علی محمد حاضری، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، گفت: در شرایط دهه 40 و اوایل دهه 50 که اسلام گرایی سیاسی با جذب همه عناصر برجسته ایدئولوژی های دیگر و هضم کردن مطالبات پنج گانه تاریخی ملت ایران مطرح بود، اتفاقاتی افتاد که عملا سال 56 و 57 این حرکت میداندار انقلاب شد. چند تحول عمده دهه 50 کمک کرد که این ایدئولوژی اسلام گرایی مدرن از نیمه دوم دهه 50 بتواند پرچمدار نهضتی شود که به انقلاب 57 ختم شد.
یکی دیگر از سلسله نشست های تخصصی «موانع و چالش های استقرار جمهوریت در ایران معاصر، قبل و بعد از انقلاب اسلامی» در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، علی محمد حاضری در این نشست گفت: ما اگر بخواهیم مطالبات یکصد ساله اخیر جامعه ایران را احصا کنیم، اولین آن بحث قانونگرایی و نفی استبداد و بحث دوم هم باور به حق تعیین سرنوشت انسان و آزادی او است. مسأله سوم نفی سلطه اجنبی و استقلال در اداره کشور بود. محور چهارم پیشرفت خواهی و دستیابی به دستاوردهای علمی جدید بود. بالأخره بعد پنجم مطالبات بحث عدالت خواهی و نفی نابرابری های عمیق بود.
عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، افزود: همه این مطالبات به نوعی در نسبت با جمهوری خواهی به معنای وسیع کلمه ارتباط دارد. اما ورژن خواصی از جمهوری خواهی که سال 57 تحت عنوان جمهوری اسلامی امکان تحقق مرحله ای پیدا کرد، درست تحلیل نمی شود مگر اینکه بتوانیم بفهمیم رقبای این اسلام سیاسی در این فاصله چه جریان هایی بودند و چرا آنها در سال 57 عقب افتادند.
وی ادامه داد: برای تحقق همین مطالبات سه ایدئولوژی به تریب تاریخی در ایران مطرح و مدعی پاسخگویی به این مطالبات بودند. اولین آنها که از خود مشروطیت آغاز شد و بخشی از حرکت مشروطیت تحت تأثیر آن قرار گرفت، «تجددخواهی لیبرال» بود. یعنی همان چیزی که در دنیای غرب اتفاق افتاده و منجر به پیدایش نظام سرمایه داری و مدرنیته شده و بسیار ایدئولوژی پر جاذبه ای بود. واقعا با معیارهای امروز نمی توانیم جذابیت این ایدئولوژی در آن سال ها را ارزیابی کنیم.
حاضری اظهار داشت: رقیب این ایدئولوژی در خود دنیای غرب که سوسیالیسم و ایده های سوسیالیستی بود هم به ایران راه پیدا کرد. در واقع نوع فلسفه ای که نقطه اتکایش بر ضعف عمده تجددخواهی لیبرال در استثمار اقتصادی طبقات پایین و نادیده انگاری عدالت خواهی بود، این تفکر محور ایده هایش را بر عدالت خواهی و نفی حاکمیت طبقات بالا مطرح کرد و از همان اوایل بعد از مشروطیت در ایران و فراکسیون های مجلس مشروطه نیروهای آن را شاهد بودیم و جنبش هایی مثل جنبش جنگل هم به نوعی بر اساس نگرش سوسیالیستی بود.
وی افزود: همزمان با روی کار آمدن و به خصوص بعد از سقوط رضاخان ما شاهد استقلال طلبی های ناسیونالیستی در ایران بودیم که به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم موج فراگیری را در کل دنیا ایجاد کرد و بسیاری از جنبش های استقلال طلبانه رهایی بخشی که در دنیا اتفاق افتاد در قالب ناسیونالیسم استقلال طلبانه ضد استعماری ظاهر شد و شاید بتوان گفت بخش مهمی از چیزی که ما به عنوان کشورهای مستقل در دنیا می شناسیم محصول این دوره از ایده های ناسیونالیستی است.
عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی یادآور شد: از ملی شدن صنعت نفت، نوع کمال یافته این ناسیونالیسم که کاملا وجهه ضد استعماری داشت را در حرکت دکتر مصدق و بسیاری از نیروهایی که او را حمایت می کردند شاهد بودیم. اما اسلام خواهی سیاسی چندان جایگاهی در میان این سه ایدئولوژی نداشت و فقط وقتی توانست پررنگ تر مطرح شود که این سه رقیب هم در واقعیت بین المللی و هم تجربه ایران دچار ناکامی های جدی شدند.
وی تأکید کرد: در این شرایط قرائتی از اسلام ارائه شد که مطالبات پنج گانه ملت ایران را با خودش همراه نشان بدهد. نقطه آغاز این حرکت نفی ناسازگاری و تعارض علم و دین بود. چون مدرنیته از طریق نفی دین بر سر کار آمد و قاعدتا کسانی که منزلت مدرنیته را دریافت می کردند، از دین فاصله می گرفتند. اما به تدریج شاهد بودیم که این فاصله و شکاف حل شد و با اسلام گرایانی مواجه شدیم که موضع آشتی گرایانه با دنیای مدرن داشتند. بازرگان و سحابی اولین نسلی بودند که به عنوان آدم های موفق در تحصیلات مدرن عدم تعارض اسلام با ادبیات مدرن را مطرح کردند.
حاضری افزود: این اسلام گرایی سیاسی مدرن، یک طرف آن اسلام لیبرال بود که بازرگان و سحابی مطرح می کردند و همین طور جریانی که سوسیالیست را پاسخ می داد که شریعتی و محمد نخشب میداندار آن بودند. امام همه این مطالبات را به هم گره زد به طوری که در جریان مقابله با کاپیتولاسیون رساترین فریاد ضد استعمار را از زبان یک روحانی شنیدیم. واقعا برای خود من هم عجیب بود موقع تصویب کاپیتولاسیون هیچ یک از گروه های سیاسی خبردار نشده بودند و یا اهمیت موضوع برای آنها کشف نشده بود.
وی گفت: درست در این شرایط دهه 40 و اوایل دهه 50 که اسلام گرایی سیاسی با جذب همه عناصر برجسته ایدئولوژی های دیگر و هضم کردن مطالبات پنج گانه تاریخی ملت ایران مطرح بود، اتفاقاتی افتاد که عملا سال 56 و 57 این حرکت میداندار انقلاب شد. چند تحول عمده دهه 50 کمک کرد که این ایدئولوژی اسلام گرایی مدرن از نیمه دوم دهه 50 بتواند پرچمدار نهضتی شود که به انقلاب 57 ختم شد. پس از شکست آمریکا در جنگ ویتنام موازنه قدرت شرق و غرب به زیان آمریکا به هم ریخت که رد پای این تغییر موازنه بر انقلاب را نمی توانیم انکار کنیم. چنین آمریکایی دیگر نمی توانست نمادهای سرکوب و خفقان را حمایت کند و با شاه مشکل پیدا کرد.
عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی اظهار داشت: در این فضا و میدان حزب توده به دلیل ارتباط با شاه نمی توانستند به میدان بیایند و ادعای انقلاب داشته باشند و تنها نیرویی که توانست به میدان بیاید اسلام گرایان بودند. یعنی پایگاه های اسلام گرایان آنقدر تکثر و تعدد داشت که مقابله با آن خیلی سنگین تر از مقابله با حزب توده بود. بالأخره اسلام گرایان سیاسی با هضم کردن مطالبات مدرن جامعه ایران به صحنه آمدند. هیچ یک از مطالبات آن گروه های سیاسی عمده را اسلام گرایی نفی نمی کرد و می گفت من بهتر از آن را دارم. به همین دلیل مردم به آن پیوستند و بقیه گروه های سیاسی هم چاره ای ندیدند جز اینکه ادعا کنند با این مکتب همسو هستند.
وی ادامه داد: اینجا بود که تقریبا برای اولین بار اسلام گرایی با پرچم جمهوری خواهی به میدان آمد و موفق شد جمهوری خواهی را به ایده غالب تبدیل کند. تا قبل از 57 سه چهار مرحله در ایران مطرح شده بود و شکست خورده بود. مشروطه هم یک موج حرکت جمهوری خواهی بود که به استبداد رضا خان ختم شد. دومین موج جمهوری خواهی را خود رضا خان مطرح کرد. برای اینکه در سیستم مشروطه سلطنتی سقف قدرت رضا خان نخست وزیری بود. یعنی رضا خان با طرح جمهوریت ولی در واقع عبور از جمهویت به سلطنت رسید.
حاضری با اشاره به شکست جمهوری خواهان در کودتای 28 مرداد، گفت: در هیچ کدام از مقاطع قبل جمهوری خواهی نتوانست تبدیل به یک مطالبه ملی شود و فقط سال 57 این اتفاق افتاد. چون این جمهوری خواهی ذیل پرچم اسلام گرایی سیاسی مطرح شد و از طریق ایده آشتی اسلام و جمهوری رقم خورد. اما این جمهوری اسلامی که توانست پرونده سلطنت را مدفون کند، در واقع نتوانست با محتوای جمهوریت استمرار پیدا کند چون تمام جریان های جمهوری خواه در ایران متهم به مذهب ستیزی می شوند. اما به نظر من سرسخت ترین مخالف جمهوری خواهی در ایران «دینداری غیر مدرن» است.
وی تأکید کرد: برای این نوع دینداران اساسا جمهوریت سالبه به انتفای موضوع است. به دلیل اینکه در جمهوری مردم در تعیین حاکمان مداخله می کنند و از نظر باورهای مذهبی این گروه، این اول بی دینی است چون امامت مردم امری نیست که به مردم سپرده شود. دومین مسأله آنها این است که جمهوریت قواعد اداره عمومی را بر اساس روال های دموکراتیک و انتخاباتی تعیین می کند. این گروه معتقد است دین همه چیز را تعیین تکلیف کرده و فقط کار ما این است که آن را از نصوص دینی در بیاوریم و این هم کار عوام نیست. یعنی جمهوریت با بنیان های اعتقادی آنها در تعارض است.
عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی اظهار داشت: من واقعا به یک معنا آیت الله مصباح را تحسین می کنم که این حرف هایش را صریح می گفت. اما واقعیت این است که بخش مهمی از دیگران در بنیاد همین تفکر را دارند ولی نمی گویند. دلیل اینکه این جریان پررنگ شد این است که بعد از انقلاب و درست در شرایطی که پرچم جمهوری خواهی به محوریت اسلام گرایی سیاسی بالا رفت خطر تجربه مشروطیت آغاز شد که غیر اسلام گرایان از تنور داغ انقلاب نان خودشان را بپزند و دوباره اسلام گرایی را حذف کنند.
وی افزود: درست در آنجا بود که امام و به یک معنا نیروهای اسلام گرا تمام تلاششان را کردند که آن تجربه تکرار نشود. راهش این بود که مجموعه نیروهای اسلام گرا در مقابل غیر اسلام گرایان یک ائتلاف کلی تشکیل بدهند و قانون اساسی ما از ائتلاف نانوشته مدافعان حکومت اسلامی و مدافعان جمهوری اسلامی به وجود آمد و متن قانون اساسی به یک معنا حاصل این مصالحه است. یعنی باید مطالبی بیاید که هم جمهوری خواهان و هم غیر جمهوری خواهان رضایت بدهند. اما در این 40 سال به تدریج این آشتی و مصالحه به زیاد جمهوری خواهان ختم شد.