حضرت آیتالله حاج سیّد رضی شیرازی در تاریخ 25 رمضان المبارک 1345 هجری قمری مطابق با 8 فروردین 1306 هجری شمسی در محلّۀ العماره نجف اشرف دیده به جهان گشودند. معظّم له چه از نظر نسب پدری و چه از لحاظ نسب مادری برخاسته از خاندانی عَریق و اصیل بودند. پدر ایشان مرحوم آیتالله سیّد محمدحسین شیرازی فرزند مرحوم آیتالله العظمی میرزا علی آقا شیرازی و ایشان فرزند مرحوم میرزا محمدحسن شیرازی (معروف به مجدّد شیرازی و صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو) بودند و بدین ترتیب استاد با دو واسطه از طریق پدری منتسب به میرزای بزرگ شیرازی بودند و نتیجۀ وی محسوب میشوند.
به گزارش جماران، حریم امام نوشت: عنوان «معرفی» را برای این نوشتار مناسب ندیدم زیرا معرِّف را تناسبی به هیچ وجهِ از وجوه با مقام والای معرَّف نیست و به همین جهت گمان میکنم که در مقام معرّفی فقیه متضلّع و حکیم متألّه، جامع المنقول و المعقول حضرت آیتالله حاج سیّد رضی شیرازی (تغمَّدَهُ الله برحمته) ذکر دو بیت شعری که ابوالعلاء معرّی در وصف متکلّم جلیلالقدر سیّد مرتضی علمالهدی (رحمه الله علیه) سروده بوده است، مناسب مقام و وافی به مقصود باشد:
یا سائلی عَنْهُ لمّا جِئتَ تَسْئَلُهُ
ألا هو الرّجُلُ العاری مِنَ العار
لَوْ جِئتَهُ لَرَأَیتَ النّاسَ فی رَجُلٍ
والدَّهرَ فی ساعه و الأَرضَ فی دار
و اگر نبود جز امتثال امر فرزند معظّم استاد، دانشمند فرزانه دکتر سیّد محمدحسن شیرازی (دامت تأییداته)، این حقیر فقیر سراپا قصور و تقصیر، خامۀ اندک مایۀ خودش را بر صفحۀ کاغذ نمیلغزاند، چرا که به تعبیر خواجه شیراز:
ای مگس، عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری
ولی به حکم اینکه ادب در امتثال است، اطاعت امر نموده و به اندازۀ بضاعت مزجات خویش و به نحو اختصار مطالبی را در باب زندگانی آن مرد بزرگ، که به حق«بقیّه السّلف الصّالح» در حوزه علمیّه تهران محسوب میشد، به حضور خوانندگان گرامی تقدیم میدارم.
تولّد و خاندان
حضرت آیتالله حاج سیّد رضی شیرازی در تاریخ 25 رمضان المبارک 1345 هجری قمری مطابق با 8 فروردین 1306 هجری شمسی در محلّۀ العماره نجف اشرف دیده به جهان گشودند. معظّم له چه از نظر نسب پدری و چه از لحاظ نسب مادری برخاسته از خاندانی عَریق و اصیل بودند. پدر ایشان مرحوم آیتالله سیّد محمدحسین شیرازی فرزند مرحوم آیتالله العظمی میرزا علی آقا شیرازی و ایشان فرزند مرحوم میرزا محمدحسن شیرازی (معروف به مجدّد شیرازی و صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو) بودند و بدین ترتیب استاد با دو واسطه از طریق پدری منتسب به میرزای بزرگ شیرازی بودند و نتیجۀ وی محسوب میشوند. والد ایشان مرحوم آیتالله سیّد محمدحسین شیرازی از جمله تلامذۀ مرحوم علّامه نائینی در شمار بودند و با مرحوم آیتالله العظمی سیّد ابوالقاسم خویی به درس آن عالم بزرگ میرفتند و با یکدیگر همبحث بودهاند. از جمله میراث باقیمانده از آن مرحوم میتوان به یک دوره تقریرات درس خارج اصول استادش مرحوم علّامه نائینی اشاره کرد که البتّه تا کنون به چاپ نرسیده است. مادر استاد فرزند فقیه اصولی یعنی مرحوم آیتالله العظمی شیخ محمدکاظم شیرازی (از علماءِ برجسته و مراجع تقلید نجف) بوده که به تعبیر استاد زن فاضلهای بودند و تا لمعه را نزد پدرشان خوانده بودند و اشعار منظومه فقهی مرحوم علّامه بحرالعلوم یعنی «الدّرّه النّجفیّه» را از بر داشتند.
تحصیلات و اساتید
استاد تحصیلات ابتدایی خود را در نجف در مدرسه علوی (مدرسۀ دولتی ایرانیان در عراق) آغاز کرده و همچنین مقدمات علوم اسلامی (نصاب الصّبیان و صمدیّه) را نزد پدر آموختند. در سال 1318 شمسی (در سنّ 12 سالگی) به همراه پدر و خانواده عازم ایران شدند و در تهران اقامت میگزینند. در این دوره استاد به مدارس دولتی رفته و تحصیلات متداول مقدّماتی را طی میکنند. بعد از شهریور 1320 شمسی در مدرسۀ مروی تهران مشغول به تحصیل علوم اسلامی شدند و به فراگیری و تعمیق ادبیات، تا سیوطی و مغنی، پرداختند. در این مدّت به علّت وضعیت نامناسب مالی با مشکلاتی روبهرو شدند ولی عشق و اشتیاق به تحصیل، تحمّل همۀ آن مشکلات را برایشان آسان کرده بود. در حدود سال 1324 شمسی همراه با خانواده به نجف بازگشتند و تا سال 1326 در نجف میمانند ولی به دلیل ضعف مزاج و گرمای شدید نجف نمیتوانستند همیشه در آنجا توقّف کنند. به همین جهت در ایّام تابستان و گاهی بیشتر تا حدود شش ماه از سال به تهران میآمدند و از اساتید حوزه تهران استفاده میکردند و سپس به نجف برمیگشتند. تا حدود سنّ 28 سالگی یعنی 1334 شمسی، وضعیت ایشان به همین منوال بود. در این مدّت بین نجف و تهران تردّد داشتند و به فراگیری مقدمات و سطوح و خارج فقه و اصول مشغول بودند تا آنکه در این سال در تهران مستقر میشوند. در طول این مدّت موفّق به درک محضر اساتید زیادی میشوند که ذیلاً بدانها اشاره میکنیم.
بخشی از ادبیات را در تهران نزد مرحوم سیّد احمد زیارتی سنگسری و مغنی را نزد پدرشان فرا میگیرند. در نجف اشرف مطول را نزد مرحوم شیخ مجتبی لنکرانی، لمُعتین را نزد مرحوم امام سِدهی و معالم الاصول را در محضر جدّ مادری خود یعنی مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازی میآموزند. قسمتی از قوانینالاصول را نزد مرحوم شیخ عبدالکریم فیض اصفهانی فراگرفتند و قسمت دیگر آن را به انضمام کتاب فصول و مقداری رسائل مرحوم شیخ انصاری (تا اواخر ظنّ) نزد مرحوم علّامه میرزا ابوالحسن شعرانی تحصیل میکنند. مکاسب را نیز از محضر مرحوم آقا عماد رشتی (نوه مرحوم میرزا حبیبالله رشتی و از شاگردان برجسته مرحوم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی) در مدرسۀ مروی تهران و مرحوم شیخ عنایتالله گلپایگانی و مرحوم پدر و جدِّ مادریشان استفاده میکنند. استاد در برههای که در نجف اشرف تردّد داشتند، از درس خارج مرحوم آیتالله العظمی شیخ حسین حلّی، مرحوم آیتالله العظمی سیّد ابوالقاسم خویی و مرحوم آیتالله العظمی شیخ محمدکاظم شیرازی نیز بهره میبرند. پس از استقرار در تهران از درس خارج فقه مرحوم آیتالله العظمی شیخ محمدتقی آملی، که خودشان هم مؤسّس آن درس بودند، به مدّت هفت سال از 1333 شمسی به بعد بهره بردند. کتاب دوازده جلدی «مصباحالهدی فی شرح العروه الوثقی» اثر مرحوم آیتالله آملی حاصل همین جلسات درسی است که ایشان مکتوب و برای شاگردانشان تدریس نمودند.
استاد بزرگوار همچنین اضافه میکردند که گاهی در جلسات درس خارج مرحوم میرزا احمد و میرزا مهدی آشتیانی نیز حاضر میشدند ولی بهطور کامل از درس فقه (متاجر) و اصول (خارج کفایه) مرحوم میرزا باقر آشتیانی (فرزند مرحوم میرزا احمد آشتیانی) بهرۀ زیادی برده بودند.
حضرت استاد در کنار تحصیل علوم منقول، به تحصیل علوم معقول عنایت فراوانی داشتند و از جمله وارثان و اَعلام مدرسۀ فلسفی تهران به شمار میرفتند. ایشان با دقّتی مثالزدنی امّهات متون حکمی و عرفانی را نزد اساتید بنام آن زمان فرا گرفت. منطق منظومه حکیم سبزواری (اللّئالی المنتظمه) را در نجف اشرف نزد مرحوم فیض و مرحوم شیخ صدرا بادکوبهای آموخته بودند و در تهران بخش حکمت (غررالفرائد) آن را نزد مرحوم شیخ علی محمّد جولستانی و مرحوم میرزا مهدی الهی قمشهای فرا میگیرند. طبیعیّات و الهیّات اشارات، قسمتی از الهیّات شفاء و مقداری از علم هیئت را از محضر علّامه ذوفنون مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی میآموزند. کتاب اسفار را نزد مرحوم حاج سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی و مرحوم میرزا احمد آشتیانی تحصیل میکنند و در رفع برخی اشکالات و سؤالات خود حول این کتاب از مرحوم میرزا محمّد علی حکیم شیرازی نیز بهره میبرند لکن باید گفت که حظّ وافر استاد در فراگیری حکمت متعالیه از محضر مرحوم رفیعی قزوینی بوده است چرا که استاد برای استفادۀ کامل از ایشان مدّت قابل توجّهی به قزوین مهاجرت کردند و با اقامت در آنجا و نوشتن تقریرات درس اسفار مرحوم رفیعی قزوینی، بسیاری از معضلات و غوامض کتاب اسفار را نزد آن استاد بزرگ فرا گرفته و به علاوه از درس خارج فقه (طهارت و اجاره) ایشان نیز بهره میبرند و مرحوم رفیعی قزوینی هم اجازه جامعی برای این شاگرد تیزهوش و برجسته خود نوشتهاند. علاوۀ بر اینها حضرت استاد بخشی از شرح قیصری بر فصوص الحکم را نیز به صورت خصوصی از محضر آیتالله رفیعی قزوینی میآموزند و در عرفان نظری هم از ایشان استفاده میکنند، کما اینکه قسمت دیگری از این کتاب را در محضر آیتالله شیخ محمدحسین فاضل تونی تحصیل میکنند.
اجازات
حضرت آیتالله سیّد رضی شیرازی از معدود عالمانی به شمار میرفتند که در حوزههای تهران و نجف و قم به فضل شناخته میشدند. این مهمّ از اجازات اجتهاد ایشان که از سنّ 26 سالگی به بعد از ناحیۀ بزرگانی همچون: شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، سیّد جمالالدین گلپایگانی، سیّد ابوالقاسم کاشانی، سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی، سیّد عبدالهادی شیرازی و سیّد شهابالدین مرعشی نجفی صادر گشته است، واضح میباشد.
تدریس در مدارس مروی و سپهسالار و دانشکده الهیّات
آیتالله سیّد رضی شیرازی پس از آنکه در تهران مستقرّ شدند، در مدرسه مروی به تدریس مطول، قوانین الاصول، رسائل، کفایه الاصول و اشارات اشتغال داشت و از جمله شاگردانشان در این زمان میتوان به آیتالله دکتر شیخ ابوالحسن شریف طبرستانی، که نزد استاد بخشهایی از مطول، قوانین، کفایه و طبیعیّات اشارات را فراگرفته بودند، و آیتالله دکتر سیّد محمّد باقر حجتی مازندرانی، که نزد استاد بخشهایی از مطول و قوانین را آموخته بودند، اشاره کرد. همچنین در سال 1338 شمسی به پیشنهاد مرحوم سیّد محمّد بهبهانی برای تدریس به مدرسۀ سپهسالار جدید (مدرسه عالی شهید مطهّریِ فعلی) دعوت شد و در جمع اساتید بزرگی مانند آقا شیخ محمدعلی لواسانی، آقا سیّد محمدکاظم عصار، شیخ حسینعلی راشد، شیخ ابوالفضل نجمآبادی، سیّد محمود طالقانی و ... به تدریس مشغول شدند.
پس از سفر مرحوم آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی به آمریکا به نمایندگی از مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیّاتِ دانشگاه تهران فعلی) از آیتالله سیّد رضی شیرازی دعوت کرد تا به جای ایشان در آنجا تدریس کند و بدین ترتیب معظّم له مدتی هم در آنجا مشغول تدریس بودند. ولی ایام تدریس در مدرسه سپهسالار و دانشکده الهیّات دیری نپایید؛ زیرا ابتدا در پی شرکت استاد به همراه روحانیون در مخالفت با شاه پس از رفراندوم ششم بهمن و حاضر نشدن در جلسه ملاقات با شاه در مدرسه، که رژیم پهلوی برای ظاهرنمایی ترتیب داده بود، از مدرسه اخراج شد و سپس در پی حمایت از روحانیت و اعلامیههایی که بر ضد اصلاحات ارضی و انجمنهای ایالتی و ولایتی صادر میشد و روشنگری دربارۀ این موضوعات در کلاسهای درس دانشکده، در اوایل سال 1343 به همراه شهید مطهری و آقای صدر بلاغی از دانشکده اخراج گردیدند. در زمان تبعید امام خمینی به ترکیه نیز حضرت استاد به همراه دوست قدیمی و همبحث خویش، یعنی مرحوم آیتالله محیالدین انواری به ترتیب در هیئت علوی و هیئت احمدی به اقتضای روحیۀ ظلمستیزی خود به روشنگری سیاسی و انتقاد از وضعیت موجود میپرداختند که با تهدید ساواک، این جلسات تعطیل شد.
در سنگر مسجد و تبلیغ
پس از این برهه یکی از مهمترین فعالیتهای دینی ـ اجتماعی معظّم له، یعنی تصدّی امامت جماعت مسجد شفاء از سال 1344 شمسی آغاز میشود. مسجد شفا را شخصی به نام حاج عبدالرّزّاق خوانساری به دستور مرحوم آیتالله العظمی بروجردی ساخت و استاد به دستور مرحوم آیتالله العظمی سیّد احمد خوانساری از آن سال (1344) متصدّی امامت آن مسجد میشوند. آیتالله شیرازی با بیش از نیم قرن امامت جماعت در مسجد شفاء و هفتهای دو شب سخنرانی (شبهای جمعه و شبهای شنبه) و برگزاری کلاسهای متعدّد درسی در این مسجد، خدمات دینی و فرهنگی کمسابقهای را به جامعه مذهبی شهر تهران ارائه کردند. هماکنون میتوان از قریب هزار ساعت نوار بیانات معظّم له که در خصوص تفسیر قرآن و اخلاق و عقاید که در طول این سالها ضبط گردیده است، استفاده کرد. چه آنکه گنجینه گرانقدری از این سخنرانیها در سالیان اخیر تحت عنوان «زلال حکمت» پیاده و در سه جلدِ تفسیر و اخلاق و عقاید توسّط انتشارات اطلاعات منتشر گردیده است.
یکی دیگر از وجوه برجستۀ شخصیت حضرت آیتالله شیرازی تلاش و کوشش ایشان در مسیر هدایتگری و به تعبیر دیگر احیاء نفوس است. طبق بیان خود استاد، یکی از آیات قرآن که از جوانی بیشترین تأثیر را در وجود ایشان گذاشته بود، آیه شریفه «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا» {مائده،32} بود. طبق مدارک موجود، حضرت استاد تا پایان عمر مبارکشان، بیش از 500 نفر را به واسطه استدلالات علمی و عقلی مشرّف به دین مبین اسلام و قبول مذهب حقّه اثناعشری کردهاند. دفتری به نام «دفتر ره یافتگان» موجود است که در آن دستخط و اسامی افرادی که به واسطۀ استاد، تشرّف به دین اسلام داشتهاند، ثبت شده و به عنوان یادگاری سترگ از خدمات دینی آن استاد بزرگ در برابر چشمان آیندگان قرار دارد.
حادثه ترور
گفتنی است که پس از ترور شهید مطهّری توسّط گروهک ملعون فرقان در اردیبهشت 1358، حضرت آیتالله شیرازی هم نخست به دلیل سخنرانیهای روشنگرانه و ظلمستیزانۀ خود و به خصوص انتقاد از تفکرات انحرافی این گروهک در مسجد شفا و سایر جلسات و سپس به دلیل اینکه از سوی امام خمینی(س) به عنوان یکی از نامزدهای مجلس خبرگان از طرف جامعۀ روحانیت مبارز و از ناحیۀ آیتالله مهدوی کنی به عنوان رئیس کمیتۀ منطقۀ 3 از کمیتههای چهاردهگانۀ انقلاب در تهران اعلام شده بود و همچنین اینکه به جهت تجلیل از امام خمینی(س) به همراه برخی دوستانش به نوفللوشاتو به دیدار ایشان رفته بود، شدیداً تحت نظر و تعقیب این گروهک کوردل قرار گرفته و نهایتاً توسّط همین گروهک در تیرماه 1358 در مسیر بازگشت از مسجد شفا به منزل مورد سوءقصد قرار گرفت و پنج تیر به سویش شلیک شد که چهار تیر آن به شانه و پای ایشان اصابت کرد و سپس با کمک مردم به بیمارستان منتقل شدند و ایشان ناگزیر جهت تکمیل معالجات به خارج سفر کردند و به لطف الهی بعد از مدّت قابل توجّهی، سلامتی خود را باز یافتند.
تدریس در مسجد و منزل، تألیفات
حضرت آیتالله سیّد رضی شیرازی پس از انتقال به مسجد شفا در منطقه یوسفآباد، از آغاز دهه چهل تا اواخر عمر شریف اشتغال به تدریس و تحقیق در منزل و همچنین مسجد در هر سه رشته فقه و اصول و فلسفه (از مقدمات تا سطوح عالیۀ این سه رشته) داشتند که نتیجه آن غیر از تربیت شاگردان متعدّد، تألیف و تدوین و چاپ آثار ارزشمندی همچون: «نگاه ناب» (که شامل یک دوره اصول عقاید و مباحث اعتقادی و کلامی به سبک و سیاق برهانی و عقلی میباشد)، مجموعه سه جلدی«زلال حکمت» در تفسیر و اخلاق و عقاید، «درسهای شرح منظومه حکیم سبزواری» در دو جلد قطور (که شرحی کامل بر همه بخشهای منظومه حکمت حاج ملّا هادی سبزواری است)، «الاِسفار عن الاَسفار» در دو جلد (که تعلیقات معظّم له بر امور عامّه اسفار به همراه تقریر بیانات سه استاد بزرگوارشان حول معضلات این کتاب میباشد) میباشد. همچنین از ایشان حواشی کاملی بر کفایه الاصول و رسائل، رسالههایی پیرامون برخی قواعد فقهی همچون: لا ضرر و لا تعاد، به جای مانده است. دوره کامل دروس اسفار و شواهد الرّبوبیّه و خارج عروه از دیگر میراث آن فرید زمانه است.
ارتحال
سرانجام این فقیه ربّانی و حکیم صمدانی که رکن رکین حوزه علمیّه تهران و عمود خیمه آن محسوب میشد و سالهای سال باید بگذرد تا مگر مانند اویی یافت شود، پس از عمری مجاهدت در تحصیل و ترویج معارف اهلبیت (علیهم السلام) و پرورش شاگردان متعدّد و تألیف آثار مختلف، در دهم آذر 1400 خورشیدی به دیدار حقّ شتافت و قلب شاگردانش را در حزنی ابدی فرو برد. پیکر شریفشان پس از تشییعی باشکوه در تهران و قم و نجف، در کنار مضجع نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام و در مقبرۀ جدّ بزرگوارشان مرحوم میرزای شیرازی به خاک سپرده شد.
از شمار دو چشم، یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران بیش
مهدی محقق: در بالندگی حوزه های علمیه تهران و به خصوص مدرسه مروی اثرگذار بود
دکتر مهدی محقق نویسنده، ادیب، فقیه، نسخهپژوه و پژوهشگر تاریخ پزشکی اسلامی، مصحح و شارح کتب ادبی و فلسفی و فقهی، و استاد دانشگاه تهران است. وی اصالتی دامغانی از خاندان محقق داشته و در شهر مشهد به دنیا آمد و دارای مدرک دکتری الهیات و معارف اسلامی از دانشگاه تهران و دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است.
ایشان در گفتوگو با حریم امام از سیر زندگی علمی مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی سخن گفت که مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
موضوع گفت و گوی ما درباره شخصیت مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی است. در ابتدا از سابقه آشنایی خود با ایشان برای ما بفرمایید.
بنده با مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی از سال های بعد از شهریور 1320 آشنا شدم؛ یعنی در آن زمان که مدارس علمیه پس از رضاخان رونق تازه ای گرفته بود. در آن دوران دو مدرسه در تهران بود: یکی مدرسه مروی و دیگری مدرسه سپهسالار قدیم. در مدرسه سپهسالار قدیم اتاقی داشتیم که مدیر آن میرزا مهدی آشتیانی، استاد بزرگ فلسفه اسلامی بود. مدرسه مروی را نیز میرزا محمدباقر آشتیانی مدیریت میکرد. برخی طلاب جوان بعد از شهریور 1320 به این قبیل مدارس روی آورده بودند؛ از جمله آنان مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی بود. بنده هم در همان موقع در مدرسه مروی نزد مرحوم سید هادی ورامینی درس صرف و نحو را می خواندم. بنابراین ما با این طلاب که تازه دروس حوزه را شروع کرده بودند، آشنا شدیم. آیت الله سیدرضی شیرازی در محله یوسف آباد زندگی می کرد و در مسجد شفا امام جماعت بود. گاهی به آنجا می رفتم و ایشان را زیارت می کردم. تخصص آیت الله شیرازی روی علوم حوزوی فقه و اصول بود و بر فلسفه اسلامی هم احاطه داشت و میتوان گفت از نوادر علمای تهران به شمار می آمد. خداوند ایشان را رحمت کند.
بنده از آن دوره، یعنی شهریور 1320 با ایشان آشنا شدم و تا همین اواخر که به رحمت خدا رفت، در جریان زندگی علمیشان بودم. ما در آن زمان همدرس و بحث بودیم.
از جایگاه علمی ایشان نزد اساتید و علمای بزرگ تهران برای ما بفرمایید.
جایگاه ایشان نزد اساتید بسیار محترمانه و برجسته بود. به سبب اینکه طلبه باهوش و علاقه مند به علوم دینی بود. در میان طلاب آن دوره، شخصیت ایشان برجستگی خاصی داشت. از جمله اساتید ما در مدرسه مروی، میرزا محمدباقر آشتیانی بود که مدیریت مدرسه را هم بر عهده داشت. همچنین مرحوم سید هادی ورامینی که استاد بنده در صرف و نحو بود. در واقع پس از شهریور 1320 بود که مدرسه ها پس از رکود و تعطیلی، روح تازه ای گرفتند و طلاب جوان علاقه مند به دروس حوزه شدند. از جمله مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی. علاوه بر آن ایشان در محله یوسف آباد سکونت داشت و ما هم در همین محله بودیم. در مسجد شفا امامت جماعت بود و بنده گاهی ایشان را زیارت می کردم. حتی در مراسم عقد دخترم از ایشان دعوت کردم و محبت فرمود و تشریف آورد. مراسم هم با نظارت و پایمردی آیت الله سیدرضی شیرازی رونق خاصی گرفت.
ارتباط ایشان با آیت الله سید احمد خوانساری چگونه بود؟
آیت الله سید احمد خوانساری از مراجع برجسته تهران بود و مسلماً آیت الله سیدرضی شیرازی با ایشان ارتباط داشت؛ اما بنده از نحوه این ارتباطات اطلاعی ندارم. گفته می شود که کلنگ مسجد شفا را آیت الله سید احمد خوانساری زد و اولین بار هم ایشان در آنجا اقامه نماز فرمود. از این مسأله بر می آید که با هم ارتباط داشتند.
جایگاه ایشان نزد طلاب حوزه علمیه چطور بود؟
آیت الله سیدرضی شیرازی دروس حوزه را به طور کامل خوانده بود و درس هم می داد و طلاب جوان هم از محضر ایشان استفاده می کردند؛ از جمله فرزند من محمود محقق هم چند صباحی به درس آیت الله سیدرضی شیرازی در مسجد شفا می رفت. به هر حال ایشان مدرس توانمندی بود و در خانواده علم و معرفت به دنیا آمد. حضور و وجودش در محله یوسف آباد هم مایه خیر و برکت بود.
از نقش و تأثیر ایشان در ارتقای سطح علمی حوزههای تهران برای ما بفرمایید.
از آنجا که از علمای برجسته تهران بود، طبیعتاً تأثیر فراوانی داشت. اگر بخواهیم پنج یا شش مدرس تراز اول در تهران را نام ببریم، یکی از آنان مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی است. بنابراین در بالندگی حوزه های علمیه تهران و به خصوص مدرسه مروی اثرگذار بود.
ما در مدرسه مروی اساتید مشترکی داشتیم؛ از جمله سید هادی ورامینی، شیخ حسین کنی، میرزا محمدباقر آشتیانی و...
ایشان کتابی درباره ملا هادی سبزواری در بیان اشعار تألیف کرده است و در درس های خود از آن کتاب هم نام می برد. بنده شاگرد آیت الله سیدرضی شیرازی نبودم، اما معاصر ایشان در مدرسه مروی بودم و از این رو درباره کیفیت تدریس شان اطلاع چندانی ندارم. اما می دانم که طلاب از آثار ایشان بهره های زیادی می بردند. اغلب آثار ایشان درباره حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا، میرداماد، فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی و ملا هادی سبزواری است. تسلط کاملی هم بر این مکتب داشت.
هم فقه می دانست و هم فلسفه اسلامی. هم در علوم منقول چیرگی و زبردستی داشت و هم در علوم معقول. بنابراین جامع معقول و منقول به شمار می آمد. در معقول تسلط کافی بر مباحث فلسفی داشت. در تدریس آثار ملاصدرا و میرداماد و حاج ملا هادی سبزواری مهارت داشت و با آثار و دیدگاه های آنان آشنا بود. همچنین بر کفایه آخوند خراسانی احاطه کافی داشت. کتاب رسائل شیخ مرتضی انصاری را هم تدریس می کرد.
شما از ماجرای ترور ایشان اطلاع داشتید؟ با اینکه چندان در امور اجرایی کشور نقش و فعالیتی نداشته است، چرا مورد قصد گروهک های سیاسی در ابتدای انقلاب واقع شد؟
مرحوم عبدالله نورانی همسایه ما بود. یک روز جوانی نزد ایشان رفت و گفت چرا آقای سیدرضی شیرازی در سیاست دخالت نمی کند؟ مرحوم عبدالله نورانی به او گفت: «یک پای ایشان در همین جریانات سیاسی تیر خورد. شما میخواهید پای دیگرشان هم تیر بخورد!؟»
البته بنده در جریان ترور ایشان قرار نگرفتم. ظاهراً گروه فرقان ترور را بر عهده گرفتند؛ یعنی همان کسانی که شهید مرتضی مطهری را ترور کردند. چند شخصیت در ابتدای انقلاب اسلامی مورد حمله گروهک فرقان قرار گرفتند؛ از جمله آنان مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی بود.
آیا تدریس فلسفه در تهران آزادانه بود یا اینکه برای عده ای خاص و با محدودیتهایی همراه بود؟
تدریس فلسفه در تهران با ممانعت خاصی روبرو نشد. به هر حال مرحوم میرزا مهدی آشتیانی مدرس توانای فلسفه بود و در مدرسه سپهسالار قدیم تهران تدریس می کرد. بنده هم از نزدیک در جریان علمی ایشان بودم. از این رو حوزه علمیه تهران در تدریس فلسفه آزاد بود و علمای بزرگی در آنجا به تدریس و تعلیم و ترویج حکمت می پرداختند. بنده درس فلسفه میرزا مهدی آشتیانی را درک کردم. ایشان در مدرسه سپهسالار قدیم عنایت خاصی به بنده داشت و با اینکه هنوز بیست سال هم نداشتم، یک حجره به من داد و در درسشان هم شرکت میکردم و مورد تشویق ایشان قرار گرفتم. خداوند ایشان را رحمت کند.
آیتالله سیدرضی شیرازی در مدرسه مروی ابتدا تحصیل کرد و بعدها به عنوان مدرس تراز اول هم در آنجا شناخته شد.
از خصوصیات اخلاقی ایشان برای ما بفرمایید.
آیت الله سیدرضی شیرازی متخلق به اخلاق حسنه بود و به علما احترام زیادی قائل می شد و شاگردان خود را در این امر تشویق می کرد. پسر خودم محمود محقق به درس آیت الله سیدرضی شیرازی می رفت و کاملاً از تدریس ایشان راضی بود و می گفت استاد توانایی است و در میان اساتید دیگر، مهارت بارزتری دارد. علاقه ایشان به علوم حوزوی بود و بهطور منظم هم نزد اساتید علوم دینی حاضر می شد. بنده هم در جریان درس خواندن ایشان و مباحثاتشان بودم. بنابراین می توان گفت که آیت الله سیدرضی شیرازی از طلاب زحمتکش آن دوره محسوب می شد و در مدرسه مروی هم با جدیت کامل سر درس ها حضور می یافت و با اشتیاق کامل مباحث را دنبال می کرد و از وقت خود به نحو احسن بهره می گرفت و این راز موفقیتشان در تحصیل و کسب علوم مختلف دینی است که می تواند الگوی مناسبی برای طلاب این دوره هم باشد.
همانطور که عرض کردم ما اگر بخواهیم پنج استاد مبرز و تراز اول حوزه علمیه تهران را نام ببریم، یکی از آنان قطعاً آیتالله سیدرضی شیرازی است. یعنی می توان وی را در کنار میرزا مهدی آشتیانی و میرزا محمدباقر آشتیانی قرار داد و جایگاهشان را مشخص کرد.
در مسجد شفا کسانی بودند که به آیتالله سیدرضی شیرازی ارادت داشتند و از محضرشان استفاده می کردند و همیشه ذکر خیرشان را در محافل و مجالس داشتند. همچنین در بین عامه مردم از نفوذ بالایی برخوردار بود و تا آنجایی که در توان داشت سعی می کرد مشکلات مردم را حل و فصل کند.
آیا این جایگاه بالای آیتالله سیدرضی شیرازی در میان عام و خاص به خاطر ریشه و نسب خانوادگی ایشان است یا اینکه خودشان هم در این راستا تلاش هایی داشتند و بدون در نظر گرفتن نسب خانوادگی به جایگاه بالایی رسیدند؟
بدون شک خودش هم در این مسیر تلاش های فراوانی داشت. هم از نظر خدمات علمی و هم خدمات اجتماعی تأثیرگذار بود. این جایگاه به صرف انتساب خانوادگی نبود و بیشتر آن به سبب تلاش ها و زحمت های خودش بود. حتی در زمان آیتالله العظمی بروجردی هم مورد توجه ایشان قرار گرفت.
توصیه شما به اساتید و مسئولان حوزه علمیه که این قبیل شخصیت ها را برای طلاب بیشتر مورد توجه قرار بدهند، چیست؟
شخصیت هایی مانند آیتالله سیدرضی شیرازی باید بیشتر مورد توجه اساتید و مدیران حوزه های علمیه قرار بگیرند و آنان را برای جوانان به عنوان الگویی مناسب معرفی کنند. چون عوامل مأیوس کننده در حوزه های علمیه زیاد است و عوامل تشویق کننده کم. باید استادانی در حوزه ها باشند و طلاب را فرزند خودشان به حساب بیاورند و آنان را تشویق کنند. کما اینکه در دوره ما چنین بود و اساتید به ما مانند فرزندان خود مینگریستند. اساتید باید از هر جهت طلاب را کمک کنند و نگذارند فرصتها و استعدادهای طلاب صرف امور حاشیه ای بشود.
سیدحسین شیرازی: ایشان قبل از انقلاب در دانشگاه تدریس داشت
حجتالاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی فرزند مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی و مدرس حوزه علمیه تهران است.
ایشان در گفتوگو با حریم امام نکات ارزندهای را درباره شخصیت علمی و اخلاقی و پایگاه اجتماعی پدر سخن گفت که مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
رحلت پدر بزرگوار شما آیت الله سیدرضی شیرازی را تسلیت عرض می کنیم. موضوع گفت و گوی ما درباره زندگی علمی و اجتماعی ایشان است. در ابتدا مختصری از زندگینامه معظمله را برای ما بیان بفرمایید.
حضرت آیت الله سیدرضی شیرازی در سال 1345 قمری به دنیا آمد. این تاریخ در پشت جلد قرآن ما نگاشته شده است. یک جلد قرآنی در منزل داریم که سابقه 150 ساله دارد. سابقاً رسم بر این بود که در پشت قرآن ولادت فرزندان را قید کنند. ما یک قرآنی داریم که اولین واقعه مکتوبِ پشت آن، تاریخ عقد مرحوم حضرت آیت الله شیخ کاظم شیرازی، جد امی آقا است. طبیعتاً بقیه وقایع پشت سر آن مکتوب شده است. لذا مطابق آن 25 رمضان 1345 هجری قمری آیت الله سیدرضی شیرازی به دنیا آمد. پدر بزرگوار ایشان شخصیت برجسته علمی و نوه آیت الله میرزای شیرازی و مورد توجه عام و خاص بود. پدربزرگ بنده، مرحوم میرزا محمدحسین شیرازی از مرحوم آیت الله ضیاءالدین عراقی و میرزای نائینی اجازه اجتهاد داشت و با حضرت آیت الله خویی خیلی مأنوس و همبحث بود و با همدیگر گعده های علمی داشتند. بعد از اینکه شرایطی برای پدربزرگ ما پیش آمد که لازم بود به ایران مهاجرت کند، فرزندانش همراه ایشان آمدند. در میرزا محمود وزیر در سرچشمه منزلی را تهیه کردند. عائله پرجمعیتی داشتند و لذا از خداوند خواستند تا منزل مناسبی را عنایت کند. منزل در دست تعمیرات بود که یکی از بزرگان در محله دربند منزلی را در اختیار ایشان قرار داد. یک روز در مسیر دربند تهران خودروی آنها تصادف می کند و پدربزرگ ما به رحمت خدا می رود. این خانواده پرجمعیت با سرپرستی پدر من می ماند. طبیعتاً پدر ما باید خانواده را تمشیت و اداره کند و لذا از سنین جوانی، یعنی حدود 30 سالگی بار یک خانواده پرجمعیت را به دوش خود می کشد. الحمدلله همه اعضا خانواده از اساتید و بزرگان و نامداران این مملکت شدند؛ از جمله مرحوم دکتر سید مرتضی آیت الله زاده شیرازی تحصیل کرده ادبیات عرب در دانشگاه قاهره و عضو هیأت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، دکتر سید باقر آیت الله زاده شیرازی که مدت ها قائم مقام میراث فرهنگی بود و دکترای مرمت بناهای تاریخی را دارد؛ دکتر فخرالدین آیت الله زاده شیرازی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی و... عمه های ما هم همگی تحصیل کرده و فرهیخته هستند. پدر ما در تهران به عنوان یک شخصیت برجسته شناخته می شد. ایشان هفت اجازه اجتهاد داشت؛ از جمله از آیت الله میرزا عبدالهادی شیرازی، آیت الله رفیعی قزوینی، آیت الله شیخ محمدحسین کاشفالغطاء و آیت الله مرعشی. این بزرگان به مرحوم پدرم اجازه اجتهاد دادند. این مسیر علمی ایشان را مشخص و گویا می کند. از حدود 50 سال قبل هم ایشان در یک پایگاه مذهبی به نام مسجد شفا مستقر شد و مورد محبت و عنایت آیت الله العظمی سید احمد خوانساری قرار گرفت. کلنگ این مسجد را خود آیت الله العظمی خوانساری زدند و این مسجد تحت اشراف یکی از مریدان ایشان به مدت پنج سال ساخته شد. نماز افتتاح این مسجد هم توسط خود آیتالله العظمی خوانساری خوانده شد. این شرایط دست به دست هم داد تا پدر ما در عین اینکه وزنه علمی بود و سابقه تحصیل در نجف و سابقه تدریس در مدرسه مروی و سپهسالار داشت، به عنوان یک شخصیت صرفاً علمی شناخته نشود؛ بلکه علاوه بر امور علمی به امور اجتماعی و عام المنفعه هم بپردازد.
ایشان در ایران هم حدود هفت سال درس آیت الله محمدتقی آملی حاضر شد و سال ها اسفار اربعه را از مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی و منظومه را نزد الهی قمشهای و عرفان را نزد فاضل تونی آموخت. با این حال مجموعه اینها از ایشان فقط یک چهره علمی نساخت؛ بلکه حضورشان در مسجد شفا، از ایشان یک چهره اجتماعی ساخت. نتیجه این شد که مسجد شفا هم محل مراجعه طلاب علوم دینی و دانشگاهی باشد و هم محل مراجعه توده و عموم مردم.
مرحوم پدرم در تمام سطوح برای تمام اقشار برنامه داشت و از نظر مسائل دینی و اجتماعی آنچه در توان داشت در اختیار مردم قرار می داد. در سال های دورتر در مدرسه مروی تدریس داشت، همچنین در مدرسه سپهسالار و بعد دانشگاه الهیات، دانشکده معقول و منقول تدریس داشت؛ اما بعد از پیروزی انقلاب وقتی ترور شد، این رفت و آمدها را تعطیل کرد و کارهای علمی را در مسجد و منزل ادامه داد. منزل هم تبدیل به یک حوزه علمیه شد. صبح ها دو تا درس می گفت و بعد از ظهرها هم یک درس؛ یعنی روزی سه درس می گفت. اولین درسشان هم ساعت 6:30 صبح بود. ساعت 6 صبح اخبار رادیو را گوش می داد و بعد صبحانه میل می کرد و ساعت 6:30 سر درس حاضر می شد.
از همان ابتدای صبح با طلاب مشغول مباحثات علمی می شد. پس از دو ساعت مراجعات اجتماعی داشت و تلفنها را پاسخ می داد. ظهرها هم به مسجد می رفت و بعد از ظهرها نیز مطالعه و درس آغاز می شد و غروب دوباره به مسجد می رفت و پس از آن به مراودات اجتماعی می پرداخت.
یکی از کارهای بسیار زیبایی که ایشان داشت، بحث سخنرانی های شب های جمعه و شب های شنبه بود که عمدتاً اختصاص به مباحث تفسیری داشت و تقریباً 700 ساعت از این مباحث را جمع آوری و آماده کردیم. برخی از آن جلسات از رادیو معارف پخش می شد. دو جلد از این مجموعه سخنرانی ها پیاده شده و در قالب کتاب وزین زلال حکمت چاپ و منتشر شده است. امیدواریم که جلد سوم آن به زودی آماده و منتشر بشود. اسم این کتاب تفسیر است؛ اما مباحث اعتقادی، اخلاقی، حکمت و... در آن بحث شده است.
در شب های جمعه و شنبه مسجد شفا مالامال از جمعیت می شد و مشتاقان از راه های دور برای شنیدن این مباحث می آمدند. با توجه به اینکه محله ما در یوسف آباد، اقلیت های مذهبی دارد و افرادی که در پای سخنرانی های مرحوم پدرم می نشستند، از راه های بسیار دور می آمدند و از محضر ایشان استفاده و بهره میبردند.
سیره اخلاقی ایشان در منزل چگونه بود؟ به چه نحو با فرزندان خود تعامل داشت؟
ما آن چیزی که از پدر خود دیدیم، مهربانی، احترام به مادر، احترام به فرزند، عقلگرایی، تشویق به تفکر، تشویق به استفاده بهینه و درست از اوقات و... بوده است. اینها را هم به صورت گفتاری و هم به صورت عملی به ما می آموخت.
ما گاهی از پدر خجالت می کشیدیم که شب ها زودتر از ایشان برای خوابیدن و استراحت می رویم؛ چون تا پاسی از شب مشغول مطالعه و آماده سازی دروس و مطالب بود تا در روز بعد برای طلاب محترم آنها را ارائه کند. لذا با ما آنچنان رفتار می کرد که از وقتمان باید خیلی استفاده و بهره کافی ببریم. به طور مرتب سوره عصر را برای ما می خواند. آیه «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ» را برای ما بسیار تکرار میکرد. لذا این برای ما خیلی مسأله مهمی شد.
از دستاوردها و خدمات علمی و اجتماعی ایشان برای ما بفرمایید.
دستاوردهای مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی هم در خدمات علمی خلاصه می شود و هم اجتماعی. ایشان می فرمود که من در ایام جوانی خدمت حضرت امام رضا علیه السلام مشرف شدم و دو چیز را از خدا خواستم: یکی اینکه کتاب اصول عقاید بنویسم. دوم اینکه خدا توفیق بدهد تا عده زیادی به دست من مسلمان بشوند و هر دو اینها محقق شد... .
ایشان کتابی دارند به نام «نگاه ناب» که توسط بوستان کتاب چاپ و منتشر شد و در معرض استفاده علاقه مندان قرار گرفت. همچنین حدود 500 نفر به دست ایشان به دین مبین اسلام مشرف شدند و دفتری به یادگار مانده که نام افراد مسلمان شده در آن هست. الحمدلله این توفیقی بود که ما هم توانستیم آن را ادامه بدهیم. الان این تعداد به 610 نفر رسیده است. از سال 1351 تا 1395 که ایشان توانایی این کار را داشت، حدود 500 نفر به دستشان به دین اسلام مشرف شدند. اگر کسی می خواست فقط شهادتین را بگوید، ایشان قبول نمی کرد و بلکه اصرار بر مذاکره با او را داشت. برای هر جلسه هم حدود دو ساعت وقت می گذاشت و افراد را با روش علمی و عقلی و نه نقلی، به دین اسلام هدایت می کرد؛ چون به هر حال در اینجا نقل کاربردی ندارد. برای کسی که دین اسلام را قبول ندارد، استفاده از نقلیات جایگاهی ندارد، بلکه به تناسب، مسیر را اول با فطریات و بعد با عقلیات برایش مشخص می کرد و سپس از نقلیات بهره می برد. لذا روش آقا در این مسأله این بود. یکی از کارهای بزرگ اجتماعی که ایشان ارائه داد، همین بوده است.
از خدمات دیگر اجتماعی ایشان می توانیم به فعالیت ها در مؤسسات دینی و مذهبی و بیمارستان اشاره کرد. همان طور که می دانید آیت الله سیدرضی شیرازی از هیأت امنای برخی از مؤسسات دینی، بیمارستان ها و متولی بسیاری از موقوفات بود. بیمارستان کسری که در بالای میدان آرژانتین است، آیت الله سیدرضی شیرازی کلنگ آن را زد. کلنگ مسجد جامع شهرک غرب، کلنگ مسجد اکبر در میدان آرژانتین هم توسط ایشان زده شد. همچنین از هیأت امنای بیمارستان میرزا کوچک خان بودند. اینها خدمات برجسته اجتماعی است و همت بسیار بلند ایشان را در خدمت رسانی به مردم نشان میدهد.
علاوه بر همه اینها مراجعاتی به منزل و مسجد از سوی فقرا داشتیم و درب این منزل حقیقتاً به روی همه باز و ملجأ و پناهگاهی برای بسیاری از افرادی بود که از همه جا ناامید شده بودند. خدمت آیت الله سیدرضی شیرازی می رسیدند و ایشان با جان و دل، یعنی بدون هیچ مضایقه ای تا آنجایی که از عهده اش بر می آمد برای رفع گرفتاری های مردم همت می کرد و نامه می نوشت. اینها کارهایی بود که بسیار انجام می داد. حتی برای برخی از افراد منزلی را تهیه میکرد و اینها اموری است که افراد خودشان باید بیان کنند.
آیا مرحوم والد شما در دانشگاه هم تدریس داشت؟
بله. ایشان قبل از انقلاب در دانشگاه تدریس داشت. به همراه آیت الله مطهری در دانشکده الهیات تهران بود و در آنجا تدریس می کرد. در مدرسه مروی و سهپسالار هم کرسی تدریس داشت و کارهای علمی را دنبال میکرد.
چرا آیت الله سیدرضی شیرازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مسئولیتهای اجرایی را نپذیرفت؟ علت خاصی دارد؟
آیت الله مطهری از دوستان مرحوم پدرم بود و ایشان را به خوبی می شناخت و اینها از ایام جوانی با همدیگر ارتباط علمی و معنوی خاصی داشتند. وقتی در مدرسه مروی بود، با همدیگر به سمت منزل می رفتند. آیت الله مطهری در چندین نامه که خدمت امام نوشت، از افرادی که شایسته برای به کارگیری در امور انقلاب هستند، نام می برد که یکی از آن افراد مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی است. حضرت امام هم با عنایت به اینکه پدر ما آقازاده است و از نجف هم با هم مرتبط بودند، توجه ویژه ای داشت. حتی برای خبرگان دوره اول آیت الله سیدرضی شیرازی انتخاب شد و توسط آیت الله مهدوی کنی به عنوان رئیس کمیته یک منطقه در تهران انتخاب شد. با این حال پس از چندی توسط گروه فرقان ترور شد. این ترور باعث شد که دیگر تصدی مقام اجرایی نداشته باشد و از پذیرفتن مسئولیت در امور اجرایی عذرخواهی کند.
ماجرای ترور ایشان چه بود و توسط چه کسی و به چه هدفی صورت گرفت؟
در تیرماه 1358 بعد از ترور آیت الله مطهری و شهید عراقی، گروهک فرقان پدر ما را ترور کردند. از آن اعلامیه که در منطقه پخش شد، مشخص می شود که گروهک فرقان این ترور را انجام دادند. در آن اعلامیه موجود است که ایشان را به عنوان یکی از نیروهای انقلابی که در اختیار نظام جمهوری فعالیت می کند، شایسته ترور دانستند و خوشحال بودند که یک نیروی انقلابی را دارند از این جریان حذف می کنند.
در یک ظهر تابستانی داشت به تنهایی از مسجد به طرف منزل می آمد که توسط یک جوانی که پشت تیر چراغ برق پنهان شده بود، مورد سوء قصد قرار می گیرد. خود ایشان قضیه را اینگونه تعریف می کند که به آن جوان که اسلحه کشیده بود، گفته چرا می خواهی بزنی؟ اولین گلوله از عمامه ایشان رد میشود و به دیوار پشت سر اصابت می کند. چهار گلوله دیگر به پدرم میزند و چون سروصدا می شود و مردم از راه می رسند، آن جوان متواری می شود. وقتی مرحوم پدرم برای عمل جراحی ناحیه پا به خارج از کشور رفت، از دادگاه انقلاب تماس گرفتند و گفتند ما این فرد را دستگیر کرده ایم و اگر شما شکایتی دارید، بفرمایید تا رسیدگی بشود. مرحوم پدرم از همان جا گفت که من آن جوان را بخشیدم... . اما به هر حال آن جوان چون در ترور افراد دیگر دست داشت، اعدام شد.
انتصاب ایشان به عنوان رئیس کمیته برخی از مناطق موجب این ترور شد؛ هر چند به زودی استعفا داد و خودش را شخصیت این قبیل کارها نمی دانست. می فرمود من مرد محراب و منبر و تدریس و طلبه پروری و ارتباطات مردمی هستم و اجازه بدهید در همین زمینه ها فعالیت کنم. البته پس از بهبودی با حضرت امام هم جلسات و ارتباطاتی داشت. بنده رفت و آمدهای مرحوم سید احمد خمینی در منزل خودمان را به یاد دارم. شخصیت های بزرگی مثل شهید آیت الله بهشتی، مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی، شهید شاه آبادی، شهید سید باقر حکیم و... از دوستان مرحوم پدرم بودند و به منزل ما رفت و آمد داشتند. برخی از این افراد از دوستان مرحوم پدر بودند و برخی از خویشاوندان. بنابراین مرحوم پدرم از انقلاب و نظام به طور کامل منقطع نشد؛ اما دخالتی در امور اجرایی نمی کرد. علتش هم این بود که خود را در چنان جایگاه اجرایی نمی دید. میگفت بهتر است در کاری فعالیت داشته باشم که تخصص آن را دارم که همان امور علمی و ارتباطات مردمی است.
از آثار ایشان هم مطالبی را برای ما بیان بفرمایید.
دو جلد کتاب شرح منظومه تألیف فرموده که اثر بسیار ارزشمندی است. روش تدریس ایشان، بسیار مهندسی شده بود و انصافاً با برنامه و دقت کامل مطالب را به طلاب بیان می کرد. این را از اساتید بزرگوار خود، مثل آیت الله رفیعی قزوینی فرا گرفته بود. وقتی تدریس می کرد مطالب را چیدمان شده به طلاب میآموخت. به همین جهت کتاب شرح منظومه ایشان نسبت به شروحی که نوشته شده، بسیار ممتاز و قابل توصیه است.
آثار دیگری هم دارد؛ از جمله کتاب زلال حکمت، نگاه ناب، الاسفار عن الاسفار و... . ایشان همچنین شرح و حاشیه ای بر کفایه دارد که ان شاء الله به مرور آنها را آماده میکنیم.
گویا ایشان نماینده آیت الله العظمی بروجردی هم بود. در این باره توضیحی ارائه بفرمایید.
چون آیت الله سیدرضی شیرازی شخصیت علمی و اجتماعی بود، آیت الله العظمی بروجردی هم به ایشان لطف و محبت و عنایت خاصی داشت و از این رو، یکی از نمایندگانی که به کنفرانس آزادی الجزایر اعزام کرد، آیت الله سیدرضی شیرازی بود. این کنفرانس به طور دوره ای برگزار می شد و ایشان آن دورهای که در بیتالمقدس تشکیل شد، پدر ما را به عنوان یکی از نمایندگان خود به آنجا اعزام کرد. یکبار هم آیت الله العظمی بروجردی به آیت الله سیدرضی شیرازی فرموده بود آیا آمادگی دارید به کشور اتریش بروید و در آنجا به عنوان نماینده من باشید؟ پدرم به ایشان گفت اجازه بدهید تا در این زمینه فکر کنم و اطلاع بدهم. متأسفانه آیتالله العظمی بروجردی پس از آن به رحمت خدا رفت و آن برنامه هم منتفی شد. در واقع آیت الله بروجردی مرحوم پدرم را هم برای اتریش به عنوان نماینده خود انتخاب کرده بود و هم برای کنفرانس بیت المقدس.
سیداحمد حسینی اشکوری: بارزترین خصوصیت اخلاقی ایشان فروتنی بود
تحقیق در زمینههای متنپژوهی، فهرستنگاری و نسخهشناسی و تحلیل و عرضه دستاوردهای علمی و فرهنگی گذشتگان به معاصران و آیندگان، از مصداقهای بارز تحقیقات و پژوهشهای بنیادین فرهنگی است که حجتالاسلام والمسلمین سید احمد حسینی اشکوری بدان پرداخته است.
حریم امام در گفت و گو با ایشان به بررسی شخصیت علمی و وجهه اجتماعی مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی پرداخت که مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
موضوع گفتوگوی ما درباره شخصیت مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی است. در ابتدا از سابقه آشنایی خود با ایشان برای ما بفرمایید.
مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی شخصیت علمی و اخلاق اجتماعی بالایی داشت. ما یک شب در مشهد به صرف شام دعوت شدیم. تابستان بود و من در مشهد بودم؛ ایشان هم برای زیارت آمده بود و هر دو در کوه سنگی مشهد در منزل یکی از شخصیت ها دعوت شده بودیم. منزل ما در مشهد نزدیک حرم است. بعد از شام با همدیگر تا منزل خودمان پیاده آمدیم و در راه گفت و گوی علمی داشتیم.
یک بار هم در انگلستان کنگره غدیر برگزار شد و بنده را به آنجا دعوت کردند. اخوی مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی هم در آنجا دعوت بود و چند روزی در لندن با همدیگر دیدارهایی داشتیم.
از خاندان شیرازی برای ما بفرمایید. هنوز کما فی السابق آن جایگاه را در عراق دارند؟
آیت الله العظمی میرزا سید عبدالهادی شیرازی و همچنین میرزا بزرگ شیرازی از همین خاندان هستند و این خاندان جایگاه محترم علمی و اجتماعی بالایی داشته و دارند؛ هم در نجف و هم در ایران. البته دیگر آن جایگاه مشهوری که در نجف داشتند، امروزه بروز کمتری دارد و بیشتر در تهران شناخته شده هستند.
از جایگاه علمی آیت الله سیدرضی شیرازی برای ما بفرمایید.
مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی آدم با سلیقه ای بود. خیلیها جنبه علمی دارند، اما سلیقه عرضه آن را ندارند؛ ایشان علاوه بر علمیت، سلیقه این را داشت که آن را به مخاطب به درستی منتقل کند. شخصیت جامع و توانمندی داشت.
از آیت الله سیدرضی یک کتاب تفسیر چاپ شده است. این کتاب جمع آوری سخنرانی ها و جلسات ایشان درباره تفسیر برخی از آیات قرآن می باشد که به صورت کتاب تفسیر پیاده و چاپ شده است؛ از این رو این کتاب را میتوان برای عموم مناسب دانست؛ چون در سطح عموم بیان شده است و نه در سطح تخصصی و برای افراد خاص علمی.
حضور عده ای از شخصیت ها در حوزه های علمیه مفیدتر است تا اینکه در شهرستان ها بمانند. این افراد اگر در حوزه بمانند، بازدهی علمی بیشتری می توانند داشته باشند و شخصیت علمیشان بیشتر نمود و ظهور پیدا می کند. اما در شهرستان ها به اعتباری شئون اجتماعی و ارشادی، جنبه های علمیشان آنچنان که باید دیده نمی شود؛ چون جنبه های علمی آنان تحت شعاع جنبه های اجتماعی و ارشادی قرار میگیرد.
یکی از شخصیت های تهران می گفت: «هر کسی که فوت می کند، ما مجبوریم که در مراسمش شرکت کنیم. هر کسی از سفر حج یا عتبات بر می گردد، به دیدارش می رویم و... . در این صورت وقت ما با همین شئون اجتماعی پر می شود و دیگر فرصت کافی برای امور علمی برای ما باقی نمی ماند.» بنابراین هر چند برخی از شخصیت ها جنبه علمی بالایی دارند، اما امور و شئون اجتماعی مجال بروز آن را نمی دهد. شخصیت هایی که دارای مراتب علمی بالایی هستند، در حوزه های علمیه بمانند و به شهرستان ها نروند و درگیر شئون اجتماعی نشوند، بهتر است و این شخصیت ها می توانند آثار و تألیفات گرانسنگی پس از خودشان به جای بگذارند تا برای آیندگان مفید و ثمر بخش باشد و همچنین شاگردان ممتازی را تربیت کنند.
از نظر شما مهمترین خصوصیت اخلاقی آیت الله سیدرضی شیرازی چیست؟
مهمترین و بارزترین خصوصیت اخلاقی مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی فروتنی بود. بسیاری از افراد وقتی مراتب علمی بالایی پیدا می کنند، دیگر عموم مردم را به حساب نمی آورند و فقط با افراد خاص علمی معاشرت می کنند. برخی حتی اُنس با رفقای خودشان را هم کمرنگ می کنند؛ این افراد چون ظرفیت کمی دارند، این حالت را پیدا می کنند. کسی در سطح علمی و فرهنگی بالایی قرار بگیرد و در عین حال جنبه اخلاقی ممتازی داشته باشد، کمتر پیدا می شود. این ویژگی است که کمتر کسی دارد. مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی از این قبیل شخصیت ها بود. یعنی با اینکه مراتب علمی بالایی داشت، اُنس خودش با رفقا و دوستان سابقش را حفظ کرد. این امتیازی است که ایشان داشت. در صحبت ها و معاشرت ها خودش را مانند بقیه می دانست و مرتبه بالاتری برای خودش قائل نبود. خدا در آیه ای از قرآن خطاب به پیامبر کرم(ص) می فرماید: «اِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظیم» واژه عظمت در قرآن کمتر استفاده شده است. حُسن اخلاق پیامبر اکرم(ص) آنقدر بالا بود که چنین آیه ای نازل شد.
یک بار در کربلا، برای یکی از نشریات مقاله ای نوشتم که عنوانش «اسباب پیشبرد پیامبر اکرم(ص)» بوده است. در آن مقاله درباره محیط جاهلی آن روزگار و خلقیات حضرت مطالبی را به تحلیل و بررسی قرار دادم. یکی از اسباب پیشبرد مهم حضرت پیامبر خاتم(ص) اخلاق ایشان بود. حُسن اخلاق موجب شد که بسیاری از اعراب جاهلی آن موقع به اسلام ایمان بیاورند.
امتیاز مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی به نظر من همین بوده است؛ البته امتیاز علمی در جای خود مهم و ارزشمند است؛ اما علاوه بر آن وجوه و امتیازات علمی، از اخلاق حسنه و مردمی برخوردار بود.
از جایگاه ایشان در حوزه علمیه تهران برای ما بفرمایید. آیا حضور ایشان در تهران از نظر علمی و اجتماعی ثمر بخش بوده است؟
در پاسخ به این سؤال، ابتدا باید پرسید که آیا حوزه علمیه تهران، واقعاً حوزه علمیه است؟ خود این یک مسأله است. راه های دور و وقتگیر حوزه تا منزل را باید در نظر گرفت. در چنین شرایطی آیا کسی می تواند به معنای واقعی کلمه حوزوی باشد و از دقایق عمرش نهایت بهره های علمی را ببرد؟ به عقیده من شهرهای مختلف حوزه های علمیه دارند؛ اما بازدهی آنچنانی ندارند. مشکل تهران همین است. به همین خاطر عرض کردم اگر چنین شخصیت هایی، مانند مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی در حوزه های مهمی مثل قم میماندند، بازدهی بیشتری داشتند. البته این انکار بازدهی حوزه های علمیه تهران نیست، اما باید ببینیم که اولویت با کدام حوزه است؛ حوزه علمیه قم یا تهران و دیگر شهرستانها؟ به نظر بنده حوزه علمیه قم بازدهی بیشتری دارد.
بنده یک بار می خواستم به عیادت یکی از دوستان بروم. به علت ترافیک و مسافت زیاد و مشکلات حمل و نقل منصرف شدم. این مشکل در تهران وجود دارد و یک حوزوی نمی تواند در چنین شرایطی به خوبی درسش را ادامه بدهد و بازدهی داشته باشد. گاهی وقت ها از من سؤال می کنند که نظرت درباره فلانی چیست؟ می گویم فلانی معمم است و نمی گویم طلبه است! چون معتقدم برای طلبه شدن باید یک سری شرایطی جمع شود. مهمترین شرطش این است که انسان از بسیاری از امور دنیوی چشمپوشی کند و فقط متوجه کارهای علمی باشد. حال باید دید که در تهران با وجود این همه موانع و دشواریها، ممکن است یا خیر؟ قطعاً اگر هم اراده ای در کار باشد، موانع موجود در تهران حرکت و اراده انسانی را سُست می کند.
مرحوم آیت الله سیدرضی شیرازی علی رغم همه این مشکلات موجود در تهران، با اراده ای که داشت هم به وجوه علمی پرداخت و هم به امور اجتماعی اهتمام داشت. تا جایی که می توانست هم طلبه پروری و هم به مشکلات عمومی مردم رسیدگی کرد. ایشان باید در تهران این دو کار بزرگ را انجام می داد؛ یعنی هم به جنبه علمی بپردازد و هم اجتماعی. اگر کسی در حوزه علمیه قم باشد، فقط به یک جنبه می پردازد و آن جنبه علمی است. اما در تهران و برخی دیگر از شهرها لازم است هم به جنبه علمی پرداخته بشود و هم اجتماعی. پرداختن به هر دو این امور کار سختی است. هر کسی هر چقدر هم اراده داشته باشد، اگر در حوزه ای غیر از حوزه علمیه قم باشد، نمیتواند آنچنان که باید تمام ظرفیت خود را فقط برای امور علمی، از قبیل تدریس و پژوهش بگذارد.
به نظر بنده جنبه علمی آیت الله سیدرضی شیرازی آنچنان بالاست که متأسفانه به علت حضورشان در تهران و پرداختن به برخی امور اجتماعی، آنچنان که باید از جنبه علمی شان استفاده نشده است. برای مثال کتاب تفسیری دارد که مجموعه جلسات عمومی ایشان در مسجد می باشد و برای عموم مردم بیان شده است و نه افراد خاص علمی. اگر چنین شخصی در حوزه علمیه درس تفسیر می گفت، کتاب تفسیرش هم امروزه عمیق تر و علمی تر بود. طبیعی است که اگر مخاطبان عموم مردم باشند، بیانات ارائه دهنده هم در همان سطح باقی می مانند.
با این حال آیتالله سیدرضی شیرازی همین که توانست این دو جنبه را با همدیگر جمع کند، کار بزرگی انجام داده است؛ یعنی هم جنبه علمی و هم امور اجتماعی و مردمداری.