پایگاه خبری جماران: فرزند شهید بهشتی با تأکید بر اینکه پدر در خارج از کشور نیز هرگز مرا وادار به داشتن حجاب نکردند، گفت: ایشان با آگاهی دادن، تشویق به خواندن کتاب های مرتبط با موضوع حجاب و امکان مقایسه بین دین مسیحیت و اسلام، آزادی بیش از حد و در واقع بی بند و باری دختران در جامعه غربی و بیان وظایف و مسئولیت های دختران و زنان در اسلام و ارائه الگوهای زن مسلمان، سبب شدند که با آگاهی کامل و علیرغم دشواریهای بسیاربرای یک دختر نوجوان، حفظ حجاب و رعایت دستورات شرعی حتی در جامعه بی بندو بار غربی را انتخاب کنم.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با ملوک السادات حسینی بهشتی را در ادامه می خوانید:
پس از آن فاجعه تلخ در سال 60، هر ساله در هفته ابتدایی تیر ماه در خصوص ویژگی های مختلف سیاسی و اجتماعی شهید بهشتی و حتی دیدگاه های فقهی ایشان و تأثیری که در تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران داشته اند بسیار سخن گفته می شود. اما می خواهیم از زبان شما زوایای دیگری از زندگی و سلوک فردی شهید بهشتی را بشنویم. شما مهمترین ویژگی های اخلاقی این شهید بزرگوار را در چه چیزهایی دیدید؟
از صفات اخلاقی شهید بهشتی، خلق و خوی محمدی و رفتار محبت آمیز ایشان نسبت به دوست، آشنا، فامیل و حتی در برخورد با مخالفین و بدخواهانشان بسیار رئوف و از خودگذشته بودند. ایشان از ظرف زمان حیات خود و لحظه لحظه های عمر گرانبهایشان بیشترین وبهترین استفاده را می نمودند و چهره ایشان آنچنان نورانی و همواره و در همه حال به یاد پروردگار متعال، حتی زمانی که به ظاهر کارهای پیش پا افتاده و ساده مانند رسیدگی به گل وگیاه خانه که مورد علاقه خاص ایشان بود، مشغول بودند چهره ایشان نمایانگر تسبیح گویی خالق متعال و کسب رضای خدا بود و این نکته که لحظه لحظه عمر خود در فعالیت های اجتماعی و علمی و حتی زندگی روزمره خود را در حال عبادت دانسته و از این رو ثانیه های فرصتی که خداوند در اختیارشان گذاشته بود را از دست نمی دادند و به غفلت و بیهودگی نمی گذراندند، رمز موفقیت ایشان در زندگی خانوادگی و اجتماعی ایشان بود.
پدر برای رسیدگی به وضعیت درسی فرزندانشان هر شب تکالیف آنها را می دیدند و راهنمایی می کردند و شخصا به مدرسه فرزندانشان می رفتند و جویای پیشرفت تحصیلی آنها و احتمالا اشکالات کار می شدند. همین توجه و دقت پدر در این امر سبب شده بود که فرزندانشان در انجام تکالیف درسی نهایت سعی خود را بکنند و برای درس خواندن و تحصیل علم اهمیت فراوان قائل باشند.
ما فرزندان سعی می کردیم کاری نکنیم که پدر ناراحت شوند، اما هنگامی که چنین وضعی پیش می آمد و خطایی مرتکب می شدیم با آن که به شدت ناراحت می شدند، اما هیچگاه شدت عمل به خرج نمی دادند بلکه سعی می کردند با گفت و گو و علت یابی و چاره سازی مشکل را حل کنند. تنبیه بدنی در خانه ما معنی نداشت، برعکس تا جایی که می توانستند مارا در راه قدم برداشتن صحیح تشویق می کردند و به مناسبت های مختلف هدایایی برایمان می خریدند. در انتخاب هدایا نیز با خود ما مشورت می کردند و هر آنچه مورد نیاز و علاقه هرکدام ما بود را تهیه می کردند.
در کودکی و نوجوانی برای ما کتاب می خریدند و پول توجیبی جداگانه ای نیز می دادند که کتابهای مورد علاقه مان را بخریم و اصولا به کتابخوانی و کسب علم و معلومات عمومی ما را تشویق می کردند و در خرید کتاب های متنوع و در عین حال مناسب راهنمایی می کردند. ولی یکی از جالب ترین ساعات زندگی ما وقتی بود که پدر، به رغم مشغله اجتماعی زیاد، به خانه می آمدند و بچه ها را دور خودشان جمع می کردند و به خصوص در روزهای جمعه که کاملا اختصاص به خانواده داشت به قصه گویی می پرداختند. در این ساعات پدر نکاتی آموزنده را در قالب داستان های زیبا برای ما بازگو می کردند که جزو لذت بخش ترین ساعات زندگی ما محسوب می شد. اصولا ایشان علاقه فراوانی به آثار ادبی و شعر داشتند و بسیاری از اشعار بزرگان را با حافظه قوی که داشتند به خاطر سپرده و گهگاهی مخصوصا در سفرها و موقع رانندگی این اشعار را برای ما با صدای پرطنین و زیبایشان می خواندند.
در واقع پدر برای تک تک اعضاء خانواده، چه مادر و چه فرزندان، چه پسر وچه دختر دوستی مهربان و دلسوز محسوب می شدند، هرگز به عنوان پدر و «ولی» خانواده که جایگاه برحق ایشان بود، بر خانواده تحکم نکردند و به جای تهدید و تجویز نکات اخلاقی چه مثبت و چه منفی از طریق دوستی با فرزندانشان، از طریق بحث و گفت و گو و با توجه به استدلال منطقی و قوی ایشان برای فرزندانشان نکات اخلاقی را بازگو می کردند و همراه فرزندانشان از رویدادهای اجتماعی نتیجه گیری می کردند. با فرزندانشان آنچنان دوست وصمیمی بودند و آنچنان به تک تک آنان هر چند در سنین خردسالی بودند اهمیت قائل می شدند و شخصیت آنان را دارای تفکر وتعقل می دانستند که حتی در تصمیم گیری های مربوط به آنان مانند انتخاب رشته تحصیلی، رفتن به سفرهای خانوادگی و... از قبل با هرکدام از فرزندانشان مشورت می کردند و از این طریق به او مشاوره می دادند تا راه صحیح را از ناصحیح وصواب را از ناصواب بازشناسند و تصمیم درست و عاقلانه ای بگیرند.
آنچنان دوست و صمیمی بودند و برای فرزندان وقت می گذاشتند که با بچه ها بازی های مختلفی می کردند. ساده ترین آنها بازی تنیس روی میز بود که وسایل مورد نیازش از جمله میز مخصوص آن را خریده و در زیرزمین خانه قرار داده بودند و در روزهای تعطیل با بچه ها مسابقه می دادند. اصولا پدر به تفریح و ورزش بسیار اهمیت می دادند تا زندگی خانوادگی به روزمرگی دچار نشود و خشک و بی روح و بی حاصل نباشد. بسیاری از نکات اخلاقی را از جمله ایجاد عدالت بین فرزندان، انصاف، صداقت، درستکاری، دوری از ریاکاری و دروغگویی را حین بازی های دسته جمعی به آنان می آموختند.
اصولا خصلت ایشان همانند یک معلم نمونه و الگو بود و حتی اگر خود دچار اشتباه و یا خطا در تصمیم گیری ها می شدند، صادقانه به آن اعتراف می کردند، زیرا انسان را جایزالخطا می دانستند، اما راه جبران خطا را بسته نمی دیدند. به فرزندانشان نیز آموخته بودند چه در زندگی خانوادگی، چه در زندگی اجتماعی، چه در بازی و تفریح اگر دچار خطا شدند و تصمیم گیری نا به جایی داشتند بلافاصله پس از آگاهی بدان آن را تصحیح کنند و فکر نکنند همه چیز از دست رفته، همه فرصت ها گذشته و دیگر جبران خطا امکان پذیر نیست، بلکه در همه حال و همه شرایط می توان خطا را جبران کرد هرچند در مقام پدر و «ولی» خانواده باشی و هرچند در مقام معلم وآموزگاز باشی آنقدر شجاعت و شهامت داشته باشی که بگویی خطا کردم و حاضر به جبران خطای گذشته و اصلاح امور باشی.
شهید بهشتی پیش از پیروزی انقلاب سفرهایی به خارج از کشور داشتند و پس از پیروزی انقلاب نیز قطعا سفرهای سیاحتی به نقاط مختلف ایران داشته اند. شما و خانواده در این سفرها همراه ایشان بوده اید؟
همان گونه که گفتم پدر به تفریح همراه خانواده، همگام با فرزندان اهمیت می داند و در واقع اعضای خانواده زندگی جدای از هم نداشتند تا همانند این دوران فرزندان خانواده از تفریحات سالم محروم بشوند تا جایی که هر کدام راه خود را انتخاب کنند و خدای ناکرده به بیراهه بروند. ایشان روزهایی را برای گردش، همراه خانواده به بیرون شهر می رفتند و به ورزش هایی چون کوهپیمایی و شنا و والیبال و پیاده روی می پرداختند. زمانی که در آلمان به سر می بردیم آخر هر هفته برای تفریح به پارک شهر می رفتیم، به موزه می رفتیم، به دیدن بناهای تاریخی می رفتیم. اصولا ایشان اهل سفر بودند، چه سفرهای زیارتی و چه سفرهای تفریحی و سیاحتی، چرا که حتی سفرهای سیاحتی را از جنبه مطالعه و آموختن از آثار تاریخی و یا روابط اجتماعی دوران ها و سرزمین ها و اقوام مختلف می دانستند.
از این رو همه جا خانواده را به همراه خود می بردند و هر یک از این سفرها برای ما درس هایی جدید و نکاتی پند آموز داشت. به همراه خانواده تفریح می کردند، چرا که سالم ترین شیوه بود حتی آن زمان که در قم به سر می بردیم و بسیاری از خانواده های روحانی چنین شیوه ای را به دور از ضوابط دینی می دانستند، ایشان خانواده را به باغ های آشنایان در اطراف قم برای تفریح می بردند. در تهران نیز با دوستانی که همانند ایشان همراه خانواده صرفا برای تفریح و استراحت در باغات اطراف شهر دورهم جمع می شدیم و در عین حال برنامه های مختلف از جمله مسابقات مذهبی و معلومات عمومی و یا ورزشی و کوهپیمایی داشتیم.
ایشان به فامیل نیز بسیار توجه داشتند و برنامه خاصی برای تجدید دیدار با فامیل مخصوصا در اعیاد بزرگ و در واقع صله رحم داشتند. با وجود این که کمتر به اصفهان می رفتیم، اما در همان ایام کوتاه به دیدن بزرگ ترهای فامیل می رفتند و از احوالات آنان با خبر می شدند و چنانچه برایشان مقدور بود از هیچ کمکی دریغ نمی گردند.
پدر همان گونه که در عبادت، رفتار اجتماعی و مسائل اخلاقی برای ما الگو بودند، در زمینه نظم امور شخصی و خانوادگی نیز در فامیل سرآمد بودند. رعایت دقیق نظم و انظباط که جزء ذاتی شخصیت ایشان بود سبب شده بود که در کارهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی بتوانند به امور مختلف رسیدگی کنند و هر کاری را به موقع و در جایگاه خودش انجام دهند. این نظم باعث پیشرفت در زندگی اجتماعی ایشان نیز شده بود و حتی در لباس پوشیدن و آراستگی ظاهری ایشان نمایانگر و زبانزد عام و خاص بود.
صراحت لهجه شهید بهشتی سبب رنجش افراد تملق گو و چاپلوس می شد
تا حقیقتی برایشان محرز نشده بود، در رفتار و گفتار دیگران تشکیک نمی کردند
ایشان از نظر اخلاقی و رفتار برای همه ما فرزندانشان الگو و نمونه بودند. وقتی پدر خانواده در رفتار و روابط با فرزندان و حتی جامعه کمترین خطا را دارد، می تواند الگو قرار گیرد. هرگز دروغ نمی گفتند و در بسیاری از موارد صراحت لهجه ایشان سبب رنجش افراد تملق گو و چاپلوس می شد. از تهمت و افترا به دیگران به شدت دوری می کردند و تا حقیقتی برایشان محرز نشده بود، در رفتار و گفتار دیگران تشکیک نمی کردند. از هوچی گری و سفسطه بازی به شدت عصبانی می شدند و سعی می کردند حقایق را بازگو کنند هرچند به ضررشان باشد. این شیوه ها را به دور از شأن مؤمن می دانستند و معتقد بودند که افراد زبون و کم مایه برای جبران کاستی ها و ناتوانیهای خودشان از چنین شیوه هایی برای تخطئه رقبای خود استفاده می کنند. ایشان که از مقام علمی و معنوی بالایی برخوردار بودند و جزو توانمندترین مدیران، هرگز نیازی به این نداشتند که در مورد دوستان، آشنایان و حتی رقبای خود ناروا گویند و شک و ظن در جامعه ایجاد کنند.
شهید بهشتی به تهمت ها و افتراهایی که به ایشان زده می شد، بی اعتنا بودند
می گفت باید تاجایی که مهلت داریم به اسلام و مسلمین خدمت کنیم
شهید بهشتی علی رغم سجایای اخلاقی و خدماتی که به انقلاب و مردم داشته اند در دوران حیات خود با تهمت هایی از جانب برخی افراد مواجه بودند. شاید برای مخاطب ما جالب باشد که پاسخ شهید بهشتی به این تهمت ها چه بود؟
خود ایشان نیز به تهمت ها و افتراهایی که به ایشان زده می شد، بی اعتنا بودند. از این رو وقتی به ایشان معترض می شدیم که چرا جواب تهمت ها و افتراهای دشمنان و بدخواهانتان را نمی دهید، در پاسخ می گفتند: «دخترم اینها همه ریشه در حسادت افراد و شخصیت های کم ظرفیت دارد. حیف عمر کوتاه ما که به خاطر صرف پاسخگویی به این اراجیف تلف شود. بگذار هر قدر می خواهند حرف بزنند و شایعه درست کنند. ما وقت زیادی نداریم و بایستی به کارهای مهم تر و ضروری تر برای این مملکت و مردم خوب این سرزمین بپردازیم و تاجایی که مهلت داریم به اسلام و مسلمین خدمت کنیم».
شهید بهشتی به همسر خود تنها به عنوان فردی که به امور خانه رسیدگی کند و آشپزی و خانه داری کند نمی نگریست
برای وی به عنوان یک زن مسلمان شخصیت مستقلی قائل بود
نظر شهید بهشتی در خصوص جایگاه زن در خانواده و جامعه چه بود؟
در خانه ما مادر جایگاه خاصی داشت و این همه به واسطه احترام وافری بود که پدر برای همسرشان قائل بودند. در کارهای خانه به ایشان کمک می کردند و فرزندان را نیز تشویق به همکاری و تعاون می کردند. با مشورت فرزندان برای هر کدام بخشی از کارهای خانه را تعیین کرده بودند که در شبانه روز به کمک مادر بشتابند. هنگام ورود به خانه اول به سراغ مادر می آمدند و از ایشان احوالپرسی می کردند و خسته نباشید می گفتند و دلجویی می کردند.
در جریان فعالیت های اجتماعی نیز همواره مادر را به همراه خود می بردند. چه جلسات گوناگون که در داخل کشور داشتند و چه در خارج از کشور، بخصوص آن که در اروپا می خواستند زن مسلمان با حجاب کامل به جامعه اروپایی معرفی شود و احترام به همسر در محافل دانشجویی مسلمانان نشان داده شود. در بازگشت به ایران، جلسات گوناگون سخنرانی برای دانشجویان، فرهنگیان، مهندسین، پزشکان، بازاریان و روحانیون به صورت جلسات هفتگی تشکیل می شد که ضمن تفسیر قرآن به بحث و بررسی مسایل سیاسی و اجتماعی روز مانند مسئله حجاب زن، انتخاب حجابی کامل برای محل کار و نیز مشاغل مختلف و نیز مسائلی چون تنظیم خانواده و دیگر مسائل مبتلا به روز می پرداختند.
در این جلسات نیز سعی می کردند همسر و فرزندان خود را به همراه ببرند و در بسیاری از این جلسات ما نیز به همراه مادر شرکت می کردیم که همین باعث شده بود که ما همه اعضای خانواده در جریان بسیاری از فعالیت های اجتماعی ایشان قرار بگیریم و از این بحث ها استفاده کنیم. پس از پیروزی انقلاب نیز در جلسات هفتگی «شناخت مواضع حزب جمهوری اسلامی» خانواده را همراه خود می بردند و از دیگر خانواده ها نیز دعوت می کردند که در این جلسات مشارکت فعال داشته باشند. پس می بینیم که به همسر خود تنها به عنوان فردی که به امور خانه رسیدگی کند و آشپزی و خانه داری کند نمی نگریستند، بلکه برای وی به عنوان یک زن مسلمان شخصیت مستقلی قائل بودند.
شهید بهشتی هیچ گاه تحکم به داشتن حجاب و رعایت موازین شرعی نکرد
معتقد بود اجبار در دین باعث دوری جوانان از مکتب پویای اسلام می گردد
همان گونه که گفته شد ایشان معتقد بودند که تک تک اعضای خانواده دارای فکر و شعور و قدرت تشخیص هستند و حق انتخاب در شیوه زندگی فردی و اجتماعی دارند. برخورد ایشان با من به عنوان دختر خانواده با محبت و عطوفت و در عین حال همراه با آگاهی دادن در حد کمال بود. به عنوان مثال، هیچ گاه تحکم به داشتن حجاب و رعایت موازین شرعی نکردند، زیرا معتقد بودند اجبار در دین باعث دوری جوانان از مکتب پویای اسلام می گردد. همواره معتقد بودند که بایستی با مطالعه، بررسی و تفکر در مسائل گوناگون انتخاب صحیح را به عهده خود جوان گذاشت و اگر این امر همراه با استدلال منطقی نباشد پیروی جوان خانواده از این شئونات سرسری و کوتاه مدت خواهد بود. در خارج از کشور نیز هرگز مرا وادار به داشتن حجاب نکردند، بلکه همچون معلمی دلسوز و مهربان و با توجه به مشکلاتی که یک نوجوان در محیط بی بند وبار غربی دارد ساعت ها وقت گذاشتند و با صبر وحوصله به سوالات من گوش دادند و به بحث پرداختند.
نکته حائز اهمیت این که با وجود آن که خودشان کارشناس مسلم مسائل دینی بودند، و در این راه مطالعات فراوان داشتند، اگر مسأله ای را نمی دانستند آنقدر شجاعت وشهامت داشتند که به سادگی بگویند: «نمی دانم. اما می روم مطالعه می کنم و نتیجه بررسی هایم را برایت می آورم». این شهامت و این صداقت در گفتار و کردار، روش تربیتی ایشان را موجه و پذیرش استدلال های ایشان را قانع کننده کرده بود. پدری که نه مطالعات چندانی دارد و نه حتی شجاعت و شهامت آن را که بگوید در همه زمینه های علمی صددرصد نمی توانم نظر بدهم، چنین پدری نمی تواند در میان اعضاء خانواده موجه، الگو و نمونه باشد.
ایشان با آگاهی دادن، تشویق به خواندن کتاب های مرتبط با موضوع حجاب و امکان مقایسه بین دین مسیحیت و اسلام، آزادی بیش از حد و در واقع بی بند و باری دختران در جامعه غربی و بیان وظایف و مسئولیت های دختران و زنان در اسلام و ارائه الگوهای زن مسلمان، سبب شدند که با آگاهی کامل و علیرغم دشواریهای بسیاربرای یک دختر نوجوان، حفظ حجاب و رعایت دستورات شرعی حتی در جامعه بی بندو بار غربی را انتخاب کنم.
در رویدادهای سیاسی و اجتماعی نیز ایشان مقید بودند که با آگاهی کامل تصمیم بگیریم. از اینرو توصیه می کردند که کتابهای گوناگون را مطالعه کنیم و در جریان عقاید و تفکرات گوناگون قرار بگیریم، تک بعدی بار نیاییم تا بتوانیم درست را از نادرست تشخیص داده و راه را از بیراهه بازشناسیم و در آینده نیز به عنوانی فردی مستقل به دور از پیروی های کورکورانه سعی در انتخاب راه درست نموده و گرفتار دسته و گروه و جناح بندی ها نشویم.
مرکز اسلامی هامبورگ به همت آیت الله بهشتی در سال 1344 تأسیس شد به تدریج به صورت کانونی برای فعالیت های اسلامی دانشجویان ایرانی معتقد و مسلمانی که پناهگاهی در آمد، در خارج از کشور نداشتند و همچنین خارجیانی که تمایل داشتند با اندیشه های اسلامی آشنایی پیدا کنند. فعالیت های عمده فرهنگی و علمی شهید بهشتی در این دوران شامل چه مواردی بود؟
فعالیت های ایشان در هامبورگ وجوه گوناگونی داشت که البته همه آنها بر محور قرآن بود. جلسات تفسیر قران که برای خانواده های ایرانی مقیم هامبورگ داشتند و نکات گوناگون تربیتی ، اخلاقی و اجتماعی به ویژه در محیط غربی بیان می کردند و به سؤالات حضار جواب می دادند. جلسات با خانواده ها و مسلمانان آلمانی و غیر ایرانی که به زبان آلمانی برگزار می شد و تسلط ایشان به این زبان بسیار تاثیرگذار بود. جلساتی که با نوجوانان ایران و غیر ایرانی که اکثرا در آلمان به دنیا آمده و فقط به این زبان تکلم می کردند اما مقید به دستورات دین اسلام بودند. ایشان بحث و گفت و گوبا آنان را خود هدایت می کردند و سعه صدر ایشان در مقابل سوالات تند این نوجوانان بسیار جاذبه داشت و علاوه بر آن تسلط ایشان به احکام اسلامی و استدلال منطقی و قوی ایشان برای ما نوجوانان بسیار هدایتگر بود.
جلساتی که با دانشجویان مشغول به تحصیل در آلمان داشتند و شامل انجمن های اسلامی دانشجویان که خود بنیانگذار آنها بودند و رسیدگی به این تشکیلات اسلامی که سبب شده بود که دانشجویان ما در اروپا جایگاه خود را پیدا کنند. جلساتی که با دانشمندان و عالمان دینی اروپا داشتند و به واسطه مطالعات وسیع و عمیقی که از جامعه اروپایی و ادیان و مکاتب گوناگون داشتند بسیار تاثیزگذار بود و همیشه با استدلال قوی پیروز میدان بودند.
شهید بهشتی و امام موسی صدر از لحاظ فکری بسیار به هم نزدیک بودند
در این سال ها دیداری هم با امام موسی صدر داشته اند. خاطره ای از این دیدار دارید؟
سال هایی که در اروپا فعالیت داشتند سفرهایی داشتند از جمله سفر ایشان به لبنان و دیدار با امام موسی صدر که از حوزه علمیه قم با هم آشنا و از لحاظ فکری بسیار به هم نزدیک بودند و دیدگاه های مشترکی داشتند. این دو برای اعزام به خارج کشور و تبلیغ انتخاب شدند و یکی برای ایجاد وحدت در جامعه مسلمانان اروپا و دیگری برای ایجاد وحدت در لبنان که دارای مذاهب و ادیان گوناگون بود انتخاب شده بودند و در دوران تصدی این امر به معنای واقعی محور وحدت مسلمانان بودند و در جوامع مسیحی نیز تاثیرگذار بودند. در سفر به لبنان نیز خانواده پدر را همراهی می کرد. لبنان که مجموعه ای از اقوام و ادیان گوناگون بود و امام موسی صدر درآنجا با سعه صدری که داشت عامل وحدت بود و مانع بروز اختلافات قومی و مذهبی می شد. برای من همفکری و هم سلیقه بودن این دو برادر که ساعت ها در کنار هم راه می رفتند و گفت و گو می کردند بسیار جالب بود و جاذبه ای که امام موسی در بین مردم فقیر و غنی داشت که ناشی از خلق محمدی ایشان بود. و جایگاه ویژه ای که بین علماء لبنان داشتند.
شهید بهشتی سخت به فعالیت های جمعی و استفاده از خرد جمعی اعتقاد داشت
ظاهرا سفری به عراق هم داشته اند. در این سفر چه مباحثی بین امام و شهید بهشتی مورد گفت و گو قرار گرفت؟
امام خمینی(س) استاد ایشان در قم بودند. برای دیدار امام و خانواده ایشان به نجف رفتیم. ایشان به طبقه بالا به اتاق امام رفتند و ساعت ها به گفت و گو پرداختند. در این سفر مادربزرگ و عمه ها نیز آمده بودند تا هم زیارت کربلا و هم تجدید دیدار پدر و خانواده باشد. عمده بحث پدر با امام پیرامون بحث تشکیل حکومت اسلامی و هم موضوع ولایت فقیه بود و عملا زمینه ساز فعالیت های ایشان پس از بازگشت به ایران شد که علمای طراز اول را دور هم جمع کرده و تشکیل گروه تحقیق حکومت اسلامی را دادند.
چون پس از بازگشت به ایران توسط ساواک دستگیر و ممنوع المنبر شدند سخت مشغول مطالعه و مباحثه با این گروه تحقیق شدند. نتایج این تحقیقات سبب شد که پس از پیروزی انقلاب بلافاصله به تشکیل ارکان گوناگون حکومتی بپردازند و در مدت کوتاه تا زمان به شهادت رسیدن ایشان ارکان اصلی انقلاب به راهنمایی و هدایت امام عزیز و تلاش شبانه روزی علماء و اساتید و دوستداران انقلاب پایه ریزی شود. در همین مدت کوتاه حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کردند زیرا سخت به فعالیت های جمعی و استفاده از خرد جمعی اعتقاد داشتند. مهمتر از همه قانون اساسی را به کمک حقوقدانان و علمای طراز اول کشور به تصویب مجلس خبرگان منتخب مردم رساندند. سپس زمینه انتخابات مجلس شورای اسلامی را فراهم کردند و زمینه فعالیت دولت منتخب مردم را فراهم کردند.
همین سبب شد که ایشان خار چشم دشمن باشد و هرگونه تهمت و ناروایی با شایعه پراکنی ها مختلف در جامعه پراکنده کردند. اما ایشان استوار و محکم بدون تلف کردن وقت و عمر گرانبها از کنار این شایعات گذشت و به تغییرات اساسی و پایه ریزی ارکان انقلاب پرداخت. یکی از آنها پایه گذاری جهاد سازندگی بود که برای آبادانی روستاها و مناطق محروم سرمایه گذاری کردند و اقشار جوان و علاقه مند را بسیج کرده و به ترمیم ویرانی ها پرداختند. نفوذ کلام و برخورد پدرانه و حکیمانه ایشان با قشر جوان سبب مجذوب شدن نسل جوان و حرکت عظیم این نسل در حمایت از آرمان های انقلاب شد.
نظرات و تفکر و اندیشه های شهید بهشتی هنوز هم ناب و قابل اجراست
نسل جدید ما بار دیگر باید ایشان بشناسد و اندیشه های ایشان را به کار بندد
صدا و سیما با پخش صدای گرم و دلنشین شهید بهشتی و ارائه بحث های ضبط شده در آرشیو صدا و سیما، جوانان این مرز و بوم را از نظرات ایشان بهره مند گرداند
رویکرد شهید بهشتی در قبال منافقین را چگونه ارزیابی می کنید؟
شخصیت پر جاذبه ایشان میان جوانان طلبه و دانشجو عقده ها و کینه ها و حسادت ها را برانگیخت و دشمن که از مغز متفکر و برنامه ریز نظام از ایشان یاد می کرد (به نقل از مجله اشپیگل آلمان) برای نابودی ایشان و یاران صدیق و فداکار امام نقشه ترورهای شخصیتی و شخص ایشان را کشید؛ و سازمان منافقین که پس از انحراف فکری و عقیدتی سازمان دیگر از حمایت ایشان برخوردار نبود به دست عامل خود نقشه ترور دسته جمعی ایشان و یارانشان را کشید. نقشه بمب گذاری سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی را طراحی و به اجرا درآورد که در آن ایشان و 72 یار با وفا و صدیق ایشان به درجه رفیع شهادت رسیدند.
شهید بهشتی در میان نسل جوان ما به عنوان بنیانگذار قوه قضاییه در نظام جمهوری اسلامی شناخته شده است در حالی که ایشان بیش از آن که سیاستمدار باشند متفکر دینی و اجتماعی دوران خود بودند و نظرات و تفکر و اندیشه های ایشان هنوز هم ناب و قابل اجرا در این کشور است. نسل جدید ما بار دیگر باید ایشان بشناسد و اندیشه های ایشان را مورد تحلیل قرار دهد و به کار بندد و این میسر نمی شود مگر با خواندن آثار ایشان که به همت بنیاد نشر آثار شهید بهشتی به صورت کتاب و سی دی در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. هنوز هم بدخواهان ایشان درصددند که از انتشار این افکار جلوگیری کنند. امیدواریم که در این سال ها که گشایشی ایجاد شده است به همت مسئولین رسانه ها و به ویژه صدا و سیما با پخش صدای گرم و دلنشین ایشان و ارائه بحث های ضبط شده در آرشیو صدا و سیما، جوانان این مرز و بوم را از نظرات ایشان بهره مند گرداند و نگذارند در روزگار ما به دست منافق صفتان ظلمی مضاعف در حق ایشان روا داشته شود.