نقد کتاب «انقلاب تصور ناپذیر در ایران» نوشته چارلز کورزمن، با حضور علی محمد حاضری استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس و محمدباقر خرمشاد استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، توسط پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.
نقد کتاب «انقلاب تصور ناپذیر در ایران» نوشته چارلز کورزمن توسط پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، محمدباقر خرمشاد در این نشست با اشاره به اینکه این کتاب اعتراضات توده ای را پیش بینی ناپذیر می داند، گفت: این کتاب می گوید حداقل 10 درصد از جمعیت ایران در اعتراضات توده ای انقلاب اسلامی شرکت کردند و بعد مقایسه می کند و می گوید این رقم در انقلاب فرانسه دو درصد و در انقلاب روسیه یک درصد بوده است. می گوید تدوین های سیاسی، اقتصادی، نهادی، فرهنگی و نظامی بخشی از واقعیت را پوشش می دهند و بخش های دیگر بر جا می ماند. لذا می گوید من ترجیح می دهم پیش بینی ناپذیری را در نوعی ضد تبیین تصور کنم. بعد توضیح می دهد که ضد تبیین پوششی برای فهم انقلاب با همه تنوع و آشفتگی ها است.
استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: نویسنده این کتاب بیان می کند که من باور ندارم عالمان علوم اجتماعی هیچ گاه قادر باشند انقلاب ها را پیش بینی کنند؛ زیرا خود انقلاب ها نیز نمی دانند چه پیش خواهد آمد و رفتار آنها واکنشی به این آشفتگی است. یگانه کاری که برای عالمان علوم اجتماعی باقی می ماند این است که بعد از واقعه، ساخت ذهنی آن لحظه را واکاوی کنند. در کنار مفاهیم «اعتراضات توده ای»، «پیش بینی ناپذیری» و «آشفتگی»، برای اینکه بتواند آنچه در ذهنش هست را محقق کند، مفهوم «الگوی توده منتقد» یا «پدیده توده منتقد» را وضع می کند. بعد الگوی توده منتقد را این طور تعریف می کند تصمیم مردم برای درگیر شدن در کنش های جمعی وابسته است به انتظاری که آنها دارند برای اینکه تعداد کافی از همراهان همفکر نیز در آن کنش سهیم شوند.
وی ادامه داد: در موقعیت های نامعلوم، این پدیده توده منتقد بهتر، بیشتر و جدی تر اتفاق می افتد و تعیین کننده تر است؛ وقتی اتفاق افتاد جمع کثیری می آیند و اعتراضات توده ای را شکل می دهند و اعتراضات توده ای در ایران 10 درصد از جمعیت را شامل شد و «انقلاب» شکل گرفت. تصریح می کند که لحظه شکل گیری توده منتقد در ایران، زمستان 57 است و می گوید از زمستان 57 به بعد دیگر انقلاب گریزناپذیر بود و آنچه که اتفاق می افتاد یک انقلاب بود. تمام کتاب برای این است که این انقلاب تصور ناپذیر در ایران را برای ما توضیح بدهد.
خرمشاد تأکید کرد: این کتاب می گوید اگر انسان های اندکی یک جنبش را ممکن تصور کنند، و به همین دلیل وقتشان را برای حمایت از آن تلف نکنند، آن گاه جنبش تحلیل خواهد رفت؛ اما اگر انسان هایی به اندازه کافی یک جنبش را ممکن بدانند و در نتیجه به آن بپیوندند، آن گاه می توان جنبش را قدرتمند در نظر گرفت. در انقلاب ایران از یک جایی به بعد این توده منتقد شکل می گیرد. یعنی انسان های به اندازه کافی جنبش را ممکن می کنند و وقتی جنبش را ممکن دانستند، انقلاب قطعی و به پیروزی نزدیک می شود. لذا به صورت مشخص بیان می کند که در اواخر تابستان 57 جنبش به نظر بسیاری از ایرانیان که بیرون از دایره انقلابیون بودند، ممکن به نظر می رسید. اینجا بین انقلابیون و غیر انقلابیون مرز قائل می شود و می گوید انقلابیون آرمانگرا هستند و ممکن بودن انقلاب از نظر آنها خیلی مهم نیست.
وی ادامه داد: منظور این است که بعد از جمعه سیاسی ترس مردم می ریزد و حالت پیوستن به این گروه بسیج شده جذابیت و موضوعیت پیدا می کند. بعد می گوید، «اما نقطه پیروزی را می توان آبان 57 در نظر گرفت». اگر اشتباه نکنم، آبان 57 دولت نظامی بر سر کار می آید و دولت نظامی هم نمی تواند کاری کند. لذا برای اینکه این نظریه را تکمیل کند واژه جدیدی را خلق می کند و می گوید بنابر این داستان، داستان یک «جنبش امکان پذیر» است. دیگر توضیح نمی دهد که چرا جنبش به آن شکل در آمد یا امکان پذیری به این معنا چیزی را پیش بینی نمی کند بلکه امکان پذیری بر تنوع و سردرگمی اعتراضات تمرکز می کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: به این معنا امکان پذیری نه نوعی از تبیین، بلکه سطحی از ضد تبیین است. لذا بیان می کند که ضد تبیین به جای اینکه در زندگی اجتماعی دنبال الگوهای تکرار شونده باشد، به تشریح لحظه های پیش بینی ناپذیر می پردازد. برهه هایی که الگوها به هم می ریزد یا از میان می رود. لذا ضد تبیین به جای اینکه بر رفتارهای معمولی تأکید کند، بر نمونه های غیر عادی و داده های آماری پرت پافشاری می کند. تمرکز بر حاشیه ها به ما یادآوری می کند که کل بافت زندگی اجتماعی می تواند آسیب پذیر و شکاف پذیر باشد. این بافت پایدار می ماند، تنها به این خاطر که انتظار جمعی ما این است که پایدار بماند.
وی اظهار داشت: به همین دلیل کتاب بیان می کند که هیچ کس نمی تواند بگوید انقلاب ایران یک جنبش تک صدا است. یعنی همان طور که گفت امکان پذیری بر تنوع و سردرگمی اعتراضات تمرکز می کند، می گوید انقلاب ایران هم تک صدا نبوده؛ انواع و اقسام ناراضی ها در انتهای تابستان 57 صدای خود را در این جنبش یافتند. یعنی همان زمانی که به نظر می رسید اسلام گرایان دارند یک جنبش اعتراضی ممکن را بر پا می کنند. جالب است به رغم اینکه این تنوع را می بیند، نخ تسبیح انقلاب را کاملا در دست اسلام گرایان و امکان پذیر شدن انقلاب را محصول کار اسلام گرایان می داند.
خرمشاد یادآور شد: کتاب «انقلاب تصور ناپذیر در ایران» می گوید وقتی اسلام گرایان انقلاب را امکان پذیر کردند، تنوعی از جنبش ها پدیدار شد و هر کدام از آنها زیر فشار قرار گرفتند تا به اتحادی که امام مدعی آن بود، گردن بگذارند. بعد هم چهار جنبش لیبرال ها، چپ ها، دانشجویان و فمنیست ها را ذکر و بیان می کند که چگونه آنها هم در این فضای اتحادی که شکل گرفته بود ذوب می شوند. یعنی در واقع تحت لوای این پرچم و اسلام گرایان صداهای آنها شنیده می شود.
به گزارش خبرنگار جماران، علی محمد حاضری نیز در این نشست گفت: من به عنوان یک ایرانی مسلمان متدیّنی که از بچگی در این نهضت بزرگ شده ام و الآن 20 سال است که در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا انقلاب اسلامی درس می دهم و یکی از مهمترین دغدغه های من این است که هر جا هر مطلبی در مورد انقلاب پیدا کرده ام را خوانده ام، از خودم خجالت کشیدم که منبع شناسی و اطلاعات یک آدمی در آمریکا از من بیشتر است؛ و بسیاری از مطالب و حرف ها راجع به انقلاب در این کتاب بیان شده که من آنها را نخوانده بودم. به هر حال این بسیار مهم است که در یک جوامع و نظام های آکادمیکی اصولا انسان ها اینقدر جستجوگر می شوند. یعنی کورزمن نماد یک مکتب آکادمیک و تحلیلی است که این طور جستجوگر می شوند و مطلب پیدا می کنند.
استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس افزود: دوم اینکه ما فقط دنبال حرف های معتبر و مهم و برجسته هستیم؛ و یک روش کار علمی هم همین است. ولی بخش مهمی از داده های این کورزمن از آدم های غیر مهم و معمولی است. ولی از کنار هم چیدن گمان ها و حرف های آدم های عامی مطلب در آورده و اتفاقا تمام حرف هایی که صاحب نظران و مطلعین راجع به انقلاب زده بودند را نقد می کند که یک طور کاستی دارد. در عین حال خود کورزمن در این کتاب نشان می دهد که باز هم یک انسان هرقدر هم جستجوگر باشد، چه جاهایی ممکن است ضعف های اطلاعاتی داشته باشد و حتی نهادها و مراکز اطلاعاتی هم ممکن است ضعف های جدی داشته باشند.
وی اظهار داشت: به یک معنا او وقوع خود انقلاب را هم در این پروسه ضعف ها می بیند. مثلا کجاها ضعف های اطلاعاتی وجود داشته که شرایطی را ایجاد کرده و فرصتی فراهم شده است. در عین حال همین آدم با همه این دقت ها، خودش و بزرگترین مراکز اطلاعاتی و جاسوسی آن روز دنیا اطلاعات غلط واضحی هم دارند؛ که ما امروز می بینیم چقدر این تحلیل غلط است.
حاضری افزود: به نظر من یک بعد مهم این کتاب «روش شناسی مطالعه انقلاب» است. این کتاب از این جهت هم که چرا روش های تبیینی جواب نمی دهد که ما تلاش داشته باشیم رفتار آدم ها را قاعده مند کنیم و از روی قاعده دنبال نتیجه باشیم. او به خوبی نشان می دهد که این قاعده مندی در انقلاب ها نوعا مخدوش است و به خصوص انقلاب ایران یکی از نمونه های بارز ابطال این قاعده مندی های قابل انتظار است. کل تبیین او این است که چگونه یک عده ای در ذهنشان به این نتیجه رسیدند که می شود شاه را ساقط کرد.
وی تأکید کرد: در جنبش ایستا بخش کثیری از آدم ها فکر می کنند که نمی شود سیستم را تغییر داد و انقلاب حضور تعداد کثیری از آدم هایی است که تغییر را ممکن می دانند. هر دو اینها امور ذهنی هستند و متغیرهای واقعی بیرونی نقش اصلی ایفا نمی کنند و چگونگی تصور آدم ها اثرگذار است. این غنی ترین بخش کتاب کورزمن است که چرا نظریه هایی که تا کنون در مورد انقلاب ایران بوده صادق نیستند. او در مقاله دیگری می گوید آنچه ما بررسی می کنیم نقش کاهش سرکوب نیست؛ چیزی که اثر گذاشته این است که آمریکا و انقلابیون تصور می کردند شاه با تمام توان سرکوب نمی کند. می گوید این تصور فرصت ادراک شده بود و واقعی نبود. اما این گزاره در این کتاب وجود ندارد و محور اصلی این است که همه نیروها دچار تحیر شدند که چه می شود و هیچ کدام نمی توانستند تصوری از آینده داشته باشند. اما یک جریان با اطمینان خاطر می گفت چه می شود و همه عملا دنباله رو این گروه شدند؛ چون یک نفر می گفت چه می شود و خیلی هم قاطع می گفت.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس اظهار داشت: او چرا و با چه منطقی به این نتیجه رسید؟ چه فرقی با دیگران داشت؟ نکته دیگر این است که چرا همه دیدگاه ها دنبال او راه افتادند؟ اگر بتوانیم به همین سؤالات پاسخ بدهیم به نحوی تبیین کرده ایم. یعنی شاید بشود تحلیل کرد که چرا در چنین اوضاع و احوال آشفته و گیج کننده ای چنین نگاهی با اعتماد به خودش و اعتماد قابل تسری به دیگران، به وجود آمد. من در سخنرانی دیگری این بحث را یک پیوند تبیینی به اصل «نصرت الهی» دادم. به این معنا که یک قاعده مندی در نصرت الهی می شود شناخت که وقتی قواعد نصرت الهی محقق شد، نتیجه اش محقق می شود.
وی گفت: همه حرف کورزمن این است که ما باید ببینیم آدم هایی که به چنین وحدتی رسیدند، تحلیلشان از اوضاع چه بود؟ بعد دو نکته را ذکر می کند، می گوید خود ما در آنجا نبوده ایم و اگر هم بودیم نمی توانستیم به جای آن آدم ها فکر کنیم. آدم هایی از گروه های مختلف پیدا کرده و در عین حال توجه دارد گزارشی که آنها بعد از 15 سال می دهند در پرتو 15 سال عبور از تاریخ است؛ هم فراموشی و هم تغییر نظراتشان مهم است. کورزمن کوشیده از طریق فعال کردن ذهن کنشگران پاییز و زمستان 57 در بیاورد که آنها چگونه رسیدند به اینکه انقلاب شدنی است.