پایگاه خبری جماران: اگر گفته شود وفات پیامبرگرامی اسلام(ص) تأثیرگذارترین حادثه تاریخ اسلام پس از بعثت آن حضرت است، راه به بیراهه نبرده و گزاف نگفتهایم. آنچه براین گفته صحه میگذارد، تحولات تلخ و نامبارکی است که از پی رحلت خاتم پیامبران بهوقوع پیوست و رسالت محمدی(ص)را طی قرون گذشته تحت تأثیر خود گرفته و آینده دعوت را با ناملایماتی بسیار همراه ساخت. اختلاف میان امت بر سر جانشینی پیامبر اسلام(ص) و رهبری امت پس از وفات آن حضرت(ص) مهمترین واقعهای بود که منشأ تحولات نامیمون بعدی و مانع شکلگیری امت واحده شد.
رسول گرامی اسلام(ص) با پیشبینی این موضوع، در واپسین ماههای حیات خویش در راه بازگشت از سفر حج، ضمن خبر دادن از وفات قریبالوقوع خود، آشکارا به موضوع جانشینی اشاره و به امر الهی مصداق آن را تعیین و معرفی کرد. لکن سران مهاجر و انصار در هنگامه سوگ از دست دادن بزرگترین شخصیت الهی، آنچنان به تکاپوی انتخاب جانشین پیامبر از میان خود برآمدند که تو گویی تصریحات رسول خدا(ص) درمعرفی جانشین و فیصله دادن به این مهم پس از خود، کنار برکه غدیر خم هیچگاه نبوده و ساعاتی تأخیر تا دفن حضرتش برای آن جایز نیست!
پیامبر اسلام(ص) بدون کمترین تعللی نسبت به آینده مکتب، اوضاع و احوال را پس از ارتحال خویش به دست تصادف نسپرد و با توجیه اینکه جای نگرانی نیست و امت خود راه صحیح را پیدا و ادامه خواهد داد، نسبت به آینده دعوت بیتفاوت نماند و واقعه تاریخی غدیر را شکل داد. اما واقعیتها حاکی از آن بود که، دعوت اسلام در فاصله کوتاه یک دهه تبلیغ و حضور در میان مسلمانان شبه جزیره عربستان، همه باورهای آنان را دگرگون نساخته و باورهای نیاکان کم و بیش هنوز در برخی از مسلمانان ریشه داشت. ضمن آنکه نومسلمانان نیازمند به تعلیم و تربیت و ناآشنا با آموزههای مکتب کم نبودند.
در چنین شرایطی که مسلمانان و نومسلمانان با ابعاد مکتب و روح تعالیم آن آشنایی کامل نداشتند، فقدان پیامبر اسلام، جامعه تازهتأسیس مسلمانان را با خلأ بزرگی که حاصل واگذاری امت به حال خود بود مواجه میساخت. ضمن آنکه مکتب در فروعات به دلیل عدم طرح موضوعات و مسائل جدید تبیین نشده و امت برای پیشامدهای تازه برای عمل براساس مکتب نص صریحی در دست نداشت وهمین موضوع میتوانست زمینه تشتت و تفرق را فراهم آورد.
به علاوه تهدیدهای گوناگون دیگری همچون قدرتهای سیاسی آن روز در خارج از حوزه اسلامی، آموزههای مکتب و آرمانهای آن را با خطر تحریف مواجه میساخت.
با چنین ملاحظاتی بعید مینمود پیامبر اسلام که درک عمیقی از جامعه نو تأسیس مسلمانان داشت، نسبت به آینده دعوت بیتفاوت باشد و به تحولات پس از رحلت خویش اهمیتی ندهد. آنچه براهمیت این موضوع میافزاید اینکه پس از حضرت محمد(ص) و دین اسلام، پیامبری دیگر وآئین دیگری در تقدیر الهی نبود و ارسال رسل از جانب خداوند خاتمه مییافت.
بر این اساس رسول اکرم(ص) وقتی زمان ارتحال خود را نزدیک دید، بارها و با صراحت به موضوع جانشینی پس ازخود پرداخته و به مصداق آن اشاره مستقیم نمود.
این کوشش رسول گرامی اسلام(ص) که در نقل و صحت آن دلالتهای روشن و اتفاق نظر و اتقان وجود دارد حاکی از آن است که صاحب رسالت به تهدیدهای بعد از رسول خدا(ص) واقف بوده و ضرورت حفظ امت از انحراف و پشتیبانی دعوت اهتمام داشته است.
رویدادهای پس از رحلت رسول گرامی اسلام نیز ثابت کرد که امت برای آگاهی از آموزههای دین به کسی نیاز دارد که نزدیکترین فرد به رسول خدا بوده و ضمن بهرهمندی از دانش و فضائل بسیار تالی پیامبر خدا باشد تا در راه معرفی و ترویج ارجمندیهای مکتب خللی پیش نیاید. زیرا هدف اسلام، بنا کردن امتی با برنامه زندگانی هماهنگ با پدیدههای نوظهور و ریشهکن کردن ریشههای جاهلیت است. منطق تحولپذیری جامعه و دگر شدن امت ایجاب مینماید رهبری امت برعهده شخصیتی نزدیک به رسول خدا باشد. اما حوادث پس از رحلت رسول خدا(ص) بتدریج به جایی رسید که افرادی همچون یزید و متوکل عباسی و هارونالرشید به جایگاه رهبری امت تکیه زده و با حیله و فشار امت را به اطاعت و فرمانبری از خود وادار ساختند و کمکم رهبری امت را به گونهای از سلطنت تبدیل کردند. از پی این اتفاق کرامتهای انسانی آسیب دید، آزادگان و نیکوکاران از رأس امور کنار رفته و موضوع خلافت اسلامی بازیچه صاحبان قدرت شد.
جریانی که در مقطعی معاویه در مرکز آن بود و به کشاکش با دومین جانشین برحق رسول خدا – امام حسن مجتبی(ع) – انجامید و در نتیجه آن دشمنی و عداوت جایگزین وحدت و همدلی در میان امت شد. امام حسن(ع) که پس از امیرالمؤمنین علی(ع) در جوی مضطرب و ناآرام و در شرایطی پیچیده و پرتنش عهده دار هدایت امت شده بود، برای اداره امور با مشکلاتی چند مواجه بود.
مهمترین آنها اختلاف و چنددستگی در میان امت، فاصله گرفتن مسلمانان از آموزههای دینی و تشکیک در اهداف دین و... بود.
این همه جامعه مسلمین را در آستانه یک جنگ داخلی و بیحاصل قرار داد و امام حسن(ع) را اجباراً با چهار راه حل تحمیلی مواجه ساخت.
۱ـ جذب حمایتهای رهبران و افراد بانفوذ به وسیله پول و وعده پست و مقام
۲ـ صلح تاکتیکی تا زمان جمعآوری سپاه و عده
۳ـ اقدام به جنگ با معاویه
۴ـ پذیرفتن صلح
امام حسن(ع) از میان چهار راه پیش رو راه صلح را انتخاب نمود. چرا که مردمی که در آن دوره میزیستند بر اثر اختلافات پس از رحلت رسول اکرم(ص) دچار سستی، تردید و یأس بودند و در چنان شرایطی مقابله با معاویه نتیجهای نداشت. آن حضرت(ع) در خطابه مؤثری ضمن انتقاد از یارانش ژرفای تلخکامی و شدت مخالفت خود با شرایط موجود را اعلام نمود و سرانجام بهرغم پایبندی به پیمان خود، به دسیسه معاویه و با همدستی دشمن خانگی مسموم و به شهادت رسید.