پایگاه خبری جماران: یک استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه تخریب آیت الله العظمی صافی گلپایگانی هیچ نسبتی با نقد و انتقاد نداشت، گفت: آنچه در دروس حوزه و کتاب های مربوط به ادب متعلم، که این کتاب ها زیاد هم هستند، بیان می شود این است که به هر حال یک ادبی باید در روح و روان طلبه حاکم باشد که همیشه حریم و احترام اساتید خودشان و اساتید اساتید خودشان را داشته باشند و مراجع که قوام حوزه به وجود و نفوس مبارکه آنها است.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیت الله سید مجتبی نورمفیدی را در ادامه می خوانید:
نظر شما در رابطه با موضع اخیر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در زمینه ارتباط با کشورهای دنیا چیست؟
به طور اصولی و طبیعی همیشه مرجعیت در طول تاریخ پایگاه و پناه مردم، دین، کشور و دفاع از منافع و مصالح اسلام و مسلمین بوده و ما به وضوح، به اذعان کسانی که اهل تاریخ هستند، می توانیم موارد بسیاری را پیدا و ذکر کنیم که در مواقع حساس و بزنگاه ها مراجع نقش تاریخی خودشان را ایفا کرده کرده اند و برای حفظ اسلام، کشور و منافع عمومی مسلمین سخنانی بر زبان جاری و مواضعی اتخاذ می کنند که خود آثار و برکات بسیاری است.
این همیشه یک خط جاری و روشنی بوده که ما در همه ادوار دیده ایم حضور مرجعیت در آن اموری که به صلاح مردم و مصلحت اسلام بوده، حضوری بسیار نافع، مؤثر و تعیین کننده بوده است. طبیعتا در شرایط فعلی که مشکلات و گرفتاری هایی وجود دارد، انتظار این است که مراجع همیشه مدافع مردم باشند، از حقوق مردم سخن بگویند و تذکرات و نصایح خودشان را نسبت به مسئولین و دست اندرکاران بیان کنند.
طبیعتا با شناختی که از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی داریم، ایشان هم بنا بر تشخیصی که داشته اند و ضرورتی که احساس کرده اند، تذکری را به مسئولین داده اند. این سابقه هم داشته و برای اولین بار نبوده که یک مرجعی برای اینکه در معرض تقاضاهای مردم و سخنان و مشکلات مردم قرار می گیرند، این مطالب را به مسئولین امر گوشزد و منتقل کنند و درخواست توجه و رسیدگی کنند. بنابر این به طور کلی می توانیم بگوییم آنچه ایشان بیان کرده اند یک سیره ای است که مراجع همیشه برای بیان دغدغه ها و مشکلات مردم داشته اند، دارند و ان شاء الله خواهند داشت.
ارزیابی شما از واکنش هایی که نسبت به فرمایشات ایشان صورت گرفت چیست؟
واکنشی که سعی کردند به آن لباس نقد و انتقاد بپوشانند، به نظر من اساسا یک تخریب چند وجهی بود. یعنی تخریب شخصیت خود این مرجع عالیقدر به واسطه مطلبی که فرموده بودند، تخریب مراجع، یعنی صرفا در این موضوع بحث تخریب آقای صافی نبود و بحث این بود که به نقاط و نکاتی اشاره شد که همه مراجع را به یک معنا مورد هجمه قرار دادند. در همان مطلب سعی کردند خود ایشان را به طور ضمنی هم از جهات دیگری مورد هجمه قرار بدهند. یعنی یک تخریب صریح داشت، یک وجه آن تخریب ضمنی بود و یک وجه آن هم به طور کلی تخریب مراجع و ساز و کار تصمیم گیری مراجع بود.
واقعا من هرچه فکر می کنم، این تخریب ها هیچ نسبتی با نقد و انتقاد نداشت. هیچ کسی نمی گوید نباید نقد کرد و باید این وظیفه «النصیحة لأئمة المسلمین» را ترک کرد؛ هیچ کس نمی گوید به یک سخن یا گفته یک مرجع تقلید محترمانه ایراد نگرفت. در گذشته هم همین طور بوده است که در دروس مراجع نقدها و اشکالات توسط شاگردانشان به آراء و انظار اینها خیلی هم جدی وارد می شود. اما آنچه که در این نوشته موهن انسان مشاهده می کند، اصلا هیچ نسبتی با نقد و انتقاد نداشت و یک تخرب کاملا آشکار بود.
این چیزی است که به صلاح انقلاب، کشور، مردم و حوزه نیست. اگر این پایگاه مستحکم متزلزل شود، هرچند نمی شود، ولی به هر حال دین در آینده ما را با مشکلات و مصائبی مواجه می شود. کسانی که از سر دلسوزی یا خدای ناکرده از سر سوء نیت دست به چنین کارهایی می زنند متوجه باشند که این راه و روش چه خسارت هایی را می تواند برای کشور، نظام و انقلاب به دنبال داشته باشد.
من گمان می کنم به مصداق «عسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ»، حمایت هایی که از ناحیه نهادهای رسمی و غیر رسمی و اشخاص با سلیقه های مختلف از حضرت آیت الله العظمی صافی صورت گرفت و واکنشی که در برابر آن نوشته موهن و سراسر تخریب اتفاق افتاد، در مجموع به اتحاد و انسجام و ضرورت اتفاق پیرامون این مسأله خودش را نشان داد و اینکه باید این رکن رکین حوزه، نظام و کشور حفظ شود.
من در مجموع فکر می کنم علی رغم تلاش نویسنده و منتشر کنندگان و کسانی که می خواستند این خط فکری را دنبال کنند، باعث تقویت و تحکیم نهاد مرجعیت خواهد شد و این نهاد را هم در دفاع و همراهی با مردم و هم در دفاع از نظام و انقلاب ان شاء الله راسخ تر خواهد کرد. چون بالأخره همراهی با نظام و دفاع از انقلاب و رهبری هم به این نیست که صرفا از همه چیز تمجید شود و همه چیز مورد تأیید قرار بگیرد؛ این خواست خود رهبری هم نیست. کسانی که دلسوزانه مشکلات، ضعف ها و نقایص را بیان می کنند و می خواهند با تدبیر و درایت این مشکلات برطرف شود، اینها در واقع دلسوز هستند و باید توجه کرد که دلسوزی و حمایت فقط به تأیید صد در صد و بدون بیان نقص ها و اشکالات نیست. یک مصداق بارز دلسوزی بیان برخی مشکلات و کاستی ها است تا ان شاء الله در پرتو حل این مشکلات و رفع این کاستی ها کشور، نظام و انقلاب با قدرت و صلابت بیشتری به راه خودش ادامه بدهد.
تحلیل شما نسبت به قسمت هایی از سخنان آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مبنی بر قهر نکردن با بسیاری از کشورهای دنیا چیست؟
باید توجه کرد که فکر نمی کنم کسی در کشور منظورش این باشد که ما در کشور را به روی خودمان و دیگران ببندیم و با هیچ جا ارتباط نداشته باشیم. این چیزی نیست که حتی اگر کسی باطنا به آن معتقد باشد بتواند به زبان بیاورد. یعنی در همین دولت، جناب آقای رئیسی، بارها قبل و بعد از انتخابات تأکید کرده اند ما با همه دنیا به جز برخی کشورها می خواهیم تعامل و ارتباط داشته باشیم. بنابر این من فکر نمی کنم کسی این مسأله قهر را، آن هم در دنیای امروز، به معنای قطع ارتباط کامل معتقد باشد؛ مگر اینکه خیلی از مسائل جهانی دور و بیگانه باشد.
قاعدتا منظور ایشان هم این بوده که با حل برخی مشکلات غیر ضرور، که می تواند حل شود، برخی مسائلی که گریبانگیر مردم هست حل شود. ولی قطعا منظور حضرت آیت الله العظمی صافی این نیست که ما ذلیلانه با دنیا ارتباط داشته باشیم. هیچ وقت منظور ایشان این نیست که ما عزت اسلامی و عزت مسلمین را نادیده بگیریم و به هر قیمتی شده بخواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم. قطعا منظور ایشان این نیست که ما مثلا به قدرت های بزرگ وابسته شویم.
اما بحث این است که برخی مسائل و مشکلاتی که در روابط بین ایران و برخی کشورها وجود دارد را چگونه می توانیم با تدبیر و درایت، آن هم به نفع مصالح ملت، حل کنیم. من با شناختی که دارم گمان نمی کنم که حتی منظور ایشان انکار خط مقاومت در برابر صهیونیسم باشد. بالأخره اینکه اسلام، مسلمین و ملت ایران باید استقلال خودشان را حفظ کنند و در برابر زیاده خواهی ها و سلطه جویی های استکبار و صهیونیستم مقاومت داشته باشند و اینکه باید در برخی نقاط دنیا از مسلمانان حمایت شود را فکر نمی کنم مدنظر ایشان باشد که صورت نگیرد.
اما آنچه می تواند چاشنی این ارتباط واقع شود «تدبیر»، «دوراندیشی» و «هوشمندی» است. ممکن است یک کسی گمان کند ما در مواجهه با کشورها و قدرت ها شعارزدگی داشته باشیم و احساسی عمل کنیم و همان طوری که مثلا در تظاهرات شعار می دهیم، در جلسات و مذاکرات هم شعار بدهیم. این احتیاج به پختگی، بررسی کارشناسی و دقت دارد که ما چگونه می توانیم منافع مردم را در این تعاملات و ارتباطات حفظ کنیم و این هیچ منافاتی هم ندارد با اینکه ما گفت و گو کنیم و برای حفظ مصالح عمومی با تدبیر پیش برویم و در عین حال اصول سه گانه «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» را در همه این ارتباطات مراعات کنیم.
با توجه به اینکه نویسنده این مطلب علی الظاهر دانش آموخته حوزه های علمیه هم هست و بر حرف خود تأکید دارد و نکته دیگری هم نوشته است، به نظر شما چه طور می توانیم به جایگاه مرجعیت و تقویت این جایگاه توجه داشته باشیم؟
من شناختی از نویسنده این نوشته ندارم و نمی دانم اساسا دانش آموخته حوزه هست یا نیست. ولی علی الاصول عرض می کنم که اگر کسی در متن حوزه، به طور واقعی و صحیح، با تربیت اخلاقی حوزه و زیر نظر معلمان اخلاق و مربیان نفوس حوزه رشد کند و تربیت شود، قطعا آنچه که در دروس، کتاب ها و زبان مربیان و مرشدان اخلاقی حوزه بیان می شود با این نوع رفتارها بیگانه است.
آنچه در دروس حوزه و کتاب های مربوط به ادب متعلم، که این کتاب ها زیاد هم هستند، بیان می شود این است که به هر حال یک ادبی باید در روح و روان طلبه حاکم باشد که همیشه حریم و احترام اساتید خودشان و اساتید اساتید خودشان را داشته باشند و مراجع که قوام حوزه به وجود و نفوس مبارکه آنها است. ولو اینکه مطلبی را نپسندند یا سخنی را بر نتابند، اما همیشه فضای حاکم بر بحث و درس و تربیت اخلاقی حوزه ها همیشه این امر حاکم بوده است.
شما نگاه کنید که خود امام چگونه نسبت به حتی مخالفین خودشان و کسانی که ایشان را قبول نداشتند رفتار می کردند. گاهی ممکن بود بعضی دوستان ایشان نسبت به بعضی مراجعی که راهشان از امام جدا بود نکته ای را بگویند اما امام با تندی به آنها تذکر می دادند و اجازه نمی دادند که فضای تخریب شکل بگیرد.
من گمان می کنم یک مقداری لازم است حوزه ها به جنبه تربیت های اخلاقی بیشتر اهمیت بدهند و کسی گمان نکند یک تکلیف ملی و انقلابی بر دوش دارد و این مجوزی است که خدای ناکرده دیگران، مراجع و بزرگان را هتک کند. این با آموزه ها و سیره اهل بیت(ع) ناسازگار است و آنچه که ما از بزرگان اخلاق در حوزه ها شنیده ایم و از اساتید خودمان دیده ایم. به هر حال به نظر می رسد یک مقداری باید متوجه کرد برخی طلاب جوانی که ممکن است از روی احساسات حتی پاک دست به چنین رفتارهایی بزنند.
باید آنها را متوجه کرد که حتی نقد هم باید با ادب خاص خودش همراه باشد و متوجه باشند که این قبیل نوشته ها چگونه می تواند دستمایه تخریب های بسیار از سوی دیگران قرار بگیرد، سوء استفاده هایی که ممکن است از آنها شود و رخنه هایی که ممکن است از این زاویه صورت بگیرد. گمان می کنم باید متولیان امر نسبت به مسأله تربیت اخلاقی و اخلاق عملی طلاب بیشتر اهتمام داشته باشند.