کیمیا علیزاده امروز سمبلی از نیروها و استعدادهای انسانی دور شده از کشور است. مگر یک مملکت را جز همین سرمایه های انسانی می سازند؟ مگر یک کشور چقدر ظرفیت خروج نیروی انسانی، آن هم از قشر نخبه و کارآمد دارد؟ ای کاش آقای رئیسی به عنوان کسی که دو روز بعد از پیروزی انتخاباتی اش وعده فراهم کردن زمینه بازگشت ایرانیان خارج از کشور را داد، این کار را با فراهم کردن زمینه بازگشت اولین زن مدال آور المپیک ایران، کلید می زد.
پایگاه خبری جماران: هنوز دو ماه از زمانی که رئیس جمهوری منتخب در اولین نشست خبری پس از انتخابات خود وعده داد که «همه زمینه ها را برای بازگشت ایرانیان خارج از کشور فراهم می کنیم» نگذشته است که حضور کیمیا علیزاده زیر پرچم تیم پناهندگان در المپیک توکیو نظرها را متوجه خودش کرده. کیمیا را باید دارای وجهی سمبلیک در میان هزاران هزار ایرانی دانست که به هر دلیلی و به هر شکلی جلای وطن کرده اند؛ او اولین زن مدال آور ایران در المپیک است. مدال آوری که حالا زیر پرچم ایران نیست اما در مسابقه اولش مقابل ناهید کیانی به انواع شکل ها نشان داد که دلش با کجاست؛ از غم بزرگی که در چهره اش بعد از پایان مسابقه بود گرفته تا تزئین کردن نام روی کمربندش با رنگ های پرچم ایران. اینها یعنی وابستگی به وطن، همان چیزی که برای بازگشت نیاز است.
آمار رسمی وزارت خارجه از وجود بیش از 4 میلیون ایرانی مهاجر در دنیا خبر می دهد و برخی آمارهای دیگر این رقم را تا 6 و نیم میلیون نفر عنوان کرده اند. به سابقه ثابت شده دل بخش اعظم این جمع بزرگ و عموما نخبه هنوز برای وطن می تپد و در هر جایی از دنیا دنبال نشانی از سرزمین مادری هستند. هر چه می خواهد باشد؛ یک هموطن، یک نان بربری ساده، یک قرمه سبزی، یک موسیقی ایرانی، یک مسابقه ورزشی یا هر چیز دیگری.
این روزها هر گوشه کشورمان به داغی می سوزد که حاصل سال ها کج روی و کج فهمی جمعی ماست. نه داغ خوزستان درمانی سریع دارد نه درد بلوچستان. نه رودخانه های خشک شده یک شبه پر آب می شوند و نه کسب و کارهای زمین خورده یک شبه رونق می گیرند. برق امید اما در یک لحظه می تواند بدرخشد و به همه چیز جان دوباره دهد. ما باید از راه خطاهایی که پیموده ایم بر گردیم و چه در این راه چه خطایی بزرگتر از به هیچ گرفتن سرمایه انسانی کشور. این همان جایی است که باید آباد کردن کشور را از آنجا آغاز کنیم.
کیمیا علیزاده امروز سمبلی از نیروها و استعدادهای انسانی دور شده از کشور است. مگر یک مملکت را جز همین سرمایه های انسانی می سازند؟ مگر یک کشور چقدر ظرفیت خروج نیروی انسانی، آن هم از قشر نخبه و کارآمد دارد؟ ای کاش آقای رئیسی به عنوان کسی که دو روز بعد از پیروزی انتخاباتی اش وعده فراهم کردن زمینه بازگشت ایرانیان خارج از کشور را داد، این کار را با فراهم کردن زمینه بازگشت اولین زن مدال آور المپیک ایران، کلید می زد. شاید خیلی ها بگویند او در اقدامش برای پناهندگی خطا کرده، اما مگر برخی مسئولان کشور در اداره مملکت دچار خطا نشده اند؟ خطای آنها آثار سو بیشتری برای مردم داشته یا خطای فرضی کیمیا علیزاده؟
مساله مهم اینجاست که چه زمینه برخورد با بسیاری از شهروندان و چه از بین رفتن امکان بازگشت بسیاری از شهروندان به کشور هیچ مبنای حقوقی و قانونی ندارد. این موضوعی است که اتفاقا آقای رئیسی به عنوان رئیس جمهوری که چهره ای قضایی و حقوقی محسوب می شود باید بیش از همگان مورد توجه قرار دهد. اوضاع اینگونه است که مشکل این دست از شهروندان، بیشتر ناظر به اقداماتی است که نهادهای امنیتی ذیل عناوین مختلف انجام می دهند و در نهایت آن را تبدیل به یک مشکل حقوقی برای افراد می کنند. این در واقع یعنی خروج دستگاه های امنیتی از چارچوب موازین قانونی در برخورد با شهروندان. کما اینکه در هیچ کجای قوانین ما موردی یافت نمی شود که بر اساس آن ورود چهره هایی مانند بهروز وثوقی به کشور دارای ایراد قانونی باشد و یا در صورت ورود لزومی به برخورد با آنها وجود داشته باشد.
اکنون در آستانه تحویل گرفتن دولت سیزدهم توسط آقای رئیسی، کشور درگیر مجموعه پیچیده ای از مشکلات است که حل آن ساده و سریع به نظر نمی رسد. اما با پیش گرفتن برخوردهای سهل گیرانه با شهروندانی نظیر کیمیا علیزاده و زمینه سازی برای ورود او به کشور، پیامی بسیار امیدوارکننده به کل جامعه ارسال می شود که می تواند در این شرایط نا مساعد، آرامش بخش باشد. مضافا اینکه این خود نشانی از تغییر رویکردهایی است که برای بهبود شرایط کشور ضروری به نظر می رسند. شاید در کوتاه مدت رفع مشکلات اقتصادی جامعه ممکن نباشد اما آرامشی که از این طریق راهکارها به ملت تزریق می شود، می تواند تحمل سختی های موجود را تا زمان گشایش های عملی به مراتب ساده تر کند.