پایگاه خبری جماران: با فتح شام در سال هفدهم هجری و پذیرش اسلام در این منطقه دیری نگذشت که تعدادی از صحابه، تابعین و قاریان و حافظان قرآن برای تبلیغ و گسترش آیین اسلام به شام رفتند. این عده بتدریج فوت کرده و در جایجای این سرزمین دفن شدند و بقعههایی برای آنان ایجاد شد. فراوانی تعداد بقعات به علاوه مساجد و مدارس اسلامی احداث شده در شامات، انگیزهای بود برای شرح حال نویسی، توصیف بناها و ثبت تاریخ محلی که منجر به مکتب تاریخ نگاری شام گردید و به موازات مکاتب تاریخ نگاری حجاز و عراق در تاریخ اسلام پیش آمد. جریان تاریخ نگاری مکتب شام که از سوی «معاویه بن ابی سفیان» بنیانگذاری شده بود در دوران «ولید» و «هشام بن عبدالملک» از خلفای اموی گسترش یافت و مشخصه آن خصومت و دشمنی با اهل بیت رسول خدا(ص) بود که این مشخصه بتدریج به تألیفات سایر مورخان تاریخ اسلامی نیز راه یافته است. مکتب تاریخ نگاری شام با تألیف کتاب هشتاد جلدی «تاریخ مدینه دمشق» رونق بیشتری یافت و این کتاب بهعنوان منبعی مهم مورد توجه قرار گرفت. مؤلف این کتاب ابن عساکر (م 571 ه.ق) به تناسب موضوع جلدهایی را به پیامبراسلام حضرت محمد(ص)، امیرالمؤمنین علی(ع) وامام حسین(ع) اختصاص داده است. ابوالقاسم علی بن حسن مشهور به ابن عساکر دمشقی، شافعی مذهب و از جمله عالمان بیطرف در موضوعات سیاسی و مذهبی بوده است، با وجود این گزارشهای وی در مورد حادثه عاشورا خالی از تحریف نیست. وی در ردیف راویان، حافظان حدیث و مورخان بزرگ جهان اسلام است که در دوران خلافت ایوبیان میزیسته. در این دوران بویژه در روزگار خلافت صلاحالدین ایوبی بهدلیل سکانداری مذهب اهل سنت درشامات و تنازعاتی که با فاطمیان شیعی مذهب مصر وجود داشته بسیاری از متفکران و عالمان اهل سنت دمشق پایشان به سیاست کشیده شده و در صف حامیان حاکمان وقت قرار گرفتهاند. ابن عساکر با وجود نمایندگی و سرآمد طبقه عالمان در حمایت از خلافت ایوبیان در مقابل فاطمیان مصر، از استقلال رأی نسبی برخوردار بوده و گاهی به تمایلات مذهبی ایوبیان وقعی نمینهاد. از اینرو در جلدهای مربوط به امام حسن وامام حسین(ع) فضایل بسیاری از این دو فرزند رسول گرامی اسلام(ص) را نقل و سعی داشته در گزارش واقعه کربلا بیطرفی و انصاف را رعایت نماید. با وجود این تحریفات فراوانی در روایت وی از حادثه کربلا به چشم میآید که صحت واصالت ندارد. ازجمله تحریفات ابن عساکر در کتاب خود، حضور امام حسین در فتح قسطنطنیه تحت زعامت یزیدبن معاویه است که از اشتباهات فاحش وی میباشد. یا در جایی دیگر در فضیلت بخشندگی و سخاوت معاویه به نقل روایتی پرداخته که از اساس اشتباه است و آن، اینکه در مقطعی امام حسن و امام حسین(ع) نزد معاویه رفتند و وی به آنان دویست هزار درهم بخشید و گفت:«من فرزند هند هستم و هیچ کس قبل از من و بعد از من چنین صلهای نداده و نمیدهد!» واز همه تعجب برانگیزتر که در مغایرت کامل با اهداف نهضت عاشوراست طرح درخواست ملاقات امام حسین(ع) با یزید و بیعت امام با وی هنگام گفتوگو با عمربن سعد و ضمن مکاتبه با عبیدالله است! این درشرایطی مطرح میشود که کاروان امام در چند منزلی کربلا و در آستانه حماسه عاشوراست. وی در این روایت با خیالبافی از جانب اباعبدالله الحسین نقل میکند که امام سه پیشنهاد را مطرح کرده است.
1/اجازه دهند از همان راهی که آمده بازگردند.
2/به یکی از مرزها رود و نظاره گر امور باشد.
3/اجازه دهند نزد یزید رفته و دست خود را در دستان او گذارد تا هرچه خواهد حکم کند!!!
این تحریفات متأسفانه به منابع شیعی هم راه یافته و براساس آن اشعاری سروده و در مراثی خوانده میشود.