علیرضا بهشتی، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، گفت: اگر امر به معروف و نهی از منکر محدود شود به اینکه محتسب، شهنه و داروغه در جامعه اسلامی راه بیفتند و اعمال قبیحه ای که در ملأ عام بخواهد انجام بگیرد را جلوگیری کنند و ببینند حجاب خانم ها و لباس پوشیدن آقایان درست هست یا نیست، استدلال امام حسین(ع) زیر سؤال خواهد رفت برای اینکه یک واجب بزرگتر یعنی حفظ جان خود و خاندانش را فدا کند و زیر بار ظلم نرود و مرگ در راه حق را بپذیرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه خروج امام حسین(ع) پیام سیاسی و اجتماعی داشت، گفت: امام حسین(ع) اعتقاد داشت اسلامی که در جامعه او جاری و ساری است اسلامی نیست که پیامبر آورده و انقلاب پیامبر(ص) تحت عنوان دین، دینداری و حکومت دینی منحرف شده است.
به گزارش خبرنگار جماران، سیدعلیرضا بهشتی در سومین جلسه از مراسم عزاداری مجازی حسینیه جماران در مطلبی با عنوان «حسین(ع) و نقد نهادگرایانه حکومت دینی» گفت: طبعا یادآوری صدمات و لطماتی که امام حسین(ع) و خاندان و یاران او در این روزها و به خصوص عاشورا از سوی ناپاکان روزگار دیدند برای هر انصاف منصف مسلمان و غیر مسلمان غم انگیز است. ظلم هایی که در این روزها بر این خاندان نورانی رفت طبیعتا قلب هر انسان آزاده ای را آزرده می کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس افزود: در طول تاریخ ما حوادثی از این دست بسیار داشته ایم و چه در تاریخ دنیای اسلام و چه جهان ستمکاران بسیاری بوده اند که فجایع بسیار شنیع تر بر مظلومان و انسان های پاک و شریف روا داشته اند. به هر حال آنچه ما می فهمیم بزرگداشت قیام امام حسین(ع) به خاطر پیامی است که برای زندگی فردی و اجتماعی امروز ما دارد.
وی با اشاره به بستر اجتماعی و سیاسی حادثه کربلا، اظهار داشت: به هر حال هم معاویه و هم یزید بن معاویه خودشان را خلیفه رسول الله و ولی امر مسلمین می دانستند و در نامه ها و سخنرانی ها به عنوان امیرالمؤمنین از آنها یاد می شد و آداب دینی را هم کم و بیش به جا می آوردند و سخنرانی و وعظ می کردند و مسلمانان را پند و اندرز می دادند. چنانچه در تاریخ نقل شده که حتی یزید در خطابه ها مردم را دعوت به تقوا می کند. هم در زمان معاویه و هم در زمان یزید مسلمانان به جهاد می رفتند و خود یزید در زمان معاویه یک بار لشکری را فرماندهی کرد. پس این طور نیست که در زمان امام حسین(ع) با یک جامعه یا حکومت غیر دینی مواجه باشیم.
بهشتی تأکید کرد: چیزی که به ذهن ما می رسد این است که آن چیزی که جاری و ساری بود «اسلام راستین» نبود. به هر حال اگر در جامعه ای عبادات اسلامی جاری و ساری است چه چیزی موجب می شود امام حسین(ع) اقدام به قیام می کند و یا اینکه چه در زمان معاویه و چه در زمان یزید زیر بار بیعت نمی روند. در زمان معاویه هم امام حسین(ع) انتقادها و مخالفت های خودشان را داشتند و صحبت هایشان را می کردند؛ به عنوان عنصری از خاندان رسول الله(ص) شناخته شده بودند که مخالف وضعیت کنونی است. از منظر حکومت به عنوان یک خطر و کسی که ممکن است دست به فتنه بزند و از طرف مردم به عنوان کسی که زیر بار حکومت نمی رود شناخته شده بود.
انتقاد امام حسین(ع) به این است که زیست، زیست مسلمانی نیست
وی ادامه داد: پیامی که امام حسین(ع) انقدر روی آن اصرار دارد و زیر بار بیعت نمی رود برای چیست؟ مردم که داشتند عبادات خودشان را می کردند و اگر معنای مسلمانی این است، جامعه آن روز «زیست مسلمانی» داشت. معلوم می شود انتقاد امام حسین(ع) به این است که این زیست، زیست مسلمانی نیست. برای اینکه دلیل آن را بفهمیم می توانیم از نظریه های متأخری که امروزه تحت عنوان مکتب «نهادگرایی جدید» داریم استفاده کنیم. مکتب نهادگرایی جدید به طور خلاصه حرفش این است که بر خلاف آنچه تاکنون تصور می شد ما نهادهای عاری از ارزش و خنثی نداریم و همراه هر نهادی یک سری ارزش های اخلاقی و اجتماعی است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: توجه داشته باشیم «نهاد» با آنچه امروزه نهاد ریاست جمهوری و غیره می گوییم متفاوت است. آنچه که ما به کار می بریم معمولا به معنای سازمان است و نهاد نیست. نهادگرایی ما را توجه می دهد به اینکه اتفاقاتی که در جامعه ما می افتد فقط علت ندارد و بلکه دلیل هایی دارد. دلیل حاکی از اراده جامعه انسانی یا انسان مفرد است. بنابر این «قصدمندی» یکی از ابعاد مهمی است که در نهادگرایی جدید به آن توجه می شود. به این معنا که انسان ها وضعیت مطلوبی را در نظر دارند و بعد تلاش می کنند از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب برسند.
اگر جامعه ای می خواهد رشد سیاسی کند باید زمینه برای رشد اقتصادی را فراهم کند
وی افزود: نهادگرایی جدید می گوید اگر جامعه ای می خواهد رشد سیاسی پیدا کند که زمینه را برای رشد اقتصادی فراهم کند لازم هست که به سه عامل توجه داشته باشد. یکی از عوامل این است که حکومت باید مقتدر، قوی، منسجم و کارآمد باشد که در دل اینها مسأله شایسته سالاری و سرمایه انسانی، فراهم آوردن سرمایه های اقتصادی و مالی و فراهم کردن سرمایه اجتماعی باید وجود داشته باشد تا این حکومت مقتدر باشد.
بهشتی ادامه داد: دو عامل دیگر هم مهم هستند که عملا بدون آنها توسعه سیاسی اتفاق نمی افتد. یکی از این عوامل «حاکمیت قانون» یا همان وجه غیر شخصی کردن روابط است. توجه داریم که حاکمیت قانون با حاکمیت به وسیله قانون فرق می کند. به هر حال هر حاکم حتی مستبدی فرمان هایی داشته و می گوید مردم باید از آنها اطاعت کنند. ما به این حاکمیت قانون نمی گوییم. حاکمیت قانون یعنی مشروعیت یک سری قواعد و قوانین توسط جامعه پذیرفته شده و همه افراد از ذیل تا صدر این نظام سیاسی تابع آن قوانین هستند. بنابر این در نظام های دموکراتیک اصلا منصب فراقانونی نداریم و بر این اساس باید بستر تداوم، ثبات و توسعه سیاسی فراهم می شود.
کسی نمی تواند قدرت داشته باشد و بگوید پاسخگو نیستم
وی گفت: عامل سوم این است که باید پاسخگویی وجود داشته باشد. کسی نمی تواند قدرت داشته باشد و بعد بگوید در قبال قدرتی که جامعه یا نظام سیاسی در اختیار من گذاشته پاسخگو نیستم.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تأکید کرد: رشد و تعالی به شرطی اتفاق می افتد که انسانیت انسان زیر سؤال نرفته باشد و محترم شمرده شود. انسانیت انسان به این است که بتواند آزادانه انتخاب کند به راه خیر و صلاح و یا راه شرّ برود. هیچ کس، هیچ حکومت، هیچ پیامبری و هیچ قرائنی از دین نباید مانع انتخاب گری آزادانه انسان شود. برای اینکه آزاد باشد باید از زیر سلطه هم نجات پیدا کند و انسان مسلمان سلطه هیچ کسی غیر از خداند را نمی پذیرد.
وی یادآور شد: ما می دانیم که نه در زمان معاویه و نه در زمان یزید چنین چیزی نبود. مناسک دینی رایج بود و به نام دین مجالس برگزار می شد، قرائت و حفظ قرآن، وعظ، خطابه، تقلید، جهاد، روزه و نماز اتفاق می افتاد و زکات هم پرداخت می شد اما بستر لازم برای اینکه انسان آزاد بتواند به زندگی خودش ادامه بدهد و تعالی پیدا کند فراهم نبود. بخشی از آن بر می گشت به اینکه اساسا این نظام سلطه شرایط لازم برای اینکه یک نظام همکاری عادلانه در جامعه شکل بگیرد را از بین برده بود.
حکومت معاویه و یزید حکومت دینی بود اما به آزادی و عدالت هیچ بهایی نمی داد و فقط منظورش این بود که به نام دین حکومت کند
بهشتی ادامه داد: به همین دلیل حکومت یک حکومت دینی بود اما به آزادی و عدالت هیچ بهایی نمی داد و فقط منظورش این بود که به نام دین حکومت کند. پس نوع اسلامی که امام حسین(ع) می خواست با اسلامی که حکومت حاکم بر جامعه او می خواست یک تفاوت بنیادی و اساسی داشت. ترتیبات و نظامات اجتماعی در آن نوع جامعه اسلامی که امام حسین(ع) خواستار او بود باید به گونه ای باشند که «زیست مسلمانی» را ممکن کنند. توجه داشته باشیم که نقد امام حسین(ع) درون دینی و نقد جامعه دینی است. جالب این است که در تاریخ گزارش های مفصلی می خواهیم از اینکه کسانی که به جنگ امام حسین(ع) آمدند اتفاقا برای خودشان استدلال های دینی داشتند.
وی گفت: آنچه برای امام حسین(ع) اهمیت دارد این است که نهادهای موجود در جامعه سمت و سویی داشته باشد که برای رشد و تعالی انسان مناسب باشد و زمینه رشد و تعالی انسان را فراهم کرده باشد. مثلا در زمان برخی خلفا مالیات هایی که جمع می شد و قرار بود به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم شود، تساوی را کنار گذاشتند. در زمان خلیفه اول و دوم گفتند جبهه رفته ها یا صحابه پیامبر سهم بیشتری داشته باشند. در چنین جامعه ای چگونه می توان انتظار داشت که یک فرد زیست مسلمانی داشته باشد؟! تا نظامات اجتماعی در جامعه شکل نگرفته باشد عملا زیست مسلمانی ممکن نیست؛ مگر اینکه بگوییم دین فقط برای اعمال فردی است و وقتی وارد عرصه اجتماع می شوم باید مسلمانی را کنار بگذارم.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تأکید کرد: اگر در جامعه ای دروغ رایج باشد یعنی من مسلمان بدون دروغ نمی توانم بدون دروغ زندگی کنم. به خصوص در یک دهه اخیر خیلی راحت قبح دروغگویی ریخته و بعضی ها اصلا اینها را جزو فنون اخلاق اجتماعی و شعور اجتماعی می دانند و مسأله آنها این است که اگر دروغ نگویم کار پیش نمی رود و اگر دروغ نگویم باید مقابل همه پاسخگو باشم. اگر قرار است نتوانم زندگی اجتماعی را بدون دروغ شکل بدهم طبیعتا زندگی من بر اساس باورهایم شکل نگرفته است. اگر این تناقض وجود داشته باشد این جامعه هیچ وقت رشد پیدا نمی کند.
وی افزود: خروج امام حسین(ع) پیام سیاسی و اجتماعی دارد و خروج از حاکمیت حکومت یزید هم هست. امام حسین(ع) در وصیتنامه ای دلیل قیامش می گوید من بر اساس خود بزرگ بینی خارج نشده ام و این طور فکر نمی کنم که چون من نوه رسول خدا(ص) هستم و سن من بیشتر از یزید است حکومت به او نمی رسد. بعد می گوید از روی بدخواهی هم نیست و نمی خواهم سرنوشت ملتم را به مخاطره بیاندازم. قیام من برای اصلاح امت جدّم است.
امام حسین(ع) اعتقاد داشت حکومت دینی منحرف شده است
بهشتی اظهار داشت: معلوم می شود امام حسین(ع) اعتقاد داشت اسلامی که در جامعه او جاری و ساری است اسلامی نیست که پیامبر آورده و انقلاب پیامبر(ص) تحت عنوان دین، دینداری و حکومت دینی منحرف شده است. اسلام راستین غیر راستین اینجا معنا می دهد. اینها نمی تواند به ظواهر و مناسک و عادات محدود شود و باید به نهادها وابسته باشد. امام حسین(ع) دائم هشدار می دهد و امر به معروف و نهی از منکر می کند. می گوید شما به خاطر حفظ منافع خودتان از گفتن حق خودداری می کنید و اقامه به حق نمی کنید.
اگر امر به معروف و نهی از منکر به این محدود شود که ببینند حجاب خانم ها و لباس پوشیدن آقایان درست هست یا نیست، استدلال امام حسین(ع) زیر سؤال خواهد رفت
وی تأکید کرد: در نگاه امام حسین(ع) امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک امر حیاتی برای جامعه است. این امر مهم حیاتی از چیزی که چه در آن زمان و چه متأسفانه زمان ما در جوامع اسلامی به عنوان امر به معروف و نهی از منکر برخورد می شود باید خیلی مهمتر، اساسی تر و تأثیرگذارتر باشد. اگر امر به معروف و نهی از منکر محدود شود به اینکه محتسب، شهنه و داروغه در جامعه اسلامی راه بیفتند و اعمال قبیحه ای که در ملأ عام بخواهد انجام بگیرد را جلوگیری کنند و ببینند حجاب خانم ها و لباس پوشیدن آقایان درست هست یا نیست، استدلال امام حسین(ع) زیر سؤال خواهد رفت برای اینکه یک واجب بزرگتر یعنی حفظ جان خود و خاندانش را فدا کند و زیر بار ظلم نرود و مرگ در راه حق را بپذیرد. معلوم می شود امر به معروف و نهی از منکر عامل بسیار مهمتری است. این عامل همان چیزی است که در توسعه سیاسی از آن به پاسخگویی یاد می کنیم و نهادگراها به آن توجه دارند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس اظهار داشت: به نظر می رسد با استفاده از ابزار تجزیه و تحلیلی که مکتب نهادگرایی جدید به ما می دهد می توانیم به فهم بهتر و دقیق تر پیام عاشورا و نهضت امام حسین(ع) دست پیدا کنیم. اتفاقا در زمانه ما و در طی انقلاب اسلامی همین اختلاف دیدگاه ها و خوانش های مختلف از دین وجود داشته و دارد. ما عده ای از علما داریم که به اسلام سنتی قائل هستند و اساسا قیام برای برپایی حکومت اسلامی را در زمان غیبت معصوم جایز یا لازم نمی دانند. همچنین کسانی را داریم که با تمسک به اسلام سیاسی تصورشان این است که اگر بتوانیم عادات و مناسک را در جامعه اسلامی حاکم کنیم کافی است.
وی افزود: جریانی داشته ایم که به عنوان نوگرایی دینی شناخته شده و به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم و شهریور 1320 نگاه نهادی دارند به تحولاتی که باید در جامعه اسلامی رخ بدهد. برای گروه اول این طور نیست که عدالت و آزادی بی ارزش باشد ولی تلاشی برای اینکه بخواهند آن را در جامعه نهادینه کنند از طرف آنها صورت نمی گیرد. در گروه دوم تلاشی صورت می گیرد ولی چون از تحولات اجتماعی فهم نهادی ندارند به ظواهر و مناسک بسنده می کنند. گروه سوم که روز به روز به حاشیه و حتی زیر سؤال رفته نگاه نهادی دارند ولی نقشی در اداره جامعه ندارند.