون احتمال دستگیری میدهم ولی سه مشکل دارم. یکی اینکه همسرم بیمار است؛ دوم اینکه اسامی دوستان مبارزم در کشوی میزم است و احتمال لو رفتن وجود دارد و دیگر اینکه یک قرضی دارم که باید ادا کنم. امام به او فرموده بودند مثل اینکه شما کار ما را شوخی گرفتهاید؟ کار ما سه مرحله دارد. مرحله اول این است که ایران را اسلامی کنیم. این مرحله۲۰ سال طول میکشد. شماها باید آماده باشید، مبارزه کنید، زندان بروید و شکنجه شوید و رنجها بکشید تا انقلاب به پیروزی برسد. مرحله دوم این است که کشورهای اسلامی را اسلامی کنیم و مرحله سوم این است که جهان را با اسلام آشنا کنیم. آنوقت به محضر مولایمان عرض کنیم که مولاجان جهان در انتظار شماست؛ عجل علی ظهورک. بنابراین از همان آغاز هدف ما مشخص بود.
رنجبران: آقای بادامچیان اگر چند شاخصه از مدیریت و رهبری حضرت امام رضوانالله تعالی علیه از آغاز نهضت تا پیروزی، یعنی از سال ۴۱ تا سال ۵۷ را بخواهید بگویید، به چه شاخصهایی اشاره میکنید؟
بادامچیان: امام یک شخصیت اسلامی است. همه وجودش اسلام و خدا بود. من یک لحظه ایشان را خالی از خدا ندیدم.
رنجبران: من وقتی صحبتهای ایشان را در این زمینه مرور میکردم، تماما از اسلام و الهیت صحبت میکنند...
بادامچیان: از آن آغاز اینطور بود یعنی برایشان این مسئله نبود که اگر تکلیف الهی ایشان این است، چه سرنوشتی خواهند داشت. بازداشت میشوند یا تبعید میشوند. مهمترین مسئله، آرامش امام بود. خودشان هم میفرمایند که وقتی مأموران مرا میبردند، من به آنها دلداری میدادم. اینقدر آرام بودند. مصداق «الا بذکرالله تطمئن القلوب».
نکته دیگر این بود که امام (ره)، بانوان را به صحنه آورد. ما در مؤتلفه بانوان را به صحنه آوردیم ولی مراقب بودیم که گرفتار ساواکِ بیاخلاقِ فاسد نشوند. امام محبوب بود. از آن آغاز محبوب شد. از همان ۱۵ خرداد ملت برای خمینی شعار میدادند، جان میدادند. حکومت در مدت ۱۰ سال و ۳ ماه و ۲۲ روز محبوب ماند و بعد از رحلت ایشان هم شاهد آن تشییع بودیم.
رنجبران: آقای بادامچیان حالا که به اینجا رسیدیم یک جمله از امام (ره) را نقل کنم که شما درباره آن صحبت کنید. سخنان امام (ره) را که مطالعه میکردم، چیزهایی را که انقلاب اسلامی را تهدید میکند را اشاره کرده بودند. مانند تهی شدن جمهوری اسلامی از اسلام، تفرقهاندازی و گرایش به شرق و غرب، گرایش به سستی و سردی، انحراف روحانیت از مسیر انقلاب و یک نکته مهم که دیدم تسلط روحانی نماها و مقدسمآبها بر سرنوشت کشور و انقلاب بود. امام میفرمایند «من هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مراقب القائات روحانینماها و مقدسمآبها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابینماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشتۀ تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشتساز نظام شود.
بادامچیان: مشخص است؛ بعضیها خودشان را به شکل روز در میآورند تا اهدافشان را پیش ببرند. اما گروه دیگر که از مشکلات بزرگ همه جوامع است، انسانهای قدرتطلب هستند. اینها شعارهای قشنگ میدهند ولی وقتی عمق این شعارها را باز کنید، میبینید بوی تعفن قدرت مادی و سلطه شخصی به مشام میرسد. بنابراین امام (ره) هشدار میدادند که حواستان جمع باشد.
رنجبران: حضرت امام (ره) خودشان اینها رو چطور مدیریت میکردند؟
بادامچیان: این یک بحث مفصل میخواهد. مثلاً امام (ره) وقتی میخواهد مبارزه را مدیریت کند، در آغاز با بیان عام مردم سخن میگوید. ولی وقتی یک گروه مخلص دور او جمع میشود، این گروه را به یک تشکل مردمی تبدیل میکند. اما این تشکل مردمی را به اختیار خودش نمیگذارد. میگوید شما در مسیر اسلام فقاهت و روحانیت حرکت کنید. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز را با جمعی از علمای صادق و خالص تشکیل میدهد. بعد سخن از متحجرین و مقدس مآبهای احمق میگوید. در مورد مؤتلفه فرمودند با نهضت آزادی یکی نشوید. در جمع اینها مهندس بازرگان و سحابی از چهرههای متنفذی بودند که با شاه مبارزه میکردند و مذهبی بودند؛ ولی به ما گفت با اینها همراه نشوید و با آنها دعوا هم نمیکند.
جنبه دیگر مدیریت ایشان، پایهگذاری توده مردم است. منظور از توده مردم افراد نامیزان و سلیقههای غلط که نیست؛ توده عادی مردم است. اسلام اعتقاد دارد و امام (ره) هم بر همین معتقد است که توده عادی مردم، خطا و اشتباه دارد اما اکثریتشان انسانند.
ما در شورای مرکزی حزب مؤتلفه تعیین کردیم که آقای رجایی نخست وزیر بشود. من و آقای اسلامی با او مطرح کردیم، ایشان گفت باید بررسی کنم ببینم من صلاحیتش را دارم یا نه و اینکه آیا بهتر از من کسی هست یا نه. سوم اینکه آیا توانش را دارم؟ و دیگر اینکه اگر به قدرت رسیدم، خراب میشوم یا میتوانم خودم را حفظ کنم؟ پرسیدم چقدر طول میکشد؟ گفت یک هفته. بعد آمد گفت که «بررسی کردم دیدم از من بهتر فراوان است ولی الان با وجود بنیصدر مجبورم بپذیرم و با کمک شما میتوانم. اما برای اینکه قدرت مرا خراب نکند، پیراهن و شلوار زندانم را آوردهام و میخواهم وقتی نخستوزیری بر من مستقر شد، ماهی یکبار آن را بپوشم و کف ساختمان نخست وزیری و دستشوییها را تی بکشم و تمیز کنم تا یادم نرود من محمدعلی رجایی هستم». شما دولت رجایی و باهنر و مهدی کنی را ببینید. همه طیفها داخلش هستند. ولی از آن به بعد، در دولت آقای هاشمی این حضور طیفها نسبی شد؛ چون سازندگی و جنگ را داشتیم. در دولت آقای خاتمی، باندی شد؛ دولت آقای احمدینژاد و آقای روحانی هم باندی شد. اگر دولت فعلی هم باندی شود، از توان عمومی مردم باز میمانیم.
نکته دیگر اینکه، من یکی از خدمات بزرگ حضرت امام (ره) را اظهارنظر ایشان درباره ولایت امر حضرت آقا میدانم؛ امام، مقام معظم رهبری را جانشین خودشان تعیین نکردند بلکه خبرگان را ایجاد کرد و خبرگان ایشان را انتخاب کرد. بعد از قضایای قائم مقامی و اینها وقتی از امام (ره) پرسیدند چه کسی در آینده رهبر میشود؟ فرمودند همین «سیدعلی آقای خودمان؛ ایشان خوبند». وقتی هم که در جلسه خبرگان، از مرحوم آقای هاشمی و مرحوم آیتالله طاهری و مرحوم آیتالله مجتهد شبستری خواستند که خاطرهشان را در این باره بگویند، حضرت آقا فرمودند نه اینطور نیستم و آنجا علیه خودشان سخنرانی کردند. حضرت امام، بسیج را ایجاد کرد و شد مرکز حضور مردم و سپاه و ارتش را در اختیار ولایت امر قرار دادند تا بتواند کار کند.
امروز شخصیتی که راه امام (ره) را به خوبی ادامه داده است، حضرت آقای خامنهای است. جالب است که از یک چهره سیاسی برجسته در رادیو لندن سوال کردند تأثیرگذارترین شخصیت در انقلاب از نظر شما کیست؟ میگوید حتما انتظار دارید که بگویم امام خمینی است؟ اما نه میگویم آقای خامنهایست که طی این سالها جریان بعد از امام را به خوبی امامت کرده است.
رنجبران: من سوال آخرم را به این ارتباط میدهم که شما گفتید اکنون انقلاب به یک تحول نیاز دارد. به نظرتان محور اصلی این تحول چه میتواند باشد؟
بادامچیان: اگر شما یک ساختمان را خراب کنید و دوباره بسازید این میشود انقلاب. اما اگر کاربری آن ساختمان را عوض کردید، این میشود تحول. اگر در و دیوارش را رنگ کردید، این اصلاحات است. این آقایانی که دم از اصلاحات میزنند، تا امروز نتوانستند بگویند اصلاحات یعنی چه؟
تحول یعنی چه؟ اللهم حول حالنا الی احسن الحال. در گام اول انقلاب، کاملاً زیرسازیها انجام شده است. از نظر قوام نسل جوان هم باید بگویم اینهایی که میگویند نسل جوان با انقلاب همراه نیست، من با نسل جوان در ارتباط هستم و در مؤتلفه هم نسل جوان در ستادهای استانی حضور دارند و جلسات خیلی صمیمی برگزار میکنیم. نسل جوان امروز انقلاب از نسل جوان دوره ما قویتر است. کثرت جوانان علاقهمند به کشور و ملت و خوشفکر و تحصیلکرده یک پدیده شگرفی است. در حالی که استکبار جوسازی میکند تا همه فکر کنند دهه هشتادیها و دهه نودیهای از انقلاب فاصله گرفتهاند. البته مقتضای امروز با آن زمان فرق دارد. چون آن زمان فقط ۲۰۰ هزار دانشجو داشتیم که ۱۲۰هزار نفر آنها در خارج از کشور و فقط هشتاد هزارتای آنها در کشور بودند.
علی اکبر سیاسی که فراماسونر و رئیس دانشگاه بود و از کشور فرار کرد، میگوید به شاه گفتم قدری دانشجوها را زیاد کنیم؛ گفت اینها باسواد میشوند، اعلامیههای دشمنان ما را میخوانند و علیه ما میشوند. اما الان بالای ۱۵ میلیون فارغالتحصیل بالای کارشناسی تا دکتری و مهندسی در کشور داریم.
رنجبران: یعنی شما تحول اصلی را به کارگیری جوانان در کشور میدانید؟
بادامچیان: نه میخواهم بگویم ما در گام اول انقلاب به این نقطه رسیدهایم ولی به همه آنچه که اهداف انقلاب بود، نرسیدیم. برای همین هم مقام معظم رهبری، گام دوم انقلاب را مطرح کردند. تحول اینجا چگونه رخ میدهد؟ با تمدن نوین اسلامی. من نزدیک به دو سه سال است که دارم روی تمدن یونان کار میکنم. باید بگویم که یک تمدن به تمام معنا افتضاح و مملو از خرافات و خدایان بوده است. دموکراسی که میگویند از آنجا نشأت گرفته، اصلا دموکراسی نیست و بعد هم توسط اسکندر و پدرش فیلیپ از بین رفته است. اسکندر از هیتلر بدتر است. اینها را به گفته مورخان یونانی میگویم. این نظر من نیست که بخواهم از روی احساس حرفی بزنم. این تمدنی است که پایهگذار تمدن غرب است که تمام شده است. این تمدن غرب، منهای خدماتی که در بحث علمی انجام داده و محفوظ است، جز استعمار و سلطهطلبی و جنایت چه چیزی داشته است؟
رنجبران: بنابراین گام دوم انقلاب و تمدن اسلامی...
بادامچیان: دوم جامعه نمونه اسلامی است. جامعه نمونه اسلامی یعنی یک جامعه پر از شادی، عدالت، رفاه و آبادانی. یعنی سبک زندگی اسلامی که همه در آن با سلامت و شادی زندگی کنند. و مورد سوم دولت کریمه است. دولتی که در آن باندبازی و ناشیگری نباشد. اگر فردی را سر کار آوردند و دیدند که از عهدهاش بر نمیآید سریع با یک فرد شایسته جا به جا کنند. یعنی شایستهسالاری باشد و دولت کریمه کارش را با برنامه و کرامت پیش ببرد. #