وقتی بیش از نیمی از پذیرفته شدگان در دانشگاه ها زن باشند، دیر یا زود کشور باید خود را برای مدیریت زنان آماده کند. از آنجا که دانش، رمز توانایی است، اگر مدیران جامعه چنین اجازه ای را به زنان نمی دهند، مدیران را عوض می کنند. اگر قانون اجازه نمی دهد، دیر یا زود، قانون را عوض می کنند. در واقع باید به زنان گفت، مقابله با مردان برای رسیدن به جایگاه شایسته، بیراهه رفتن است.
پایگاه خبری جماران: ظاهرا منظور اعضای خبرگان قانون اساسی از رجال مذهبی و سیاسی در اصل ۱۱۵ قانون اساسی، که می گوید: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی، که واجد شرایط زیر باشند، انتخاب گردد» مرد است. چرا که وقتی به مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی توجه می کنیم، عبارات متعددی از نمایندگان در ترغیب زنان به پذیرش این حکم و مطابقت آن با مبانی دینی وجود دارد. بنابراین نکته ی اول این است، که منظور تدوین کنندگان این اصل از رجال، همان مردان است.
نکته ی دوم این است که در آیات قرآن و روایات، مواردی هست، که از کلمه ی رجل، نه خصوص مرد، بلکه انسان اراده شده است.
نکته ی سوم این است که، در آن مجلس بیش از پنجاه مجتهد و مفسر قرآن حضور داشتند و طبعا از ابهام کلمه ی رجال آگاه بودند. لذا می توانستند، مانند سایر شرایط مذکور اصل ۱۱۵ مثل ایرانی بودن، مدیر و مدبر بودن و مانند آن، صریحاً مرد بودن را هم بنویسند. این ابهام عمدی نمی تواند بدون دلیل باشد. یک دلیل آن می تواند نظر مخالف عده ای از نمایندگان باشد، که شرط مرد بودن را لازم نمی دانستند. دلیل دیگر جایگاه مهم زنان در پیروزی انقلاب و نقش فعال آنان در اداره ی امور بود، که سبب می شد جامعه، بویژه نخبگان، پذیرای چنین شرطی نباشد. تصور می کنم، استفاده از این عبارت مبهم، موکول کردن این بحث به آینده باشد.
نکته ی چهارم این است که ادله ای که به شرایط حاکم پرداخته، که بسیاری از فقهاء مرد بودن را از شرایط آن می دانند، عمدتا در باب قضاوت است. در حال حاضر هم، بیشتر حساسیت ها درباره ی قضاوت زنان است. اما در جمهوری اسلامی، سال ها است عملا زنان عهده دار سمت قضاوتند، از دادیاری تا قاضی دیوان عالی کشور. اگر ممنوع است، یک مورد با چند مورد فرقی ندارد.
نکته ی پنجم این است که در آیاتی که در قرآن به مدیریت مردان پرداخته یا به نقص زنان، شواهد و قرائنی ذکر شده، که منظور آیات را روشن می کند، مانند آیه ی ۳۴ سوره ی نساء، که مردان را حاکم بر زنان دانسته است. اما اولا موضوع این آیه ریاست در خانواده است. ثانیا شرط این ریاست، برتری مرد بر زن است. ثالثا تأمین اقتصاد خانواده است. طبعا اگر زن از نظر دانش، مدیریت و ... برتری داشته باشد، موضوع این آیه منتفی خواهد بود. هم چنین است اگر مرد اقتصاد خانواده را تأمین نکند.
هر کدام از آیات و روایات وارده در این مورد، همراه با قرائن و شواهدی است، که نمی تواند ممنوعیت تصدی زنان را ثابت کند.
نکته ی ششم این است، که در قرآن فقط یک مورد از ریاست زن بر جامعه را مطرح و تأیید کرده است.
آیات 20 تا 44 سوره ی نمل، ماجرای ملکه ی سبا، یکی از معدود وقایعی است که قرآن با طول و تفصیل بدان پرداخته است. پر واضح است که قرآن کتاب هدایت و نور است و اگر به وقایعی می پردازد، باید در جزء جزء آن دقت کرد و تلاش نمود از هر نکته ی آن درس گرفت. مفاد این آیات، حاکمیت یک زن بر یک کشور و مواجهه ی او با حضرت سلیمان(ع) است:
یک زن حاکم سبأ است.
این زن یک تخت عظیم دارد.
آنان بر آفتاب سجده می کنند. بلافاصله این عمل رد می شود.
سلیمان(ع) به هدهد دستور می دهد نامه ی او را برای آنان ببرد تا عکس العملشان را ببیند.
ملکه با دریافت نامه ی سلیمان با سران قوم خود مشورت می کند.
او می گوید من قبل از مشورت کاری نمی کنم.
مشاوران می گویند ما توان مندیم و نیروی شدیدی داریم و همگی تحت فرمان تو ایم.
او می گوید شاهان اگر به سرزمینی وارد شوند، آن سرزمین را فاسد می کنند، عزت مردم را به ذلت تبدیل می کنند و این سیره ی آنان است.
سپس تصمیم به آزمودن سلیمان(ع) می گیرد و هدیه ای برای او ارسال می کند تا عکس العملش را ببیند.
سلیمان(ع) از هدیه ی او خشمگین می شود و تهدیدش می کند که با سپاه عظیم خود به سرزمین آنان حمله خواهد کرد. و آنها را از سرزمینشان اخراج خواهد نمود.
ملکه، با دیدن قدرت سلیمان به او ایمان می آورد. و به جای جنگ، متحد شده و به قدرت بلامنازع جهان تبدیل می شوند.
روش قرآن این است، که اگر گفتار یا رفتاری را از کسی نقل کرد، اگر مورد تأیید نیست، رد می کند و اگر رد نکند، یعنی تأیید کرده است. به این نوع تأیید، «تقریر» گفته می شود. همه ی موارد مذکور در قرآن تقریر شده اند.
در انتها باید به این نکته ی مهم توجه کرد: وقتی بیش از نیمی از پذیرفته شدگان در دانشگاه ها زن باشند، دیر یا زود کشور باید خود را برای مدیریت زنان آماده کند. از آنجا که دانش، رمز توانایی است، اگر مدیران جامعه چنین اجازه ای را به زنان نمی دهند، مدیران را عوض می کنند. اگر قانون اجازه نمی دهد، دیر یا زود، قانون را عوض می کنند. در واقع باید به زنان گفت، مقابله با مردان برای رسیدن به جایگاه شایسته، بیراهه رفتن است. باید تلاش کنند و به پیش بروند. موانع، دیر یا زود، فرو خواهند ریخت.