به گزارش جماران، حریم امام نوشت: حجت الاسلام والمسلمین مجید انصاری، روحانی و سیاستمدار اصلاحطلب، دبیر اجرایی مجمع روحانیون مبارز و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. او همچنین نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و معاون امور مجلس و معاون حقوقی رئیسجمهور ایران نیز بودهاست. حریم امام با ایشان درباره شاخصههای اصلاحطلبی و نسبت اصلاحات با اندیشه امام خمینی(س) گفتوگو کرده است.
مشروح گفت و گوی خبرنگار حریم امام با حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری را در ادامه می خوانید:
در ابتدا مایلیم از سابقه تاریخی اصلاحات و اصلاح طلبی برای ما بفرمایید.
اصلاحات یا اصلاح طلبی اگر چه در سه دهه اخیر بیشتر در جامعه ما مطرح بوده و مشخصاً از سال 1376 بعد از انتخاب آقای سید محمد خاتمی به ریاست جمهور و همچنین شکل گیری مجلس ششم و فصل دوم خرداد بحث اصلاح طلبی مطرح شد، اما مسأله اصلاحات یک جریان بسیار ریشه داری است و جلوه های آن در اندیشه های راهگشا و بسیار سازنده مصلحان، عالمان دینی و روشنفکران در جنبش های مردم سالارانه دو سده اخیر ایران کاملاً مشهود است. از لحاظ دینی و قرآنی هم در اصلاحطلبی برنامه اصلی نهضت انبیاء الهی بود؛ به گونه ای که ما می بینیم مثلاً در سوره هود از زبان پیامبر بزرگ الهی برنامه خودش را برای ایجاد تحول در ساحت فکر و اعتقاد مردم به صراحت می فرماید: «إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ»؛ یعنی من هیچ هدفی جز اصلاح در جامعه ندارم. همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام اصلاح جامعه را یکی از برنامه های چهارگانه حکومت خودش در عهدنامه مالک اشتر به ایشان گوشزد می فرماید. همچنین سیدالشهدا علیه السلام نهضت بزرگ عاشورا را به عنوان یک نهضت اصلاح طلبانه ذکر می کند و می فرماید: «إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّه جَدّی، أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَه جَدّی» بنابراین اگر صحبت از اصلاح طلبی و اصلاحات می شود، در حقیقت حرکت بر مدار و مسیری است که مصلحان بزرگ الهی و دینی و همچنین مصلحان اجتماعی و روشنفکران ما طی قرون و اعصار به خصوص در جنبش های مردم سالارانه گذشته ایران به دنبالش بودند و امروز هم جریان اصلاح طلبی ایران با همین دیدگاه و بر همین مسیر وظیفه اجتماعی و سیاسی خودش را تعریف کرده است.
اصلاح طلبی چقدر با اهداف انقلاب اسلامی مطابقت دارد؟
ما اصلاحطلبی را ادامه اهداف و آرمانهایی قرار دادیم که انقلاب اسلامی بر مبنای آن شکل گرفت. نهضت حضرت امام خمینی(س) هم از نظر ما بزرگترین جنبش و انقلاب اصلاح گرایانه ای بود که در نیمه دوم قرن بیستم در ایران به وجود آمد و به پیروزی رسید. در واقع اصلاحاتی که در ساحات اندیشه دینی و سیاسی سامان یافت و این اصلاحات یکسری مبادی و اهدافی داشت و طبیعتاً مبتنی بر این مبانی و اهداف شاخص هایی هم برای ارزیابی موقعیت و موفقیت ترسیم شده و می شود. این اصلاح هم در ساختار سیاسی و مدیریت کشور و هم در ساحت اندیشه دینی و هم سیاسی جامعه است. اصلاح در نوع حکمرانی تعریف می شود.
جایگاه و نقش مردم در حکومت یکی از محورهای مهم بحث گفتمان اصلاحات است. گفتمان اصلاحات متکی بر شعارهایی بود که از ابتدا مطرح کرده و جامعه جذب این شعارها شده و آمال و آرمان های خودش را مبتنی بر این شعارها متجلی دیده است. استقرار جامعه مدنی و تکیه بر رأی مردم و انتخابات آزاد، توأمان بودن جمهوریت و اسلامیت، ملازم بودن حق و تکلیف شهروندان و حکومت، سازگار دینداری و آزادی، اسلام و مردم سالاری، عدالت خواهی و استقلال طلبی، مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی، موضوع حرمت به کرامت انسان، اصالت اخلاق و خردورزی و پایبندی به تعقل و حکمت در اداره کشور، مجموعه گفتمانی بود که اصلاحات بر آن تکیه داشته و دارد. بنده لازم می دانم، ولو با تبیین اجمالی روی، مبانی و مفاهیم اولیه اصلاحات تأکید کنم؛ چون با این مبانی و مفاهیم است که ما می توانیم تاریخ جزئی تری را ارائه کنیم و برنامه های مبتنی بر این مفاهیم و مبانی ارائه کنیم. به طور اجمال عرض می کنم در دید اصلاح طلبان و برنامه هایی که ارائه و خوشبختانه اجرا کردند، تجربه عملی موفقی به دست آمد.
حاصل گفتمان اصلاحطلبی و برنامه اصلاحات برای ایران چه بوده است؟
یک تجربه عملی هشت ساله را دولت اصلاحات داشته و ما می توانیم به ارزیابی عملکرد این جریان سیاسی در میدان اجرا و عمل بپردازیم. هم در بعد تقنین در مجلس ششم و هم در بعد اداره کشور در هشت سال دوره جناب آقای سید محمد خاتمی. این مبانی و مفاهیم اساسی از دید ما در درجه اول بحث کرامت انسانی است. مبتنی بر این آموزه دینی و آموزه قرآنی انسان را جانشین خدا و دارای منزلت والایی می دانیم که این منزلت با هیچ عنوانی نباید مخدوش و تحقیر بشود. منزلت کرامت انسان به عنوان نماینده و جانشین خدا روی زمین، چیزی نیست که مصالح مقطعی و توجیهات مصلحت گرایانه بتواند این اصل کرامت انسانی را مخدوش کند.
مسأله دین از دید ما به نقش آفرینی فعال دین، در سپهر حیات اجتماعی و پایبندی و مبتنی بر اعتقاد به دین، موضوع مهمی در مبانی و مفاهیم فلسفه اصلاحطلبان است. البته وقتی بحث از دین می شود، باید توجه داشته باشیم که دین منادی آزادی است. دینی است که با دموکراسی نه تنها سازگار است، بلکه توأم است. دینی که عدالت محور می باشد. حاکمیت انسان بر سرنوشت خودش در ذات این دین است. این زائده های روی دین نیست، بلکه ما دین را مجموعه ای از این ارزش ها و مسائل می دانیم که در ذات این دین حاکمیت انسان بر سرنوشت خود تعبیه شده است. دینی که با تحجر و ظاهرپرستی و جمود فکری مقابله می کند و در تضاد با آن است. دینی که با پیشرفت و با علم و با تعقل، نه تنها ناسازگار نیست، بلکه جوهره اصیل دین را همین امور تشکیل می دهند و با آزادی نه تنها در تضاد نیست که اساساً برای آزادی آمده است. این دین خودش را با مقتضیات زمان و مکان سازگار می کند؛ یعنی دارای اصولی ثابت و منعقد در برنامه ها و تاکتیک ها است؛ دینی که با خشونت و استبداد رأی و تحمیل تنگ نظرانه بر جامعه مخالف است.
نگاه ما از زاویه اصلاحطلبی به دین این است که تقدیس قدرت به نام دین و جلوگیری از نقد آزاد قدرت و حکومت و حاکمان نه تنها همخوانی با دین ندارد، بلکه ضد دین است. اساساً دین آمده است که این ارزشها را متجلی کند. از قضا ما امور ضد ارزشی مانند تحجر و استبداد را عامل سکولاریزه کردن جامعه و دینگریزی مردم میدانیم و کسانی که با نام دین این مفاهیم را در جامعه ترویج میکنند خواسته یا ناخواسته دارند طرح براندازانه انجام میدهند. ما اصلاح طلبان قطعاً اصلاح طلبی را مبتنی بر قانون اساسی میدانیم. قانون اساسی یک میثاق ملی و یگانه قانون بالادستی است که مردم برای تنظیم قوا و رابطه ملت و قدرت به آن رأی دادهاند و اگر شرط بیعت مردم از آن برداشته بشود، مهمترین قوام خود را از دست میدهد. مردم بر اساس این میثاقِ قانون اساسی است که با دولت و حاکمیت هم پیمان شدهاند و طبیعتاً رعایت دقیق و همه جانبه قانون اساسی از دیدگاه ما عامل پیشگیری از استبداد و خودکامگی است. مقولاتی مانند آزادی اجتماعی در شرع و قانون اساسی موجود است و اصلاحات خودش را نسبت به آن متعهد میداند.
شاخص هایی که معمولاً اصلاحطلبان بر آن تأکید بیشتری دارند، کدامند؟
یکی از شاخص ها، مقوله آزادی است. البته آزادی جلوههای متعددی دارد؛ از جمله آزادی بیان، آزادی انتخابات، آزادی عقیده و... . مقولات دیگری مانند استقلال طلبی که برای حفظ تمامیت ارضی کشور است، نیز از جمله اصول و شاخصه های اصلاح طلبی است. همچنین اصلاحات بر عدالت و تعریف صحیح و دقیق آن تأکید دارد. عدالت باید در همه ساحتهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، رسانهای، برخورداری از مواهب طبیعی، آموزشی، قضایی و...جاری و ساری باشد. عدالت باید به مثابه روح و جوهر محتوایی در زندگی اجتماعی جریان داشته باشد. به نظر میآید که ما در طول این مدت برداشت ناقصی از عدالت داشتیم و توزیع عادلانه را در همه ساحتهای زندگی به اشتباه اجرا کردیم و در واقع به مفهوم عدالت هم ظلم کرده ایم.
فلسفه دین، فلسفه ارسال کتب، ارسال پیامبران و مبنای برنامههای حکومت علوی نمیتواند صرفاً در یک برداشت محدود از عدالت خلاصه بشود؛ مانند عدالت توزیعی، بلکه عدالت روح حاکم بر همه شئون حیات اجتماعی جامعه است؛ لذا احیای حقوق و گسترش آزادیهای مدنی و ایجاد زمینه در جهت بهرهگیری از امکانات به طور مساوی برای همه کسانی که در نظام جمهوری اسلامی ایران زندگی میکنند از جمله مفاهیم عدالت است که جنبش اصلاحات به دنبال تحقق آن است. در حوزه اقتصاد به طور خاص نگاه اصلاحات نگاه روشنی است.
در خصوص امنیت، اصلاحات تعریف روشن و خاص از امنیت و عوامل امنیت زا دارد. آسیبهای به نام امنیت و محدودیتهایی که ایجاد میشود را مورد ارزیابی قرار میدهد و احیاناً میتواند نقطه تفاوت و فارغی با برداشتهای برخی از جریانات سیاسی و رقبا در حوزه امنیت داخلی و امنیت بینالمللی داشته باشد. همچنین محوریت اخلاق به عنوان زیربنای حتی دینداری در جامعه از جمله موضوعاتی است که میتواند بیشتر به آن پرداخت. بنده در اینجا میخواستم فهرستی را از هم مبانی و هم اصول هم دیدگاههای اصلاحطلبی ارائه بدهم که مبتنی بر اینها سعی میکنیم برنامههایی را مطرح نماییم. در وقع اگر ورودی در عرصههای اجتماعی داریم برای تحقق این نگاه و این سلسله از ارزشهای اصلاحطلبان است.
اصلاحات مدنظر ما که از جنبش اصلاحات دوم خرداد و پس از انتخاب آقای سید محمد خاتمی شکل گرفت و فعلاً هم به عنوان یک جریان ریشهدار و فروزنده اجتماعی مطرح است، مردم زیادی از جمعیت ایران علاقهمند به آن هستند و دستکم در مقاطع مختلفی در طول این چهار دهه به این جریان اعتماد کردند. مردم هم در انتخابات ریاست جمهوری و هم انتخابات مجلس شورای اسلامی و حتی شوراها، به نامزدهای رأی دادند که خود را متعلق به این جنبش و این طیف میدانستند.
مبانی اصلاح طلبی تا چه میزان با مبانی اندیشه های حضرت امام خمینی(س) که بنیانگذار جمهوری اسلامی است، سازگار است؟ آیا حضرتعالی امام خمینی را یک اصلاحگر با آن تعریفی که شما از اصلاحات کرده اید، می دانید؟
بسیاری از مبانی، اصول، اهداف و برنامههای اصلاحات منبعث از اندیشههای حضرت امام خمینی(س) میباشد. ما خود را وفادار به حضرت امام میدانیم. متأسفانه در نگاه سوداگرایانه و تحریف گونه موجب توجیه برخی از رفتارهای نادرست برخی از جریانات یا احیا نهادها در حکومت و موجب ظلم به شخصیت حضرت امام و اندیشههای ایشان شده است. همه آنچه از نقاط قوت اصلاحطلبی آنها اشاره کردم شما میتوانید آنها را به وضوح در بیانات، سخنرانی ها و آثار حضرت امام مشاهده کنید. برای مثال درباره مقوله آزادی بارها به وضوح و به روشنی بر حق حاکمیت مردم و آزادیهای مشروع آنان تأکید میکردند. این جمله کلیدی حضرت امام که فرمودند: «میزان رأی ملت است» جمله تعارفی نبود. امام این سخنان را قبل از انقلاب مطرح نکردند که به زودی آنها را فراموش کنند. ایشان بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بدون فوت وقت برای استقرار رأی مردم و اراده آنان در تعیین سرنوشت خودشان، نظام جمهوری اسلامی ایران را به رفراندوم گذاشتند؛ در حالی که به راحتی میتوانستند مدل حکومتی خود را به صراحت اعلام کنند و مردم را مجاب به پیروی از آن کنند. اما حضرت امام رسماً در یک ساختار حقوقی منطبق با حقوق بین الملل رفراندوم و انتخابات برگزار کردند.
برای انتخاب اعضای مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی نیز انتخابات برگزار کردند. معمولاً همه جای دنیا مؤسسان انقلاب یا رهبران انقلاب خودشان یک قانون اساسی مینویسند و آن را اعلام میکنند و بعد از مدتها و سالها حالا بعد ممکن است انتخاباتی هم برگزار کنند؛ شما کجا سراغ دارید در انقلابی به عظمت انقلاب اسلامی که با فاصله کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب رفراندوم برگزار بشود؟ همچنین به فاصله چند ماه، انتخابات خبرگان برگزار بشود. وقتی هم اعضای مجلس خبرگان، قانون اساسی را نوشتند و آن را تصویب کردند، امام به همین هم اکتفا نفرمودند و گفتند که همین قانون اساسی را به رأی ملت بگذارید. در واقع با این کار تمام ساختار حاکمیت را به رأی مردم گذاشتند.
در طول آن ده سالی که حضرت امام رهبری کشور را بر عهده داشتند، همواره در کنار مردم در دفاع از حق انتخابات مردم ایستادند. اگر در جایی شورای نگهبان میخواست تفسیر دیگری انجام بدهد، امام جلوی آن میایستاد. اگر برخی از مجریان به بهانه جنگ میخواستند که انتخابات را به تعویق بیندازند یا در یک شهر و استانی انتخابات را برگزار نکنند، امام در کنار مردم می ایستاد و از حقوق آنان دفاع میکرد. یادمان نرفته است که شورای نگهبان در دوره سوم مجلس شورای اسلامی میخواست که انتخابات تهران را به بهانههای مختلف باطل کند؛ اما امام مانع از آن شد و از حق مردم پاسداری کرد. این عملکردها، شعاری نبود که امام صرفاً گفته باشد. درباره حق مردم و آزادی مردم، وقتی به طور طبیعی طبع حاکمیت به سمت یک سری محدودیتها پیش میرود، حضرت امام مانع میشد.
ایشان فرمان هشت ماده ای را در چه شرایطی صادر کردند؟ در شرایط جنگ و ترورهای متعدد منافقین صورت گرفت، آن هم برای دفاع از حق آزادی انتخاب مردم. حضرت امام هشدار دادند که نباید به بهانههای مختلف، آزادیهای مردم را محدود کنید یا در زندگی آنان دخالت کنید و شنود بگذارید. حتی برای برخی از مسئولان قضایی میخواست حد تعزیر بگذارد که حق نداشتند برای عدهای شنود بگذارند. بر این اساس فرمان هشت مادهای را صادر کردند. در استخدام برخی از نهادها به نحوه گزینشها شدیداً خرده گرفت و فرمود چرا آزادیها و حق زندگی مردم را سلب میکنید و به حوزههای ورود پیدا میکنید که حوزه شخصی مردم است؟
نمونههای متعددی را میشود از عملکرد و سخنان و فرمانهای حضرت امام در جهت ممانعت از سلب آزادیهای مردم ذکر کرد. رهبریت حضرت امام هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ علمی واقعاً افتخارآمیز است؛ به خصوص آن صداقتی که با مردم داشت. این صداقتی که باید در میان حاکمان و جامعه برقرار باشد، در سبک زندگی امام متجلی بود. امانتداری نسبت به ثروت و زندگی مردم در صداقت امام نمایان بود. در جاهایی که لازم بود از مردم هم معذرت خواهی می کرد. در جایی به خاطر مصلحت مردم قطعنامه را هم پذیرفت تا جنگ خاتمه بیابد و به تعبیر خودشان جام زهر را برای ماندگاری ایران و دفاع از جان مردم بنوشند.
اینها از جمله اقدامات عملی است که حضرت امام انجام داد. لذا وقتی سخن از رابطه نسبت اصلاحات با اندیشه و عملکرد حضرت امام به میان میآید، باید یادآور شد که بسیاری از آنچه در گفتمان اصلاحات دیده می شود، ریشه در اندیشههای حضرت امام دارد. یکی از آنان مبارزه با تحجر و قشری گری است. اینها جزو شاخص های اصلی اندیشههای امام است. امام به شدت با این قشریگری مذهبی و تحجر دینی مخالف بود و مراقبت داشت به نام دین سخنان سخیف گفته نشود. متأسفانه گاهی برداشتهای قشری گرایانه و متحجرانه در برنامههای دینی و مذهبی سکه رایج بازار می شود. وقتی جامعه روحانیت مبارز میخواست برای کل کشور لیست بدهد، امام فرمودند که شما قیم نیستید برای کل کشور لیست بدهید. مردم آزادند و در هر کجای ایران که هستند میتوانند برای خودشان نماینده تعیین کنند شما قیم مردم نیستید.
حتی در برابر برخی از رد صلاحیتها ایستادند و برخورد جدی کردند؛ آن هم در زمانی که رد صلاحیتها به هیچ عنوان با دورههای بعد قابل مقایسه نبود. لذا مبانی اصلاحطلبی هم ریشه در قرآن و روایات دارد و هم در آثار و عملکرد حضرت امام خمینی(ره).
نظر شما درباره فضای حاکم بر انتخابات پیش رو چیست؟ اگر جناح رقیب شما پیروز انتخابات بشود، آیا می تواند برنامه هایی را برای خروج کشور از مشکلات متعدد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... ارائه کند؟ آیا چنین پتانسیلی را در آن مشاهده می کنید؟
مباحث نظری مهم است که باید دید که مبانی اعتقادی و فکری هر جریان سیاسی چیست و مبتنی بر آن مبانی، برنامه هایش را مورد ارزیابی قرار بدهیم. بنده با یک دید آسیب شناسانه می خواهم به چند نکته بپردازم و بعد هم یک جمع بندی داشته باشم. اگر به برنامه های انقلاب اسلامی و امام خمینی(س) نگاهی داشته باشیم می بینیم مسأله حاکمیت رأی مردم بر سرنوشت خودشان یکی از مهمترین مسائل است که لازمه این امر هم آزادی مردم در حوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی است. اصلاحات به دنبال این بود که موانع ایجاد شده و برخورد قیم مأبانه برخی از نهادها و طیفها را کنار بزند. این موانع و برخوردها به نحوی بود که مردم گمان می کردند در انتخابات از قبل نامزد پیروز مشخص شده است. این را ما خلاف قانون اساسی و خلاف آرمانهای مردم می دانستیم و برخلاف شعارهایی که مردم در ابتدای انقلاب اسلامی داشتند. به هر حال مردم انقلاب کردند و رژیم استبدادی و شاهنشاهی را کنار گذاشتند تا حاکمیت مردمی بر سرکار بیاید. خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته، سابقه خوبی در زمینه انتخابات داشت و در این زمینه حرکت و پیشرفت خوبی کرد، اما واقعیت این است که ما آسیب هایی را هم در این زمینه شاهد هستیم و با تفسیری که از نظارت بر انتخابات به نام نظارت استصوابی صورت گرفته است، هر چه جلوتر می رویم با تفسیرهای محدودکننده رو به رو می شویم و عرصه انتخاب مردم هم تنگ و تنگتر می شود.
اینکه یک جریان سیاسی عملاً ابزار اصلی انتخابات را در اختیار داشته باشد، از جمله بررسی صلاحیت و فضای تنگ نظرانه ای را به وجود بیاورد، گمان نمی کنم شاهد انتخابات پرشوری باشیم. عده ای در انتخابات شورای شهر به بهانه های مختلف کنار گذاشته می شوند و کاندیدهای اصلی و دارای حق رأی و دارای شانس رأی بالا حذف می شوند. یک جریان باید در رقابت نابرابر شرکت کند. ما خواهان سهم ویژه و ممتاز نیستیم. ما می گوییم باید قانون حاکم باشد و قانون را هم نباید به نفع یک جریان و سلیقه بهگونهای تفسیر کرد که نتیجه اش دلزدگی مردم از انتخابات و دلسردی مردم از صندوق های رأی باشد. اتفاقی که در انتخابات مجلس گذشته افتاد. اتفاقی که در بررسی صلاحیت کاندیدهای شورای شهر رخ داد به طور که در بعضی از حوزهها اصلاً به اندازه کافی از یک جناح صلاحیت تأیید نشده که بشود رقابتی صورت بگیرد. اینها با عدالت سازگار نیست.
این رویکرد باید اصلاح بشود و اگر اصلاح نشود، به تدریج ما مهمترین مؤلفه امنیت و اقتدار را از دست میدهیم. همانطور که مقام معظم رهبری فرمود مهمترین عامل امنیت و اقتدار ملی، پشتیبانی مردم و حضور آنان در صحنه است. پشتیبانی مردم و حضور آنان در صحنه امر دستوری نیست که بگوییم حضور داشته باشید و مردم هم بیایند. مردم به هر میزان که حضور و رأی خودشان را مؤثر بدانند، امکان داشتن نماینده در حاکمیت داشته باشند، جدی تر و بانشاطتر می شوند. هر گاه این عرصه تنگتر بشود، طبیعتاً مردم از حضور و مشارکت فاصله می گیرند.
من احساس می کنم ما با اینکه در آستانه انتخابات هستیم، فضای کشور فضای انتخاباتی نیست و همچنان فضای بلاتکلیفی و دلسردی در بخش هایی از جامعه به چشم می خورد. شکی در این نیست که انقلاب ما توسط مردم انقلابی شکل گرفت و ما آثار انقلابی گری واقعی را دیده ایم. انقلابی گری در دید اصلاحات عبارت از این است که انسانهایی با نیت خالص و اهداف متعالی و بدون روحیه خودخواهی و خود حق پنداری، بدون منفعتهای شخصی و باندبازی و جناحی و زودگذر خودشان را در میدان خدمت به مردم، کشور و دین و نظام صادقانه عرضه کنند. همان راهی که در دهه اول انقلاب شاهد آن بودیم، دولتمردان از هر دو طیف حضور داشتند.
امروزه متأسفانه یک جریانی با مصادره نام ارزشها، انقلابی گری را در خشونت، پرخاش و در حذف رقیب از صحنه جستجو می کند. با بهانه جویی های مختلف سعی دارد عرصه را بر رقبای خودش تنگ کند یا اصلاً آنها را وارد بازی نکند. این آسیبی جدی است که به نظرم باید اصلاح بشود. اصلاح آن هم چندان دشوار نیست. انقلابی واقعی کسی که بر مبنای اخلاق، تعقل، مصلحت جمعی، از خودگذشتگی، احترام به فکر و اندیشه و حق دیگران در صحنه اجتماعی تلاش کند. ما این را انقلابی می دانیم. حال این انقلابی در میدان نظامی یک مفهوم و کارکردی دارد و در میدان علم و دانش مفهوم و کارکرد دیگری دارد. در عرصه مدیریت و اداره کشور هم جلوه های دیگری دارد. با این حال خروجی همه اینها باید تأمین منافع عمومی جامعه باشد.