فرشاد مؤمنی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، گفت: پنج سال است دولت خودشان را می کشند که پنج میلیارد دلار از صندوق بین المللی پول وام بگیرند در حالی که در دو دهه گذشته چیزی حدود 200 میلیارد دلار دارایی از این کشور خارج شده است. اگر ما انرژی خودمان را روی از دست ندادن چیزهایی که داریم بگذاریم، اوضاع ما خیلی بهتر می چرخد.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه در داخل کشور با بحران اعتماد روبرو هستیم، گفت: پنج سال است دولت ها خودشان را می کُشند که پنج میلیارد دلار از صندوق بین المللی پول وام بگیرند در حالی که در دو دهه گذشته چیزی حدود 200 میلیارد دلار دارایی از این کشور خارج شده است. اگر ما انرژی خودمان را روی از دست ندادن چیزهایی که داریم بگذاریم، اوضاع ما خیلی بهتر می چرخد؛ حالا آن دارایی اقتصادی بود، اما این دارایی سرمایه های انسانی هزاران بار بیش است. ما آدم ها را راحت می رنجانیم و به آنها بی اعتنایی می کنیم و کارهایی می کنیم که قدر آنها ناشناخته باقی بماند و اینها با دلزدگی و سرخوردگی این سرزمین گرامی را ترک می کنند.
به گزارش خبرنگار جماران، فرشاد مؤمنی در نشست «دیدار و گفت و گو با علی رضاقلی» که صبح امروز توسط مجله بخارا برگزار شد، گفت: واقعیت این است که ما شرایط بسیار بدی را از جنبه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تجربه می کنیم. یکی از گرفتاری های خیلی بزرگ ما در این سرزمین گرامی این است که وقتی به مشکل بر می خوریم به همه ساحت ها توجه می کنیم ولی به حیطه اصلی، یعنی حیطه اندیشه ای، کمتر توجه می کنیم؛ در حالی که متفکران بزرگ توسعه به ما یاد داده اند که کانون اصلی بحران در هر کشور اوضاع و احوال اندیشه ای آنها است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: داگلاس نورث می گوید، «رقابت بین کشورها، شکل تجسد یافته رقابت اندیشه ها است». یعنی می گوید اگر شما نسبت به کشورهای دیگر دچار پس افتادگی شده اید، کانون اصلی را در میزان فسفری که برای اداره جامعه می سوزانید، جست و جو کنید. مثلا اینکه اوضاع نفت این جوری می شود و یا در داخل با بحران اعتماد روبرو می شوید، کانون اصلی آن شیوه اندیشه ورزی برای اداره جامعه است.
وی تصریح کرد: با کمال تأسف، ما چه در ساختار قدرت و چه در حوزه عمومی با بحران تقاضا و فقدان برنامه راهگشا برای عالمانه اندیشیدن در حیطه های مختلف حیات جمعی روبرو هستیم. الآن ما در این سرزمین گرامی با بحران حاد اقتصادی روبرو هستیم و حتی اگر به زمان های گذشته هم نخواهیم برگردیم، در همین دوره بعد از انقلاب بی سابقه ترین فراز و فرودها در جهت گیری سیاست اقتصادی را داشته ایم و بی سابقه ترین فراز و فرودها را در عملکرد اقتصادی هم داریم.
مؤمنی ادامه داد: تا امروز حتی یک کتاب به صورت روش مند که از دل این فراز و فرودها درس هایی بیرون بیاوریم که امکان نجات کشور فراهم شود وجود ندارد؛ و چون این طوری است، با بحران یادگیری روبرو هستیم. ما هزینه های آزمون و خطاها را می پردازیم اما قادر نیستیم که از آن آزمون و خطاها درس بگیریم. مثلا من خودم در دانشگاه علامه طباطبایی از طریق 15 پایان نامه این را بررسی کردم که چه نسبتی بین خطاهای سیاستی رخ داده در مواجهه با جهش قیمت نفت در اولین شوک(سال های 52 تا 56) و آخرین شوک(سال های 84 تا 90) وجود دارد.
تعداد دانش آموختگان دانشگاهی ما از حدود 150 هزار نفر به حدود 13 میلیون نفر رسیده است؛ چرا اینها کارکرد ندارند؟
وی تأکید کرد: یافته ما این بود که تفریبا بیش از 85 درصد خطاهای سیاستی که در شوک اول نفتی اتفاق افتاده، عینا در آخرین شوک نفتی هم اتفاق افتاده است. مثلا تعداد دانش آموختگان دانشگاهی ما از حدود 150 هزار نفر به حدود 13 میلیون نفر رسیده است. سؤال اینجا است که چرا اینها کارکرد ندارند؟ به خاطر اینکه تقاضا برای دانایی در این سرزمین گرامی بسیار نازل و تقاضا برای رانت، فراوان است و بنابر این آن تقاضا پاسخ داده می شود و دائما در این زمینه ها با نوآوری هایی روبرو هستیم؛ ولی در مورد دانایی چنین خبری نیست و کسانی که در حیطه دانایی کار می کنند باید در سختی، عزلت، تهدید و نگرانی خودشان را بکُشند تا بتوانند گرهی باز کنند. وقتی گرهی هم باز می کنند پاداش نمی گیرند، بلکه با انواع و اقسام محدودیت ها روبرو می شوند.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: من عین این کار را در مورد دو موج آخر تحریم ها انجام داده ام. یعنی موج اول تحریم های فزاینده ای که سال 90 شروع شد و موج دوم که از سال 97 شروع شده است. از منظر سیاست اقتصادی تمام خطاهایی که در اولی اتفاق افتاده، عینا در دومی هم اتفاق افتاده است. بنابر این ما ارز و ریال مصرف می کنیم و این همه آدم را درگیر می کنیم و فقر، فساد، فلاکت و وابستگی ذلت آور به دنیای خارج را نصیب می بریم.
وی افزود: ماجرا این است که ما اگر بخواهیم نجات پیدا کنیم باید سوراخ دعایی که گم کرده ایم را پیدا کنیم. آن سوراخ دعا، عالمانه اندیشیدن است. این عالمانه اندیشیدن اگر بخواهد به دستاوردی منجر شود، لازمه اش این است که بستر نهادی آن فراهم باشد. یعنی ما بتوانیم بدون ترس و نگرانی راجع به یافته های همدیگر صحبت کنیم. اگر من دوست عزیزی را نقد کردم اهانت به خودش تلقی نکند و هدیه ای برای اعتلا بخشی های فردی اجتماعی تلقی کند. یعنی در این ماجرا به همان اندازه که حکومت نقش دارد و مؤثر است، خود ما هم کم و بیش با کم طاقتی و بی حوصلگی هایمان نقش داریم.
مؤمنی ادامه داد: در چنین شرایطی من می خواهم بگویم از نظر اندیشه ای هیچ گنجینه و ذخیره دانایی به اندازه مخزن الاسراری به نام «تاریخ» راهگشایی ندارد. ولی شما نگاه کنید که اوضاع و احوال تقاضا برای کار تاریخی در ایران چه طوری است. با اینکه در سطح نظری اتفاق نظر وجود دارد که هر جامعه ای بخواهد اعتلا پیدا کند ابتدا باید دانایی های خودش راجع به گذشته خودش را ارتقاء بدهد، اگر ما آثار جهانگردان، مستشرقین و دانشگاهیان شوروی سابق درباره آنچه که ما از تاریخ می دانیم را کنار بگذاریم چی از آن باقی می ماند؟! یک حکومت خردورز باید به بزرگترین متقاضی معرفت تاریخی تبدیل شود. چون خودش نجات پیدا می کند و بر تکرار خطاهای فاجعه ساز راه را می بندد. ولی تقاضا وجود ندارد و اهتمام بایسته هم وجود ندارد.
وی تأکید کرد: در چنین برهوتی در هر سطحی اگر کسانی تلاش کنند که گوشه هایی از نادانسته های ما درباره تاریخ را آشکار کنند، یک کار گرامی است. کتاب «گنج شایگان» جمال زاده اولین کتابی است که به زبان فارسی در علم اقتصاد درباره اقتصاد ایران در قرن بیستم نوشته شده و انصافا دقت هایی که در جمع آوری آمار و اطلاعات داشته و تحلیل هایی که ارائه کرده متأسفانه همین امروز هم به کار ما می آید. ولی در این سرزمین گرامی جمال زاده هرگز به عنوان یک متفکر اقتصادی که نماینده ایران در سازمان بین المللی کار بوده شناخته نمی شود و صرفا به عنوان داستان نویس شناخته می شود.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با تأکید بر اینکه این سرزمین گرامی سرزمین جدی گرفتن حاشیه ها و رها کردن امور اصلی است، گفت: در چهار چوب چنین مناسباتی کتابی به نام «پوینده مردی به راه» در آمده است. به اعتبار ملاحظه هایی که گفتم، این کتاب خیلی گرامی است؛ چون زوایایی را راجع به تاریخ 50، 60 ساله کشور و برخی از مناطق تهران باز می کند که واقعا فوق العاده است. در کشورهای پیشرفته و صنعتی راجع به هر محله و تاریخش صدها کتاب وجود دارد و ما چنین چیزهایی نداریم و وقتی می خواهیم خودمان را بشناسیم باید ببینیم دیگران راجع به ما چه می گویند.
وی یادآور شد: فردی که خاطرات او در این کتاب بیان شده هم در ساحت علوم انسانی و اجتماعی ما «رجل» است و زحماتی کشیده و کارهای بسیار ارزشمندی کرده است. البته مثل هر انسان دیگر کارهای او قابل نقد هم هست. این هم یکی از گرفتاری های ما است که در مطلق انگاری سیر می کنیم. در حالی که اگر بشری نگاه کنیم هر انسانی نقاط قوت و ضعفی دارد. من علی رضاقلی را به عنوان آدمی که در حیطه علوم انسانی و اجتماعی ایران خیلی زحمت کشیده می شناسم و کارهایش هم با اینکه قابل نقد هستند، گره های معرفتی قابل اعتنایی را به سهم خودش باز کرده است.
چیزهایی که ما در ساختار قدرت مشاهده می کنیم حتی با مصالح خودشان نسبتی ندارد!
مؤمنی اظهار داشت: خود من با یکی از دانشجویان راجع به «تاریخ اقتصادی ایران در دهه 40» کار کرده ام. در ذهنیت مردم ما این است که دهه 40 دهه طلایی دوره پهلوی است. منطقی که ارائه می شود این است که در دهه 40 رشد اقتصادی سالانه ما به طور متوسط 12 درصد بوده و در سال 1350 رشد اقتصادی ما به 20 درصد رسیده است؛ چیزی که الآن مثل یک رویا می ماند. ولی از دریچه تحلیل های سطح توسعه بررسی کرده ایم و دیدیم که بزرگترین عامل این رشد اقتصادی بالا، جهش در مقدار صدور نفت خام بوده است. یعنی در دهه 50 قیمت نفت خام و در دهه 40 مقدار آن رشد پیدا کرد و ما رشد دو رقمی داشتیم. لذا این رشد بی کیفیت بوده است.
وی افزود: دکتر شریعتی خطابه ای تحت عنوان «به سر عقل آمدن سرمایه داری» دارد و در آنجا خطاب به حکومتگران وقت ایران می گوید خدمتی که مارکس به رژیم سرمایه داری کرد قابل مقایسه با خدمات هیچ یک از شیفتگان سرمایه داری نبود. دلیلی که می آورد این است که مارکس کانون های اصلی آسیب پذیری نظام سرمایه داری را بر ملا کرد و استراتژیست های باشعور سرمایه داری این نقدها را گرامی داشتند. چون می گویند ما آنقدر قابلیت داریم که به آنها فرصت می دهیم ما را بی رحمانه نقد کنند و ما از این نقدها بهره مند می شویم.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود: چیزهایی که ما در ساختار قدرت مشاهده می کنیم چندان نسبتی با عقل، اخلاق و حتی مصالح خودشان ندارد. بنابر این باید به سهم خودمان کار فرهنگی کنیم و بگوییم کسانی که شما را نقد می کنند، برای بقا و حفظ آبروی خودتان به کار بگیرید؛ چرا نقد کننده را تنبیه می کنید؟! اینها در ادبیات توسعه هم واقعا جایگاه والایی دارد و در جامعه فقط کسانی که نقد می کنند نیروی محرکه توسعه هستند. بنابر این من فکر می کنم این کتاب می تواند دست مایه بحث های انتقادی جدی باشد. راه نجات ما اشاعه تفکر انتقادی است.
مؤمنی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: الان پنج سال است دولت ها خودشان را می کُشند که پنج میلیارد دلار از صندوق بین المللی پول وام بگیرند در حالی که در دو دهه گذشته چیزی حدود 200 میلیارد دلار دارایی از این کشور خارج شده است. اگر ما انرژی خودمان را روی از دست ندادن چیزهایی که داریم بگذاریم، اوضاع ما خیلی بهتر می چرخد؛ حالا آن دارایی اقتصادی بود، اما این دارایی سرمایه های انسانی هزاران بار بیش است. ما آدم ها را راحت می رنجانیم و به آنها بی اعتنایی می کنیم و کارهایی می کنیم که قدر آنها ناشناخته باقی بماند و اینها با دلزدگی و سرخوردگی این سرزمین گرامی را ترک می کنند.
وی افزود: اینکه حکومت در این ماجرا چه سهمی دارد به جای خودش محفوظ، ولی ما هم خودمان می توانیم در این زمینه یک مقدار بهتر رفتار کنیم و قدر همدیگر را بدانیم و ان شاء الله کمک کنیم که سرمایه های مادی و انسانی این سرزمین بمانند و منشأ خیر و دستاورد برای جامعه باشند.
به گزارش خبرنگار جماران، محمود آموزگار، نایب رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان، نیز در این نشست گفت: از دیدگاه من آقای رضاقلی یک متفکر است. در واقع متفکر آدمی است که ذهنش پر از سؤال است. یعنی آقای رضاقلی اهل تردید است و ممکن است خیلی به ندرت نظر قطعی از او بشنوید این حکایت از روح جست و جو گر و دردمند ایشان می کند که از کف جامعه برخاسته است. مشخصه نوع نگاه ایشان «اهمیت به مسائل بومی» است.
رسول رئیس جعفری، پدیدآورنده کتاب «پوینده مردی به راه»، نیز در این نشست گفت: از نظر من رضاقلی مرد ناتمام است و در همه حوزه های مطالعاتی هیچ وقت حرف آخر را نمی زند و دائم در تردید و وسواس است. یعنی کمال گرایی ای که ایشان دارد باعث می شود که کمتر از آثار قلمی ایشان بهره ببریم. ما سخت ترین کار تدوین این کتاب را راضی کردن ایشان به چاپ مصاحبه ها می دانستیم. با چند محدودیت جدی روبرو بودیم و یکی اینکه ترکیب خاطرات با تحولات جامعه کار سختی است. به این هم توجه داشتیم که خواندن کتاب برای همه راحت باشد.
وی افزود: واقعیت این است که راجع به جزئیات تاریخ ایران می توانید هزاران صفحه بنویسید. البته ویژگی تاریخ شفاهی این است که آدم ها با ذهنیت الآن راجع به آن صحبت می کنند. امیدوارم این کار بهانه ای شود که راجع به تحولات اندیشه ای آن دوره صحبت کرد. ان شاء الله بتوانیم به وسواس ایشان غلبه کنیم تا بتوانیم به این موضوع هم بپردازیم. شاید ارادتی که در ما وجود داشته باعث شده کار را از چالش خارج کند.
علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا، نیز در این نشست گفت: یکی از مشکلات تاریخ شفاهی همین است که مصاحبه کننده شیفته موضوع و از ظرائف ویرایش فنی غافل می شود. دوم اینکه نیازمند دانش در آن حوزه است. سوم مصاحبه شونده است که گاهی تصورات و رویاهای او در خاطرات می آید، بدون اینکه سوء نظری داشته باشد. به علت شیوه زندگی و سلوکی که آقای رضاقلی دارند و اصولا در حوزه زندگی ایشان یک نوع فتوت و جوانمردی آمیخته است، فکر می کنند مطلب را باید گفت.
وی اظهار داشت: من تصور می کنم کار آقای رئیس جعفری تازه شروع شده و ایشان باید خواهش کنند آدم های صاحب نظر کار را ببینند. این کتاب به هر حال چاپ های متعدد خواهد داشت. کتاب بدون فهرست و اعلام برای این نوع موضوعات قابل پذیرش نیست. من احساس خستگی روحی و روانی و یک جور کناره گیری در آقای رضاقلی می بینم و اگر دوستان جوان ایشان مثل آقای رئیس جعفری نباشند در عرصه اجتماعی حضور پیدا نمی کنند؛ شاید این کتاب بهانه ای شود که حاضر شوند.