پایگاه خبری جماران: یک کارشناس مسائل افغانستان با تأکید بر اینکه افغانستان ظرفیت این را دارد که تا سطح جنگ داخلی پیش برود، گفت: باید یک انقلاب فکری درون طالبان به وجود بیاید و حاضر شوند تمامی گروه های قومی و مذهبی را به رسمیت بشناسند و آنها را هم در قدرت شریک کنند؛ که خود مردم از امنیت پاسداری کنند. الآن، به خصوص در مناطق قومی غیر پشتون، مردم تمایلی به کمک به طالبان برای حفظ امنیت ندارند. گروه های رادیکال اسلامی از همین فضا استفاده می کنند و سعی می کنند که اوضاع را متشنج نگه دارند تا فضا برای خود آنها باز شود.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با پیرمحمد ملازهی را در ادامه می خوانید:
آقای ملازهی! تحلیل شما از انفجار اخیر در قندوز افغانستان چیست؟ به نظر شما چه کسانی در این انفجار دست داشته اند؟
داعش مسئولیت این انفجار را پذیرفته و حتی اسم فردی که عملیات انتحاری را انجام داد، اعلام کرده است. بنابر این، در اینکه داعش یا گروه های وابسته به داعش این کار را انجام داده اند، نمی توان تردید زیادی روا داشت. ولی بحث این است که چرا این عملیات به این شکل انجام می شود؟! اگر بخواهیم واقع بینانه قضاوت کنیم، باید به سیاست های کلی برگردیم که داعش در عراق و سوریه پیگیری می کرد و در پاکستان و افغانستان در حال پیگیری آن است.
داعش فکر می کند اگر بتواند فضایی را به وجود بیاورد که نوعی جنگ شیعه و سنی در افغانستان شکل بگیرد، یعنی جنگ مذهبی را در آنجا تحریک کند، در آن فضای متشنج امکان حضور و گسترش فعالیت های داعش هم در افغانستان به وجود می آید. اما خود شیعه و اهل سنت افغانستان باید بر اساس زندگی مسالمت آمیزی که در طول تاریخ داشته اند با هم همکاری کنند و تا جایی که می توانند تسلیم این نوع توطئه ها نشوند و تا اینجا هم واقعیت این است که به رغم چندین عملیاتی که علیه شیعیان انجام شده، رهبران شیعیان افغانستان این امر را متوجه اهل سنت نکرده اند و اهل سنت هم سعی کرده اند در کنار علمای شیعه قرار بگیرند و کنفرانس های مشترکی تشکیل بدهند و این مسأله را محکوم کنند.
بنابر این، به نظرم در افغانستان زمینه تاریخی برای درگیری شیعه و سنی وجود ندارد؛ ولی یکی از اهداف داعش در این نوع عملیات ها می تواند این مسأله باشد.
بخشی از نیروهایی که تحت عنوان داعش عمل می کنند نیروهای طالبان هستند
داعش به طالیان کمک کرد که بر افغانستان مسلط شود، اما الآن عملا این اقدام آنها به نوعی طالبان را به چالش می کشد. نظر شما در این خصوص چیست؟
واقعیت این است که بخشی از نیروهایی که الآن تحت عنوان داعش عمل می کنند، نیروهای طالبان هستند. یعنی یا نیروهایی هستند که از طالبان بعد از انجام مذاکره با آمریکا ناراضی بودند و فرمانده هایی هستند که این خط را قبول نداشتند و از طالبان جدا شدند و به داعش پیوستند، و یا نیروهایی قومی تاجیک، ازبک، اویغور و چچن و جمعیت اسلامی اندونزی، مالزی و شبه قاره هند هستند و درست است که با طالبان همکاری کرده اند تا قدرت را به دست بگیرد، ولی الزاما خط مشی طالبان را قبول ندارند. اینها معتقدند باید خلافت خراسان ایجاد شود و طالبان را فقط یک امارت آن می دانند و معتقدند بقیه کشورهای اسلامی هم باید تبدیل به امارت شوند، به تسلط اینها در بیایند و بعد ادغام امارت ها خلافت اسلامی را تشکیل بدهد.
طالبان با گروه های رادیکال اسلامی یک ایدئولوژی مشترک دارند
بنابر این، طالبان با گروه های رادیکال اسلامی یک ایدئولوژی مشترک دارندریال ولی به لحاظ سیاسی طالبان مدعی هستند که فقط در افغانستان عمل می کنند و هدف آنها اسلامی کردن افغانستان است. آنها ادعایی ندارند در خصوص اینکه خارج از افغانستان عمل کنند، بلکه یک گروه بومی هستند. ولی داعش ادعای «خلافت اسلامی» در کل کشورهای اسلامی دارد. این نقطه اختلاف طالبان و افغانستان است.
مسأله دوم این است که ظاهرا داعش در نظر دارد در دو منطقه از افغانستان تسلط ارضی و زمینی داشته باشد؛ یکی ننگرهار و دیگری بدخشان در شمال است. اما این مخدوش کردن حاکمیت ملی افغانستان است و طالبان زیر بار این مسأله نمی رود. جاهایی هم که داعش تلاش کرده به تصرف خود درآورد، طالبان مقاومت کرده و حتی درگیری نظامی پیش آمده و کشتار هم راه افتاده است.
به نظر من این دو مسأله مهم هستند و در مناسبات آینده داعش و طالبان هم می توانند تأثیرات خودشان را داشته باشند.
نقش کشورهای بیگانه، از جمله آمریکا، در ناامن کردن افغانستان چیست؟
اگر اطلاعاتی که روس ها منتشر کرده اند واقعا درست باشد، انتقال داعش به افغانستان از دو مسیر صورت گرفته است. یکی اینکه از طریق هوایی، احتمالا به کمک ترکیه، از سوریه و عراق نیروهای قومی ازبک، تاجیک، چچن و اویغور را بعد از شکست داعش در خاورمیانه به منطقه بدخشان منتقل شده اند. مسیر دیگری را دولت قبلی افغانستان، یعنی اشرف غنی و به خصوص آقای محب، مطرح می کردند که پاکستان داعش را وارد ننگرهار و منطقه هم مرز با مناطق قبایلی پاکستان کرده است. البته این سخن در حد ادعاهای اشرف غنی و محب است.
اگر این اطلاعات درست باشد، در آن صورت، آمریکایی ها اهداف بلند مدت تری دارند برای اینکه حداقل فضا را برای نیروهای اسلامی اندونزی، مالزی، چچن و اویغور که به داعش پیوسته اند باز کنند تا وارد کشورهای خودشان شوند و در حوزه امنیت روسیه و یا ایالت سین کیانگ مشکلاتی ایجاد کنند که به همین خاطر چین با طالبان وارد مذاکرات جدی شده و حاضر هستند استخراج منابع زیرزمینی افغانستان را انجام دهند ولی در ازای آن می خواهند طالبان جلوی نهضت ترکستان شرقی اویغورها را بگیرد.
یکی از دلایل نزدیکی روس ها به طالبان هم همین نگرانی است که ممکن است داعش با آمریکایی ها به تفاهم برسند و مشکلات امنیتی در منطقه ایجاد کنند. به نظر من در مرزهای شرقی ایران هم این نگرانی وجود دارد. در هر حال در مناسبات و رقابت هایی که بین چین و روسیه از یک طرف و آمریکا و اروپا از طرف دیگر همچنان در افغانستان وجود دارد، علی رغم اینکه ظاهرا نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شده اند، نگرانی هایی به وجود آورده که ممکن است داعش با آمریکایی ها بر سر این مسائل معامله پشت پرده ای هم کرده باشد.
امنیت افغانستان مسأله بسیار پیچیده ای است
با توجه به جمیع این مسائل و اینکه ادعای اولیه طالبان آوردن امنیت به افغانستان بود، به نظر شما در نهایت طالبان موفق می شود امنیت را به افغانستان بیاورد؟
امنیت افغانستان مسأله بسیار پیچیده ای است. درست است که طالبان الآن قدرت را در دست گرفته، ولی طالبان تنها گروه مسلحی نبوده که علیه دولت قبل و آمریکایی ها وارد جنگ شدند. حدود 20 گروه مسلمان در افغانستان بودند که حجم و بزرگی یا کوچکی آنها خیلی مسأله نیست، ولی به هر حال سلاح دست گرفته اند و جنگیده اند و در مناطق قومی و قبیله ای خودشان نفوذ دارند.
بنابر این، ساده نیست که طالبان تصمیم بگیرند در مدت کوتاهی امنیت را برقرار کنند. به خصوص که بخشی از طالبان به داعش پیوسته اند و بخشی از حاکمیت فعلی که شبکه حقانی باشد و کابل را در اختیار گرفته و نیروی امنیتی و نظامی دارد، آنها هم با داعش نزدیک هستند. یعنی این گونه نیست که فقط شورای کویته در این قضیه تصمیم گیر باشد. ممکن است شورای کویته بخواهد هرچه زودتر امنیت برقرار شود تا بتواند قدرت خودش را تثبیت کند و شرایطی فراهم کند که با شناسایی بین المللی روبرو شود و مسائل اقتصادی را از طریق تضمین امنیت راه اندازی کند. ولی دیگران خیلی با این شورا هماهنگ نیستند.
بنابر این، افغانستان حتی ظرفیت این را دارد که تا سطح جنگ داخلی پیش برود. مگر اینکه واقعا یک انقلاب فکری درون طالبان به وجود بیاید و حاضر شوند تمامی گروه های قومی و مذهبی را به رسمیت بشناسند و آنها را هم در قدرت شریک کنند؛ که خود مردم از امنیت پاسداری کنند. الآن، به خصوص در مناطق قومی غیر پشتون، مردم تمایلی به کمک به طالبان برای حفظ امنیت ندارند. گروه های رادیکال اسلامی از همین فضا استفاده می کنند و سعی می کنند که اوضاع را متشنج نگه دارند تا فضا برای خود آنها باز شود.