پایگاه خبری جماران: این روزها با آنکه مدتی از مراسم چهلم مرحوم دعایی میگذرد، اما هنوز جای خالیش احساس شده و و در محافل گوناگون به نیکی از او یاد میشود.
برای یادبود ایشان با یکی از یاران دیرین امام در نجف حجت الاسلام و المسلمین محمدحسن اختری رئیس کنونی کمیته حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین گفت و گو کردیم.
وی که ۱۲ سال به عنوان سفیر ایران در سوریه فعالیت می کرد، در سال ۷۵ معاونت امور بین الملل دفتر مقام معظم رهبری را عهده دار شد و با حکم مقام معظم رهبری به عنوان چهارمین دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع)منصوب شد.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیت الله محمد حسن اختری را در ادامه میخوانید:
لطفا در ابتدا از مجموعه همکاری ها و فعالیتهای مشترکی که با مرحوم دعائی در دوران نهضت اسلامی داشتید، صحبت کنید؟
مرحوم آقای دعایی رحمة الله علیه یک انسان وارسته و متواضع، یک عالم متعهد و انقلابی و یک مجاهد نستوه، پر کار و مداوم بودند ایشان از شخصیتهای مبارزی بودند که در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی از سال ۴۰-۴۱ تا روزهای آخر زندگانی خودش در میدان مبارزات بود. یعنی حدود ۷ دهه،۷۰ سال ایشان به طور مستمر به عنوان یک انسان تلاشگر، مبارز، مجاهد، مرید و پیرو و فداکار حضرت امام به حساب میآیند. آشنایی بنده حقیر با ایشان از همان روزهای اولی است که به نجف اشرف مشرف شدند. من قبل ازایشان وارد نجف شدم و امام هم وقتی به عراق تبعید شدند و سپس به بغداد و به نجف آمدند. مرحوم دعائی در عراق نبودند بعد از مدتی از کشور فرار کرد و وارد نجف شدند.
آشنایی ما از همان روزهای اول ورود ایشان به نجف بود ما یک عده از طلبهها و روحانیون ایرانی بودیم که در کنار و رکاب حضرت امام بودیم و به منزل ایشان رفت و آمد داشتیم و در راه اهداف مقدس و عالیه انقلاب و حکومت اسلامی و اهداف مقدس بیدارسازی امام در خدمتشان بودیم و این شاکلهی اول ما را نشان میدهد. مرحوم دعائی جزو نیروهای فعالی بود که در ایران بین سالهای ۴۱ تا ۴۳ فعالیت میکرد و چون آشنایی ما از نجف است از خیلی کارهای ایشان در ایران مطلع نبودم بعد فهمیدم دستگاه طاغوت و ساواک به دنبالش بود و سپس ایشان فرار و متواری شدند.
در این مدت ۱۳-۱۴ سال نه میتوانستند نه به ایران آمدند چون از نظر دستگاه طاغوت و پهلوی ایشان محکوم بودند، ما از این تاریخ باهم آشنا شدیم مثل تمام طلبهها در کنار هم رفاقت داشتیم. وقتی که حضرت امام درس حکومت اسلامی را شروع کردند این درسها ضبط و قرار شد بعد از ضبط پیاده، چاپ و منتشر شود. امام گروه خاصی نداشتند در واقع مجموعهای که بخواهد کارهای شخصی امام را انجام دهد. ما طلبههایی که در خدمت امام بودیم، به دو گروه تقسیم میشدیم؛ یک گروه به اصطلاح جوانان و کسانی که فعالیتهای انقلابی و فرهنگی را پیگیری میکردند، عدهی دیگر اساتید، بزرگترها، اطرافیان، علاقمندان به حضرت امام از اساتید و بزرگان حوزه و چه آنهایی که از قبل در نجف اشرف بودند و چه آنهایی که به نجف آمدند و سپس ملحق شدند.
آن گروه از اساتید و بزرگان انقلاب که در خط بودند و اندیشههای حضرت را امام قبول داشتند و به نام احزاب و یاران در کنار امام بودند؛ مثل، مرحوم آیتالله رضوانی، آیت الله قدیری، آیت الله سید عباس خاتم، آیت الله راستی، آیتالله کریمی، اینها فضلا و اساتید معروف حوزه علمیه قم بودند. اینها هم طرفدار، حامی و معتقد به امام بودند، اما ما جوانان کارها را انجام می دادیم از جمله انقلابی مثلا، جایی باید تظاهرات یا اجتماعی انجام میشد ما به آنجا میرفتیم، اگر جایی قرار بود اعتراض به شاه و دستگاهش انجام بگیرد حاضر بودیم این اتفاقها را در نجف اشرف به عناوین مختلف انجام می دادیم. یکی از آنها این بود که؛ درسهای حضرت امام با ضبط صوت ضبط و بعد به صورت نوارهای کاست تهیه میکردیم و بعد اینها را پیاده و سپس تنظیم و به زبان فارسی و عربی چاپ و پخش میکردیم.
این مجموعه حدود شاید حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر بودند؛ در بین این افراد چند نفر از نظر کاری جلوتر بودند و سن آنها بیشتر بود و با هر کدامشان ۵-۶ نفر دیگر کار میکردند، یکی از این افراد ایشان بود و دیگری روحانی زیارتی و مرحوم فردوسی پور بود این چند نفر تقریبا سن و سالشان از ما بالاتر بود. همه مرید و در خط حضرت امام بودند، برای انقلاب و برنامههایی که پیش بینی شده بود فعال و کار می کردند اما هر کدامشان یک نوع اندیشه داشتند و یک تفاوتهایی در سلیقه و انتخاب کار با همدیگر داشتند در مجموع کارهای انقلابی از سوی حضرت امام به این صورت انجام میگرفت.
من با یکی از دوستانم حاج آقای رحمت، جزوههایی که چاپ شده بود را به بصره و جاهای دیگر چون مساجد بین علما و دیگر افراد پخش میکردیم و یا با نوارهای کاست از درسهای امام ضبط و به افراد مختلف میدادیم. یکی ازهمین کاستهای درس امام را خدمت شهید آیت الله سید محمد باقر صدر و ایشان را از درسهای امام مطلع کردم. هر چند ماه یک برنامه کاری وجود داشت، مثلا، به خاطر بعضی از جریانها و اتفاقاتی که در ایران میافتاد امام بیانه میدادند، یا سخنرانی و پیام میفرستادند. یکی از مسئولیتها این بود که ماموران به نحوه ممکن با توجه به اینکه مرزها شدیدا کنترل میشد از وقتی که حضرت امام آنجا بود و کسانی که آنجا میآمدن حتی به عنوان زوار عادی اگر در گمرکات، مرزها و فرودگاهها به اینها حساس میشدند تفتیش میکردند تا نامهای از امام نیاورده باشند، دستگاه روی این مسائل خیلی حساس بود باید این کارها با ظرافت و دقت صورت میگرفت تا افراد انقلابی کمتر لو بروند و یا خیلی شناخته نشوند، اکثر این کارها به صورت مخفیانه در خانهها یا در اتاق طلبهها انجام و پخش میشد.
مرحوم دعایی از رادیو بغداد استفاده میکرد و صدا و فریاد انقلاب، حضرت امام و مردم را پخش کرد
مرحوم دعائی در این کارها کمتر سر و صدا میکردند و اگر کار حساسی انجام میداد چند نفری بیشتر خبر نداشتند یکی از کارهایی که ایشان انجام دادند و بعدها معروف شد؛ بعثیها در آن زمان بر علیه ایران بودند ایشان در آن وقت در رادیو برنامه داشت پیام و اندیشههای حضرت امام را در رادیو فارسی بغداد بحث و پخش میکرد، ایشان این کار را با یکی دونفر انجام میداد شاید اگر برخی میفهمیدند میگفتند از جانب حکومت بعث است اما این طور نبود حتی حضرت امام در سخنرانیها به حکومت بعث انتقاد میکردند اما از این فرصت استفاده شده بود برای تبیین و رساندن پیامهای امام و انقلاب و از سوی دیگر انعکاس دادن پیامهای انقلابی داخل کشور صورت میگرفت یکی دستگیر و دیگری شهید میشد؛ چون آیتالله سعیدی، غفاری و دیگر شهدا و اگر تظاهراتی صورت میگرفت از رادیو بغداد استفاده و پخش میکرد این کار بسیار مهم و خوب بود چون راه دیگری نبود، از رادیو استفاده کرد و صدا و فریاد انقلاب، حضرت امام و مردم را پخش کرد برای این نوع کارها، مسئولیت این کار از نوشتن، جمعآوری اطلاعات تا نظارت بر عهده ایشان بود چون ایشان مرد تعقیب و محکوم بود کسانی که در داخل با ایشان در ارتباط بود را دستگیر و به زندان میانداختند.
مرحوم دعایی جزو نیروهای درجه یک بود
از همان ابتدا به عنوان سفیر ایران در عراق تا قبل از جنگ که جزو اولین نفراتی بود که برای سفارت انتخاب شد
ما در این جریانات و جلسات با یکدیگر در ارتباط بودیم ما یک رفیق مشترکی داشتیم به نام مرحوم املائی که در همان روزهای اول انقلاب فوت کردند و آشنائی ما هم تا همیشه ادامه داشت. انقلاب پیروز شد و امام به کشور بازگشت هر کدام ما عهدهدار بخشی شدیم من در سمنان، کرمان، بندرعباس به عنوان مسئول جهاد امام جمعه بودم به دلیل مشغله در کار جدا شدیم و همدیگر را زیاد نمی دیدیم و ایشان جزو نیروهای درجه یک بود که از همان ابتدا به عنوان سفیر ایران در عراق تا قبل از جنگ که جزو اولین نفراتی بود که برای سفارت انتخاب شد کسانی که از سال ۴۱ در کنار امام بودند و امروز هم در کنار مقام معظم رهبری هستند بدون چشم داشت هر کجا که بودند کار و خدمت کردند اکثر این افراد در مقابل کار چیزی نگرفتند من از ۱۵ اسفند ۵۷ به سر کار رفتم و هر چند ماه در جاهای مختلفی بودم اصلا به یاد ندارم بابت کارم پولی گرفته باشم هدف تنها کار و مسئولیت بود ما جزو دایره داران حکومت بودیم زندان رفتیم تا مشکلات تامل شود و این حکومت پا بگیرد.
مرحوم دعائی ۱۴ سال در عراق بودند و به تهران ر فت و آمد نداشت اما تا آخر سعادتمندانه، باعزت و با کرامت زندگی و از دنیا رفتنند و مورد اعتماد امام در ایران عراق و رونامه اطلاعات بودند ما در مناسباتهای مختلف در روزنامه اطلاعات به خدمت ایشان میرسیدیم.
من به سوریه رفتم و ایشان در تهران بودند و گاهی به سوریه میآمدند و همدیگر را ملاقات میکردیم. یکی دیگر از ممیزهای ایشان علاقهمندی مقام معظم رهبری به ایشان بود بعد از رحلت امام که مقام معظم رهبری عهده دار مسئولیت شدند. ایشان اول با ایمان به خط امام و علاقهمند به ایشان کنارشان ایستادند و در بسیاری از مراسمات حضور داشتند و مقام معظم رهبری به ایشان اعتماد و وی را در روزنامه اطلاعات ثبیت کردند. همیشه در ماه مبارک رمضان و جلسات دوشنبه ظهر در محضر مقام مقام رهبری حضور داشتند، در واقع مقید بودند و به طبع مقام معظم رهبری نیز به ایشان اعتماد و او را دوست داشت.
از نجف تا ایران کسی نشنیده بود مرحوم دعایی نسبت به نظر دیگران پرخاش و خشونت نشان دهد
ایشان بسیار متواضع بود نه با گروه خاصی بلکه با تمام اصحاب رسانه، سیاسیها، مسئولان، وزرا و مجلسیها ارتباط خوبی را داشت. شاید کمتر کسی مثل ایشان زندگی کرده باشد از لحاظ تواضع، فروتنی، ساده زیستی با افراد و طیف مختلف و از نظر اندیشه سیاسی دارای اندیشه مخصوص خود را داشت با اینکه اختلاف نظر داشتند اما به نظرات احترام میگذاشت. از نجف تا ایران کسی نشنیده بود نسبت به نظر دیگران پرخاش و خشونت نشان دهد با اینکه سلیقه خاصی داشت ولی با سلیقههای دیگر کنار میآمد، نوع ارتباط ایشان محبت آمیز و شخصیتی کم نظیری بود؛ همین که متواری شدند و فشار غربت و فرار را تحمل میکردند بهترین فداکاری در راه امام و هدف خود بود. خیلی از مسئولیتها را نیروهای اصلی خط امام برای انجام کارها به ایشان محول میکردند.
زندگی سعادتمندانه، شرافتمندانه و با حفظ عزت و افتخار راه خود را ادامه داد و تا آخر در مسیر استحکام انقلاب اسلامی و مقابله با نیرنگ دشمنان اسلام ازهمان روزهای نخست در برابر توطئههای آمریکا و اسرائیل ایستادگی میکرد. با اطلاعیههایی که میداد و بیانیههایی که میخواند تا آخر در این مسیر ثابت قدم ماند و با همین حالت اخلاصش نسبت به امام، مقام معظم رهبری، انقلاب اسلامی و تلاش برای استحکام جمهوری اسلامی، مبارزه با دشمنان و توطئه و نیرنگها پیش رفت و روزنامه اطلاعات هم نمونهای از بروز افکار، دلسوزیها، ایمان، باور، جهاد و مبارزاتش در راه انقلاب و استحکام جمهوری اسلامی بود که همه اینها ماندگار و باقی میماند.
مرحوم دعائی یک دیدگاه و خط مشی خاصی در سیاست داشت
خط مشی سیاسی مرحوم دعائی چه بود؟ طبق صحبتهای خودتان ایشان جزو معدود افرادی بودند که با تمام جناحهای سیاسی و حتی با کسانی که از سیاست کنار گذاشته شده بودند رابطه خود را حفظ کرد.
ایشان با تمام افراد ارتباط داشت. مرحوم دعائی یک دیدگاه و خط مشی خاصی در سیاست داشت شاید ما در خط مشی خودمان همدیگر را قبول نداشتیم و هر یک روش خاص خود را داشتیم اما ایشان با تمام افراد ارتباط داشت به خصوص کسانی که از سیاست کنار گذاشته شده بودند. در مشی کاری خود همان را که معتقد بود انجام میداد و بر اساس منطق و بینش خود عمل میکرد. بر عکس ما با کسانی که با امام میانهای نداشتند سلام علیک میکرد. مرحوم دعائی با بسیاری از گروهها قبل از انقلاب در ارتباط بود و اخبار و فعالیت آنان را منعکس میکرد در واقع زبان گویای همه طیفهایی شده بود که در راه انقلاب فعالیت میکردند.