عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در واکنش به ادعای برخی افراد که سعی می کنند اندیشه مرحوم دکتر فیرحی را به سکولاریزم نسبت بدهند، گفت: وقتی ما ادعا می کنیم ایشان سکولار است، مبنای ما چیست؟ آیا تصور درستی از خود سکولاریزم داریم؟ اولا اگر در یک خوانش افراطی معنای سکولاریزم خارج کردن دین از حوزه عمومی باشد، تمام همت آقای دکتر فیرحی وارد کردن دین به حوزه عمومی بوده است. این چه جور سکولاری است که همه تلاشش برای بازگرداندن دین به حوزه عمومی است؟!
پایگاه خبری جماران، روزبه علمداری: نکوداشت نخستین سالروز درگذشت حجت الاسلام والمسلمین دکتر داود فیرحی فقیه، استاد دانشگاه و اندیشمند فقید علوم سیاسی با حضور حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، در ابتدای این جلسه دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی طی سخنانی در خصوص در مورد شخصیت علمی مرحوم فیرحی، گفت: نخ تسبیح و دغدغه آثار مرحوم فیرحی از اولین تا آخرین آنها، قطعا چیزی جز مسأله استبداد و به خصوص استبداد دینی نیست و اگر از اولین اثرش که پایان نامه کارشناسی اش بود شروع کنیم، در میابیم که همه عمر نه چندان بلند او صرف این شد که چگونه می توانیم از دام این استبداد رها شویم.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: استبداد تنها تحت نام اسلام نیست. بنابر این، مثلا آثاری از ایشان در نقد نظریه ایران شهری هم می بینید و در واقع این موضوع، مسأله پیش روی دکتر فیرحی است که چگونه استبداد با صورت های مختلفی صف می کشند و گذشته، حال و آینده ما را در تسخیر خودشان می گیرند.
غلامرضا کاشی: فیرحی به جد آزادی خواه و یک اصلاح طلب اصیل بود
وی یادآور شد: ایشان به جد آزادی خواه و یک اصلاح طلب اصیل بودند و همه اهتمام فکری اش صرف این امر مهم بود. اما آیا دکتر فیرحی در تشخیص استبداد مسأله را درست تشخیص داده بود؟! دکتر فیرحی «در راه» بود، ولی آنچه که شاکله اصلی فعالیت های فکری دکتر فیرحی بود این انگاره بود که استبداد ریشه در صورت بندی فقه و شریعت ما دارد و این درد، درمان هم هست. یعنی برای رها شدن از دام استبداد همچنان باید درکی متناسب با دنیای جدید و مدرن تر از فقه اسلامی عرضه کنیم.
کاشی اظهار داشت: اهتمام دکتر فیرحی ایجاد مجوز شرعی برای مناسبات مدرن و دموکراتیک بود. همه بحران اینجا است؛ چیزی که استبداد به معنای مدرنش را بازسازی می کند و دوام می بخشد عدم پذیرش این نکته است که سیاست میدان خاصی از مناسبات انسانی است که برای خود می تواند و قابلیت این را دارد که فضائل بازتولید کننده خودش را بسازد.
وی یادآور شد: استبداد از عدم پذیرش این اصل در دنیای مدرن به وجود می آید که شما نپذیرید گروه های ناهمسانی که با هم رقابت می کنند و مجموعا میدان حیات متکثر و متشکل از گروه هایی که به یکدیگر قابل تحویل نیستند، ولی برای یک هدف مشترک دوستی و دشمنی می کنند و بعد از دل این میدان ستیز است که فضائلی می جوشد. آزادی، عدالت، امنیت و رفاه مثل بقعه های مقدس حیات سیاسی هستند. حیات سیاسی حریم قدسی خودش را دارد. منظوم این است که برای خود حریمی دارد. ارسطو می گوید کفاشی یک میدان پرکتیکال است که مبدل خیری درون باش است. بنابر این میدان های مشترک پرکتیس های انسانی زایشگاه خیرها و ارزش های درون پاش هستند.
وی ادامه داد: چرا اول انقلاب قرار بود اقتصاد اسلامی تأسیس شود و بعد دست برداشتیم؟! برای اینکه اقتصاد یک میدان پرکتیکال است که ارزش های خودش را تولید می کند. سیاست هم نه فقط یکی از این میدان ها است؛ بلکه عالی ترین میدان است که ارزش های خودش را تولید می کند. با سایر میدان های انسانی ارتباط دارد اما اگر این ارزش ها را نادیده بگیری راهی نداری جز اینکه ارزش ها را بپوشانی و رهسپار استبدادش کنی. اصلا مهم نیست که شما درکی دموکراتیک و مدرن یا گشوده از سیاست کنی اما اگر قرار باشد نکته زایش او را از فقه بگیری، راه به انحطاط می برد.
وقتی حیات سیاسی وجود ندارد هیچ جای دیگر هم رویشی نیست
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: 40 سال است هیچ کس از آزادی دفاع نکرده است. قبل از انقلاب حقیقتا خاست آزادی و عدالت در خود میدان پرکتیکال سیاسی خلق شده بود و روحانیون و دیگران همراه شدند و به چیزی پیوستند که زایشگاهش خود قلمرو سیاسی بود.
وی گفت: راهی که دکتر فیرحی رفت با ایشان شروع نشد، پس ارزش دارد این راه فکری یک بار مورد داوری قرار بگیرد. حتما ارزش هایی دارد، اما اگر زندگی سیاسی به معنای واقعی وجود نداشته باشد همه چیز راه به انحطاط می برد. یکبار در اواخر عمر دکتر فیرحی، در مکالمه ای که داشتیم به ایشان گفتم داریم کجا می رویم؟ گفت، «هیچ جا، قصه ما قصه ساختمانی است که یک روز یک سنگ از آن فرو می ریزد، روزی دیگر دیوار فسمتی دیگر فرومی ریزد و... .ما داریم ریزش می کنیم». این ریزش به دلیل فقدان حیات سیاسی است. وقتی حیات سیاسی وجود ندارد هیچ جای دیگر هم رویشی نیست. بنابر این، اهتمام فقهای نواندیش بدون شک مبارک است؛ اما لازم است فقهای نواندیش یک بار دیگر بپرسند چرا این جوری شد؟ مگر پشت این انقلاب اندیشه فقهای نواندیش نبود؟
کاشی تصریح کرد: نکته این بود که حوزه سیاست به مثابه یک قلمرو مستقل به رسمیت شناخته نشده بود. این نکته من دفاع از سکولاریزم نیست، چرا که سکولاریزم هم راه به جایی نمی برد. ذکتر فیرحی می گفت، اندیشه هایی که در نقد جمهوری اسلامی به سکولاریزم پناه می برند مانند راننده ای است که گاز می دهد ولی پا روی کلاج نمی گذارد و به همین خاطر چرخی نمی چرخد و ماشین حرکت نمی کند! در حالی که بدیهی است که دین قدرتمندترین شاکله حیات سیاسی ما است. زندگی سیاسی یک سری اجبارات حقوقی و یک فرهنگ مشترک زیست سیاسی دارد. اگر شما وظیفه اجبارات حقوقی را برای نظم سیاسی بر عهده گرفتید در ترویج فرهنگ سیاسی موفق نیستید. به همین خاطر باید کارها را تقسیم کرد.
فیرحی بیشتر گرفتار ساختارهای حقوقی بود
وی با اشاره به اینکه آقای دکتر فیرحی بیشتر گرفتار ساختارهای حقوقی بود که می گفت فقه سنت گرا نتوانسته با نگاه مدرن نگاه کند، گفت: کاش روحانیون کمی هم عنایت کنند به اینکه تداوم زندگی مشترک ما نیازمند یک فرهنگ دینی هم هست و اگر دل سپرده دموکراسی و زندگی مدرن هستند کاش با تکیه بر زندگی دینی ارزش های یک زندگی توأم با مدارا را به مردم می آموختند و اجازه می دادند ساز و کارهای سیاسی از دل زندگی پرکتیس مردم بیرون بیاید. من تصور می کنم از چنین منظری شاید امکان عبور از مشکلات امروز پیدا کنیم.
رحیم نوبهار: فیرحی موافق با حضور هژمونیک دین و دینداران در حوزه عمومی نبود
به گزارش خبرنگار جماران، در ادامه این جلسه حجت الاسلام و المسلمین رحیم نوبهار نیز گفت: اگر حجم پرداختن ها و ارجاعات مرحوم دکتر فیرحی به مجموع آراء و نظرات امام را در نظر بیاوریم خواهیم دید که چقدر ایشان به تبیین کارهای امام پرداخته بودند. امیدوارم مجموعه وابسته با میراث امام خمینی(س) همین جور باشند تا روزی گره از کار ما باز شود.
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: یک مسأله بعد از فوت آقای دکتر فیرحی من را متأثر کرد این بود که دوستانی آقای دکتر فیرحی را به عنوان رویکردی از سکولاریزم مطرح می کردند. خوشبختانه آقای دکتر کاشی هم به این مسأله مهم اشاره ای کردند. مفاهیمی که خاستگاهش در غرب است و گاهی در جامعه ما مطرح می شود، یک جوری دچار سوء تفاهم می شوند. یکی از آن واژه ها که من فکر می کنم درست فهم نشده «سکولاریزم» است.
وی ادامه داد: من با شناختی که از آقای دکتر فیرحی داشتم و نوشته هایشان را استفاده می کردم، این حرف خیلی شوکه کننده بود. لابد یکی از منابعی که می شود به آن ارجاع داد دایرة المعارف استنفورد است. معنای «سکولاریزم» این است که «تکیه و روی آوردن به صرف استدلال های دینی در گفتمان نظم سیاسی ناکافی است برای اینکه قواعد الزام آور بر جامعه را وضع کند». یعنی من در ساحت امر عمومی نمی توانم بگویم چون قاعده مذهبی می گوید چنین کنید. این نه معنایش این است که مذهبی ها و استدلال های مذهبی از ساحت عمومی جدا شوند. اگر این ملک مشاء همه شهروندان است، مگر دینداران شهروند نیستند؟! استدلال های آنها کافی نیست.
نوبهار تأکید کرد: خوانش متعادل سکولاریزم به هیچ وجه قبول ندارد که یک دولت – ملت مدرن یک دولت – ملت ضد مسیحی است، اصلا بحث ضدیت نیست. دوم اینکه، به هیچ وجه قبول ندارد که دولت متضمن امر خوشبختی مردم است؛ و نهاد روحانیت شأن خودش را دارد. وقتی ما ادعا می کنیم ایشان سکولار است، مبنای ما چیست؟ آیا تصور درستی از خود سکولاریزم داریم؟ اولا اگر در یک خوانش افراطی معنای سکولاریزم خارج کردن دین از حوزه عمومی باشد، تمام همت آقای دکتر فیرحی وارد کردن دین به حوزه عمومی بوده است. این چه جور سکولاری است که همه تلاشش برای بازگرداندن دین به حوزه عمومی است؟!
وی یادآور شد: اصلا دکتر فیرحی موافق با حضور هژمونیک دین و دینداران در حوزه عمومی نبود. لذا پروژه مرحوم فیرحی «انسان مؤمن» بود، اما «انسان مؤمن آزاد»؛ این سکولاریزم است؟! ایشان می خواستند دینداران در حوزه عمومی اهل مدارا باشند و استدلال های خودشان را تحمیل نکنند و مبادله استدلال کنند و ببینند استدلال چه کسی قوی تر است. آقای دکتر فیرحی می خواستند از این شریعت که به ظاهر فقط تکلیف مدار است، یک خوانش حق مدار هم بیان کنند و مفهوم حاکمیت قانون را از آن بیرون بیاورد و بگوید این دولت – ملت مدرن و لوازم آن اگرچه یک پدیده نوپیدا است ولی مبانی ما شناسایی این موضوع را اجازه می دهد. اینها چه ربطی به سکولاریزم دارد؟!
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: دینداران دوست دارند که در نهایت به سرچشمه ها وصل باشند، اگر خود سرچشمه ها به ما کمک می کند چرا باید این سنت را نادیده بگیریم؟! اگر از سنت آزادی و کرامت مؤمنان را در آوریم همان به که به آن مراجعه نکنیم، اما اگر بخواهیم مدارا و حاکمیت قانون را درآوریم، درود بر هر کسی که این راه را برود.
غلامرضا کریمی: فیرحی معمای پیچیده دین و مدرنیته را خیلی خوب بررسی کرده بود
به گزارش خبرنگار جماران، غلامرضا کریمی نیز در این مراسم گفت: در طول یک سالی که از فوت مرحوم فیرحی گذشته ادبیات قابل توجهی در عرصه فکری و سیاسی تولید شده است. چقدر آدم متأسف می شود شخصیتی که این قدر زحمت کشیده و دغدغه تحولات جدید اندیشه ای دنیا و جهان اسلام را داشته و جایی که نزدیک می شود رابطه این تز و آنتی تز را نزدیک کند در اثر کرونا از دست ما می رود. آقای دکتر فیرحی واقعا یک حرکت بنیادی را شروع کرده بود و معمای پیچیده دین و مدرنیته را خیلی خوب بررسی کرده بود.
رئیس دانشکده حقوق دانشگاه خوارزمی افزود: خیلی از مفاهیم را می توانیم درباره ایشان به کار ببریم. ایشان فردی وطن دوست و کوشا در منافع جمعی ایرانیان بود. فیرحی به خوبی درک کرده بود که اسلام زیباترین دین آزادی است؛ ولی واقعیت های موجود اسلام چیز دیگری می گفت. یعنی ظرفیت های اسلام خیلی برجسته است ولی چیزی که در 57 کشور اسلامی مشاهده می کنیم چیز دیگری است. سال 2021 ظهور مجدد طالبان را شاهد هستیم.
وی با اشاره به اینکه پروژه آقای دکتر فیرحی آشتی سنت دینی با دنیای مدرن بود، تصریح کرد: او نمی خواست سنت را بر اساس تجدد غربی مدرن کند بلکه می خواست سنت را بر اساس آموخته های ما مدرن کند. واقعیت این است که ما در کشورهای اسلامی نمی توانیم نظام سیاسی را بر پا کنیم که ارتباطی با دین نداشته باشد. ما در جهان اسلام نمی توانیم نظام سیاسی را پایه گذاری کنیم که بی توجه به دین باشد. پس مسأله اصلی ما این نیست که به هر طریقی به توسعه دست پیدا کنیم.
اگر دولت ها دموکراتیک باشند احتمال جنگ هم کم می شود
اگر نظام سیاسی پاسخگو نباشد طبیعی است که به حرف مردم توجه نمی کند
کریمی ادامه داد: مسأله اصلی ما دین است و نمی شود این را نادیده بگیرید. اینها واقعیاتی بود که مرحوم دکتر فیرحی به خوبی به آن پرداخته بود و در صدد آشتی سنت و مدرنیسم بود. فیرحی می گوید دین باید از سنت های تاریخی تفکیک شود و نوعی ارتباط میان تجدد و دین برقرار شود. بنابر این دین یک پدیده حذف شدنی نیست و تفسیر شدنی است. آقای دکتر فیرحی حمایت صریحی باور به صلح دموکراتیک دارد. اگر دولت ها دموکراتیک باشند احتمال جنگ هم کم می شود چون مردم در آن نقش دارند و این مردم هستند که باید جان خودشان را فدا کنند تا جنگ به نتیجه برسد و این مردم هستند که باید هزینه های ناشی از جنگ را بدهند.
وی تأکید کرد: اگر نظام سیاسی پاسخگو نباشد طبیعی است که به حرف مردم توجه نمی کند. امروز در جامعه ما فعالیت حزبی به عنوان یک نقطه منفی در عملکرد افراد دیده می شود و بنابر این آقای دکتر فیرحی با تمرکز بر فقه به حزب نگاه می کند و می گوید اگر قرار است ما آزادی و دموکراسی داشته باشیم نمی شود حزب نداشته باشیم.
رئیس دانشکده حقوق دانشگاه خوارزمی اظهار داشت: در 42 سال گذشته ما باید نهادسازی می کردیم. ما در جهت رویه سازی کارهایی انجام نداده ایم که منجر به اجماع شود و در نهادسازی هم موفقیت چشمگیری نداشته ایم. بنابر این مدنظر آقای فیرحی این بود که جمعی روی این کار کند تا شرایط این نهادسازی مهیا شود و در کتاب ها به شرایط نهادسازی مدرنیته به خوبی اشاره می کند و می گوید ما در جهان اسلام این کارها را انجام نداده ایم و باید این رویه ها شکل بگیرد.