یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

از کجاها ضربه می خوریم؟

برای من نوعی و نسل اول انقلاب که با هزاران امید و آرزو به حضرت امام لبیک گفتیم به خیابان ها آمدیم و رژیم فاسق و فاجر شاهنشاهی را سرنگون کردیم، بعد از پیروزی جهت دفاع از حریم کشور و انقلاب در هشت سال دفاع مقدس سر و جان دادیم، مجروح و مصدوم شیمیایی شدیم، بعد در دفاع از ولایت فقیه و خدمات علما و فقها در طول تاریخ تحقیق کردیم و قلم زدیم، اما امروز به خاطر ناکارآمدی نظام حالا به هر دلیلی، در مقابل یک جوان و نسل چهارمی، کم می آوریم و تحقیر می شویم، بسیار دردناک و شکننده است و هرگز قابل تحمل نیست.

پایگاه خبری جماران:  دیروز بعد از ظهر روز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱  می خواستم در مجلس ترحیمی واقع در خیابان باجک، مسجد محمدیه شرکت کنم ، سوار اسنپ شدم راننده یک جوان ۲۲ ساله بود اگر چه ظاهرش خوشایند ما طلبه ها نبود ولی خیلی متین ، مودب و دارای درک و فهم و شخصیت  متعادل داشت، می گفت تا دیپلم درس خواندم.

وقتی سوار شدم خیلی با روی گشاده از من استقبال کرد و بلا فاصله سر سخن باز نمود، معلوم شد از اوضاع معیشتی روز خیلی عصبانی و خشمگین است اما سعی می کرد ظاهرش را حفظ کند، بسیار از حوزه و روحانیت گله مند بود که چرا علما حرف نمی زنند و سکوت اختیار کردند. جالب بود یک سری نمونه هایی را هم می آورد و به نظر خودش کم اهمیت بود و می گفت در اینجا آقایان خیلی سر و صدا و اعتراض کردند ولی در مورد فقر و بیکاری جوانان و معیشت بد مردم که خودشان به اهمیت آن آگاه تر هستند و می گویند اگر فقر از در وارد شود، دین و ایمان از در دیگری خارج می گردد ، سکوت می کنند؟

راستش بنده هر چه به خود ژست و قیافه دفاع گرفتم تا از وضع موجود دفاع کنم نتوانستم و کم آوردم البته او هم به احترام لباس و ریش سفید من کوتاه آمد تا این که به مقصد رسیدیم و پیاده شدم.

۱_ آنچه برایم مسلم است صداقت، نجابت، پاکی و یک رنگی بود که از چشمان و نگاه آن جوان موج می زد. می گفت نماز نمی خواند، اما به امام حسین و اهل بیت علیهم السلام علاقه مند است و هر هفته شب های جمعه به هیات می رود.

۲_ برای من نوعی و نسل اول انقلاب که با هزاران امید و آرزو به حضرت امام لبیک گفتیم به خیابان ها آمدیم و رژیم فاسق و فاجر شاهنشاهی را سرنگون کردیم، بعد از پیروزی جهت دفاع از حریم کشور و انقلاب در هشت سال دفاع مقدس سر و جان دادیم، مجروح و مصدوم شیمیایی شدیم، بعد در دفاع از ولایت فقیه و خدمات علما و فقها در طول تاریخ تحقیق کردیم و قلم زدیم، اما امروز به خاطر ناکارآمدی نظام حالا به هر دلیلی، در مقابل یک جوان و نسل چهارمی، کم می آوریم و تحقیر می شویم، بسیار دردناک و شکننده است و هرگز قابل تحمل نیست.

۳_ از این دردناکتر و مصیبت بار تر این است وقتی می بینم بدنه حوزه و روحانیت و بنیانگذاران اصلی نظام و انقلاب که چندان نقشی در این ماجراها ندارند اما متاسفانه همه این مشکلات و ناکارآمدی ها به نام آنها تمام می شود و ناجوانمردانه به مسلخ برده می شوند، آتش می گیرم و همانند شمع می سوزم.

۴ _ مردم عزیز و جوانان پاک و با صداقت باید بدانند که کشور و انقلاب ما تا سال ۱۳۸۴ که سه رئیس جمهور روحانی  به ریاست جمهوری رسیدند و خدمت کردند، ما چندان مشکل جدی در کشور نداشتیم و همواره  رو به رشد، تعالی و شکوفایی در حرکت بودیم، البته اگر هم معضلی بود حتما قابل حل بود، اما مشکل اساسی و بحران از آنجا آغاز شد که یک جریان نفوذی و انحرافی با شعارهای به ظاهر انقلابی و ارزشی آمد، همه را فریب داد و سرنوشت انقلاب را به دست گرفت و قطار انقلاب را از مسیر اصلی خود منحرف و خارج کرد.

اینها اگر چه خودشان منقرض شدند و رفتند، اما رسوبات فرقه ای شان هنوز در رده های گوناگون مدیریتی و جامعه وجود دارد، متاسفانه امروز ردپای فکری آنها در بعضی برنامه ها و تصمیم گیری ها مشاهده می شود و بعضی اشتباهات آنها دوباره تکرار می گردد. جراحی اقتصادی با قطع نظر از جراحی سیاسی در داخل و خارج قبلا در اوج حاکمیت آن جریان اجرا شد و نتیجه نداد ، چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟

۵_ امروز در شرایطی قرار داریم که بحث این جناح و آن جناح یا این دولت و آن دولت نیست، سرنوشت اصل نظام و انقلاب در میان است، مردم و مسوولان باید دست به دست هم بدهند باید به دولت، نظام، همه مسوولان و رهبری کمک کنیم تا از این مقطع پرفراز و نشیب به صورت منطقی عبور کنیم و این در صورتی ممکن و قابل تحقق خواهد بود که ما به مکتب و مبانی امام و حواریون امام، مانند شهید مطهری و شهید بهشتی و... برگردیم و از این انحرافات که برای ما تحمیل شده، خود را برای همیشه رها سازیم.   ما باید توصیه حضرت امام را که فرمودند _ نگذارید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد _ جدی می گرفتیم اما در این مورد کوتاهی کردیم.  ما همه چوب ها را از این ناحیه می خوردیم و متاسفانه متوجه نیستیم.

در پایان مقاله به اول مطلب برمی گردم، وقتی در داخل اسنپ به حرف ها و حرکات دست، توام با احساسات پاک، شور و نشاط آن جوان زوم کرده بودم ، ناخواسته به یاد شور جوانی خودم در اوج انقلاب سال ۱۳۵۷ افتادم و مخرج مشترک آن برایم جالب بود. به نظرم باید پیام و سخنان این جوان ها را شنید و آنها را درک کرد، اگر این احساسات در اثر بی توجهی  به مرحله کنترل نشده برسد و آلوده به اغراض سیاسی و جناحی بشود بسیار نگران کننده خواهد بود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.