شهید سیدعبدالکریم هاشمی نژاد(رضوان الله علیه) از همان آغاز نهضت امام خمینی از همراهان و یاوران استاد خود بود اولین تجربه زندان او به پانزده خرداد 1342 برمی گردد و این روند در شکلهای مختلف ادامه داشت تا اینکه در سال 1350 دستگیر و برای همیشه ممنوع المنبر گردید. ولی فعالیت مستمر او هیچ توقفی نداشت، به گونه ای که در کنار فعالیت علمی و تدریس دروس عالی در حوزه علمیه مشهد و کارهای وسیع تبلیغی، توفیقاتی در عرصه قلم و تألیف کتابهای مفید داشت. او با پاسخگویی به پرسشهای دینی متدینان و به ویژه جوانان؛ یکی از سه چهره اصلی رهبری و جلوداری مبارزات در مشهد و خراسان بوده است.
پایگاه خبری جماران: هفتم مهر ماه سال 1360 جنایت کاران آدم کش فرقه رجوی ـ منافقین ضد خلق ـ خون پاک عالمی مجاهد از ذرّیه زهرای اطهر(س) را بر زمین ریختند و جامعه اسلامی و نسل تشنه حقایق و معارف قرآن و سنت را از قلم توانا و زبان گویای یک مجتهد مجاهد محروم کردند.
شهید سیدعبدالکریم هاشمی نژاد(رضوان الله علیه) در پنجم مرداد 1311 در شهرستان بهشهر استان مازندران متولد شد و دروس مقدماتی حوزوی را در کوهستان بهشهر و در محضر عالم ربانی و مربی نفوس مرحوم آیت الله شیخ محمد کوهستانی(قدس سره) آموخت و پس از آن در چهارده سالگی رهسپار قم گردید تا از حوزه پررونق و اساتید بزرگ آن بهره ها ببرد. ایشان با اقامت چهارده ساله در قم از اساتیدی عالی مقام بهره برد و به ویژه از دروس خارج فقه و اصول آیت الله بروجردی و امام خمینی و نیز از دروس علامه طباطبایی توشه های علمی اندوخت وی با ارتحال آیت الله بروجردی در سال 1340، به مشهد مهاجرت کرد و در آنجا علاوه بر تدریس متون عالی فقه و اصول، در درس آیت الله میلانی نیز شرکت می کرد و در عرصه تبلیغ و بیان حقایق اسلام و تعالیم مکتب اهل بیت با قلم و زبان و تشکیل جلسات، فعال بوده است.
سید عبدالکریم از همان آغاز نهضت امام خمینی از همراهان و یاوران استاد خود بود اولین تجربه زندان او به پانزده خرداد 1342 برمی گردد و این روند در شکلهای مختلف ادامه داشت تا اینکه در سال 1350 دستگیر و برای همیشه ممنوع المنبر گردید. ولی فعالیت مستمر او هیچ توقفی نداشت، به گونه ای که در کنار فعالیت علمی و تدریس دروس عالی در حوزه علمیه مشهد و کارهای وسیع تبلیغی، توفیقاتی در عرصه قلم و تألیف کتابهای مفید داشت. او با پاسخگویی به پرسشهای دینی متدینان و به ویژه جوانان؛ یکی از سه چهره اصلی رهبری و جلوداری مبارزات در مشهد و خراسان بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید هاشمی نژاد با نمایندگی از مردم استان مازندارن عضوی مؤثر و سرزنده در مجلس خبرگان قانون اساسی بوده است.
حضور علمی و روشنگرانه او در ایجاد و فعالیت «کانون بحث و انتقاد دینی» صفحه ای ارزشمند از حیات علمی ـ تبلیغی او می باشد. چنانکه تألیفات هدفمند در راستای پاسخ به نیازها و پرسشهای نسل حاضر بخش دیگری از فعالیت و کارنامه درخشان آن مجتهد مجاهد بوده است. کتاب معروف «مناظره دکتر و پیر» او به چالش جدی عصر و نسل حاضر یعنی سنت و تجدد پرداخته و با سبک پرجاذبه ای که داشت، بسیار دیده و خوانده شد.
کتاب معروف دیگر این شهید والامقام «درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت» می باشد. ایشان در این کتاب با رویکردی تاریخی و تحلیل وقایع و اتفاقات و بررسی جریانات فعال نیم قرن اول صدر اسلام دو هدف: 1ـ علل و عوامل نهضت حسینی؛ 2ـ مقاصد و اهداف امام حسین(ع)؛ را پیگیری کرده است. شهید هاشمی نژاد در اثناء گزارش و تحلیل تاریخ پنجاه ساله پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و گزارش تبعیض ها و انحرافات دهه های اولیه، سپس سلطنت و ملوکیت معاویه که رسماً باند و نظام ارزشی جاهلی اموی ها حاکم گردیده بود؛ تقابل دو فرهنگ و نظام ارزشی، یعنی فرهنگ نبوی و علوی در برابر فرهنگ اموی و ابوسفیانی و معاویه ای، را ترسیم و توصیف کرده تا خواننده در ضمن آگاهی از آنچه گذشته، درسهای لازم و سازنده را از گفتار و رفتار اولیای دین برگیرد.
عنوان «درسی که حسین(ع) به انسان ها آموخت» ترجمان این سخن امام حسین(ع) است که فرمودند:«لکم فی اُسوه»(کامل ابن اثیر، ج 2، ص 553) یعنی نهضت حسینی و حرکت جاودانه و حماسه آموزنده سیدالشهدا(ع) مأموریتی سرّی و یا وظیفه ای ویژه امام معصوم(ع) نبوده، بلکه وظیفه هر مؤمنی است که در آن شرایط قرار گیرد. یعنی امام حسین(ع) اسوه و سرمشق و ا لگوی همه حق پویان و حقیقت جویان و آزادی خواهان است که اگر در وضعینی قرار بگیرند که حکومت فاسدی و حاکم جائر و ظالمی به حدود الهی و حقوق مردم تعدّی و تجاوز کند، باید علیه آن اقدام کند و تا آنجا پیش برود که آماده جانبازی و شهادت در راه احیاء سنت نبوی و علوی و میراندنن بدعت اُموی و یزیدی بوده باشد.
اباعبدالله الحسین(ع) در بیانی روشن، هم ماهیت نهضت خود را بیان کردند و هم وظیفه خود و هر مؤمنی را ذکر کردند، آنجا که فرمودند: «... ألا ترون إلی الحق لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه؟! لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقاً...»(لهوف، ص 34)
آن عنوان کتاب و توضیحات و تبیین های متن کتاب، همگی در مسیر معرفی الگوی سازنده و پیش برنده برای جامعه ایمانی و مؤمنان است. ایشان سخنرانی/خطبه معروف و معتبر امام حسین(ع) خطاب به یاران و همراهان خود و لشکریان حُربن یزید ریاحی را مطرح کردند، آنجا که حضرت فرمود:
«ایهاالناس ان رسول الله(ص) قال من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، تاکثاً لعهدالله، مخالفاً سنّه رسول الله، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یُغیر علیه بفعب ولاقول، کان حقاً علی الله أن یدخله مدخله، ألا و إن هؤلاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن، و اظهروا الفساد، و عطّلوا الحدود، و استأثرو بالفی، و احلّو احرام الله و حرّموا حلال الله، و أنا أحق من غیّر...»(تاریخ طبری، ج 5، ص 403)
امام حسین(ع) هم سخن رسول الله(ص) را که قاعده و حکمی کلی برای همه مؤمنان در هر مکان و زمانی است که نباید پذیرای «سلطان جائر» و حاکم و حکومت ظالم و ستمگر باشند را یادآور شدند و هم به صورت مصداقی حکومت و حاکمان یزیدی را معرفی می کند که به جای بندگی خدای رحمن، برده شیطان و فرمانبردار گمراهی های او شده اند، و نه تنها فاسد و فاجر می باشند، که فساد را آشکار ساخته و مفسد و اهل افساد می باشند؛ حکومتی که حدود الهی را تعطیل کرده و نه حق الله را رعایت می کند و نه حق الناس را پاس می دارد، بیت المال را ویژه خود گردانیده و به تاراج و چپاول آن مشغول می باشند، و خلاصه حرام خدا را مجاز کرده و حلال الهی را ممنوع کرده اند، در چنین شرایطی من حسین سزاوارترین هستم تا این وضعیت سیاه و سراسر تباهی را «تغییر» دهم و اصلاح انجام دهم و امت اسلام را از این گمراهی و تیره روزی برهانم.
یکی از محورهای مهم کتاب شهید هاشمی نژاد درباره نهضت حسینی و مدرسه و دانشگاه کربلا تأکید بر هرچه سالم تر و بی پیرایه تر برگزار کردن عزای سید مظلومان و شهیدان دشت کربلا می باشد. سخن شهید مجاهد هاشمی نژاد در این بحث این است که مجالس حسینی به مثابه مدرسه ای برای تبیین معارف و احکام اسلامی و حقایق دینی است و البته بیان تاریخ نهضت حسینی و ذکر اهداف و تعالیم حسینی وقتی چنین است باید بر اساس آیه کریمه «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»(سوره نحل، آیه 126) اقدام کرد و محتوای سخنرانیها و عزاداریها، نباید از این محورهای سهگانه خارج باشد. ایشان این پرسش را مطرح می کند که «از فاجعه خونین طف چگونه باید بهره برداشت؟» و بر اهمیت عزاداری برای سیدالشهداء و یاران باوفایشان تأکید می کنند ولی به آفت ها و آسیب ها و انحرافات این مجالس هم دردمندانه و البته اصلاح گرانه، پرداخته است: «آیا این غم انگیز نیست که خاطره های حیات بخش نینوا را که بر کالبدهای اجتماعات مرده و ملتهای ستمدیده روح آزادی و زندگی می دمد و حوادثی که در آن سرزمین عدل و آزادی واقع شد که هر یک عالی ترین درس عزت و آزادگی و فضیلت به جهان انسانیت میدهد، به صورت بسیار مبتذل و ذلت آوری یاد کنیم و مثلاً به بهانه زبان حال از قول سالار شهیدان بخوانیم «شدم راضی که زینب خوار گردد...»(ص 392)
ایشان با نقل این سخن امام حسین(ع) که فریاد زد «هیهات منّاالذّله»، می پرسد: آیا این زبان حالها با این منطق حسینی سازگار است؟ وی می پرسد:«آیا قابل قبول است که مقصد اصلی جگر گوشه پیغمبر و آن حجت خدا و امام معصوم و جوانان و یاران پاک او را در همین خلاصه کنیم که جمعی از بوالهوسان و بندگان هوی و شهوت هر عملی را که خواستند انجام دهند و هر گناهی را که اراده کردند مرتکب گردند و با این حال آسوده خاطر باشند که حسین خود و جوانان خود را قربانی و فدای آنها ساخت؟!»(ص 394)
البته ایشان تصریح میکند که:
«نویسنده ارزش معنوی بکاء و سوگواری بر فرزند شهید پیغمبر حسین بن علی(ع) را انکار نمی کند و میگوید: ما کاملاً معتقدیم که نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عباده ... نویسنده معتقد است آنهایی که در برابر حادثه خونین طف و فاجعه جان سوز کربلا بی تفاوت هستند و هیچ گونه تأثر و تألم در خود حس نمی کنند، قطعاً از عواطف پاک انسانیت بی بهره اند... اما می گوید تشکیل مجالس بزرگ و اجتماعات عظیم تنها به منظور سوگواری و عزاداری به منزله استفاده نکردن از یک فرصت بسیار حساس و متناسب است.»(ص 403)
شهید عزیز هاشمی نژاد بر این باور است که مجالس حسینی باید کامل و همه جانبه برگزار گردد و نتیجه آن هم شامل بُعد عاطفی مؤمنان و محبان حسینی شود و هم بر معرفت دینی آنها بیفزاید و هم انحرافات و زشتی های جامعه آنها را اصلاح کند و مینویسد:
«در این گونه مجامع هم از نظر سوگواری و شئون معنوی استفاده کنیم و هم در راه نشر تعالیم عالیه اسلام و آشنا ساختن مردم به احکام و اصول و مقررات اسلامی و مبارزه با فساد و آلودگی هایی که به صورت های گوناگون در اجتماع ما فراوان وجود دارد و خلاصه در راه زنده کردن هدفهای عالی و اسلامی حسین بن علی(ع) قدم های برجسته و مؤثری برداریم.»(ص 403)
خطیب توانا شهید هاشمی نژاد، دردمندانه از کارهایی که موجب شرمساری است، ولی متأسفانه در عزاداری ها انجام می شود نام می برد، «کارهایی که نه با مقررات اسلامی سازش دارد و نه از نظر منطق صحیح و قابل درک است!»(ص 404)
دردمندانه و در نگاهی آسیب شناسانه باید اعتراف کرد که در حالی که امید میرفت با روشن گریهای اسلام شناس بزرگ استاد شهید آیت الله مطهری(طاب ثراه) و افکار و اندیشه های شهید هاشمی نژاد و عالمان روشن بین و متعهدی که در دهه های چهل و پنجاه شمسی یعنی بیش از نیم قرن گذشته، آن افکار را مطرح و راه درست و سازنده را نشان داده بودند، با فضای آماده تر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مجالس حسینی هر سال سازندهتر و پیراستهتر از گذشته، خورشیدگون به هدایت و روشنگری جامعه بپردازند و محتوای منابر و عزاداریها و نوحه ها، دربردارنده همه حقایق و معارف و احکام اسلام باشد و تعالیم پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت(ع) به صورت کامل و جامع عرضه گردد و در پرتو مکتب عاشورا و دانشگاه امام حسین(ع) عقلانیت و پیشرفت حداکثری بر جامعه حاکم گردد. اما صد دریغ و افسوس که نه تنها پیشرفتی حاصل نشده که دچار عقب گرد و ارتجاع تباه کننده ای شده ایم! تحریف زدایی نکردیم که هیچ، گرفتار انواع تحریفات شده و بس پیرایه ها بر نهضت حسینی و چهره درخشان اباعبدالله الحسین(ع) بسته ایم! اوهام و خیالات خود را به عنوان مقامات ائمه اطهار(ع) به مخاطبین تحویل می دهیم و قیام زمینی امام حسین(ع) که بنا بود محبان و عزاداران را به درستی به آسمان معنویت و سعادت برساند؛ به غلط وهم آلود ساخته ایم و از همه ابعاد سازنده این مجالس فاصله گرفته، صرفاً به عزاداری با أشکال و محتواهای «مِن عندی» پرداختهایم. به عبارت گویاتر«عِرض دین می بریم و زحمت خود میداریم »!
بی اغراق در یک ناسپاسی بزرگ چنان غرق تحریفات و انحرافات و شکل گرایی در این عرصه شده ایم که بعید است فریادهای مطهری گونه و روشنگری های هاشمی نژادها و نوشتن «لوءلوء و مرجان» های حاجی نوری ها، این بار بتواند معجزه ای بکند!
در این بین زعمای دینی و أعلام قم و قوم وظیفه ای بس سنگین و بر زمین مانده دارند و باید از این منکر عظیم نهی کنند که نهی از منکر فقط منحصر در بعضی از مصادیق مشهود نیست که آنها بیشتر معلول همین انحرافات و اعوجاجات فکر دینی و نیز رفتار نادرست دو طایفه ای که به فرموده رسول اکرم(ص) صلاح و فساد امت به صلاح و فساد آنها وابسته و گره خورده است؛ یعنی «علماء» و «أمراء» می باشد.
تا اندیشه زلال اسلامی که از قرآن و سنت معصومین(ع) یعنی سخنان معتبر و سیره آن بزرگواران جوشیده باشد، در جامعه فراگیر و غالب نگردد و تا علماء و امراء اصلاح نشوند، به فرموده خاتم الانبیاء(ص) نباید توقع اصلاح جامعه و افراد آن را داشت. و باید دانست مجالس حسینی با توصیفی که از ظرفیت و کارکرد آن در مقاله بیان شده، این امکان را دارد که سخنگوی «اسلام قرآن و عترت» باشد؛ اسلامی که حسنه آخرت و آبادی سرای جاودان را، جدای از حسنه دنیا و آبادی آن نمی داند، اسلامی که معنویت را ناسازگار با عقلانیت نمی داند و به فرموده حضرت کاظم(ع) انسان برخوردار از دو حجت ظاهر و باطن می باشد، فطرت و خرد، از درون و انبیاء و کتابهای آسمانی در ظاهر.
امید که با روشنگری عالمان آگاه چنین فردایی محقق شود. عالمانی روشن بین و فداکار؛ آنانی که خود را در جایگاه دعوت کنندگان به تعالیم اسلام، موظف به دعوت و تبلیغ با زبان و عمل می دانند و در تأسی به امام حسین(ع) اگر با بدعتها و انحرافات در جامعه اسلامی مواجه شوند، تمام سعی خود را برای از میان بردن بدعتها و بازگرداندن سنت و سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) میکنند. همانگونه که عالم مجاهد شهید سیدعبدالکریم هاشمی نژاد چنین بود، همو که مربی و استادش امام خمینی «تعهد» و «مراتب فضل و مجاهدت» او را گواهی می دهد:
«در روز شهادت امام جواد ـ سلام الله علیه ـ یکی از فرزندان و تبار آن خانواده به شهادت رسید، شهید هاشمی نژاد که من از نزدیک با او آشنا بودم و خصال تعهد آن شهید را لمس کرده بودم و مراتب فضل و مجاهدت آن بر اشخاصی که او را می شناسند پوشیده نیست. امروز در روز شهادت سلف صالح، این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد.»(صحیفه امام، ج 15، ص 257)
تأسی صادقانه به ائمه اطهار(ع) و پیروی فداکارانه از آنها، فرد را به این افتخار می رساند که «خلف صالح» آن «سلف صالح» گردد و این گونه «شدن» هنر عالمان مجاهدی چون شهید هاشمی نژاد می باشد.