آیتاللهالعظمی جوادی آملی تاکید کرد: این مردمسالاری دینی یعنی هم سالاران دینی باشند هم مردم دینی باشند؛ هم رهبران متدین باشند که نه بیراهه بروند و نه راه کسی را ببندند و هم مردم متدین باشند نه احتکاری باشند نه اختلاسی باشند نه نجومی. اگر هر دو از این نقص و عیب رهیدند میشود مردمسالاری دینی. وجود مبارک حضرت امیر در زمان حکومتش میفرمود: «الفقه ثم المتجر»؛ مبادا احتکار، مبادا اختلاس، مبادا نجومی، چه در مسئولان چه در مردم، تا بشود مردمسالاری دینی.
به گزارش جماران؛ آیت الله العظمی جوادی آملی در پیام به دومین همایش ملی نهج البلاغه در آراء و اندیشههای اسلام شناسان اظهار داشت: نهج البلاغه تمام سخنان امیرالمومنین علیه السلام نیست بلکه سید رضی آن بخشهایی که توانسته را جمع آوری کرده و البته همین نیز خدمت بزرگی به اسلام بود لذا تدریس نهج البلاغه و تحقیق درباره آن باید در دستور کار حوزه و دانشگاه قرار بگیرد.
متن کامل پیام بدین شرح است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمه الهداه المهدیّین بهم نتولی و من أعدائهم نتبرء الی الله.
عید سعید ولایت و امامت علی بن ابی طالب (علیه افضل صلوات المصلین) را به پیشگاه ولیّ عصر و امت اسلامی و شما فرهیختگان و نخبگان تهنیت عرض میکنیم و امیدواریم ذات اقدس الهی به برکت ولایت این ولیّ مطلق الهی، نظام اسلامی و جامعه مسلمانان را از هر بدی و شر و از هر خسران و نقص و عیب برهاند و به کمال برساند!
مقدم شما نخبگان را گرامی میداریم، از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این نشست و همایش افزودند حقشناسی میکنیم و از خدای سبحان مسئلت میکنیم توفیق ادارک معارف علوی را به همگان مرحمت کند!
چند نکتهای لازم است که در مناسبت عید غدیر به محضر شما تقدیم شود. اول اینکه کتاب شریف تمام نهج البلاغه که _به لطف الهی_ اکثریت قریب به اتفاق خطبه ها، نامهها و کلمات نورانی آن حضرت در آن جمع آوری شده است، با تشخیص یک مؤسسه یا چندین مؤسسه، کاملاً مورد تحقیق حوزه و دانشگاه قرار بگیرد، زیرا بسیاری از مطالب علمی علوی است که در نهج البلاغه سید رضی (رضوان الله تعالی علیه) نیامده است. سید رضی که سعیش مشکور باشد و بیش از هزار سال به جامعه علمی خدمت کرده است و همچنان خدمتش مستدام است، فرصت جمع آوری نهج البلاغه جامع و کامل را نداشت؛ مثلا گاه خطبهای که چندین صفحه است به صورت چند سطر درآمده است که این «بضعه من الخطبه» است.
نهج البلاغه سید رضی بضعهای است از نهج البلاغه علوی (صلوات الله و سلامه علیه)؛ این کتاب، تحقیقات همه جانبه میخواهد فهرست میخواهد معجم میخواهد موضوع شناسی میخواهد دسته بندی کردن معارف میخواهد و مانند آن. به عنوان نمونه به عرض شما میرسد که در قرآن کریم برای توحید براهینی اقامه شده است؛ در آیه سوره مبارکه «انبیاء» فرمود: ﴿لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا﴾ [۱]، در سوره مبارکه مومنون که فرمود: ﴿لذهب کل اله بما خلق﴾ [۲]، این مفسر و مبیّن همین آیه سوره مبارکه «انبیاء» میباشد؛ یا آن مَثل معروفی که ذات اقدس الهی در برخی آیات بیان کرده است که ﴿ضرب الله مثلاً﴾ که ﴿رجلا سلما لرجل﴾ بهتر است یا ﴿رجلا فیه شرکاء متشاکسون﴾ [۳]. این سه آیه هر یک مفسر دیگری هستند؛ مثال، ممثّل خود را خوب بیان میکند و این تالی فاسد ذکر شده در سوره مبارکه «انبیاء» را آیه سوره مبارکه «مؤمنون» کاملاً مبیّن میکند. توحید به آن معنا که اصلاً فرض دو خدایی ممکن نیست یعنی چنین چیزی فرضی است محال، نه فرضِ محال، این در بیانات دیگر نیامده است، این فقط در گفتار علوی (صلوات الله و سلامه علیه) آمده است که فرض شرک فرضی است محال نه فرضِ محال است؛ یعنی دو خدا فرضش محال است.
برهانی که حکمای ما از فارابی تا علامه طباطبایی اقامه کرده اند یا برهان صرف الشیء است یا تقریر همین برهان سوره مبارکه «انبیاء» است یا بیانات دیگر است برهان تمانع است برهان توارد است؛ اما هیچ کدام، چون علی (صلوات الله و سلامه علیه) برهانی اقامه نکردند! فرمود خدا ازلی است، یک؛ ازلی بالذات است، دو؛ اگر ازلی است و ازلی بالذات است هیچ حدی از حدود او محدود نخواهد بود؛ نه مسبوق به عدم است نه ملحوق به عدم است. این سخن را شما در هیچ جا در هیچ کتاب فلسفی نمیبینید که خدای سبحان ازلی بالذات است. معنای ازلی بالذات و ابدی بالذات این است که نه مسبوق به عدم است نه ملحوق به عدم است؛ نه قبلاً نبود و بعد پیدا شد که بشود مسبوق به عدم و نه ملحوق به عدم است که پایانی داشته باشد که در بخشی از ابد خدا نباشد و وجودی باشد بعد از عدم خدا، این هم مستحیل است.
اگر ﴿هو الاول و الآخر﴾ [۴]که ازلیت او عین ابدیت اوست و ابدیت او عین ازلیت اوست و ازلیت او ذاتی است نه بالغیر، پس نه مسبوق به عدم است و نه ملحوق به عدم؛ نه آغاز مشخصی دارد که قبلاً نبود و بعد پیدا شد نه انجام محدودی دارد که هستیاش سپری شده باشد. خدا نامتناهی است، اگر حقیقت نامتناهی است نامتناهی جا برای غیر نمیگذارد؛ تصور صحیح الله که حقیقتی است نامتناهی جا برای غیر نمیگذارد. فرض ثانی مستحیل است نه فرضی است که مفروض آن مستحیل است.
چون او محدود نیست _اگر محدود بود ازلی نبود_ پس نامتناهی است و وقتی نامتناهی است پس ﴿لا شریک له﴾ [۵].
کسانی که در حوزه و دانشگاه با فلسفه آشنا هستند میدانند که در هیچ کتاب فلسفی از راه نامتناهی بودن او وحدت او ثابت نشد؛ یا برهان صرف الشیء مرحوم فارابی است که فارابی به نظر مرحوم علامه طباطبایی آن قدر غنی و قوی است که میفرمود فارابی یعنی صدر المتألهین به علاوه ابن سینا و ابن سینا به علاوه صدر المتألهین! فارابی در تفکر اسلامی دومی ندارد! او از طریق برهان «صرف الشیء لا یتثنی و لا یتکرر» آمده است، اما این حقیقتی که صِرف است «لا یتثنی»، ممکن است حقیقت دیگری، صِرف باشد و آن هم لا یتثنی. حقیقت صِرف دو فرد ندارد، اما اگر حقیقتی نامتناهی بود، دیگر «غیرتش غیر در جهان نگذاشت» [۶]!
گوشهای از گوشههای نهج البلاغه تا کنون معرفی شد؛ بر همه شما علما بر همه ما طلبهها بر همه شما بزرگان بر همه ما پیروان لازم است که مؤسسات متعددی در احیای معارف نهج البلاغه که این تفسیر قرآن است تفسیر عترت است تفسیر سنت است تفسیر ولایت است تفسیر نبوت است ایجاد کنیم، خیّرین بزرگوار هم تلاش و کوشش کنند که نه یک مؤسسه بلکه مؤسسات فراوانی تأسیس شود که هر کدام عهده دار بخشی از بخشهای وسیع کتاب شریف تمام نهج البلاغه شوند به برکت خود علی بن ابی طالب (علیه افضل صلوات المصلین)!
مطلب دیگر این است که همه ما علاقه مندیم که آزاد باشیم آزادی از بهترین نعمتهاست؛ اما آزادی درباره انسان، فرع انسانشناسی است؛ انسانشناسی خداشناسی جهانشناسی، این آزادی را تبیین میکند. وجود مبارک علی بن ابی طالب فرمود اگر کسی آزادی را جستجو کند، در زمین و زیر زمین و در آسمان و بالای آسمان، حرّیت و آزادی پیدا نمیشود، بلکه اگر کسی با آن حقیقت نامتناهی پیوند ناگسستنی دارد او میتواند طعم آزادی را بچشد. فرمود آنها که خدا را عبادت میکنند و شرک نمیورزند؛ یا هدفشان این است که به بهشت بروند که این عبادت سوداگرانه است یا هدفشان آن است که از جهنم برهند که این هدف بردگان است و اگر کسی آن حقیقت نامتناهی را به اندازه خودش ادارک کرد و تلاش کرد که در آن حقیقت تلاش و کوشش کند و برای تقرب به آن حقیقت او را عبادت کند «فتلک عباده الاحرار» [۷]! این آزادمرد است که نه بهشت میطلبد گرچه به او خواهند داد و نه از جهنم میترسد گرچه او از جهنم نجات پیدا کرده است و جهنمی نخواهد بود؛ اما حرّیت در این است که انسان با آن حقیقت نامتناهی پیوند داشته باشد و برای این کار باید در جامعهای زندگی کند که آن جامعه علوی باشد.
این مردمسالاری دینی یعنی هم سالاران دینی باشند هم مردم دینی باشند؛ هم رهبران متدین باشند که نه بیراهه بروند و نه راه کسی را ببندند و هم مردم متدین باشند نه احتکاری باشند نه اختلاسی باشند نه نجومی. اگر هر دو از این نقص و عیب رهیدند میشود مردمسالاری دینی. وجود مبارک حضرت امیر در زمان حکومتش میفرمود: «الفقه ثم المتجر» [۸]؛ مبادا احتکار، مبادا اختلاس، مبادا نجومی، چه در مسئولان چه در مردم، تا بشود مردمسالاری دینی.
فرمود اختلاف را رها کنید؛ نظام هستی، اختلاف را نمیپذیرد. این غده بدخیم اختلاف، تنازع و درگیری، نتیجه اش جنگ جهانی اول بود که اثر نکرد جنگ جهانی دوم بود که اثر نکرد. این سخنان عید غدیر مخصوص ایران نیست مخصوص حوزه اسلامی نیست مخصوص شرق و غرب نیست، مخصوص جامعه بشری است! بشر باید بداند که نه جنگ جهانی اول و اولها نه جنگ جهانی دوم و دومها نه جنگهای نیابتی نه تحریمها نه سوء استفادهها نه قلدریها نه قدرت نماییها هیچ کدام جامعه را آرام نمیکند متمدن نمیکند! اینها سخنان نورانی حضرت امیر است؛ فرمود نظام هستی با اختلاف هماهنگ نیست. در جریان معرفی خود فرمود احدی مثل من مردم را به وحدت نکرده است، قبل از من و بعد از من انبیا که آمدند اولیا که آمدند همه همین حرف را زدند؛ فرمود خدای سبحان هیچ بشری را از راه اختلاف به خیر نرساند «ممن مضی و لا ممن بقی» [۹]خدای سبحان هیچ کشوری را هیچ امتی را هیچ غرب و شرقی را با اختلاف و درگیری و تحریم این و کوبیدن آن به خیر نرساند «ممن مضی و لا ممن بقی». فرمود همانطوری که گوسفند تکچَر و مخالف و مختلف، طعمه گرگ است، انسان تکرو و مستبد، طعمه شیطان است: «فان شاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب» [۱۰].
فرمود شما ابدیت در پیش دارید _این از سخنان بلند حضرت امیر است_ فرمود همین که چشم فرو بستید همین که مُردید وارد ابد خواهید شد، صحنه ابد صحنهای است که محدود نخواهد بود، اگر کسی نفسش تمام شد و عمرش به پایان رسید، به مجرد این، ورود در سرمد میکند [۱۱]. این سرمد باید با دست پر حل بشود!
امیدواریم ذات اقدس الهی جامعه بشری را هم به علوم و معارف نهج البلاغه آشنا کند هم به وحدت ملی و محلی و منطقهای و جهانی آشنا کند هم اینکه کسی بیراهه نرود و راه کسی را هم نبندد!
امیدواریم همه شما بزرگان از این عید ولایت طرفی نیک ببندید، برای همه شما خیر و صلاح و فلاح باشد، نظام ما جامعه ما رهبر ما همه و همه مشمول عنایت ویژه علی بن ابی طالب (علیه افضل صلوات المصلین) باشند و از برگزارکنندگان این گونه از محافل وزین علمی هم حقشناسی میکنیم!
امیدواریم ذات اقدس الهی امام شهدا و شهدا و همه علما و صدیقین و صلحا را مهمان علی بن ابی طالب (علیه افضل صلوات المصلین) بفرماید!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
[۱]. سوره انبیاء، آیه ۲۲.
[۲]. سوره مومنون، آیه ۹۱.
[۳]. سوره زمر، آیه ۲۹.
[۴]. سوره حدید، آیه ۳.
[۵]. سوره انعام، آیه ۱۶۳.
[۶]. دیوان عراقی، ترجیع بند ۲.
[۷]. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷.
[۸]. الکافی، ج ۵، ص ۱۵۰.
[۹]. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
[۱۰]. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
[۱۱]. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱؛ «ایّ الجدیدین ظَعَنوا فیه کان علیهم سرمدا».