پایگاه خبری جماران: امروز در خبر ها خواندم: «علیرضا قزوه شاعر اصولگرا: رضا براهنی اگر قبولم هم نداشت، من قبولش داشتم»
در اینباره چند نکته را می توان مورد اشاره قرار داد.
۱- من قزوه را تنها چندبار در جلسات شب شعر و در جماران دیده ام و آشنایی چندانی با او و اشعارش ندارم. اگر هم داشتم در آن حد و قواره ای نیستم که بتوانم اجتهاداً درباره شعر او و فخامت آن نظر بدهم. و به همین جهت نمی توانم درباره میزان ارزش هنری آثار او اظهار نظر کنم.
۲- اما یادم می آید که در همان جلسات ، قزوه را در قامت یک انسان منصف دیدم. کسی که در مقابل انتقاد های تلخ جریان مقابلش- آن هم از نوع تقابل های ۸۸- آرامش خود را از دست نمی داد. و حتی برخی تمسخرهای آنها را با شوخی های مهربانانه هضم می کرد. همان روز با خود گفتم شاید ادب مجلس او را به چنین آدابی می کشاند و یا شاید شرم حضور یادگار امام او را به آرامش وا می دارد.
۳- قزوه همیشه در ابراز وفاداری به انقلاب و آنچه به عنوان ارزش های انقلاب می شناسد، ثابت قدم بوده است. به امام عاشقانه ارادت و اعتقاد دارد و در این زمینه هرگز «خود سانسوری» نداشته است. اما و هزار اما که این مهم او را - بر خلاف برخی مدعیان- از انصاف و ادب خارج نکرده است.
۴- هرگز نمی گویم که به همه مواقف زندگی قزوه واقفم. بلکه او را از روی همان ظاهری که می بینم قضاوت می کنم. و این امر ظاهری، همان است که به نظرم باید برای همه نیروهای ارزشی و در همه عرصه ها، به خصوص برای هنرمندان و مبلغان، الگو باشد.
۵- همه کس می تواند به راحتی تفاوت عقاید قزوه و براهنی را حدس بزند و شاید اگر مطابق روزگار ما بخواهد عکس العملی را از قزوه تصویر کند، باید او را در مرگ براهنی مسرور و شاد تصور کند. اما قزوه بر خلاف «آنها که انقلابی گری را با عصبانیت اشتباه گرفته اند» به اخلاق پایبند است.
۶- قروه به ما می فهماند که می توان انقلابی بود ولی از جاده انصاف خارج نشد و هنر را با متر و معیار دیگری ارزش گذاری نکرد. می توان با افکار کسی مخالف بود ولی او را دوست داشت. می توان برای هنرمندی بزرگ که از دیدگاه ما به خطا می رود، احترام قائل بود.
۷- من قزوه را نمی شناسم. ولی برای این نوشته اش او را می ستایم. و معتقدم هنرمندان انقلابی باید به این اخلاق قزوه اقتدا کنند و ضمن آنکه بر اندیشه دینی و انقلابی خود پایبندند با همه به احترام برخورد کنند.