امام خمینی وقتی می فهمید راهبردی را که انتخاب کرده به نتیجه نمی رسد آن را تغییر می داد. برای مثال ایشان راهبرد خود در باره چگونگی پایان دادن به جنگ عراق با ایران را تغییر داد و با پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در 27 تیر ماه سال 1367 آتش بس را پذیرفت و جنگ را تمام کرد و فرمود: پذیرش قطعنامه تاکتیکی نیست بلکه استراتژی است. او می گفت حرف مرد یک کلام نیست و اگر کسی فهمید که در نظرات و تصمیمات خود اشتباه کرده باید از حرف خود برگردد. او به حاکمیت قانون معتقد بود و پس از خاتمه جنگ تأکید بر بازگشت به قانون اساسی داشت. شاید به همین دلایل بود که خیلی ها شیفته منش و رفتار امام خمینی بودند و با تمام وجود او را دوست داشتند. البته او مخالفین و دشمنان زیادی هم داشت، زیرا حرکت وی را با برنامه های خود در تضاد می دیدند.
به گزارش جماران؛ سردار حسین علایی فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه و استاد دانشگاه و تحلیل گر در یادداشتی با عنوان «شناخت درست امام خمینی» در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
با گذشت سی و سه سال از ضایعه درگذشت امام خمینی، بسیاری از کسانی که دوره حیات ایشان را ندیده اند دوست دارند تا بدانند ایشان چه کسی بود و در دوران عمرش چه کرد؟ چگونه او توانست اعتماد اکثریت مردم ایران را به خود جلب کند به طوری که بسیاری از انسانها حاضر بودند برای اهداف و آرمانهای او فداکاری کنند. چرا و چگونه توانست نظام شاهنشاهی در ایران را کنار بزند و برای اولین بار در ایران، نظام جمهوری را با محتوای اسلامی برپا کند. آیا او برای قیام و حرکت ضد دیکتاتوری خود دارای تئوری و نظریه بود؟ آیا برای رسیدن به آرمانها و اهدافش دارای راهبرد و استراتژی بود؟ از چه شیوه ها و تاکتیک هایی برای نیل به اهدافش استفاده می کرد؟ و چه روش ها و تاکتیک هایی را جائز نمی دانست؟ آیا برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیله ای استفاده می کرد و به تعبیری آیا در رفتار او، هدف وسیله را توجیه می کرد؟ آیا وضعیت فعلی کشور همان چیزی است که امام خمینی به دنبال آن بود؟ مردم در برپایی نظام جمهوری اسلامی چه زیبایی ها و خوبی هایی را می دیدند که حکومت شاهنشاهی فاقد آنها بود؟ چه چیزی باعث شد تا اکثریت مردم ایران در یک همه پرسی آزاد به نظام جدید با اسم جمهوری اسلامی رأی بدهند؟ نگاه او به مقولاتی مانند "حکمرانی" ، "اقتصاد" ، "توسعه" و "پیشرفت" کشور چگونه بوده است؟
بنابراین برای پاسخ به این نوع سوالات، شناخت درست این شخصیت بی نظیر و تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران برای بسیاری از ایرانیان و علاقمندان به تحولات 70 ساله اخیر کشور لازم و حتی خیلی پرجاذبه و درس آموز است.
امام خمینی دارای فکر پویا و ذهن ورزیده ای بود و از دوران جوانی به فکر برپایی حاکمیت اسلامی به جای نظام شاهنشاهی موروثی بود. او دارای اندیشه نظری یا تئوریک برای چگونگی مبارزه با استبداد بود. نظریه او برپایی جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه بود تا در کشور دیکتاتوری پدید نیاید. زیرا معتقد بود که: "اسلام یک نفر فقیه را اگر بخواهد دیکتاتوری بکند از ولایت ساقطش می کند". البته ایشان تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت را وابسته به آرای اکثریت مسلمین می دانست. او می گفت: "هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است".
از سوی دیگر امام خمینی برای مقابله با نظام شاهنشاهی راهبرد و استراتژی داشت و از تاکتیک ها و شیوه های مناسب و اسلامی استفاده می کرد. راهبرد امام به میدان آوردن مردم علیه نظام استبدادی با تکیه بر فرهنگ مردم و برگرفته از تفکر اسلامی بود. او ظرفیت، توان و قدرت مردم را بسیار بالاتر از استعداد نهادهای امنیتی نظام سلطنتی مثل ساواک و دستگاه های انتظامی و نظامی می دانست.
تاکتیک او این بود که همه فعالیت ها و کارهایش را علنی انجام می داد و با مبارزه مخفی مخالف بود. ایشان معتقد بود که هیچکس نباید به دستگاه ظلم کمک کند و مشروع بودن و قانونی بودن نظام سلطنتی را تأیید کند. برای مخالفت با ظلم حکومت شاهنشاهی تقیه را حرام می دانست. او مهم ترین مولفه جهت عمل کردن به دین خدا را نپذیرفتن حکومت طاغوت و مقابله مسالمت آمیز با دستگاه ظلم در حد وسع هر فرد می دانست و سکوت در برابر حکومت جبار را جائز نمی دانست.
او جنبشی آرام و مسالمت آمیز و بدون خشونت را برای مقابله با نظام پادشاهی به راه انداخت که فقط تکیه بر توانایی های آحاد مختلف مردم داشت. بسیاری از روحانیون هم که در سراسر کشور پراکنده بودند، پیام رسان دیدگاه های وی بودند.
شناخت درست از امام خمینی باعث کشف راز محبوبیت وسیع و نفوذ ایشان در بین آحاد مردم می شود. مردم تمام صفات خوب را که اختصاص به پیامبران و امامان و انسان های الهی دارد را در وجود ایشان می دیدند. امام خمینی شناخت دقیقی هم از نظام شاهنشاهی و هم از مردم ایران داشت. او توانایی ردیابی مسائل کشور را داشت و می توانست به ضعف ها و چالش های حکومت شاهنشاهی واکنش سریع نشان دهد. وی آمادگی چابکانه برای بهره گیری از فرصت های تازه را داشت و به خوبی از فرصت هایی که رژیم شاه به صورت ناخودآگاه برای مخالفین استبداد و استعمار ایجاد می کرد مثل تصویب حق مصونیت مستشاران آمریکایی و جشن هنر شیراز برای هدف خودش که بر پایی جمهوری اسلامی بود استفاده می کرد.
ابزار وی سخنرانی و صدور بیانیه به منظور روشنگری و آوردن مردم به صحنه بود. سخنان و بیانیه های ایشان بسیار تأثیرگذار بود و سایر علما و مراجع تقلید را نیز وادار به موضع گیری علیه نظام سلطانی می کرد.
امام خمینی علت وجود استبداد و دیکتاتوری و عقب ماندگی در کشور را درون جامعه ایرانی می دانست و راه کنار زدن حکومت پادشاهی و نظام سلطانی را نیز از درون جامعه و مردم کشور جستجو و دنبال می کرد. او برداشت از مفاهیم دینی را در ذهن بسیاری از مردم ایران تغییر داد و سخن خدا را تکرار کرد که: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى و َفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا با تکیه بر قرآن مردم را قیام برای مقابله با ظلم و طرفداری از مظلوم فرا می خواند.
سرانجام امام خمینی توانست برای مبارزه با حکومت استبدادی پادشاهی همه افراد و گروه ها و آحاد مختلف مردم را آن چنان با هم متحد کند که شاه امکان کشتار بیشتر معترضین را در خیابانها نیافت و چاره ای به خروج از کشور ندید.
پس از تشکیل جمهوری اسلامی با برگزاری همه پرسی، ایشان می گفت: مجلس در رأس امور است و آن را عصاره فضائل ملت می دانست که بیانگر حاکمیت قدرت اجتماعی بود. امام خمینی پس از انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی، خطاب به آنان که اکثراً از علما و روحانیون بزرگ کشور بودند، در روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ در منزل خود در قم فرمودند:
"دمکراسی این است که آراء اکثریت و آن هم این طور اکثریت، معتبر است. اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید، ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست".
در دوره ایشان از نظارت استصوابی خبری نبود. به همین دلیل بود که در مجلس افرادی که ولایت فقیه و نیز امام خمینی را قبول نداشتند هم به نمایندگی از مردم حضور داشتند.
امام خمینی پس از تشکیل جمهوری اسلامی و به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی، به دنبال آسان کردن زندگی برای مردم بود. بیان فتاوایی در باره حلال بودن بسیاری از امور بود مثل موسیقی، بازی شطرنج، نگاه کردن به فیلم های دارای خانم های بی حجاب، ماهی اوزون برون و غیره همگی راه را برای زندگی در دنیای جدید باز می کرد.
وقتی ایشان در رأس حکومت قرار گرفت و با واقعیت های مسائل اجرایی عملاً درگیر شد، برخی از نظرات و فتاوی خود را عوض کرد . ایشان در عین تکیه بر فقه جواهری می گفت اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نیست و فقها بایستی در فتاوای خود مسئله زمان و مکان را در نظر بگیرند و نظراتی متناسب با زندگی امروز ارائه کنند.
ایشان دست دولت را برای حل مشکلات مردم باز می گذاشت. مثلاً می گفت اگر مسجدی در مکانی قرار گرفته که مزاحم مردم است و در مسیر راه تردد قرار گرفته است می توان آن را تخریب کرد.
امام خمینی در اواخر عمر شرط مرجع تقلید بودن را برای ولی فقیه به مجتهد بودن تقلیل داد تا کشور با بن بست مواجه نشود.
ایشان وقتی می فهمید راهبردی را که انتخاب کرده به نتیجه نمی رسد آن را تغییر می داد. برای مثال ایشان راهبرد خود در باره چگونگی پایان دادن به جنگ عراق با ایران را تغییر داد و با پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در 27 تیر ماه سال 1367 آتش بس را پذیرفت و جنگ را تمام کرد و فرمود: پذیرش قطعنامه تاکتیکی نیست بلکه استراتژی است.
او می گفت حرف مرد یک کلام نیست و اگر کسی فهمید که در نظرات و تصمیمات خود اشتباه کرده باید از حرف خود برگردد. او به حاکمیت قانون معتقد بود و پس از خاتمه جنگ تأکید بر بازگشت به قانون اساسی داشت.
شاید به همین دلایل بود که خیلی ها شیفته منش و رفتار امام خمینی بودند و با تمام وجود او را دوست داشتند. البته او مخالفین و دشمنان زیادی هم داشت، زیرا حرکت وی را با برنامه های خود در تضاد می دیدند.
امام خمینی قرآن و سیره پیامبر و اهل بیت رسول خدا را راهنمای عمل خود می دانست. او حرکت در مسیر الهی را انجام تکلیف می دانست و آن را پیروزی می خواند و می گفت که در عمل به احکام الهی شکست وجود ندارد. بنابراین همیشه امیدوار به فضل خداوند بود و آهسته و پیوسته در مسیر اهداف الهی قدم بر می داشت و خوفی به دل راه نمی داد. عاش سعیداً و مات سعیداً