احمد مسجدجامعی در نطق پیش از دستور شورای شهر تهران، خطاب به مردم پایتخت شعری از مجتبی کاشانی را قرائت کرد و بخاطر اعتماد ۱۴ ساله آنها به خودش، سپاسگزاری کرد.
به گزارش جماران؛ مسجدجامعی از دغدغهها و اولویتهایش در چهارده سال عضویتش در شورای شهر تهران گفت.
متن کامل نطق وی در پی می آید:
مردم عزیز تهران مرا به نمایندگی خود برای سه دورۀ متوالی در شورای اسلامی شهر پایتخت برگزیدند و من چهارده سال در شورا بودم. در این سال ها لبخندها و اشکهای بسیاری دیدم و اهتمام و تلاشم را صرف افزودن بر لبخندها و کاستن از اشک ها کردم.
احمد مسجدجامعی در سخنان پیش از دستور امروز خود در صحن شورای اسلامی شهر تهران با بیان این مطلب گفت:
آن چه در همۀ این سالها برایم اهمیت داشت «حق حیات» بود، حق حیات طبیعی و انسانی؛ عبارتی که بعدها بسیار به کار برده شد. حق حیات طبیعی به انسان خلاصه نمیشود و ازاینرو، همواره تأکید داشتهام که درخت و گل و آب و پرندگان و جانداران و حتی کوه و دشت هم حق زیستن دارند. بر این اساس، در طرحها و پیشنهادهایی که دادم و بر آن پای فشردم یا در مخالفتهایی که با برخی از طرحها و اقدامات داشتم، این اصل بنیادین را راهنمای خود قرار دادم. بارها گفتهام در مواردی ما را با کارهای نکرده بهتر میشناسند، چرا که برخی اقدامات، باعث زیان رساندن به حیات انسانی و زندگانی جمعی میشود.
عضو شورای شهر تهران با بیان این نکته که کوشیدم حق حیات را، هم در جسم تهران و هم در جان آن ببینم؛ هم به کالبد شهر توجه کنم و هم به روح آن یادآور شد: پرداختن به جسم و جان، نیازمند پژوهشهای زیربنایی و میدانی بود. با به جریان انداختن سنت تهرانگردی بر آن بودم که از نزدیک با دو وجه کالبد و روح تهران آشناتر شوم. آنچه را باعث صدمه به این دو میشود، بشناسم و از آنچه میتواند این دو را توسعه دهد و آبادان کند، بیشتر آگاه شوم. می دانستم تأکید بر توسعۀ همپا و هماهنگ با جسم و جان شهر، نیازمند وقت و توان فراوان است و این مهم در اتاقهای دربسته میسر نمیشود چنین اندیشهای جز با همراهی مردم گرانمایهای که همواره در کنارم بودهاند، ممکن نمیشد. این اصل باعث میشد که پیشنهادهای گوناگون را نپذیرم و نمایندگی مردم را بر هر مقام و جایگاهی مقدم بدارم.
عضو سه دوره شورای اسلامی شهر تهران با اشاره به این که شناخت شهر، نیازمند کالبد شکافی وجوه گوناگون زندگانی طبیعی و انسانی است تاکید کرد: اگر به این وجوه دقت نشود، مدیریت و برنامهریزی شهری پیامدی جز آسیب زدن به حیات طبیعت و انسان نخواهد داشت. باید توجه داشت که جسم و جان شهر گرچه از کلیتی واحد برخوردار است، اما هر جزء آن ویژگیهای خود را دارد. هر محله تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و شرایط خود را دارد که متمایز از دیگر محلات و مناطق است. با این نگاه بود که بر محلهمحوری در برنامهریزی ها تأکید میورزیدم؛ و بر این نظر بودم که اگر تهران به مثابۀ یک کل، حائز اهمیت است، بیتردید تک تک محلات آن هم که اجزای این کل بهشمار میروند، اهمیت بسیاری دارند. متأسفانه در برنامهریزیهای شهری به اجزاء این کل، که همان محلهها هستند، از همان ابتدای شکلگیری بلدیه و شهرداری کمتوجهی شده است و آنها غالباً قربانی طرحهای کلان و پرسر و صدا شدهاند.
مسجدجامعی افزود: اگر دروازههای تاریخی تهران با این توجیه که شهر باید مدرن شود، تخریب شدند، اگر خانۀ شخصیتهای تأثیرگذار فرهنگی و اجتماعی و اماکن تاریخی ـ حتی در همین سالهای اخیر ـ ویران شدند، اگر کاشتههای بتنی و فولادی جای داشتههای طبیعی و از جمله درختان تنومند و سر به فلک کشیدۀ پایتخت را گرفتند، اگر باغهای کهنسال این سو و آن سوی تهران پنهان و آشکار از بین رفتند، نتیجۀ همین بیتوجهیهاست. اگر کریدور و جریان هوای تهران در برنامههای بهاصطلاح توسعه فراموش شد، ناشی از همین غفلتهاست. اگر برداشتهای غیراصولی و بیرویه از منابع آب گسترش یافت و امروزه در تهران با معضلاتی همچون تنش آبی و فرونشست زمین و در واقع، با کاهش تابآوری شهری روبهرو هستیم، ناشی از این نوع نگاه و نادرست به توسعه است.
او در ادامه به ارزیابی عملکرد مدیریت شهری در زمینه حفظ جان و تاریخ شهر پرداخت و اظهار داشت: متأسفانه همه این اقدامات حکایت از آن دارد که مدیریت شهری نسبتی میان جزء و کل، جسم و جان، کالبد و روح قائل نبوده یا به شکل حداقلی به آن توجه کرده است. جای افسوس دارد اگر مدیریتهای شهری، نسبتی میان تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و آرامش و آسایش ساکنان یک محله با توسعۀ امروزی آن قائل نباشند. نابرابریهای شمال و جنوب پایتخت خطری است که باید به آن توجه داشت. مدیریت یکپارچۀ شهری و پیوند میان شهرداری و دستگاههای اجرایی میتواند در گرهگشایی از این مسائل مؤثر باشد.
عضو شورای شهر تهران با بیان این که این موضوعات اساسی در تصمیمگیریها، پیشنهادها و مخالفتهایم در چهارده سال حضور در شورای شهر تهران به عنوان نمایندۀ مردم پایتخت بود یادآور شد: باور داشتم هر طرح و برنامهای که با نام توسعه ارائه میشود، اگر به این موضوعات بیتوجه باشد، راه به پسرفت میبرد نه پیشرفت. پس از چهارده سال گمان میکنم آگاهی مشترکی بهدست آمده و گامهایی برداشته شده است و دیگر شهرداری تنها یک نهاد خدماتی نیست و حتی واژۀ «خدمت» هم معنای جدیدی یافته است، چنانکه شهروندان و نیازهای آنها در تصمیمات مدیریت شهری کموبیش مورد توجه قرار گرفته است.
مسجدجامعی در ادامه گفت: روزگاری بود که مسائلی با این پایه از اهمیت، در مدیریت شهری جایگاه تعریف شدهای نداشت. آن روزها که راهاندازی کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری در برنامههایم قرار گرفت، هنوز با طاعون عصر جدید درگیر نشده بودیم و حادثۀ پلاسکو یا رویدادهایی مثل آن پیش نیامده بود. آن روزها که کمیسیون معماری و شهرسازی را برپا کردیم، تا این حد برجـباغها و ساختوساز در ارتفاعات و دفاع از میراث طبیعی و تاریخی و فرهنگی شهر رایج نبود. آن روزها کمیسیون حقوقی اصلاً وجود نداشت تا به نظارت و بازرسی و شفافیت قانونمند عمق ببخشد و شاید انگیزۀ چندانی هم برای این کار نبود. آن روزها فاصلۀ دولت و مجلس و مدیریت شهری اجازۀ حضور اعضای دولت و مجلس در شواری شهر و کمیسیون های آن را فراهم نمیساخت و سامانۀ مصوباتی نبود که به پایش طرحها و برنامهها و ارزیابی اجرای آنها از ابتدا تا امروز بپردازد. آن روزها شبکۀ انتخابی شورایاریها در طرحهای موضوعی و موضعی دیده نمیشدند و برای آنها مجال گزارش دادن در صحن فراهم نبود. پروژههای محلهای در بودجه ردیفی پیدا نمیکردند.
وی افزود: آن روزها حضور رسانههای رسمی و غیررسمی، حقیقی و مجازی در موضوعات شهری چنین گسترده و کارشناسانه نبود. آن روزها برای نکوداشت مفاخر قدیم و چهرههای جدید همگامی چندانی وجود نداشت، حتی پرداختن به شخصیتهای جهانی همچون مولوی و فردوسی با این پرسش روبهرو بودکه مگر زادبوم یا مزارشان در تهران بوده است که مدیریت شهری پایتخت به آن بپردازد. آن روزها حتی متولیان رسمی عرصۀ فرهنگ، مشارکت شهری در برنامههای فرهنگی را بر نمیتافتند و آن را دخالت در امور و خارج از وظایف شهرداریها میدانستند.
مسجدجامعی ضمن اشاره به این نکته که اکنون نیز بر این باورم که باید همچنان به تهران و شهروند تهرانی، توجه شود؛ تهرانی که آن را تهران ایرانیان نامیدهام بیان داشت: می توان گفت این روز ها زنان هم مشارکت موثرتری در شهرو مدیریت شهری پیدا کرده اند. میدانم هنوز هم نگاههایی غافل از جایگاه انسان در شهر وجود دارد که بیتاب توسعه است و الگوی این توسعه را بیتوجه به تاریخ و فرهنگ و جغرافیای نیمهخشک این مرز و بوم میجوید. چنین نگاههایی، درآمدهای بیشتر و پولپایگی را حلّال همۀ مشکلات شهر میپندارند و جایگاه مشارکتهای مردم و مدیران با تجربه حوزه های گوناگون شهری صاحبان سرمایههای معنوی همچون نظریه پردازان و مدیران باتجربه حوزه های گوناگون علم و فرهنگ و اجتماع و سرمایه های مادی همچون اتاق اصناف، اتاق بازرگانی و بانک ها را جدی نمی انگارند. در طرحی که پیشترها با عنوان خانه تهران دادم و یکسال پیش یک فوریت آن به تصویب رسید، به ساختارمند کردن این نگاه پرداختم و امیدوارم که دیگران آن را نهایی و مصوب کنند.
عضو سه دوره شورای شهر تهران در ادامه به دلایل عدم حضورش در این دوره از شورا پرداخت و گفت: به هر روی به فهم خود آنچه در توانم بود، در همه این سال ها به عرصه آوردم و طبعا آنچه قابل تحقق بود اتفاق افتاده است. همین شد که در انتخابات دوره ششم شورا هم شرکت نکردم در واقع خواستم دیگرانی بیایند که این چرخ را پیشتر ببرند. این کارها پایانی ندارد و همواره باید از کیان شهر و حق حیات شهر و شهروندان دفاع کرد و مسئولان را هم توجه داد و من هم چنان به قدر وسع خواهم کوشید.
وی افزود: باید از جناب محسن هاشمی ریاست شورا را برعهده داشتند و خردمندانه کوشیدند تا پیوندی مستمر میان مدیریت شهری و اعضای شورا برقرار سازند، بسیار قدردانی کنم. همچنین، از همۀ کسانی که در مجموعۀ شورا و بدنۀ مدیریتهای شهری در همه این سال ها همدل و همراه و همکارم بودند، صمیمانه سپاسگزارم و امیدوارم آنان که منتخبان جدید مردماند و از این پس عهدهدار پیمودن این مسیر دشوار میشوند، موفق و سربلند باشند.
مسجدجامعی در ادامه گفت: این شعر مجتبی کاشانی (سالک) را که در همه انتخاباتها، شعار خود قرار دادم و تلاشم بر آن بود که به آن پایبند باشم، زینتبخش کلام خویش میکنم:
عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم
و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم
چشم ما چون به سرو سبز افتاد بهر تعظیم او قیام کنیم
علفی هرزه نیست در عالم ما ندانیم و هرزه نام کنیم
زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیام کنیم
عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم
وی در پایان اظهار داشت: دوباره از مردم تهران که افتخار چهارده سال نمایندگی خود را به من سپردند، سپاسگزاری میکنم.
کپی شد