قرار بود سیاست مداران ما، اهل معرفت و خدمتگزار ملت باشند، اما متاسفانه بسیارند، که محو دنیای عقیم قدرت و مقام، از حداقل ها نیز تنزل کرده اند. تجمیع سیاستِ بیمار و سیاست مدارانِ بی عاطفه که «انسان» را به فراموشی سپرده اند، میلیون ها ایرانی را از زیارت وطن محروم ساخته و فضای مناسبات داخلی را نیز زمخت و بی روح نموده است. این چه امنیتی است که با دیدار افراد خانواده وحضور بر بالین یک عزیز، دچار خدشه می شود؟
پایگاه خبری جماران: ابوالفضل فاتح در دلنوشته ای که برای جماران ارسال کرده است، نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
پدران و مادران رمز زندگی و از نزدیک ترین حقائق به فلسفه خلقتند. وجود ایشان، یک داشتن بی مثال، و فقدانشان یک نداشتن بی انتهاست و در میان آنچه زمانه از آدمی می ستاند، بزرگترین ربودن هاست. پنج سال از هجرت پدر گذشته است اما، فقدان ایشان، اندوه بی التیامی است که گویی هر روز سنگینی اش بیشتر و بیشتر محسوس می شود. زبان خامه ندارد سر بیان فراق، و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق!
پدرم همچون بسیاری از پدران سرزمین من، از عزت نفس و استغنایی کم نظیر برخوردار بود. توکل به خداوند در وجودش موج می زد، اهل ایمان و اطمینان و دعا بود و همواره می فرمود: فقط خدا،
یاد نسل آن پدران آسمانی، آن انسان های اصیل و نیک باطن، و آن وجود آشنا به حلال و حرام خدا به خیر.
پدرم، مانند بسیاری از پدران پاک طینت سرزمینمان، پاک و مومنانه زیست و پاک از دنیای ما پرکشید. اما سیاست بی عاطفه، نگذاشت که بر بالین و تشییع و مزار ایشان حاضر باشم و این داغ تا ابد بر دل ماند. این بی عاطفه گی از بیماری های سیاسی دوران اخیر ماست و باید برای آن چاره ای کرد. این بیماری، با ساخت و بافت نظام اجتماعی و مناسبات عمیقا انسانی و نزدیک خانوادگی ما ایرانیان به شدت ناساگار و در ستیز است و معلوم نیست از کجا نشات گرفته است. افراد فراوانی را می شناسم که با مانع تراشی های فراوان برای حضور در این گونه مناسبت ها مواجه شده و داغ بر دل مانده اند، بی آن که برای آمران و مجریان آن حاصلی داشته باشد. تعجب می کنم، آیا گمان نمی برند که روزی خود گرفتار این مصیبت شوند؟
گمان مبرید که در بیان این حسرت، غلوّی به کار بسته ام. نمونه ی این حسرت را می توان در یکی دو سال اخیر که کرونا بسیاری از هموطنان عزیز را غریبانه از ما ستاند، درک کرد. حسرت محرومیت از حضور بر بالین عزیزان و سوکواری در فقدان ایشان بر دل و جان بسیاری از مردم سنگینی می کند و افسوسی بزرگ بر جای گذاشته است، که ای کاش برای جبران آن اندیشه ای شود. سوگواری یک حق انسانی در تمام عالم است. اما اگر این محرومیت ناگزیر بوده، آن یکی بی دلیل و تحمیلی است.
قرار بود سیاست مداران ما، اهل معرفت و خدمتگزار ملت باشند، اما متاسفانه بسیارند، که محو دنیای عقیم قدرت و مقام، از حداقل ها نیز تنزل کرده اند. تجمیع سیاستِ بیمار و سیاست مدارانِ بی عاطفه که «انسان» را به فراموشی سپرده اند، میلیون ها ایرانی را از زیارت وطن محروم ساخته و فضای مناسبات داخلی را نیز زمخت و بی روح نموده است. این چه امنیتی است که با دیدار افراد خانواده وحضور بر بالین یک عزیز، دچار خدشه می شود؟
از من گذشته است، این سخنان، بیان مشکل تنها چند تن نیست، این سخنان، بیان یک آسیب ملی و یک حقیقت انسانی متعالی است، که باید خارج از یک شخص نگریسته شود. با درک وضعیت بسیاری از ایرانیان دور از وطن و «مهجوریت و مهاجرت نخبگان»، تاکنون چندین پیشنهاد از جمله «منطقه آزاد انسانی» برای اصلاح این وضعیت زیانبار ارائه شده و متاسفانه اقدام اساسی برای اصلاح آن به انجام نرسیده است. باور کنید، تجزیه ملت کمتر از تجزیه خاک نیست. ایران، با همه ایرانیان، هویت می یابد. سیاستِ بی عاطفه، عقیم و چموش خواهد شد و روزی سوار خود را نیز بر زمین خواهد زد.
وقت است که اندیشه ای برای این بی عاطفگی ها و اصلاح این جدایی های تحمیلی شود و مخصوصا در حوزه مناسبات انسانی موانع سیاسی شهروندان رفع گردد، تا این دیار از برکت دیدارهایی که دل آسمان را به شوق می آورد، بیش از این محروم نشود. نمی دانم چرا زدن چوب حراج بر مردمان کشورمان، برای برخی مسئولان آسان شده است؟ نمی دانم چرا هر گاه سخن از ایرانیان خارج از کشور به میان می آید، صرفا سخن از بازگشت سرمایه و منافع اقتصادی است و گویی دغدغه ی انسانیت در میان نیست؟ مگر نمی دانیم که اعتماد، در دل توجه به حقوق بنیادین انسانی محقق می شود، نه صرفا منافع مادی؟
اگر «صد عن سبیل الله» منع شده، اگر بستن راه خانه خدا منع شده، بستن راه های انسانیت و انقطاع ارحام نیز منع شده است. صله ارحام و ارتباط انسانی نیز راهی به سوی خدا و سعادت یک ملت است. فراموش نکنیم که «احسان به والدین بعد از توحید خدا، واجب ترین واجبات است، و در قرآن کریم بعد از توحید و قبل از سایر احکام مطرح شده است». و افسوس که گویی سیاست دیرزمانی است با این مضامینِ آشنا، غریبه است.
خداوندا، پدرم و پدران آسمانی این دیار را رحمت و با اولیاء خودت محشور و حضرت سید الشهدا (ع) را شفیع ایشان قرار ده،
خداوندا، آیین پدر بودن را زنده، پدران سرزمینم را استوار و سایه ایشان را بر سر فرزندانشان مستدام نگاه دار،
خداوندا، سیاستمداران کشورم را از عاطفه، و سیاست این دیار را از انسانیت محروم مساز!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح