نشست علمی «تجلی خشم ملی در تسخیر لانه جاسوسی» به مناسبت سالگرد 13 آبان در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.

به گزارش جماران، در این نشست مهندس محمد توسلی و دکتر علیرضا شجاعی زند سخنانی را ایراد کردند که مشروح آن در پی می آید:

دکتر عظیمی: بسم الله الرحمن الرحیم.

خدمت مهمانان گرامی، اساتید محترم و دانشجویان عزیز عرض سلام و خیر مقدم دارم و تشکر می کنم از اینکه دعوت پژوهشکده را برای شرکت در این نشست علمی پذیرفتید.

در ادامه سلسله نشست­ های علمی که به صورت مستمر در حوزه مطالعاتی امام خمینی و انقلاب اسلامی تاکنون برگزار شده است، امروز نشست علمی دیگری را در خدمتتان هستیم با عنوان «تجلی خشم ملی در تسخیر لانه جاسوسی». این نشست به بررسی زمینه­ ها، علل، فرایند و پیامدهای داخلی و بین‌المللی این واقعه مهم تاریخی اختصاص دارد. از سخنرانان محترم خواهش می کنم طبق زمانبندی انجام شده، صحبت های خودشان را ارائه بفرمایند.

 

محمد توسلی: حتی شرایط امروز جامعه و خشم نسل جوان ارتباط با اشغال سفارت آمریکا دارد

 

محمد توسلی در این نشست گفت: بسم الله الرحمن الرحیم.

من ابتدا لازم می­دانم تشکر کنم از برگزاری چنین برنامه ای برای ایجاد فضای گفت و گوی در ارتباط با اشغال سفارت آمریکا که به نظر بنده یکی از رویدادهای مهم تاریخی چهار دهه گذشته که پیامدهایش به نظر بنده جنگ تحمیلی و رخدادهای این چهار دهه است. توضیح خواهم داد که حتی در شرایطی که امروز جامعه ما درگیر است و آن نارضایتی که نسل جوان ما دارد و خشمی که بروز میدهد و بیگانگان دارند آن را مصادره می­کنند، توضیح خواهم داد که پیوستگی و ارتباط با اشغال سفارت آمریکا دارد.

در این زمینه مصاحبه ­های متعددی داشته‌ام و در آنها اسناد و مدارک لازم را ارائه داده‌ام. فایل حداقل چهار [نمونه] از مصاحبه ­های اخیر را در اختیارتان می­گذارم که اساتید و دانشجویان محترم اگر خواستند منابع را نگاه کنند. در این صحبت کوشش می­ کنم که فهرست‌وار به مسائل بپردازم و در گفتگو هرجا لازم بود، می­توانیم با تفسیر بیشتری به محتوا بپردازیم. من بحث را به سه قسمت تقسیم می‌کنم. در بخش اول، که خلاصه روایت رویداد اشغال سفارت آمریکا است را مرور می‌کنیم. در بخش دوم، تحلیل این رویدادها و در بخش سوم، پیامدهای اشغال سفارت آمریکا.

در این سه بخش، کوشش می­کنم که به‌صورت فشرده این رویداد مهم تاریخی را خدمتتان ارائه کنم. در اینجا فقط اشاره می­کنم، همان‌گونه که اطلاع دارید، بعد از این­که بحث سفر شاه به آمریکا مطرح می‌شود در دولت موقت هم موضوع مطرح بود و واکنش­های دیپلماتیک لازم را نشان­ دادند که در اسناد تاریخی قابل دسترسی است. آقای دکتر یزدی در خاطراتشان آوردند که جمعی از دانشجویان احساس مسئولیت می­کنند که در ارتباط با چنین رخدادی واکنش نشان دهند. دانشجویان جمع مفصلی بودند نهایتا پنج تن از دانشجویان که رهبری داشتند. با مشاوره آقای موسوی خوئینی­ها، تصمیم می­گیرند که این اقدام را انجام دهند.

 

مهندس بازرگان گفته بود: «این کار خلاف منافع ملی ما است. این عمل یک عمل شیطانی است»

برداشت بنده این است که واژه ه­ایی که مهندس بازرگان به‌کار می­برند، بر گرفته از این واژه قرآنی «هذا من عمل الشیطان» (قصص/ 15) است

یعنی کار، خدایی و پسندیده نیست؛ به زبان حقوقی این کار در راستای منافع ملی نیست و نباید انجام شود

 

نکته مهم این است که دانشجویان از آقای موسوی خوئینی ­ها سؤال می­کنند، بهتر است که ما نظر آقای(امام) خمینی را هم داشته باشیم؟ که ایشان می­گویند به مصلحت نیست که الآن سؤال کنیم. من موافقت ایشان را خواهم گرفت. این نکته تاریخی مهمی است؛ روز یکشنبه سیزدهم آبان حدود ساعت ده و نیم، سفارت اشغال می­شود. البته در روز­های قبل از اشغال سفارت، آقای مهندس بازرگان، آقای دکتر یزدی، آقای دکتر چمران و جمع دیگری، به مناسبت سالگرد جشن انقلاب الجزایر، در الجزیره بودند و با برژینسکی مذاکره کردند. در پیامد این رخداد نیز همزمان فضای سیاسی ملتهبی به‌وجود می­آید. آقای(امام) خمینی از آقای دکتر یزدی خواسته بودند که همان یکشنبه عصر گزارش این سفر را ارائه دهند. وقتی آقای (امام) خمینی با آقای دکتر یزدی دیدار داشتند، آقای(امام) خمینی به آقای دکتر یزدی می ­گویند که من امروز مطلع شدم که جمعی از دانشجویان رفته‌اند داخل سفارت. همان طور که در بیست و پنجم بهمن که به شما دستور دادم، این­ها را بریزید بیرون.در این مورد نیز اقدام کنید. گزارش این سوابق در خاطرات دکتر یزدی و در سایر اسناد تاریخی آمده است، حتماً ملاحظه کرده‌اید.

آقای دکتر یزدی که از آن جلسه بیرون می ­آیند، فضای ملتهب جامعه و رسانه­ ها به‌شکلی بود که همه علیه دولت موقت موضع‌گیری کرده بودند؛ اصلاً آقای مهندس بازرگان چه حقی داشتند بدون موافقت آقای(امام) خمینی، مذاکره­ای انجام دهند؟ فضای ملتهبی ایجاد شده بود به‌شکلی که حتی وزرا دیگر نمی­تواستند به وزاتخانه‌های خود بروند.

 در روز دوشنبه صبح، آقای موسوی خوئینی ­ها وارد سفارت می­شوند و سپس آقای سید احمد خمینی هم وارد سفارت می­ شوند.

دوشنبه بعد از ظهر آقای(امام) خمینی مصاحبه ­ای داشتند؛ در آن مصاحبه اعلام می ­کنند که جمعی از دانشجویان، سفارت را تسخیر کردند؛ کار بسیار خوبی کردند. این انقلابی است، مهم‌تر از انقلاب 57. این مصاحبه  پوشش خبری پیدا می­کند.

همان روز یکشنبه که خود من شاهد بودم، چون دفتر ما در شهرداری تهران در خیابان ایرانشهر بود، که تمام گروه­های چپ از حزب توده، مجاهدین خلق، فداییان خلق و جنبش­های اجتماعی مثل جنبش­ اجتماعی آقای دکتر علی اصغر سید جوادی و حتی چپ­ های مسلمان در جلوی سفارت متمرکز بودند که جزئیات در سوابق تاریخی از جمله در خاطرات خانم کاتوزیان آمده است که چه جمعیتی آنجا بودند و چه شعارهایی می­ دادند و چه پذیرایی از آن­ها انجام می­شد.

آقای دکتر یزدی با آقای موسوی خوئینی ­ها تماس می­گیرند و می­گویند، بسیار خوب، طبیعی است؛ همه‌جای دنیا می­ پذیرند که این دانشجوها به‌عنوان یک نهاد مدنی، حق دارند که چنین واکنشی نشان دهند. خواهش می­کنند با توجه به اینکه این کار خلاف قوانین روابط بین‌الملل است و دولت نمی­تواند تأیید کند که دانشجویان بروند سفارتی که ملک آن­ها است را اشغال کنند. شما ترتیبی دهید که دانشجویان بعد از دو روز، از سفارت خارج شوند.

آقای مهندس بازرگان به‌عنوان نخست وزیر دولت موقت، در این زمینه، درآن شرایط اظهار نظری دارند؛ که به لحاظ تاریخی مهم است و من می­خواهم عیناً نقل کنم. ایشان می­گویند که «این کار خلاف منافع ملی ما است. این عمل یک عمل شیطانی است». برداشت بنده این است که واژه ه­ایی که مهندس بازرگان به‌کار می­برند، بر گرفته از این واژه قرآنی «هذا من عمل الشیطان» (قصص/ 15) است، یعنی کار، خدایی و پسندیده نیست. خلاصه به زبان حقوقی این کار در راستای منافع ملی نیست و نباید انجام شود.

 

آن ­قدر فضا ملتهب شد که دانشجوها حرف امام خمینی را هم گوش نمی­ کردند

 

این فضای ملتهبی که به‌وجود می­آید، ادامه پیدا می­کند و حتی آن­قدر فضا ملتهب است که دانشجوها حرف آقای(امام) خمینی را هم گوش نمی­ کردند. در پنجم بهمن ماه 58، آقای(امام) خمینی پرونده را به مجلس شورای اسلامی ارجاع می ­دهند تا رسیدگی کنند. در مجلس، در شهریور 59، کمیسیونی زیر نظر آقای موسوی خوئینی ­ها تشکیل می­شود.

در اسناد تاریخی هست؛ تمام مذاکرات و گفت و گوهایی که انجام می­شود، کاملاً مشخص است که آمریکا نمی ­تواند زمینه موفقیت مذاکره آزادی گروگان­ها را فراهم کند؛ نهایتا در پنجم اردیبهشت 59 عملیات «پنجه عقاب» را در طبس  تدارک می­بیند و تعدادی هلی‌کوتر، هواپیما و نیرو ­هایی را در طبس پیاده می­کنند که آن­ها بتوانند بیایند و گروگان­ها را آزاد کنند.

اخباری که آن موقع منتشر می­شود، این است که به سبب طوفانی که رخ می‌دهد، هلیکوپترهایی ویران می­شود، یک هواپیما از بین می­رود و تعدادی هم کشته می­شوند. کمی معجزه‌آسا به نظر می­رسید که چگونه شد که در این مقطع، طبیعت هماهنگ با جنبش اجتماعی ایران توانسته است چند هلیکوپتر و هم یک هواپیمای غول‌پیکر را ساقط کند و تعدادی هم کشته شوند!

 

در زمان عملیات طبس، شوروی در منطقه حضور داشت

 

اسناد تاریخی نشان می‌دهد که شش هفته پس از اشغال سفارت آمریکا، روسیه  شوروی افغانستان را اشغال می­کند. بنابراین، روسیه شوروی در منطقه حضور داشته است. اخبار آن موقع حاکی است که روسیه شوروی از این عملیات مطلع شده بودند و آن­ها با عملیاتی این ضربه را به عملیات طبس وارد می‌کنند. در این شرایط، کارتر دیگر با این ضربه ­ای که می­ خورد، تصمیم می­ گیرد که این تجهیزات را برگردانند و این راه حل، درواقع غیرمؤثر می­شود و دیگر دنبال نمی­کنند.

از این به بعد، دیپلماسی شروع می­شود. در واقع مذاکراتی شروع می­ شود که بتوانند گروگان‌ها را آزاد کنند. داستان این­ مذاکرات طولانی و بسیار مهم است. در دورانی که آقای صادق قطب زاده وزیر امور خارجه بودند، با همکاری دکتر شمس اردکانی سفیر ما در قطر مذاکراتی انجام می­دهند؛ همچنین آقای دکتر صادق طباطبایی با دستور آقای(امام) خمینی، با توجه به اینکه ایشان بیش از دو دهه در آلمان بودند و با فرهنگ آلمانی و مدیران آنجا آشنایی داشتند، از طریق وزارت امور خارجه آلمان ارتباط می­ گیرند که با کارتر مذاکرات مفصلی انجام می­شود و نهایتاً چون کارتر هم علاقه‌مند بود که به نوعی با جمهوری اسلامی توافق کند، در سه یا چهار محور هم توافق می­کنند. حتی برای این­که کارتر مطمئن شود که این توافق­ ها مورد تأیید رهبری جمهوری اسلامی است، می­گوید که آقای (امام) خمینی باید به نوعی این توافق را اعلام کنند. آقای(امام) خمینی در یک سخنرانی این مطالب را می­ گویند که آن­ها هم تأیید می­کنند که مورد تأیید آقای(امام) خمینی است. این طرح به مجلس ارائه می­ شود و در مجلس تصویب می­گردد. طرح را در اختیار دولت شهید رجایی قرار می­دهند. آقای صادق طباطبایی نمی ­پذیرد که با دولت آقای رجایی همکاری کند، به دلایلی که خودش به لحاظ ساختاری در آن دولت داشته است، به هرحال، آن طرح هم عقیم می­ماند.

این مجموعه رویدادها ادامه پیدا می­کند. بعد از 444 روز، زمانی که انتخابات امریکا انجام شده بود و ریگان سوگند یاد کرده بود، این گروگان­ها تحویل آمریکا می­شوند. این اشاره، و خلاصه­ای از رویدادهایی است که اتفاق افتاد.

 

 

علیرضا شجاعی زند: دولت مهندس بازرگان یک دولت پساانقلابی بود

در عین حال هیچ یک از ویژگی­های دولت­ انقلابی را نداشت

 

علیرضا شجاعی زند در این نشست گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض می­کنم خدمت حضار محترم و جناب مهندس توسلی. تشکر می­ کنم از پژوهشکده که زمینه برگزاری این نشست را فراهم آوردند.

لازم است دو نکته را در مقدمه عرض کنم. یکی هشداریست به خودم و دیگری هم یک اقرار. هشدار به این  معنا که اُبژه کردن برخی از موقعیت­ها و برخی از اشخاص، خصوصاً افراد صاحب فکر و فعالان سیاسی-اجتماعی، کار فی‌نفسه جسورانه‌ایست. نه این که نباید این کار را کرد؛ بلکه بدین معنی که باید احتیاط کرد. اگر به این نکته امعان داشته باشیم، لابد در مقام اُبژه کردن این موقعیت­ها و اشخاص، احتیاط بیشتری به‌خرج می­دهیم.

این اقرار را هم بکنم که در موقعیت اکنون نشستن و راجع به گذشته سخن گفتن و نقد کردن، کار چندان دشواری نیست. این را در مقایسه با کارِ فاعلان درگیر آن موقعیت عرض می­کنم. آنان  در موقعیت بوده‌اند و محصور در زمان و مکان. ما اما محصور در آن زمان و مکان نیستیم؛ بلکه در موقعیتی قرار داریم بالاتر و مشرف بر آنان و از اطلاعات و دانش بیشتری هم برخورداریم. پس سخن و نقد ما توازنی با عمل آنان در آن موقعیت ندارد و از این حیث قابل مقایسه و ارزش‌گذاری نیست. آنان به هر صورت واجد فضل تقدم بوده‌اند، حتی اگر تقدم فضل هم نداشته باشند. یعنی پیشرو و پیشگام بوده‌اند؛ صاحب عمل بود‌ه‌اند و در آن موقعیت تاریخی،  تاثیرگذار بود‌ه‌اند و در موقعیتی دست به عمل زده‌اند که زمان و مکان در اختیار آنان  نبوده است. 

این نکات را عرض کردم تا اگر عرایضم احیاناً جنبۀ تعریضی یا انتقادی داشت؛ حمل بر بی‌ادبی یا قدرناشناسی نشود. به هر صورت در مقام تحلیل و نظر و سخن دربارة تاریخ و افرادِ عمل‌کننده  در آن، چاره‌ای جز این نیست. در عین حال باید رعایت کنیم تا ادب سخن در هر شرایطی رعایت شود.

 

انقلاب  اسلامی ایران اساساً به دور از رادیکالیزم رفتاری رایج در انقلابات دیگر بوده است

مهندس بازرگان در موقعیت دولت انقلابی، همانی بود که بود

 

دولت آقای مهندس بازرگان یک دولت پساانقلابی بود؛ در عین حال که هیچ یک از ویژگی­های دولت­ انقلابی را نداشت. بخشی از آن، مربوط به ماهیت انقلاب اسلامی است. انقلاب  اسلامی ایران اساساً به دور از رادیکالیزم رفتاری رایج در انقلابات دیگر بوده است. این به دلیل جوهره و ماهیتی است که انقلاب اسلامی داشت. عامل دوم و شاید اصلی آن، به رویکرد بنیاداً رفرمیستی نهضت آزادی و شخص  آقای  مهندس بازرگان برمی‌گشت. این یک رویکرد شناخته شده بود و در فرآیند حرکت انقلابی مردم هم خودش را نشان داده بود. در  9 ماهۀ دولت موقت هم خود را بیشتر نشان داد. مهندس بازرگان در موقعیت دولت انقلابی، همانی بود که بود. این که این خصوصیت را به مثابه حسنی بدانیم ناشی از ثبات قدم ایشان، یا به حساب آن بگذاریم که متوجه موقعیت نیست و شرایط را درک نکرده و نمی‌داند که در یک چنین شرایط خاصی، چه رویکرد و چه موضعی را باید اتخاذ بکند، نیازمند بحث و تحلیل جداگانه‌ایست. ما در اینجا به دنبال بررسی عقبة  نهضت آزادی  و تحلیل رویکرد و عملکرد دولت موقت نیستیم؛ مجال دیگری می­طلبد. تمرکز ما روی موضوع این نشست است؛ بررسی واکنش و موضع‌گیری­های دولت موقت به ماجرای اشغال لانه.

 

نمی توانیم اشغال سفارت را با اتفاقات چند روز قبلش یا حوادث مثلاً یک هفته ده روز قبلش تحلیل کنیم

یکی از زمینه ­های بنیادیِ آن، چهار پنج دهه مناسبات نیمه استعماری آمریکا با ایران بوده است

 

مدعای اصلی ما در موضوع اشغال سفارت این است که زمینه و عقبه دارد و نمی­شود و نباید آن را با ارجاع به مسئلۀ پناه دادن به شاه توسط آمریکایی‌ها تحلیل کرد یا با مسائلی از این دست و اتفاقات  نزدیک به واقعه. باید قدری دورتر رفت و زمینه ­های اساسی‌تر آن را بررسی کرد. یکی از زمینه ­های بنیادیِ آن، چهار پنج دهه مناسبات نیمه استعماری است که آمریکا با ایران داشته است و مداخلات آشکاری که در تمامی عرصه­های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و امنیتی کشور داشته و در کارِ به یغما بردن ثروت و منابع ایران بوده است. این عقبه را کسی نمی‌تواند نادیده بگیرد و واقعۀ اشغال سفارت را با اتفاقات چند روز قبلش یا حوادث مثلاً یک هفته ده روز قبلش تحلیل بکند. این عقبه به هر صورت جایی در خاطرات ذهنی مردم و جریانات سیاسی فعال و جریان اصلی دست اندر کار حرکت انقلابی داشته و در چنین موقعیتی، خود را آشکار ساخته است.

 

بنای جریان انقلابی و حضرت امام، درگیری مستقیم با آمریکا نیست

این را با بررسی سخنان و مواضع امام در ماه‌های منتهی به این رخداد می‌توان به‌دست آورد

ما یک «انقلاب» بودیم و نه «نهضت آزادی‌بخش»

 

علاوه بر این عقبۀ تاریخی ۳۰-۴۰ ساله، عامل دیگری هم هست که نباید نادیده گرفته شود و آن هم  دنبال کردن و پیاده‌سازی  انواع سناریوهای آمریکاست برای حفظ و اِبقای رژیم شاه به  هر طریق ممکن. کتابی هست  تحت عنوان  برهۀ انقلابی  در ایران که در آن­ 12 سناریو از اقدامات آمریکا ­را معرفی‌کرده‌ام. مجموعه طرح‌ها و اقداماتی که بتواند رژیم شاه را به نحوی حفظ بکند و جریان انقلابی را به مدارا و سازش بکشاند. آنجا 12 مورد احصا شده؛ شاید با دقت و حوصلة بیشتر و اطلاعاتی که امروز از برخی از پشت‌پرده‌های آن داریم، بشود بیش  از آن را  احصا کرد. این عامل را هم به آن عقبة پیش‌گفته دربارة آمریکا بیفزایید. کسانی که درگیر ماجرای اشغال سفارت شدند، از دانشجویان فعال و حاضر در صحنه­ سیاسی آن روزگار بوده‌اند. هم آن عقبۀ ۳۰-۴۰ ساله را می­شناخته‌اند و در ذهن دارند و هم سناریوهای طراحی شدة آمریکا در برهة انقلابی را. واقعۀ اشغال لانه را نمی‌شود و نباید از پلۀ ماقبلش تحلیل کرد. باید از عقبه‌های دورتر و لایه‌های پنهان‌ترش بررسی و تحلیل نمود.

آخرین اقدام آمریکا هم که  جرقة این واقعه شد، پذیرش شاه بود. این در شرایطی رخ داد که بنای جریان انقلابی و حضرت امام، درگیری مستقیم با آمریکا نیست. این را با بررسی سخنان و مواضع امام در ماه‌های منتهی به این رخداد می‌توان به‌دست آورد. تعریضاتی به برخی از مواضع و اقدامات آمریکا دارند؛ اما بنای گشودن جبهۀ جدیدی علیه قدرت‌های خارجیِ حامی شاه و انتقام‌گیری از چند دهه یغما و غارت و نشاندن آمریکا بر سر جایش ندارند؛ آن هم بلافاصله پس از سرنگونی نظام استبدادی شاه. علتش هم این است که ما یک «انقلاب» بودیم و نه «نهضت آزادی‌بخش». فرق‌شان هم در این است که نهضت آزادی‌بخش مستقیماً درگیر یک دولت استعماری خارجی است و تمام تمرکز و توانش را مصروف مقابلۀ مستقیم با طرف خارجی می‌کند. در پدیدۀ انقلاب اما درگیری مستقیم با رژیم حاکم است؛ حتی اگر یک دولت وابسته باشد و مستظهر به پشتیبانی و حمایت خارجی. به هر صورت رویاروشدن با طرف یا طرف‌های خارجی در اولویت یک انقلاب نیست. این را عرض کردم که بگویم این ایده و مبادره، ربطی به امام و رئوس انقلاب نداشت. گزارشی هم که جناب مهندس ارائه فرمودند مؤید همین بود که حضرت امام بعداً مطلع شده‌اند.

 

آگاهی و حساسیت‌های سیاسی مردم در آن  برهۀ 17، 18 ماهه انقلاب به‌شدت بالا رفت

موضع حضرت امام هم این است که ما خواهان روابط برابر هستیم

یعنی درصدد تخاصم نیستیم، «قطع رابطه» که اساساً موضوعیت هم نداشت

به‌جز جریانات مارکسیستی، این نهضت آزادی است که برای اولین بار، پیشنهاد قطع رابطه را مطرح می­کند

 

برای فهم بهترِ آن شرایط، باید فضای سیاسی آن روزگار را درک کرد. آگاهی و حساسیت‌های سیاسی مردم در آن  برهۀ 17، 18 ماهة انقلاب به‌شدت بالا رفته است. هم آگاهی از مسائل سیاسی داخلی و هم آگاهی از مسائل سیاسی جهانی. این فضا را به اضافۀ مجموعه اقداماتی که از سوی آمریکا برای  حفظ رژیم تا آخرین روزها دنبال می‌شد؛ از تغییر دولت­ها و تغییر سیاست­ها تا آوردن بختیار و فرستادن هایزر و مراودات با جریانات میانه‌رو. مردم این­ها را  رصد می‌کردند. با وجود این فضای ذهنی در قبال آمریکا، بنای مقابلة مستقیم و میدانی با آن وجود ندارد. موضع حضرت امام هم این است که ما خواهان روابط برابر هستیم. یعنی درصدد تخاصم نیستیم، «قطع رابطه» که اساساً موضوعیت هم نداشت. جالب است که به‌جز جریانات مارکسیستی، این نهضت آزادی است که برای اولین بار، پیشنهاد قطع رابطه را مطرح می­کند. این را گفتم تا بدانید که ماجرای لانه در چه فضایی رخ داده است.

 

نهضت آزادی و دولت موقت از عوامل مهم اشغال سفارت هستند؛ نه عامل «دلیلی»؛ بلکه عاملِ «علتیِ» آن

 

بنده در واقع دارم از فرصت حضور مهندس توسلی استفاده می­کنم و بحث لانه را بیشتر در نسبت با نهضت آزادی به پیش می­برم. گریزی هم نیست. هرکس در هر شرایط دیگری هم بخواهد ماجرای لانه را تحلیل  بکند، ناگزیر است بحث دولت موقت و نهضت آزادی را به میان آورد. بالاخره یکی از طرف­های اصلی ماجرا است. من البته نقش نهضت آزادی و دولت موقت را بیش از این می‌دانم و معتقدم که ایشان یکی از عوامل مهم اشغال سفارت هستند. نه عامل «دلیلی»؛ بلکه عاملِ «علتیِ» آن. یعنی نهضت آزادی کسی را تحریک و تشجیع نکرده که بروید سفارت را بگیرید؛ بلکه مجموعه اقدامات و مواضع آن در 9 ماهۀ دولت موقت، جامعه و خصوصاً پیشروان سیاسی را به این سمت سوق داده است. بگذارید بنده هم گزارش کوتاهی از آن ایام بدهم تا نقش دولت موقت در این واقعه روشن‌تر شود.

 

دولت موقت، یک دولت پساانقلابی است، اما انقلابی نیست

نه موقعیت خود را درک می‌کند و نه شرایط سیاسی و اجتماعی آن ایام ایران را

 

درست در همان ایامی که آمریکا شاه فراری را در کنف حمایت خودش قرار داده بود و احساسات ضد آمریکایی هم در ایران به غلیان آمده بود؛ آن ملاقات معروف با آمریکایی‌ها صورت می‌گیرد. 30 مهر ۵۸ شاه به آمریکا می‌رود و 10 آبان مهندس بازرگان به اتفاق وزیر خارجه و وزیر دفاع دولت موقت، ملاقاتی را با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر صورت می­دهند. ملاقلاتی غیررسمی و محرمانه. عرض کردم که دولت موقت، یک دولت پساانقلابی است، اما انقلابی نیست. نه موقعیت خود را درک می‌کند و نه شرایط سیاسی و اجتماعی آن ایام ایران را. انقلاب بزرگی رخ داده است و انقلابیون، دولتی را بر سر کار آورده‌اند تا ضمن کنترل اوضاع، شرایط را برای شکل‌گیری نظام جدید فراهم آورد. نقش و مأموریت این دولت هم از روی اسمش قابل تشخیص است.

در چنین شرایطی که جامعه در اوج التهابات سیاسی است و مردم هنوز در کف خیابان حضور دارند و تهدیدات هم جدی است و احتمال وارونه شدن اوضاع وجود دارد و آخرین اقدام معنادار آمریکا در حمایت از رژیم سرنگون شده، پناه دادن به شاه فراری بوده است؛ نخست‌وزیر دولت موقت مبادرت به ملاقات با برژینسکی می‌کند. اصل ملاقات، سطح ملاقات، زمان ملاقات و نحوة ملاقات و طرف ملاقات همه سؤال برانگیز است و گواه بر ناسنجیدگی؛ اگر حمل بر چیز دیگری نکنیم. این را کسانی می‌فهمند که به منازعات درونی آمریکا میان ونس و برژینسکی  بر سر ایران واقفند.

ونس وزیر خارجه است و یک ماه قبل از آن هم ملاقاتی در حاشیۀ سازمان ملل با دکتر یزدی داشته است. آن ملاقات چندان حساسیتی برنینگیخت. اما ملاقات آبان ۵۸ در شرایط بعد از  پذیرفته شدن شاه در آمریکا، آن هم با برژینسکی و در سطح نخست‌وزیر، چیزی دیگری بود. هدف از این ملاقات چه بوده است؟ آقای دکتر یزدی  در مصاحبه ­ای  در خرداد 96  با ایسنا که ظاهراً آقای مهندس توسلی هم در آن جلسه حضور داشته‌اند می‌گوید که برای رفع سوء‌تفاهمات و حل برخی از مسائل فیمابین بوده است. این هدف را از مجموع پاسخ‌هایی که دکتر یزدی در آن مصاحبه داده‌اند می‌توان استنباط کرد.

شما می­ بینید نوع برداشت از آمریکا و سطح انتظارات چقدر نازل است و بازتاب آن در فضایی که معرفی کردم چه خواهد بود. به همین دلیل است که  می­گویم دولت موقت، خود یکی از عوامل شتابزای تسخیر لانۀ جاسوسی بوده است. چرا دانشجویان باید سفارت را اشغال کنند؟ خیلی روشن است؛ برای ممانعت از ساخت و پاخت­های احتمالی پشت پرده و جلوگیری از تحقق سناریوهای بعدی آمریکا در ایران. سه روز بعد از ملاقات هم سفارت اشغال می­شود و فردای آن هم  دولت موقت استعفا می­دهد.

 

نمی ­شود گفت که ماجرای  اشغال لانه یک اقدام هیجانی بوده است

این کار هم ناشی از یک تخاصم بنیادی بوده است و هم یک مقابله پیش‌دستانه با سناریوهای آمریکا

 

با چنین شرایط دیگر نمی ­شود گفت که ماجرای  اشغال لانه یک اقدام ابتدا به ساکن یا دفعتی و هیجانی بوده است. این کار هم ناشی از یک تخاصم بنیادی بوده است و هم یک مقابلة پیش‌دستانه با سناریوهای آمریکا برای برگرداندن اوضاع یا منحرف کردن مسیر انقلاب و هم ناشی از عملکرد شائبه‌برانگیز ۹ ماهة دولت موقت است و موقع‌نشناسی‌های آن.

با وصف این برخی تلاش دارند که چنین نشان دهند که اشغال لانه یک مبادره ابتدا به‌ساکن و اجتناب‌پذیر بوده است و همان نیز سرآغاز تخاصمات فیمابین و مسائل بعدی ما تا به امروز شده است. این یک جور تحلیل از پلۀ دوم است و نادیده گرفتن زمینه و عقبة یک رخداد مهم. این یک روایت ساده‌سازی شده امروزی است از مسائل ما  با آمریکا.

 

نهضت آزادی در بیانیه دو روز پس از اشغال لانه درخواست قطع رابطه با آمریکا را داده است

 

جالب است که روایت خود نهضت آزادی در آن زمان، غیر از این بوده است. نهضت آزادی در روز 15 آبان، یعنی دو روز پس از اشغال لانه بیانیه ­ای داده است و در آن ضمن دفاع از این حرکت، به مناسبات استعماری آمریکا در ایران اشاره می‌نماید. من در عرایضم احتیاط کردم و از مناسبات نیمه‌استعماری یاد کردم. در توجیه آن ممکن است بگویند که این مربوط به یک جناح خاصی در نهضت آزادی، مثلاً جناح  نزدیک به مهندس سحابی بوده است. عرض من این است که این مبین فضای غالب آن روزگار است. چنان که دیگر جریانات سیاسی هم کمابیش همین نوع مواضع را دارند و در ابراز آن هم از یکدیگر سبقت می‌جویند. نهضت آزادی در همان بیانیه درخواست  قطع رابطه با آمریکا را هم داده است و خود را پیشروتر از جریان انقلابی نشان می‌دهد.

 

این آمریکا و کارتر بود که با ایران قطع رابطه کرد

حضرت امام  و جریان انقلابی اساساً بحث قطع رابطه را مطرح نکردند

 

می‌دانید که این آمریکا و کارتر بود که در فروردین یا  اردیبهشت ۵۹ با ایران قطع رابطه کرد. حضرت امام  و جریان انقلابی اساساً بحث قطع رابطه را مطرح نکردند. جالب است خود آقای دکتر یزدی هم در همان ایام کنفرانسی تشکیل می­دهند و از حرکت اشغال سفارت حمایت می­کنند و می­گویند که در ادامۀ اقدامات دولت بوده است. اینها بیش از هر چیز مبین فضایی است که به تبع تحرکات آمریکا علیه انقلاب وجود داشت. تا جایی که جریانات مختلف از چپ تا راست را با خود همراه کرده بود. از جبهۀ ملی بگیرید تا  حزب خلق مسلمانان. به اضافة جریانات چپ. مجاهدین خلق و جنبش مسلمانان مبارز و کانون نویسندگان و مارکسیست‌ها.

 

توسلی: دولت موقت به هیچ وجه دولت نهضت آزادی ایران نبود

مهندس بازرگان به لحاظ فرهنگی انقلابی بود

در شورای انقلاب که آقای مهندس بازرگان انتخاب شدند، ایشان تنها گزینه بودند

 

توسلی در ادامه سخنان خود گفت: من تشکر می­کنم از نکاتی که آقای دکتر شجاعی‌زند فرمودند. ولی چون بحث ما بحث دولت موقت نیست، چون خود بحث دولت موقت بحث کاملاً جداگانه‌ای است، ما در ارتباط با اشغال سفارت آمریکا باید صحبت کنیم. بله ممکن است ارتباطاتی هم باشد.

من فقط عرض کنم که دولت موقت به هیچ وجه دولت نهضت آزادی ایران نبود. در حکم آقای (امام) خمینی این هم کاملاً تصریح شده بود که دولت باید غیرحزبی باشد. دولت از اعضای نهضت آزادی بودند، از جبهه ملی بودند، ... بعدها هم از روحانیون بودند. بنابراین، این را روشن کنیم که دولت موقت - که به دفعات هم تصریح شده است - دولت نهضت آزادی نبوده است.

نکته بعد این است که بله، مهندس بازرگان به لحاظ فرهنگی انقلابی بود، ولی در همان سخنرانی بیستم بهمن در دانشگاه تهران تصریح کردند که آن کار انقلابی تخریب گذشته است؛ ما باید حالا دوران سازندگی را که تدریجی است شروع کنیم. در دوران سازندگی، ما دیگر آن بحث­های تخریبی دوران انقلاب را نداریم. اتفاقاً در چهاردهم بهمن سال 57 در شورای انقلاب که آقای مهندس بازرگان انتخاب شدند، ایشان تنها گزینه بودند که آن زمان مطرح بود و شخص دیگری اصلاً در آن جایگاه نبود که بتواند مسئولیت آن دوران گذار را بپذیرد.آقای مهندس بازرگان شفاف در حضور آقای(امام) خمینی و اعضای شورای انقلاب مواضع خودشان را مطرح کردند. البته آن سخنرانی هم که در دبیرستان علوی حکمشان را اعلام می­کنند، در آن سخنرانی هم خیلی شفاف است. بنابراین، مواضع از نظر من روشن است.

از نظر سوابق تاریخی، در ارتباط با آن بیانیه ­ای هم که دوستان نهضت در 15 آبان می­ دهند و آقای دکتر اشاره کردند، آقای مهندس سحابی و جمع کوچکی نهضت آزادی را اداره می­کردند. من اتفاقاً در سال های اخیر در فرصتی از آقای دکتر سید محمد مهدی جعفری که آن زمان در همین جمع نزدیکان آقای مهندس سحابی بود، سؤال کردم در این بیانیه‌ای که دادید، آیا آقای مهندس سحابی هم بودند؟ گفت نه. آقای مهندس سحابی که در کردستان بودند، من هم در شیراز بودم. گفتم، پس چه کسی این بیانیه را صادر کرده است؟ مشخص شد که از جوان­های نهضت بودند که آن موقع در دولت موقت مسئولیت نداشتند.

بنابراین، نمی­ شود دیدگاه آنان را نگاه رسمی نهضت دانست، دیدگاه رسمی نهضت آن نگاهی است که آقای دکتر یزدی مطرح می­کنند یا نگاهی است که آقای مهندس بازرگان به‌عنوان دبیر کل نهضت آزادی داشتند. بله آقای دکتر درست می­فرمایند. که آن جوانان تحت تأثیر جو قرار گرفتند و آن اطلاعیه بسیار تند و رادیکال را دادند. اتفاقاً نهضت، تمام آن اسناد را در سوابق حفظ کرده است.

 حال برگردیم به اصل مطلب بخش دوم صحبت که در واقع، تحلیل آن شرایط است.تحلیل آن رویداد را باید یک مقدار مهم‌تر دانست. سئوال اصلی این است که نظر آقای(امام) خمینی از روز یکشنبه بعد از ظهر که با آقای دکتر یزدی صحبت می­کنند، چرا بعد از بیست و چهار ساعت عوض می­شود و این چنین نسبت به اشغال سفارت آمریکا اظهار نظر می­کنند که انقلاب دوم مهم‌تر از انقلاب 57 است؟

این خیلی مهم است. این را باید باز کنیم. تحلیل این مسأله از نظر تاریخی بسیار مهم است. در ابتدا، تحلیل ما این بود که مرحوم دکتر بهشتی که مدیریت شورای انقلاب را داشتند- من در این جا اضافه کنم که هم دولت موقت مخالف بود، هم براساس گزارش‌های رسمی اعضای شورای انقلاب، همه مخالف اشغال سفارت آمریکا بودند- مرحوم دکتر بهشتی زمانی که این جو را در مقابل سفارت آمریکا می‌بینند، با همان تیزبینی که ایشان  داشتند، می­ گویند «موجی ایجاد شده است که اگر ما سوار موج نشویم، موج سوار ما خواهد شد».

به دفعات در اسناد تاریخی این صحبت و اظهار نظر دکتر بهشتی آمده است. برداشت اولیه این بود که ممکن است آقای (امام) خمینی تحت تأثیر این اظهار نظر آقای دکتر بهشتی قرار گرفته باشند و این تغییر موضع را داده باشند. برای اینکه ما اطلاعات بیشتری نداشتیم، در همان حد این تحلیل را قرار دادیم.

اما روایت دیگری هم هست که بعدها آقای موسوی خوئینی­ ها مطرح کردند که با اسناد تاریخی نمی­خواند؛ ولی چون ایشان نقل کردند، من هم نقل می­کنم که می­ گویند ما با دفتر آقای(امام) خمینی ساعت یازده و نیم روز یکشنبه تماس گرفتیم؛ احمد آقا گوشی را برداشتند. ما گزارش را به احمد آقا دادیم. احمد آقا بعد از ده دقیقه به ما اطلاع داد که آقای(امام) خمینی گفتند که خوب جایی را گرفتید، ادامه بدهید. (نقل به مضمون). این امر منطقی نیست، چگونه آقای(امام) خمینی روز یکشنبه ساعت یازده و نیم این اظهار نظر را کردند و عصر یکشنبه به آقای دکتر یزدی آن اظهار نظر را؟ این روایت با واقعیت ها هماهنگ نیست.­ نیاز دارد مقداری بیشتر مسأله باز شود. در این زمینه، اسنادی از اطلاعات اروپای شرقی، در سال 97 منتشر شد که در مجله اندیشه پویا چاپ شد. (اندیشه پویا، شماره 56 بهمن 1397). این اسناد نشان می ­دهند که: «آقای (امام) خمینی از پیش از دیدار بازرگان با برژنسکی در الجزایر مجوز اشغال سفارت آمریکا را داده بود»

این اسناد خیلی مهم است، اگر این اسناد درست نباشد، باید مقامات آن را تکذیب می‌کردند. تا کنون هیچ کس این اسناد منتشرشده را تکذیب نکرده است. چون تکذیب نشده، ما به‌عنوان یک واقعیت تاریخی می­توانیم به چنین تحلیلی استناد کنیم که اشغال سفارت آمریکا با برنامه‌ریزی قبلی بوده است.

حال خود آقای موسوی خویینی ­ها چون مشاور بودند و آن صحبت را با دانشجوها می­کنند که من موافقت آقای(امام) خمینی را خواهم گرفت - عرض می­ کنم که نمی­خواهم قضاوت کنم - تحلیل این است که آقای موسوی خویینی­ ها در جریان بودند، بنابراین آقای(امام) خمینی ممکن است در جریان نبوده باشند؛ ولی احمد آقا در جریان چنین مذاکراتی بودند. این احتمال بیشتر است که به همین علت در ساعت یازده و نیم بعد از ده دقیقه جواب مثبت به آقای موسوی خویینی­ ها می­دهند که بله، آقای(امام) خمینی هم تأیید کردند و بعد احمد آقا به آقای(امام) خمینی مطرح کردند؛ آن وقت، دوشنبه آن اظهار نظر را آقای(امام) خمینی داشتند.

بنابراین، بر اساس این اسناد مشخص می­شود که آقای کیانوری، حزب توده در جریان مدیریت اشغال سفارت بوده‌اند و آن­ها در مدیریت اشغال سفارت آمریکا نقش داشتند. من این قسمت را نمی­خواهم خیلی باز کنم، برای اینکه آقای دکتر هم اشاره کردند، مسئله مهم ارزیابی پیامدها است که آیا این رویداد وابسته به رخدادهای قبل است؟ چه مقدار در آینده نقش دارد؟ آیا متأثر از مذاکرات آقای مهندس بازرگان با برژینسکی است؟ این­ها را باید مقداری بررسی کنیم و بنابراین من فکر می­کنم قسمت عمده بحث امروز ما روی پیامدها باشد.

 

توسلی: دو عامل اصلی در اشغال سفارت آمریکا نقش داشتند؛ یکی خود آمریکا است، یکی هم شوروی

آمریکا بعد از کودتای بیست و هشت مرداد، حضور همه‌جانبه در کشور ما داشته است

تمام نیروهای نظامی و سیاسی‌شان حضور داشتند؛ به‌نوعی ایران زیرمجموعه سیاست آمریکا بود

 

به نظر بنده، دو عامل اصلی در اشغال سفارت آمریکا نقش داشتند: یکی خود آمریکا است، یکی هم روسیه  شوروی، هر دو نقش کلیدی در اشغال سفارت آمریکا داشتند. آمریکا  بعد از کودتای بیست و هشت مرداد، حضور همه‌جانبه در کشور ما داشته است. تمام نیروهای نظامی و سیاسی‌شان حضور داشتند. در واقع، به‌نوعی ایران زیرمجموعه سیاست آمریکا بود. به هر حال، به رغم اینکه بعد از کودتای بیست و هشت مرداد 32 می خواستند مشروعیتی به رژیم کودتا بدهند، اما نهضت مقاومت ملی در دهه 30 ایستادگی می‌کند و مانع این هدف می‌شود. در زمان کندی سال 39، فضا نسبتا باز می­ شود؛ جبهه ملی دوم تشکیل می­ شود و نهضت آزادی ایران در اردیبهشت سال 40 تشکیل می­ شود. رویدادهای سال 40، ورود روحانیت مبارز به عرصه عمومی، ورود جنبش انقلابی و نهایتاً جنبش اجتماعی ایران در بهمن سال 57، گام بلندی برمی­دارد که آن عبور از عامل اول توسعه‌نیافتگی، استبداد سیاسی در قالب سلطنت بود.

 

در انقلاب 57 همه ملت ایران و همه گروه­های اجتماعی حضور داشتند

 

می­دانیم در انقلاب 57 همه ملت ایران و همه گروه­های اجتماعی حضور داشتند و با چنین هماهنگی در واقع، انقلاب سال 57 شکل می­گیرد. طبیعتاً با همان گفتمانی که آقای(امام) خمینی در نوفل لوشاتو مطرح می­ کنند، یعنی آقای(امام) خمینی مطالبات تاریخی ملت ایران را در نوفل لوشاتو مطرح می­کنند و ملت ایران هم در دوازدهم فروردین سال 58 قبل از اینکه قانون اساسی مطرح باشد، نود و هشت درصد به آن گفتمان رأی می­دهند. یعنی آزادی، جمهوریت، دموکراسی و حتی دگراندیشان مثل مارکسیست­ ها، در اظهار نظرها آزاد خواهند بود. با این چشم‌انداز، انقلاب اسلامی ایران پیروز می­شود. و حضور آمریکا در ایران قطع می­گردد.

 

آمریکا منافعی راهبردی در منطقه و ایران داشته است

بدون حذف حمایت آمریکا از رژیم شاه انقلاب نمی­توانست پیروز شود

 

به هر حال، آمریکا منافعی راهبردی در منطقه و ایران داشته است. بگذارید من این بخش را کمی بیشتر توضیح دهم. خود من در جریان مدیریت انقلاب بودم. از همان سال‌های 54 تا 57 در قسمت­های مختلف مسئولیت مستقیم داشتم. از جمله در دیپلماسی انقلاب که نهضت آزادی ایران در همان اواخر سال 56 این تصمیم را می­ گیرد که با توانمندی که آمریکا در ایران دارد، از شاه حمایت نکند. زیرا بدون حذف حمایت آمریکا از رژیم شاه انقلاب نمی­توانست پیروز شود. بنابراین، ما باید به نوعی بتوانیم حمایت آمریکا را کاهش دهیم یا حذف کنیم. این مذاکرات، اسناد منتشرشده در سفارت است که از اردیبهشت انجام می­ شود. آقای مهندس بازرگان، دکتر سحابی و بنده هم نقش مترجم را داشتم. در تمام مراحل در جمع بودم. کاملاً مشخص است آمریکایی­ ها گام به گام هماهنگ با تقویت جنبش اجتماعی عقب‌نشینی می­کنند.

حتی زمانی هم که دکتر بختیار می ­آید، باز هم نمی­ خواهند عقب‌نشینی کنند. حتی می‌خواستند بختیار را هنوز هم حفظ کنند. ولی واقعیت­های جنبش اجتماعی ایران آن زمان به‌شکلی بود که حتی بعد از اینکه شاه در همان آبان سال 57 می­گوید «من پیام انقلاب شما را  شنیدم»، آقای مهندس بازرگان در زندان بودند. تیمسار مقدم پیش ایشان می ­روند و می‌گویند «کاری بکنید». می‌گویند «نه. دیر شده است دیگر. ایشان دیر پیام ملت ایران را شنیدند».

 

مستبدین معمولاً دیر پیام ملت را می­ گیرند

برای آمریکا خیلی مهم بود که بتواند جایگاه انقلاب اسلامی در افکار عمومی جهان را مخدوش کند

این نکته از نظر تاریخی بسیار مهم است که چرا آمریکا در اشغال سفارت نقش داشته است

 

مستبدین معمولاً دیر پیام ملت را می­ گیرند. ایشان مقدمه­ای مطرح می­کنند که کار از کار گذشته است. این مقدمه را عرض می­کنم که کاملاً درست است که آمریکا منافع‌اش را از دست داد. بنابراین، بعد از انقلاب باید در جهت حفظ منافع خود عمل کند. این نکته را هم عرض کنم که با آن چشم‌اندازی که آقای(امام) خمینی در نوفل لوشاتو داشتند و مطالبات انسانی که انقلاب اسلامی داشت، انقلاب در سطح جهانی یک انقلاب انسانی فراگیر بود. متمایز با بقیه انقلاب­های مارکسیستی. بنابراین، در افکار عمومی جهان، جایگاهی که انقلاب اسلامی داشت برای آمریکا خیلی مهم بود که بتواند این جایگاه را مخدوش کند.

 

وزارت خارجه آمریکا کاملاً پیش‌بینی می‌کرد که اگر شاه را به آمریکا ببرند، سفارت آمریکا اشغال می‌شود

کارتر موافق نبود که شاه به آمریکا برود

 

این نکته از نظر تاریخی بسیار مهم است که چرا آمریکا در اشغال سفارت نقش داشته است. ببینید! در بیست و پنجم بهمن هم در خاطرات دکتر یزدی هست. اگرچه به نام چریک‌های فدایی خلق مطرح شده بود، اما اسناد تاریخی هم آقای دکتر یزدی آوردند که دست عوامل آمریکایی هم در آن اشغال هست که آقای(امام) خمینی می‌گویند بریزید بیرون. آن زمان خیلی راحت انجام می‌شد. در اشغال سفارت آمریکا چند سند وجود دارد که سالیوان سفیر آمریکا می‌نویسد اگر شاه را شما به آمریکا ببرید، سفارت اشغال می‌شود. ونس و کارشناسان وزارت امور خارجه آمریکا کاملاً پیش‌بینی می‌کردند که اگر شما شاه را به آمریکا ببرید، سفارت آمریکا اشغال می‌شود.

کارتر هم موافق نبود که چنین کاری انجام شود و شاه به آمریکا برود. جریان خاصی در آمریکا، نئوکان‌ها، راکفلر، کسینجر و جمعی که در آن مجموعه بودند، به‌دنبال متقاعد کردن کارتر بودند که شاه را باید به آمریکا بیاوریم و این اتفاق می‌افتد. من نمی‌خواهم وارد جزئیات بیشتری شوم. این را به لحاظ سیاسی می‌گویند (Provocation).

 

دانشجویان مستقل عمل کردند

اما آمریکایی‌ها کاملاً گام به گام آن جریانی که این تحریک می‌کرد، هدایت می‌کردند

گام به گام در اشغال سفارت آمریکا زمینه‌اش را فراهم کردند که به‌دست خود ما با مسئولیت ما سفارت اشغال شود

 

به نظر بنده، دانشجویان مستقل عمل کردند. به‌عنوان یک احساس دانشجویی، احساس کردند که به عنوان یک نهاد مدنی یک واکنش در آن شرایط داشته باشند، آقای دکتر یزدی با آنان گفتند، خواستید دو روز سفارت را اشغال کنید، حالا بفرمایید بیرون! دیگر خلاف قوانین بین‌اللملی عمل نکنیم که ما باید هزینه پرداخت کنیم. اما آمریکایی‌ها کاملاً گام به گام آن جریانی که این را (Provocation) می‌کرد، هدایت می‌کردند. گام به گام در اشغال سفارت آمریکا زمینه‌اش را فراهم کرده بودند که به‌دست خود ما با مسئولیت ما سفارت آمریکا اشغال شود. این یک فکت تاریخی است که کاملاً بایستی در ارزیابی خودمان مورد توجه قرار دهیم. من تصور می‌کنم که اکنون بخشی از جزئیات این کار در خاطرات آقای دکتر یزدی آمده است. من دیگر نمی‌خواهم بیشتر از این مبحث را توضیح دهم؛ چون وقت محدود است و باید از آن استفاده کنم.

 

 بیست میلیارد دلاری که در آمریکا داشتیم، حداقل چهار میلیارد آن توسط بانک چیس منهتن که وام گرفته بودند دریافت شد

مابقی هم در پی ادعاهایی که داشتند، در دادگاه بین‌المللی از ما گرفتند

 

توسلی گفت: ولی در هر حال آنچه که اتفاق می‌افتاد، در چهارصد و چهل و چهار روز که همه اطلاع داریم، این است که در آن شرایط بحرانی، توافقنامه الجزیره انجام می‌شود. آقای بهزاد نبوی در مجلس مورد ایراد قرار گرفت که آقایان چرا این کار را کردید؟ باید مجلس تصویب می‌کرد. گفت، حال دیگر چرتکه نیاندازید. تعبیر خاصی هم آقای بهزاد نبوی به‌کار بردند؛ بالاخره ما هم تخصص در این کار نداشتیم و در هر حال، نتیجه این شد که آن بیست میلیارد دلاری که ما در آمریکا داشتیم، حداقل چهار میلیارد آن توسط بانک چیس منهتن که وام گرفته بودند دریافت شد؛ مابقی هم در پی ادعاهایی که داشتند، در دادگاه بین‌المللی از ما گرفتند.

 

عکسهایی از گروگان‌ها با ماسک و چشم‌بند به‌عنوان گروگان در رسانه های جهانی منتشر شد

تبلیغات گسترده‌ای که در این زمینه انجام دادند

جایگاه انسانی انقلاب اسلامی را کاملاً مخدوش کردند

 

کاری بود که درآن زمان انجام دادند؛ ولی آنچه که مهم‌تر بود، به نظر بنده کاری است که در سفارت انجام شد، عکسهایی که از گروگان‌ها با ماسک و چشم‌بند به‌عنوان گروگان در رسانه های جهانی منتشر شد، و تبلیغات گسترده‌ای که در این زمینه انجام دادند، از جمله عواملی بود که آن جایگاه انسانی انقلاب اسلامی را کاملاً مخدوش کرد. اینکه انقلاب اسلامی به‌جای اینکه انسانی باشد، خلاف قوانین بین‌المللی عمل می‌کند. ببینید! اشغال سفارت آمریکا یک کار کاملاً غیراخلاقی بود که انجام شد.

 

آیت‌الله مهدوی کنی می‌گفتند شما که آنجا هستید، حق ندارید نماز بخوانید؛ آنجا غصبیه و شما غاصب هستید

آقای مهدوی کنی یک روحانی و متشرع این حرف را می‌زند؛ به لحاظ حقوق بین‌الملل هم به همین شکل است

از نظر دیپلماسی، راه معقول و متداول همین است که شما سقف را کم کنید و محدودیت ایجاد کنید؛ نه اینکه، بروید سفارت را اشغال کنید

 

آیت‌الله مهدوی کنی می‌گفتند شما که آنجا هستید، حق ندارید نماز بخوانید. آنجا غصبیه و شما غاصب هستید. ببینید آقای مهدوی کنی یک روحانی و متشرع این حرف را می‌زند. به لحاظ حقوق بین‌الملل هم به همین شکل است. در واقع، این مطلبی که آقای دکتر اشاره کردند، بله آقای دکتر یزدی در صحبت‌هایشان هست، شما اگر بخواهید واکنش واکنش داشته باشید، سقفش این است که روابط را قطع کنید یا کاهش دهید. از نظر دیپلماسی، راه حل‌های معقول و متداول همین است که شما سقف را کم کنید و محدودیت ایجاد کنید؛ نه اینکه، بروید سفارت را اشغال کنید. این کار غیرانسانی، غیرحقوقی و خلاف منافع ملی است. همانگونه که مهندس بازرگان گفتند، یک عمل شیطانی بود که انجام شد.

 

حزب توده از بهمن ماه قبل از انقلاب تمام تجهیزات خود را با همکاری کا.گ.ب به ایران آوردند

همین حزب توده در تمام نهادها نفوذ کرد

در نماز جمعه‌ها شعار «مرگ بر بازرگان» داده می‌شد

 در آموزش و پرورش و مدارس، شعار مرگ بر بازرگان داده می‌شد

 

حال چون بحث پیامدها مهم است، هنوز نرسیده‌ام به عامل دوم. اگر اجازه دهید، من عامل روسیه شوروی را مطرح کنم. ببینید! حزب توده از بهمن ماه قبل از انقلاب تمام تجهیزات خود را با همکاری کا.گ.ب (K.G.B) به ایران آوردند و در تمام نهادها نفوذ کردند. به شکلی که بعد از انقلاب، حزب توده خود را در کنار حزب جمهوری اسلامی جبهه متحد خط امام و انقلاب معرفی می‌کرد و نهضت آزادی ایران را در کنار مجاهدین خلق به‌عنوان جبهه مقابل خط امام و انقلاب  مطرح می‌شدند.

همین حزب توده در تمام نهادها نفوذ کرد. به شکلی که در نماز جمعه‌ها شعار «مرگ بر بازرگان» داده می‌شد. در آموزش و پرورش ما دقت بفرمایید، در آموزش و پرورش و مدارس، شعار مرگ بر بازرگان داده می‌شد. کیانوری در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود، ما برای تداوم انقلاب و جایگزینی در جمهوری اسلامی باید نیروهای توانمند مدیریتی را که در مقابل با ما هستند، حذف کنیم. روحانیت پوسته‌ای بیش نیست، با یک ضربه حذف می‌شود. اینقدر به لحاظ تفکر، سطحی نگاه می‌کردند. خاطرات مستند زیادی در این  زمینه دارم، چون وقت نیست، از طرح آنها صزف نظر می کنم.

 

شوروی بعد از شش هفته از فرصت استفاده کرد و افغانستان را اشغال کرد

آمریکاستیزی که بعد از اشغال سفارت رخ داده، در این چهار دهه به صورت‌های مختلف ادامه پیدا کرده است

 

اما روسیه شوروی، همان‌گونه‌ که عرض کردم، بعد از شش هفته از این فرصت استفاده کرد و افغانستان را اشغال کرد. در طبس، آن اقدام را انجام می‌دهد و بعد در این چهار دهه، در تمام نهادها و ارگان‌های ما نفوذ می کنند. بعد از رخداد 60 یکی از عوامل سفارت روسیه شوروی که به انگلستان پناهنده می‌شود و اسناد حزب توده را آنجا می‌برد و آن‌ها را در اختیار سفارتشان در پاکستان قرار می‌دهد. و سپس آقای حبیب الله عسگر اولادی اسناد را می‌آورند و به استناد آن اسناد، حزب توده را محاکمه می‌کنند که تعدادی از آن‌ها اعدام می‌شوند و تعدادی هم به آن سرنوشت گرفتار می‌گردند. اما عوامل نفوذی آن‌ها در سیستم جمهوری اسلامی حضور داشتند. به شکلی که این آمریکاستیزی که در هر حال بعد از اشغال سفارت رخ داده است، در این چهار دهه به صورت‌های مختلف ادامه پیدا می‌کند و به همان صورت که در ابتدا عرض کردم، امروز در شرایطی که شما در دانشگاه‌ها می‌بینید، دانشجوها را می‌بینید که در چه وضعی هستند و اساتید دانشگاه‌ها، معلمین، کارگران و به‌خصوص نسل جوانی که تمام  امیدشان را از دست داده‌اند و هیچ امیدی به آینده ندارند. امروز در فضای عمومی، در دانشگاه‌ها ملاحظه می‌کنید. اما بیگانگان الآن سوار این موج شده‌اند و دارند از این جنبش اجتماعی ایران بهره‌برداری می‌کنند در کدام راستای؟ در راستای تقابل با آمریکاستیزی و اینکه ما در کنار روسیه قرار گرفته‌ایم و در جنگ اوکراین داریم با روسیه همکاری می‌کنیم و حمایت کردیم و برجام را نتوانستیم به سرانجام برسانیم.

 

روسیه امروز بحران‌ها را برای ما تشدید کرده است

نقش روسیه در اشغال سفارت آمریکا و پیامد های آن را امروز شاهد هستیم

 

اروپا امروز با بحران انرژی روبروست؛ اسرائیل به طریقی، کشورهای منطقه به طریق دیگری از اینکه کنار روسیه قرار گرفته‌ایم واکنش نشان می دهند. تحلیل بنده این است که روسیه امروز، در کنار جمهوری اسلامی حضور دارد و این سرنوشت را امروز برای جمهوری اسلامی ایران رقم زده و این بحران‌ها را برای ما تشدید کرده است.

بنابراین، نقش روسیه در اشغال سفارت آمریکا و پیامد های آن را امروز شاهد هستیم. اگر این اسناد درست باشد، که من هیچ تکذیبی ندیدم، نقش اصلی را در اشغال سفارت داشته است. آقای موسوی خوئینی‌ها، جعبه سیاهی هست که هنوز اطلاعاتش را کسی نمی‌داند، واقعا چگونه است؟ ایشان می‌توانند این ابهامات را بر طرف کنند. چندبار هم از او خواسته شده، ولی چون بازگو نکردند که چگونه هماهنگ شد که دانشجوها را هماهنگ کردند تا سفارت اشغال شود و شرایطی فراهم کردند که آقای (امام) خمینی آن اظهار نظر را بکنند و به تحریک آمریکاستیزی که خلاف منافع ملی است ما امروز شاهد باشیم. وضع اقتصادی، معیشت ما و جایگاهی که جمهوری اسلامی در منطقه  و در جهان دارد و این مصوبه‌هایی که می‌بینید در مجموع سازمان ملل در اروپا دارد علیه جمهوری اسلامی انجام می‌شود، به نظر من این‌ها تمام پیامدهایی است که می‌تواند از نظر سیاسی بعد از اشغال سفارت آمریکا، به‌خصوص حالا که بحث جنگ تحمیلی است، که تمام قرائن نشان می‌دهد که جنگ تحمیلی هم بعد از هشت سال این (Provocation) است که تمام بنیه اقتصادی ما، انسانی ما، اخلاقی ما را این هشت سال گرفت.

 

دلار هفت تومان پس از جنگ تحمیلی امروز بیش از سی هزار تومان شده است

 

ببینید! به لحاظ اقتصادی خیلی روشن است که دلار هفت تومان پس از جنگ تحمیلی به تعبیری هشت‌صد تومان می شود، امروز بیش از سی هزار تومان شده است. وضع معیشتی جامعه، به نظر من بحث اقتصادی بحث فرعی مسأله است. آن جنبه‌های انسانی انقلاب اسلامی را  از ما گرفت و در واقع نگذاشت که این پیام انسانی انقلاب اسلامی بتواند نه‌تنها در ایران، در درون بتواند جامعه را بسازد، و درون‌زا باشد، بلکه بتواند جمهوری اسلامی ایران الگو باشد برای بقیه کشورهای اسلامی و اثرگذار باشد.

 

شجاعی زند: روح نهضت آزادی در دولت موقتْ ساری و جاری است؛ بیگانه با فضای انقلابی و اقتضائات یک حرکت انقلابی

 

شجاعی زند در ادامه سخنان خود گفت: ناگزیرم ادامه بحثم را رها کنم و نکاتی ذیل فرمایشات ایشان عرض کنم. فرمودند که دولت موقت را نمی‌شود با نهضت آزادی یکی گرفت؛ چون تماما از نهضت آزادی نبود. درست است؛ حضرت امام در حُکم دولت موقت به مهندس بازرگان تصریح داشتند که دولت شما حزبی نباشد. به‌رغم این، حزبی بود. ائتلافی از کادرهای نهضت آزادی و جبهه ملی بودند. مهم‌تر از آن اما رویکرد و مواضع ایشان است در 9 ماهة عمر دولت موقت؛ خصوصا در ماجرای لانه که مؤید آن بود که روح نهضت آزادی در دولت موقتْ ساری و جاری است و بیگانه با فضای انقلابی و اقتضائات یک حرکت انقلابی. قصدم این بود که در بخش دوم، ریشه‌های آن را مطرح کنم و نشان دهم که رویکرد رفرمیستی برای نهضت آزادی، یک «ایدئولوژی» است و نه راهبرد و نه تاکتیک. این که حسب اقتضائات و ضرورت، دست به رفرم بزنیم، غیر از آن است که در هر شرایط و در هر صورتی، به عنوان یک اصل پیشینی، یک رفرمیست باشیم. این یک ایدئولوژی است و خودِ این ایدئولوژی، یک عقبة لیبرالیستی دارد. عقبه‌ای که نیازمند آن است آقای پوپر را بیشتر بخوانیم؛ خصوصاً در آن گفتگو و منازعه‌ای که با مارکوزه دارد. ردَّ این بحث‌ها را می‌شود آنجاها پیدا کرد.

نکته دوم این که ابتنای تحلیل بر نقل قول‌ها و خصوصاً نقل‌های، به نظر ابتنای محکمی نیست. یک مورد را مثال می‌زنم تا منظور روشن شود.

کتابی است با عنوان از کاخ شاه تا زندان اوین که آقای احسان نراقی نوشته و در آن، دو ملاقاتی را شرح داده که در بحبوبة حرکت انقلابی با شاه داشته است. فحوای آن گزارش به گونه‌ای است که انگار شاه هم‌چون کودکی است که به آقای نراقی به مثابه یک فرد فرهیخته و با تجربه پناه آورده است و ایشان هم در حال راهنمایی و روحیه دادن به اوست. چرا می‌تواند چنین تصویری را بسازد و القا کند؟ چون نقل قول یک طرفه است و کس دیگری هم حضور نداشته و یا گزارش دیگری از آن نشده است.

آقای یزدی می‌گویند که حضرت امام به او گفته‌اند «بیرونشان کنید» و ۲۴ ساعت بعد، از اشغال لانه حمایت کرده‌اند. اعتبار این نقل قول نظیر همان مثالی است که عرض کردم؛ مگر مکتوبی یا گزارش دیگری که مؤید آن باشد هم وجود داشته باشد. بعد از آن می‌توان بحث و بررسی کرد که چرا نظر امام در این فاصله ‌کوتاه عوض شده است.

عجیب‌تر از اصل این نقل قول، تحلیل آقای مهندس است از علت تغییر نظر امام که پای حزب توده و کیانوری و خوئینی‌ها و امثالهم را به میان می‌آورند. خُب، اگر قرار بود که ماجرا چنین عقبه‌ای که شما می‌فرمایید داشته باشد، باید یورش چریک‌های فدایی خلق به حیات سفارت را در 25 بهمن ۵۷ تأیید می‌کردند و نه این که در آنجا دستور بدهند، «بیرونشان کنید».

در ماجرای ۱۳ آبان ۵۸ حضرت امام، اول پرس‌وجو می‌کنند که اینها کیستند و بعد از اینکه به طریقی از منظور و غرض آنان مطمئن می‌شوند، می‌فرمایند «جای خوبی را گرفته‌اید». این‌گونه تحلیل‌ها، تحلیل‌های مبتنی بر نقل قول‌، از آن سنخ است که چون من گفتم، شما هم از من بپذیر. یا این که می‌فرمایند آقای بهشتی گفته است یک موجی است که اگر ما سوار آن نشویم، آنها بر ما سوار می‌شوند. یعنی در اوج انفعال، جهیدن روی یک اسب چموش سرگردان که معلوم هم نیست سوارش را به کجا خواهد ‌برد. اتکا نمودن به این قبیل اقوال شاید به‌کار تحلیل در فضای امروزی بیاید، اما مبتنی بر واقعیت آن شرایط و اوضاع نیست. نمی‌دانم و نمی‌فهمم که چرا موسسه تنظیم و نشر آثار امام این قدر ساکت و منفعل است. آن هم در شرایطی که می‌گویند «اسنادی» دال بر نفوذ حزب توده و تأثیرات آن بر تصمیمات امام و دیگران وجود دارد. جالب است که شدیدترین ضربه به حزب توده در تمام ادوار تاریخش، مربوط به همین دوره است.

جالب‌تر آن که جمهوری اسلامی، هم باید پاسخ سرکوب جاسوس‌های توده‌ای را بدهد و هم متهم است که با جریانات وابسته به شوروی همکاری داشته است. از شواهد و لابد اسناد ایشان هم همین است که حزب توده از روز اول خودش را  به انقلاب چسباند. خُب، بفرمایید که چه جریانی خودش را به انقلاب نچسباند؟ جبهه ملی بلند شد رفت پاریس و پشت در ایستاد و تا رئیس آن، آقای سنجابی اقرار به پایان کار سلطنت نکرد، حضرت امام نپذیرفتش. مهندس بازرگان در پاریس ظاهراً دو ملاقات با امام دارند و برای این که بر پایان نظام سلطنتی صحه بگذارند، قدری مقاومت نشان می‌دهند. دلیل مقاومت و مخالفت او هم همان سیاست گام به گام بوده است و می‌گفته‌اند که ما با سه جریان شاه و ارتش و آمریکا مواجه هستیم و نمی‌شود به یکباره به هر سه خاتمه داد و بهتر است که یک راهبرد تدریجی را اتخاذ نماییم. گویا با بیانیه نهضت آزادی در ایران و مواضع انقلابی‌تری که اتخاذ می‌کنند، ماجرا فیصله پیدا می‌کند. پس بفرمایند چه جریانی خود را به حرکت انقلابی مردم ایران نرساند و نچسباند که حزب توده نقیض آن باشد؟ 

این را می‌شود از شما پذیرفت اگر بفرمایید که انقلاب اسلامی ایران یک گرایش چپ داشت. چپ به معنای عام را عرض می‌کنم، نه چپ به معنای مارکسیستی‌اش. بله، انقلاب اسلامی ایران راست نبود؛ چون نمی‌توانست باشد. من برای گرایش چپ به معنای عامش، سه ویژگی قائلم که در باب انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هم صدق می‌کند: یک این که نگاهش به اسلام به مثابة یک مکتب و ایدئولوژی است؛ دوم این که ضد امپریالیست و ضد استکبار و ضد استعمار و هر تعبیر دیگری از این قبیل بوده است و سه این‌که عدالت‌خواه بوده است. گرایش چپ به معنایی که عرض شد ممکن است به انقلاب اسلامی ایران بچسبد؛ اما نمی‌توان به واسطه آن و بدون هر سندی بگویید که حزب توده در انقلاب ایران رسوخ کرده بوده و نقش داشته است. جالب‌تر بخش‌های امروزی این تحلیل است که اصرار دارد گرایش به شرق جمهوری اسلامی در مناسبات اقتصادی و سیاسی را به همان عقبة نفوذ حزب توده متصل کند؛ آن هم پس از سرکوب شدید آن در اوایل دهة ۶۰.

 

حضرت امام هم با این که از اشغال لانه جاسوسی با عنوان انقلاب دوم یاد کردند، نمی‌خواستند که به درازا بکشد

 ایشان در یک فضای به‌شدت رادیکال انقلابی تلاش کردند انقلاب را به سرعت به یک نظام سیاسی مستقر تبدیل کنند

هیچ کس نمی‌تواند به حضرت امام بگوید که یک انقلابی رادیکال بودند و به التهابات دامن می‌زدند

در قضیه لانه هم حضرت امام مشی‌شان پرهیز از حرکت‌های رادیکال بدون نتیجه بوده است

 

یکی از ایراداتی که به حرکت اشغال لانه جاسوسی می‌گیرند، این است که چرا طولانی شد؟ دانشجوها هم طی مصاحبه‌هایی که کرده‌اند گفته بودند قرار ما دو سه روزه بود. رفتیم بگیریم تا واکنشی به اقدامات ضد انقلابی آمریکا نشان داده باشیم. فضایی در سطح جهان ایجاد کنیم و بیاییم بیرون. چرا تداوم پیدا کرد؟ علت اولش تایید حضرت امام بود از این حرکت. اگر فرمایش و حمایت ایشان نبود، امکان نگه داشتنِ بیش از دو سه روز سفارت وجود نداشت. امام اما پشت این قضیه آمدند؛ علتش هم سناریوهایی بود که آمریکا پشت هم برای مقابله با انقلاب اسلامی و بازگرداندن اوضاع به ماقبل طراحی کرده بود و می‌کرد. این مغایرتی با آن سخن که حضرت امام درصدد گشودن جبهه‌ای جدید و رویارویی مستقیم با آمریکا نبودند، ندارد. این یک ابتکار دانشجویی بود؛ طبیعی هم هست که از چنین جایی سر بزند. برای این که بدانیم چرا طولانی شد هم باید به تاریخ و به همان شرایط بازگشت.

حضرت امام هم با این که از آن با عنوان انقلاب دوم یاد کردند، نمی‌خواستند که به درازا بکشد. همان طور که در باب انقلاب هم همین خط مشی را داشتند. ایشان در یک فضای به‌شدت رادیکال انقلابی تلاش کردند انقلاب را به سرعت به یک نظام سیاسی مستقر تبدیل کنند. پس هیچ کس نمی‌تواند به حضرت امام بگوید که یک انقلابی رادیکال بودند و به التهابات دامن می‌زدند. در قضیه لانه هم حضرت امام مشی‌شان پرهیز از حرکت‌های رادیکال بدون نتیجه بوده است.

تلاش حضرت امام همین است که این ماجرا با تحصیل نتایج هر چه زودتر جمع بشود؛ لیکن چند اتفاق هست که مانع شده است و اگر آنها را نبینید، دچار بدفهمی و خطا می‌شوید. حل این ماجرا بدون تحصیل نتیجه حتماً مطمح نظر امام نبود و برای تحصیل نتیجه هم منتظر فراهم شدن زمینه و کارگزار مناسبِ آن بودند. در بهمن ماه همان سال رئیس جمهوری سرکار آمده است که حضرت امام می‌دانندکه اگر کار را به او بسپارند به ساخت‌وپاخت با آمریکا می‌انجامد. منتظر می‌مانند تا مجلس شکل بگیرد و به مجلس به عنوان نمایندگان مردم بسپارند. قبل از تشکیل مجلس اول، واقعه طبس پیش می‌آید. یعنی حمله آمریکا برای آزادی گروگان‌ها. جالب است که آقای مهندس می‌فرمایند برهم خوردن طرح آمریکایی‌ها در طبس، با اقدام روس‌ها بوده است! آمریکایی‌ها این ادعا را نکرده‌اند؛ یا لااقل من جایی ندیده‌ام که گفته باشند دلیل زمین‌گیرشدن هواپیماها و هلوکوپترها در طبس، حملة روس‌ها بوده باشد.

دکتر توسلی: طوفان رو هم نگفتند.

 شجاعی زند: طوفان را اتفاقاً گفته‌اند؛ این که ریگ‌ها و باد، مأمور خدا بودند را نگفته‌اند که طبیعی هم هست. این را امام باید بگوید. آمریکایی‌ها در تحلیل چرایی عدم کامیابی این طرح  به عوامل عدیده‌ای اشاره کرده‌اند، ‌اما به موشک‌های شوروی اشاره‌ای نکرده‌اند؛ اما شما می‌‌گویید.

به هر صورت این واقعه هم کار را به تعویق می‌اندازد. روشن است که نمی‌شود بلافاصله پس از آن برویم بگوییم که  می‌خواهیم گروگان‌ها را آزاد کنیم. بازتابش چه خواهد بود؟ آثار واقعة طبس هنوز فروکش نکرده که کودتا پیش می‌آید؛ کودتا و التهاباتش هنوز فروکش نکرده، جنگ پیش می‌آید؛ یعنی این رخدادهای متصل به هم است و نقش آمریکا در تمامی آنها است که باعث می‌شود ‌ماجرای لانه 444 روز به درازا بکشد. در اولین فرصتی که میسر شده حضرت امام اقدام کرده‌اند تا این ماجرا را فیصله بدهند.

 

اگر بی‌اعتنا به مسائل انسانی بودیم، هم انقلابِ خشنی داشتیم و هم اشغال سفارت امریکا به یک صحنة خشونت‌باری بدل می‌شد

 

می‌گویند که این باعث شد تا یک چهره خشن از ما در جهان نشان داده شود. این را نمی‌توانم بپذیرم؛ هر چند ردّ و اثباتش مستلزم تحقیقاتی است که زمانش هم از دست رفته است.  سفارتِ یک کشور به اصطلاح ابرقدرت توسط دانشجویان به آن شیوه تسخیر شده است و 444 روز آن را هم نگه داشته‌اند و خون از دماغ هیچ یک از کارکنان نظامی و امنیتی آن نیامده است. این چهره خشنی که می‌گویید کجای آن بوده است؟ به‌علاوه در هر موقعیتی که پیش آمده، به بهانه کریسمس و غیر آن، خانم‌ها و سیاهپوست‌ها و مریض‌ها را آزاد کرده‌اند. اینها اتفاقا نشان داد که در عین جدی بودن، رفتاری به‌غایت انسانی دارند. اگر بی‌اعتنا به مسائل انسانی بودیم، هم انقلابِ خشنی داشتیم و هم اشغال سفارت امریکا به یک صحنة خشونت‌باری بدل می‌شد. این نحو از عمل اتفاقاً مثل اصلِ کار، از ابتکارات خودِ دانشجویان بوده و کسی از بیرون به آنها دیکته یا توصیه نکرده بود. همان هم مأخوذ از فضای روحی انقلاب ما بوده است. این پدیده از جنس اشغال سفارت‌ها که در بعضی از کشورهای دیگر رخ داده، نبوده است. در آن موارد نه دوربینی هست و نه ازدحام مردمی که برای چند ماه، شب و روز، در جلوی سفارت حضور داشته باشند.

 

اصل این حرکت، البته رادیکال است و خلاف ملاحظات دیپلماتیک

اما آن را بگذارید مقابل سلسله اقداماتی که آمریکا برای بازگرداندن اوضاع می‌کرد

 

اصل این حرکت، البته رادیکال است و خلاف ملاحظات دیپلماتیک. باید اما آن را ببرید در همان فضایی که عرض کردم. آن را بگذارید مقابل سلسله اقداماتی که آمریکا برای بازگرداندن اوضاع می‌کرد. همین مبادره رادیکال را دانشجویان با اقدامات و مصاحبه‌هایشان چنان تلطیف کردند که هیچ وجدان آگاهی در سطح جهان از آن استنباط خشونت نکرد؛ جز بعضی از دوستان ما در داخل. بله؛ حسب ملاحظات رسمی و دیپلماتیک، یک اقدام نامتعارف محسوب می‌شود؛ اما با ملاحظة شرایط و اقدامات خصمانة امریکا، صورت مسئله به‌کلی عوض می‌شود.

یکی از اشتباهات ما شاید این است که فکر می‌کنیم دانشجویان باید همان کاری را می‌کردند که حضرت امام کرده‌اند و حضرت امام و دانشجویان هم باید همان کاری را بکنند که دولت کرده است یا می‌بایست بکند. اینها سبدها و امکانات متفاوتی بودند در آن شرایط که می‌شد از هر کدام در جای خود استفاده کرد. شما قادر به کنترل همه عناصر نیستید؛ دلیلی هم ندارد که کنترل بکنید. اینها پتانسیل‌های ما بوده‌اند. یک بدنة فعال و باانگیزه و با جهت‌گیری درست که می‌تواند ابتکار عملی را به‌خرج دهد و دولت هم از آن برای پیشبرد اهداف انقلاب استفاده کند. موقع‌شناسی دانشجویان به مراتب بیش از دولتِ پساانقلابی بازرگان بود. آن را مقایسه بکنید با ملاقات با برژینسکی، آن هم در آن سطح و در فضایی که آمریکا به شاه پناه داده بود. نکات مندرج در مصاحبة دکتر یزدی در ۴۰ سال بعد از آن هم نشان می‌دهد که نه درک درستی از آمریکا داشته است و نه از انقلاب و نه از جامعة ایران و نه از موقعیت.

 

توسلی: در اشغال سفارت آمریکا بازنده اصلی ملت ایران بود

انقلاب اسلامی را در سطح جهانی بی‌اعتبار کرد

آن توسعه ملی که مورد نظر بود از ملت ایران گرفته شد

 

توسلی گفت: من تشکر می‌کنم. من می‌خواهم جمع‌بندی داشته باشم. این است که در هر حال در اشغال سفارت آمریکا بازنده اصلی ملت ایران بود، انقلاب اسلامی را در سطح جهانی بی‌اعتبار کرد و آن توسعه ملی که مورد نظر بود که ما بعد از انقلاب بتوانیم حالا که گام اول را برداشتیم، استبداد سلطنتی رفته است، بتوانیم زمینه توسعه همه‌جانبه را فراهم کنیم، در واقع از ملت ایران گرفته شد.

امروز کاملاً در چهار دهه شواهد و قرائنش را به خوبی می‌بینیم، مهندس بازرگان یک صحبت تاریخی دارند همان اوایل انقلاب که تفاوت دیدگاه‌شان را با آقای(امام) خمینی مطرح کردند. می‌گفتند ما باید اسلام را برای ایران بخواهیم در مقابل دیدگاهی که ایران را برای اسلام می خواست؛ تا این ارزش‌های معنوی جامعه ما را بسازد، و به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و توان‌مندی که پیدا می‌کند آن وقت الگو شود انقلاب اسلامی برای بقیه کشورها.

 

ما نسبت به بقیه کشورها منطقه عقب‌مانده‌تر هستیم

 پیامد دیدگاه حاکم منفی بوده است، بنابراین در راستای منافع ملی ما نبوده است

 

امروز می‌بینیم که کاملاً برعکس است. در واقع، ما نسبت به بقیه کشورها منطقه عقب‌مانده‌تر هستیم و مشکلات‌مان بسیار بیشتر است. این نشان می‌دهد که پیامد دیدگاه حاکم منفی بوده است، بنابراین در راستای منافع ملی ما نبوده است.

از دهه 70 ما یک میزگردی داشتیم در دانشگاه صنعتی شریف که آقای اصغرزاده، آقای میردامادی و آقای بی‌طرف، بنده و آقای مهندس صباغیان حضور داشتیم. آقای میردامادی آن زمان گفت، شما از یک جوان هجده ساله چه انتظاری داشتید، که ما بتوانیم، پیامدهای کار را پیش‌بینی کنیم، خود آن‌ها هم آن زمان در این‌که جوانی کردند، خامی کردند، در دام افتادند، خودشان آن موقع اصرار کردند، بسیاری از این جوان‌ها هم برگشتند. البته بعضی‌ها هنوز می‌گویند که امروز دیگر نمی‌کنیم اما آن موقع کار خوبی بود که انجام دادیم.

من دو، سه نکته که آقای دکتر شجاعی زند فرمودند در ارتباط با نهضت خلاصه عرض می‌کنم، نهضت آزادی ایران که سابقه هشتاد ساله دارد، می‌دانید از انقلاب مشروطه و از شهریور 20 بازرگان، طالقانی و سحابی کار اجتماعی را شروع کردند. نگاه‌شان به لحاظ فرهنگی، انقلابی بود، اما به لحاظ روش، تدریجی و گام به گام.

 

تحولات اجتماعی همیشه باید تدریجی باشد

تحولات انسانی را نمی‌توانید یک‌شبه انجام دهید

اگر آزادی اصل نباشد، شما هیچ چیز ندارید

 

تحولات اجتماعی همیشه باید تدریجی باشد. شما تحولات انسانی را نمی‌توانید یک‌شبه انجام دهید، این روشی است که شما در تمام آثار آنان می‌بینید، بنابراین، این برچسب لیبرالیسم، حزب توده، مرگ بر لیبرال، خود کیانوری هم جز افتخارات‌شان می‌داند که مرگ بر لیبرال را مطرح می‌کند، یا نهضت آزادی ایران، افتخار می‌کند که لیبرال است. مشکل اصلی انسان را آزادی می‌بیند، انسانی که آزادی نداشته باشد، هیچ چیز ندارد. این را که عرض می‌کنم، آیات قرآن است، نهج البلاغه است، تجربه بشری و عقلانیت است که باید فرصتی باشد به استناد آیات قرآن بگوییم چرا آزادی اصل است، اگر آزادی اصل است، اگر آزادی اصل نباشد، شما هیچ چیز ندارید، آزادی داشته باشید، همه چیز دارید و در آن جایگاه طبیعی خودتان قرار دارید.

عرض می‌کنم که آقای دکتر یزدی که روز یکشنبه با آقای(امام) خمینی صحبت کردند، صحبت‌شان همان موقع در مصاحبه‌ها منشر شده و در خاطرات‌شان هم آمده، هیچ کس تکذیب نکرده است. این سند تاریخی است. وقتی کسی تکذیب نمی‌کند، سند تاریخی می‌شود،

توسلی گفت: من این مورد را هم اصلاح می‌کنم که آقای مهندس بازرگان در نوفل لوشاتو دو ملاقات با آقای(امام) خمینی داشتتند در اسناد تاریخی آمده است. در جلد سوم «خاطرات آقای دکتر یزدی» نیز آمده است. آن‌چه شاید آقای دکتر مدنظرشان باشد، همه انتظار داشتند که آقای مهندس بازرگان هم مثل آقای دکتر سنجابی نامه‌ای بنویسند و با آقای(امام) خمینی بیعت کنند. آقای مهندس بازرگان نکردند، همان شکل که فرمودند، آمدند، گفتند من باید با دوستانم در ایران مشورت کنم. آمدند در پانزدهم آبان سال 58 آن بیانیه را نوشتند و گفتند چون اکثریت ملت ایران، آقای (امام) خمینی را به رهبری قبول دارند، ما هم قبول داریم.

ببینید، این اصل رأی ملت است که آقای(امام) خمینی را به رهبری قبول دارند، ما هم قبول داریم، ببینید این بحث رأی ملت و حاکمیت ملت است نه نقش الهی و خدایی. بگذارید من این را عرض کنم که آقای مهدی نواب که از دوستان ما در نهضت بود، اولین سفیر ایران در آلمان بود، خاطرات‌شان را چاپ کردند. بخوانید، دوستان خود ما هم در نوفل لوشاتو معترض آقای مهندس بازرگان شدند.

جلسه منزل آقای صادق قطب‌زاده داستان مفصلی است. در آن خاطرات آمده است، سه الی چهار ساعت طول کشید. خلاصه، یک جمله پایانی دارد. آقای مهندس بازرگان می‌گویند: «حکومت اسلامی که شما در طلب آن  هستید، به حکومت روحانیت منتهی می‌شود و استبداد حکومت روحانیت به مراتب خشن تر و بد تر از استبداد شاهنشاهی خواهد بود، مضافا اینکه دین شما را هم از شما خواهد ربود»

ببینید این سخن مهندس بازرگان در آبان سال 57 است. نکته مهندس بازرگان را ببینید با چه نگاه راهبردی تمام واقعیت‌هایی که در این چهار دهه اتفاق افتاده است را در نوفل لوشاتو می‌دیدند و به همین علت نامه بیعت ننوشتند. این نکات مهم تاریخی است. از نظر پژوهش، من خواهش می‌کنم این‌ها را بررسی بفرمایید.

عرض می‌کنم در ارتباط با برژینسکی، ببینید داستان یک کم مفصل است. بعد از دولت موقت، آقای مهندس بازرگان یک مصاحبه تصویری دارند به دفعات هم منتشر شده است، متن آن هم به دفعات در فضای رسانه‌ای آمده است. مهندس بازرگان جواب این را دادند که اگر نخست وزیر جامعه‌ای همراه وزیر امور خارجه‌اش و وزیر دفاع‌اش که شخصیت‌های انقلابی هستند، نتوانند در دیدار با کسی گفتگو کنند، گفته بودند: «نه من هویدا بودم و نه آقای(امام) خمینی شاه که من بخواهم برای مذاکره اجازه بگیرم. نخست وزیری که بخواهد برای چنین کاری اجازه بگیرد به درد لای جرز دیوار می خورد»،

ببینید مهندس بازرگان در سال 58 در یک مصاحبه تلوزیونی شفاف گفتند، بنابراین این بحث‌ها که مطرح می‌شود نیاز است که به‌لحاظ تاریخی بررسی شود و شخصیت افراد و گفتمان‌شان مطرح گردد و ببینیم و نقد کنیم. عیب ندارد هر جا لازم است نقد کنیم، اما در واقع با واقع‌بینی ببینیم کدام گفتمان در این هشتاد سال گذشته و در این چهار دهه بعد از انقلاب در راستای منافع ملی بوده است و توانسته است پاسخگوی نیازهای مردم باشد، کدام گفتمان بوده است که جواب نداده است.

به نظر من گفتمانی که جواب نداده، من شفاف عرض کنم، در یک فرصت بعدی من آماده هستم در خدمتتان باشم. همان نظریه ولایت فقیهی است که آقای(امام) خمینی مطرح کردند، بنده شش ماه در نجف در سال 44 در خدمت ایشان بودم از نزدیک با خصوصیات ایشان، زمینه‌های تفکر ایشان از سال 1321 آشنا هستم، با آن نبوغ ایشان و توانمندی ایشان آشنا هستم.

واقعاً فکر می‌کردند که اگر این نظریه عمل شود، جامعه بهشت برین می‌شود. چهار دهه تجربه داریم که این نظریه چه پیامدهایی داشته است. یک کار پژوهشی انجام دهیم، ببینیم این نظریه‌ای که آقای(امام) خمینی مطرح کردند به‌عنوان ولایت فقیه، بعد هم گفتند ولایت مطلقه فقیه، آیا با آموزه‌های قرآنی، با تجربه بشری هماهنگ هست یا نیست؟

این می‌تواند به نظر من موضوعی باشد که بعداً آمادگی دارم که در این زمینه به لحاظ نظری، آموزه‌های قرآنی و نهج البلاغه و مبانی دینی و تجربه بشری که عقلانیت است، درباره آن بحث کنیم در واقع، این نظریه را به‌خصوص در این پژوهشکده دنبال کنیم خیلی خوب است، من دوست داشتم که آقای سید حسن خمینی هم باشند. چون به هرحال از ایشان بخواهیم که واقعاً یک کار پژوهشی انجام شود. نقاط قوت آن، نقاط ضعف‌اش بررسی شود که آیا این نظریه جواب داده است؟ اگر جواب داده است که ادامه پیدا کند. اگر جواب نداده است، باید یک پارادایم‌شیفت داشته باشیم.

بین مراجع دینی ما از آخوند خراسانی و دیگران و امروزه، آقای سیستانی و بسیاری از مراجع دیگر، یک نگاه دیگر هم هست ما باید بتوانیم یک پارادایم‌شیفت، یک تحول درون‌ حوزوی داشته باشیم و اگر یک نظریه جواب نداده است - نظریه شیخ فضل الله نوری جواب نداده است - با نظریه آخوند خراسانی عمل کنیم در یک کار پژوهشی می‌توانیم به یک جمع‌بندی برسیم.

 

شجاعی زند: تخاصم ما با آمریکا یا تخاصم آمریکا و غرب با ما ریشه‌دارتر از آن است که واقعه‌ای مثل لانه با همه اهمیتش، تعیین‌کننده آن باشد

 

شجاعی زند در بخش پایانی سخنانش گفت: اولا تشکر می‌کنم از فرصتی که فراهم آوردید؛ مغتنم بود و امیدوارم که اولی و آخری نباشد. آقای مهندس را بیشتر دعوت کنید به این قبیل نشست‌ها. پیشنهاداتی هم داشتند برای بحث درباره نهضت آزادی و درباره این که تجربه انقلاب و برپایی جمهوری اسلامی به نتیجه‌ای رسیده است یا خیر و این که آیا در شرایط یک پارادایم شیفت هستیم یا چه؟ بحث‌های خوبی هستند و امیدوارم که خود شما آن را دنبال کنید تا برگزار شود.

 

این که ریز و درشت مسائل ایران  را زیر سرِ اشغال لانه بدانیم ساده کردن یک ماجرای ریشه‌دار و پیچیده است

 

چند نکته را هم در انتها عرض کنم. ببینید تخاصم ما با آمریکا یا تخاصم آمریکا و غرب با ما ریشه‌دارتر از آن است که واقعه‌ای مثل لانه با همه اهمیتش، تعیین‌کننده آن باشد. ممکن است تشدید کند و بدان دامن بزند، اما به وجود آورنده آن نیست. این که ریز و درشت مسائل ایران در حوزه‌های مختلف را زیر سرِ لانه بدانیم و بعد بگوییم کسانی هم که بانی آن بوده‌اند امروز پشیمان شده‌‌اند و نتیجه بگیریم که کار از اساس خبط و کودکانه‌ای بوده است؛ به نوعی ساده کردن یک ماجرای ریشه‌دار و پیچیده است. نقل‌هایی دیگری هم داشتند که می‌تواند مخدوش یا ناقص بوده باشد و می‌طلبد که موسسه اعلام موضع نماید. می‌گویند که امام فرموده‌اند «من ایران را برای اسلام می‌خواهم و شما اسلام را برای ایران». این سخن مبنائاً غلط است و به همین دلیل هم محل تردید است که از ایشان صادر شده باشد. چرا باید نسبت اسلام و ایران را «یایی» ببینیم که یکی جز به بهای وانهادن دیگری حاصل نمی‌شود. نگاه ما به اسلام و ایران اساساً این‌گونه نبوده است و نیست. اینها معارض هم نیستند؛ بلکه در طول هم‌اند و قابل جمع. 

نهضت آزادی روز 15 بهمن ۵۷، دو سه روز بعد از گرفتن حُکم دولت موقت،  بیانیه‌ای دارد که نگاه و نگرشش را راجع به جایگاه حضرت امام نشان می‌دهد. در آنجا از تعابیری چون نیابت از ولی و اطیعوالله و اطیعوالرسول استفاده می‌کنند. قریب همین تعابیر هم در سخنرانی کوتاه مهندس بازرگان پس از اخذ حُکم وجود دارد.

نکته آخر هم درباره نقلی است از مهندس بازرگان که گویا گفته‌اند من به عنوان نخست وزیر اگر اجازة ملاقات با یک طرف خارجی را نداشته باشم، به درد هیچ چیز نمی‌خورم. این که نخست وزیر نشد! ببینید سطح ماجرای ملاقات را چقدر نازل می‌سازند؛ گویی ملاقاتی بوده با مثلاً وزیر خارجه سریلانکا. شما رئیس دولت یک کشور انقلابی بوده‌اید که در تخاصم و رویارویی با آمریکا قرار داشته است.آن هم با برژینسکی که تا آخرین لحظه پای شاه ایستاده بود و در تلاش تا هر طوری شده ورق را برگرداند. حتی موقعی هم که دست به آن ملاقات زده، در پی پیاده‌سازی یکی دیگر از سناریوهایش بوده است. یعنی روی دولت موقت حساب باز کرده بودند که با وجود آن شاید بتوانند ورق را برگرداند.

کنار آمدن با دولت بازرگان نسبت به دولت بختیار، البته یک عقب‌نشینی برای آمریکا محسوب می‌شد؛ اما می‌توانست در شرایط شکست، یک سناریوی محتمل باشد. آن دیدار محرمانه آیا یک ملاقات معمولی بوده که بشود آن را بدون اطلاع شورای انقلاب و حضرت امام انجام داد؟ وقتی هم که مورد پرسش واقع می‌شوند، می‌گویند این چه نخست وزیری است! به نظرم مهندس بازرگان این را به خوبی می‌دانسته است؛ چون می‌گوید من به آقای یزدی که روز قبل از سفر، به قم رفته بود و دیداری با امام داشت، گفته بودم که موضوع را در میان بگذارد. آقای یزدی که آمد گفت با امام در میان نگذاشتم. ظاهراً در تماس‌ها و پیگیری‌های پس از واقعه از طریق واسطه‌هایی از امام ‌پرسیده شده است که آیا به شما اطلاع داده‌ بودند؟ حضرت امام ذیل سؤال مکتوبِ شیخ حسن صانعی می‌نویسند که «نه مطلع بودم و نه اجازه دادم».

به هر صورت اتفاق کوچکی نبوده و در آن شرایط نیز به اهمیتش افزوده شده بود. تلاش هست که بگویند یک ملاقات معمولی و روتین بوده است؛ در صورتی که نه معمولی بود و نه حداقل ملاحظات دیپلماتیک در آن رعایت شده است. این که مهندس بازرگان بگوید این چه نخست‌وزیری است که اجازة یک ملاقات دیپلماتیک را هم نداشته؛ بیانگر نوعی خودرأیی و استبداد است. چیزی که با نظر به مشی و منش آقای بازرگان، از ایشان انتظار نمی‌رفته است. به این قالبِ تصویر شده یک‌بار دیگر نگاه کنید. چون من نخست‌وزیرم، حق همه کاری دارم. نه شورای انقلاب مطرح است و نه طرف‌های دیگر و نه فضای سیاسی کشور. من اگر به این نتیجه رسیدم که باید ملاقات کنم؛ چون نخست‌وزیر هستم، این کار را می‌کنم. توجه کنید که ایشان نخست‌وزیر برآمده از یک مسیر دموکراتیک هم نیست و چنین انتظاراتی دارد. آقای بنی صدر در مقابل مخالفین خود همیشه به آرایی که از مردم داشت، متوسل می‌شد. ایشان که آن را هم نداشته است. خودش منصوب است و بعد نسبت به کسی که او را نصب کرده می‌گوید که من نخست وزیرم.

توسلی در بخش پایانی سخنانش گفت: یک توضیح کوتاه بدهم. آقای مهندس بازرگان وقتی که از سفر برگشتند در مصاحبه‌ای کاملاً شفاف، مذاکرات خودشان را با برژینسکی توضیح دادند. هیچ مسأله پوشیده‌ای نداشتند. محرمانه‌ای درکار نبود. در راستای منافع ملی بود. مطالباتی که ما در آمریکا داشتیم، دنبال آن‌ها را می‌گرفتند. این‌ها همه چاپ شده و مشخص است.

در هر حال، اینکه اطلاع ندادند تا آن‌جایی که حافظه بنده یاری می‌کند، آقای دکتر یزدی قبلاً به آقای(امام) خمینی گفته بودند ما دیداری خواهیم داشت، به هرحال، باید بپذیریم یک دولت تشکیل شده است، در یک جمعی کسی درخواست دیدار می‌کند، در راستای منافع اگر در آن مذاکرات مسأله‌ای مطرح کرده بودند که در اختیارات دولت موقت نبود، درست است، دقیقاً در چهارچوب وظائف وزارت امورخارجه در آن‌جا مذاکره کردند و مطالبات ملت ایران را از آمریکا پیگیری کردند که در گزارش مهندس بازرگان آمده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.