محسن مهاجرنیا، رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی، گفت: امام راحل به دین عزت داد و مکتب اهل بیت(ع) را برجسته کرد. این روزها با مشکلاتی که در کوچه و بازار و مسائل اقتصادی و جامعه پیش آمده، گاهی به این سمت می رویم که خجالت می کشیم بگوییم این انقلاب چه شد؛ با همه این اوصاف، هنوز شاهکار امام عظمتی است که باید با همان عظمت از آن یاد کرد. امام راحل در دورانی که دین از سیاست جدا شده و حاکمیت دست طاغوت و کفر و الحاد غربی و شرقی افتاده بود، از حکمت و عرفان به سمت فقاهت برگشتند و به نظریه ولایت فقیه رسید.
هفتمین نشست از سلسله نشست های تبیین مکتب امام خمینی(س) با عنوان «حکمت سیاسی امام خمینی(س)» توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) قم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام و المسلمین محسن مهاجرنیا در این نشست انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را بزرگترین مظهر مکتب امام خمینی(س) دانست و گفت: امروزه مکتب امام شامل ده ها مکتب می شود؛ یک نمونه سردار سلیمانی است که مقام معظم رهبری تعبیر «مکتب سلیمانی» به کار برده اند. بعد سیاسی مکتب امام بسیار مهم و برجسته است و اگر هم می گوییم انقلاب اسلامی بزرگترین رهاورد امام هست، قاعدتا ابعاد معرفتی و بعد حکمی و فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی امام این بخش را پوشش می دهد که بسیار قابل توجه است.
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در یک جلسه نمی شود آزاداندیشی کرد، افزود: موضوع بحث ما «حکمت سیاسی» است؛ ما 13 شاخه سیاسی داریم و من حکمت سیاسی را انتخاب کرده ام. دلیلش این است که حکمت سیاسی یک سری ویژگی های مختص خودش دارد و شاید مکتب سیاسی امام را با این ادبیات راحت تر بشود مطرح کرد. حکمت یک اصطلاح قرآنی است و فیلسوفان ما هم همین اصطلاح قرآنی را برای فلسفه شان استخدام کرده اند. از فارابی به عنوان حکیم فلسفه مشاء، سهروردی اشراق و ملاصدرا حکمت متعالیه، همه اصطلاح «حکمت» را به کار برده اند. افتخار اینها این بود که کارشان را حکمت می نامیدند.
وی با اشاره به معانی حکمت، افزود: از فارابی تا ملاصدرا هرچه جلوتر می آییم فلسفه ما به دین نزدیک تر می شود. همه هنر فارابی این بود که توانست فلسفه یونانی ارسطو و افلاطون را ترجمه و مبانی دینی را تکثیر کند و به فلسفه الحادی یونانی رنگ و رخسار دینی بدهد؛ اما در چهارچوب طبیعت گرایی یونانی بود. به ابوعلی سینا رسید و یک گام جلوتر آمد و ابوعلی سینا حکمت را به قرآن نزدیک کرد. شیخ اشراق به ابوعلی سینا اعتراض کرد و گفت شما فلسفه را خوب در خدمت معارف قرآن، اشراق، عرفان، دل و معنویت قرآنی نیاورده اید؛ من می خواهم این کار را انجام بدهم. رسید به ملاصدرا که گفت من همه حکمت را در خدمت قرآن به کار می گیرم.
مهاجرنیا اظهار داشت: هر مقدار که فلسفه به سمت دین می آید، ذهنی و آسمانی می شود. فارابی فلسفه ای طراحی کرده بود که مشکلات جامعه را می دید و ناظر به مسائل جامعه بود؛ در عین حال، هیچ گاه فلسفه فارابی مبنای تئوریک یک نظام انقلابی و منجر به یک تحول سیاسی جدی نشد. فلسفه سهروردی از زندگی فاصله گرفت و به سمت آسمان رفت و عملا دیگر فلسفه نقش حل مشکل جامعه را نداشت و امتداد اجتماعی به کلی گرفته شد؛ سهروردی یک سری حرف های سیاسی هم می زند که سر جای خود خوب است اما اینها حل کننده مشکلات جامعه نشد. ملاصدرا هم رسما اعلام کرد که حکمت و فلسفه به معنای رسیدن به دانش حقایق بالا است.
وی با تأکید بر اینکه فلسفه ملاصدرا عملا از دسترس توده جامعه فاصله گرفت، گفت: امام راحل همه فلسفه گذشته و براهین مشائیان را گرفت، اشراق اشراقیان را گرفت، حکمت متعالی صدرایی را سال های سال تدریس کرد، مسلط شد و به عرفان تبدیل کرد. شما الآن کتاب فلسفی از امام کم می بینید ولی کتاب های عرفانی امام بیشتر از فلسفه هستند. مصباح الهدایه، چهل حدیث و بقیه ظاهرا کتاب های عرفانی هستند؛ ولی اینها مبنای فلسفی دارند.
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی ادامه داد: امام دو گام فلسفه را از مسیر تاریخ به دین نزدیک کرد؛ یکی اینکه عرفان آن را تقویت کرد و گفت فلسفه ما همان عرفان ما است و عرفان را از اوجی که ملاصدرا آن را سه آسمان برده و اسفار اربعه درست کرده بود، به سمت زندگی و جامعه آورد و می خواست با آن یک سبک زندگی درست کند. این عرفان یا فلسفه آمده بود که مشکل انسان ها را حل و سبک زندگی برای ما درست کند. امام راحل به زیبایی برای حکمت ملاصدرا مبناسازی کرد و همان حکمت و فرزانگی که در قضایای نظری و انتزاعی بود را به سمت جامعه آورد و به یک انقلاب و تحول بزرگ تبدیل کرد.
وی اظهار داشت: در طول تاریخ دنیا هیچ گاه فلسفه مبنای یک انقلاب نشد. بعدها غربی ها پیشرفت کردند و توانستند امتداد اجتماعی به فلسفه سیاسی شان بدهند، تئوری پردازی کردند و وارد مسائل جامعه شدند ولی منشأ تحولات سیاسی دنیای غرب مثل انقلاب کبیر فرانسه، فلسفه سیاسی نبود. بنابر این امام راحل فلسفه را از اوج فلسفه مطلق، به زندگی آورد. ولو اینکه تئوری های انقلاب اسلامی از فقه و ولایت فقیه گرفته شده، اما منشأ انقلاب اسلامی فلسفه امام بود. امام راحل با عقلانیت فلسفی، همه مردم را با توحید آشنا کرد.
مهاجرنیا یادآور شد: این روزها ما بحران حجاب داریم؛ فیلم هایش هست که اول انقلاب خانم های بی حجاب و مردهای شلوار بیتلی و کروات بسته داخل صف ایستاده اند و دارند رأی می دهند. یعنی به لحاظ فقهی جامعه هنوز دیندار نشده بود، ولی به لحاظ فلسفی، جامعه داشت به سمت توحید می آمد و با شرک، کفر و بی عدالتی مبارزه می کرد؛ اینها مطالب حکمی ما هستند و فقهی نیستند. بنابر این، یکی از بزرگترین شاهکارهای امام این بود که حکمتش فقه و کلام ما را بارور کرد. حکمت سیاسی امام آنچنان بحث های توحیدی و الهیاتی را زنده کرد که اعتقادات به عرصه جامعه و کوچه پس کوچه ها آمد.
وی تأکید کرد: خدایی که از صحنه زندگی مردم حذف شده بود را امام به صحنه زندگی برگرداند و این شاهکار بود. بنابر این کار بزرگی که امام در فرآیند فلسفه سیاسی و حکمت انجام داد این بود که حکمت را سیاسی کرد و از تکیه کلام های امام بحث «اسلام سیاسی» بود. به خاطر اینکه حکمت، فلسفه و دانش های ما آرام آرام از این دور شده بودند و امام خیلی تلاش کرد تا توانست این آشتی را برقرار کند؛ و به جهات مختلف امام کاری کرد که همه فلسفه های گذشته ما نتوانستند این کار بزرگ را انجام بدهند.
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی افزود: امام راحل به دین عزت داد و مکتب اهل بیت(ع) را برجسته کرد. این روزها با مشکلاتی که در کوچه و بازار و مسائل اقتصادی و جامعه پیش آمده، گاهی به این سمت می رویم که خجالت می کشیم بگوییم این انقلاب چه شد؛ با همه این اوصاف، هنوز شاهکار امام عظمتی است که باید با همان عظمت از آن یاد کرد. امام راحل در دورانی که دین از سیاست جدا شده و حاکمیت دست طاغوت و کفر و الحاد غربی و شرقی افتاده بود، از حکمت و عرفان به سمت فقاهت برگشتند و به نظریه ولایت فقیه رسید. لذا آنجا فرمود کسی که احکام دین و مقررات اسلام را تصور کند، تصدیق خواهد کرد که حکومت اسلامی لازم و ضروری است و نیاز به روایت ندارد؛ این یعنی عقلانیت حکمی را به کمک فقه آورده است.
وی گفت: با همه عظمت ملاصدرا، با فلسفه ملاصدرا می شود یک روستا را اداره کرد؟! نمی خواهیم بگوییم چیز بدی است و یا کوچک و کم است، او به عالم دیگری رفته اما حکمت سیاسی امام آمد که زندگی را بچرخاند. امروز افتخار ما این است که به لحاظ سیاسی بر همه دنیا فخر می کنیم، همه استدلال ما از ناحیه حکمت سیاسی امام در می آید.