حضور عارفانه و عاشقانه روح الله در بیت الله، از او ابراهیم بت شکنی ساخت که با قربانی اسماعیل خود، از بند همه تعلقات دنیایی رها گردید و خداوند نیز او را به مقام امامت مستضعفان و محرومان رسانید و این قدرت را به او بخشید که با قیام الهی و شکستن بت شاهنشاهی 2500 ساله در ایران، اسلام ناب محمدی را پس از چهارده قرن، حیاتی دوباره بخشد.

پایگاه خبری جماران: حضرت امام در طول عمر شریف خود فقط یکبار به حج مشرف شده اند. نگاهی کوتاه به تنها سفر حج امام خمینی (س) بر اساس آثار و منابع دردسترس می تواند بسیار آموزنده باشد. بنا بر تاریخ مکاتبات برجای مانده از امام و آنچه همسر ایشان مرحومه خدیجه (قدس ایران) ثقفی در زندگی نامه اش نوشته است، این سفر مقارن با ایام نوروز سال 1312 شمسی انجام شده است.

 وی می گوید:

«تازه به خانه جدید محله تکیه ملامحمود رفته بودیم که آقا به فکر حج افتاد و استدلالش این بود که وقتی مکلف نبوده است از ارث پدر مستطیع شده است. از آنجا که در آن سالها بچه بوده است و حج‌اش رافع تکلیف نبوده است و از طرفی با اسب و قاطر نمی‌توانسته سفر کند، اولیایش ممانعت به عمل آورده‌اند و نگذاشته‌اند راهی چنین سفر پر مخاطره‌ای شود، زیرا مسافرت شش ماه طول می‌کشید. چند سال بعد هم که برای تحصیل به قم آمد و فرصت سفر حج را نیافته بود.

پس آن روز امکانات سفر فراهم نبوده است و درست است که حالا مستطیع نیست ولی این حج به عهده اوست و چیزی که از طرف خدا بر عهده‌اش باشد روشن است که دیگر جای چک و چانه ندارد. به برادر بزرگش که امور ملک موروثی‌اش در خمین در دستش بود نوشت: پانصد تومان برایم تهیه کنید و از طرف دیگر خودش اقدام به تهیه گذرنامه کرد بقیه وسایل هم که چیزی نبود. من فرزند دومم علی را حامله و از نبودن شوهرم در دیار غربت نگران بودم ولی چاره نبود، باید تحمل کرد».( بانوی انقلاب، ص89)

با این گزارش باید گفت: حضرت امام گرچه در زندگی طلبگی خود ساده زیست بوده و زهد اختیاری را انتخاب کرده بود و از وجوهات شرعی برای گذران زندگی استفاده نمی کرد ولی به واسطه اموال و دارایی به ارث رسیده از پدر، همواره خود را مستطیع و واجب الحج دانسته و در اولین فرصتی که پس از ازدواج و تشکیل خانواده به دست می آید، عازم این سفر می شود.

در اسفند سال 1311 سه سال پس ازدواج، از طریق بصره عازم نجف اشرف می شوند. این اولین سفر امام به عتبات است و ایشان جدای از زمان طولانی تبعید به عراق،  یک مرتبه دیگر در سال 1322 نیز به عتبات سفر کرده اند. همسر امام در خصوص عازم شدن امام می نویسد:

«روزی که بنا بود حرکت کند درد زایمان پیدا کردم، از او خواستم مسافرتش را عقب بیندازد تا فارغ شوم، چرا که تنها بودم و مادرم خود هفت‌ماهه حامله بود و نمی‌توانست به کمکم بیاید، آقا پذیرفت. البته مادرم «ننه خانم» را ...برای رفع تنهایی‌ام فرستاده بود. آقا هم به آقای پسندیده نوشت که مرتب ماهی بیست تومان برایم بفرستد و به همین درخواست عمل شد. وقتی که از حج برگشت مختصری پول زیاد آمده بود که به او بازگرداندم. آقا سه روز بعد از فارغ ‌شدنم، که خیلی سخت و بیچاره ‌کننده بود با یک بقچه که محتوای درون آن عبارت بود از یک پیراهن و یک شلوار، حرکت کرد؛ شهر به شهر تا عراق و بعد سوریه و بیروت و از آنجا با کشتی تا هفت شبانه‌روز به جدّه که مجموع مسافرت‌شان سه ماه و نیم طول کشید و در این مدت تنها یک نامه از ایشان داشتم».(همان، ص 90)

 امام در منزل دوست قدیمی و وفادار خود مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی در شهر نجف میهمان می‌شود، وی که از افراد موجه و امین مراجع عظام تقلیدی نظیر آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله العظمی سید حسین بروجردی بود و... در دوران تبعید ایشان به نجف نیز به یاری ایشان شتافته و جدای از تامین محل اسکان امام، همه امورات مالی امام در دوران زعامت و مرجعیت را علی رغم همه محدودیت ها و فشارهای ساواک و نیروهای امنیتی دولت عراق برعهده داشت.

اولین سند در مجموعه 22 جلدی صحیفه امام، نامه ای است که ایشان دراین سفر، هنگام اقامت در منزل آشیخ نصرالله خلخالی ظاهرا برای یکی از دوستان خود مرحوم سید موسی زرآبادی که از علمای اهل معنا در قزوین بوده است، نوشته اند. تاریخ این نامه فروردین 1312 است، ایشان در بخشی از آن می نویسند:

«الآن منزل آقای آقا شیخ نصراللّه‌ در نجف اشرف هستم، و چون حضرت آقای آقا سید ابوتراب قزوینی ـ دامت برکته ـ عازم بودند بدین دو کلمه مصدع شدم. امید دعا از جنابعالی دارم. از قرار محکی مراد جنابعالی کسالت دارند. امید است ان شاءاللّه‌ تا کنون رفع شده باشد. اگر آقای آقا شیخ مجتبی قزوینی هستند سلام برسانید. ایام عزت مستدام باد». ( صحیفه امام، ج1، ص1 )

ایشان همانگونه که خانم ثقفی هم می گوید یک نامه  نیز در این سفر خطاب به همسر خود نوشته اند که بسیار خواندنی و حاکی از عشق و محبت بسیار بین این زوج و زوجه است. آن چنان که از متن نامه فهمیده می شود ایشان پس از زیارت ائمه در عراق ظاهرا به زیارت حرم حضرت زینب(س) در دمشق نیز مشرف شده  و از بندر بیروت با کشتی عازم مکه شده اند. این نامه نیز به تاریخ فروردین 1312 هست که ظاهرا باید در اواخر این ماه نوشته باشند زیرا زمان  بازگشت ایشان از این سفر که اوایل خرداد 1312 بوده و حضرت امام از تاخیر پیش آمده در روند سفر و امکان نرسیدن به موقع به مکه برای انجام اعمال حج اظهار نگرانی می کنند. متن نامه به این شرح است:

«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‌] من با هر شدتی باشد می‌‌گذرد ولی بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛  حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.

در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌‌کند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست. دلم برای پسرت  قدری تنگ شده است. امید است هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند اگر به آقا  و خانم‌ها‌  کاغذی نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم...

ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح الله.

عکس جوف در حال دلتنگی از حرکت نکردن». ( همان، ص2 ) 

 حضرت امام دو مرتبه در سخنرانی های خود به سفر حج اشاره کرده اند، یکی مربوط همسفر خودشان مرحوم  سلیمان میرزا اسکندری، موسس حزب توده در ایران اشاره کرده و می فرمایند:

«اساس حزب توده را من یادم هست. آن کسی که حزب توده را در ایران ایجاد کرد سلیمان میرزا بود. سلیمان میرزا هم‌ سفر من در مکه بود. آدم نمازخوان و آدم مؤمن، یک بچه ی هم از سر راه برداشته بود، که معامله ی اولادی با او می کرد. آن هم برداشته بود آورده بود مکه، این توده ای به آن معنایی که این‌ها می گویند نبود  که اعتقاد هیچ نداشته باشد».(همان ،ج 9، ص99).

 و یکی هم در خصوص عنایت مردم مکه و مدینه  به نمازجماعت است که ایشان می فرمایند:

«من در مکه، که مشرف بودم یک روز می خواستم یک کتابی بخرم که برای آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یک دفعه رها کرد، گفت که: «سُنـّه الحنفیه» دیگر با من حرف نزد رفت سراغ نماز، در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود، یعنی باز بود لکن هیچ‌کس نبود، می رفتند سراغ نماز». (صحیفه امام، ج12، ص27)

بازگشت حضرت امام از سفر حج، همزمان با فاجعه سیل مهیب و ویرانگر قم در نهم خرداد سال 1312 بوده است. خانم خدیجه ثقفی در زندگی نامه خود در این خصوص می نویسد:

«جلوتر از ما تا آخر قم از طرف شرق گویی دریایی از آب بود. آبی که بسیاری از خانه‌ها را با خود پر کرده بود و تمام اجناس چوبی منازل را بر دوش می‌کشید، حتی متکاهایی که هنوز آب را کاملاً جذب نکرده شناور بودند. در مقابل چشم من آخرین دیوار اتاقی که سماور و چراغ در طاقچه‌اش بود خراب شد و همه در آب فرو ریخت. پیرمردی که خانه‌اش از سه روز قبل در مسیر سیل قرار داشت و جریان آب فرصت فرار را از او گرفته بود بالای درختی رفته و مشغول دعا بود. گفتند سه روز است که از توت‌های نارس درخت استفاده می‌کند، روز سوم پسرش به آب زده و آن را پایین آورده بود...تمام قسمت آن طرف رودخانه تا دور دست افق که چشم می‌دید دریایی از آب بود. همه مشغول دعا، که فرو نشیند و من در عین ناباوری و اندوه به یاد ایام کودکی‌ام در کنار دریا بودم. صحن و خیابان ارم فعلی که آن وقت محله‌ای بود، از گزند سیل مصون مانده بود امروز در همان دریاچه‌ای که من دیدم محله نیروگاه ساخته شده است. در بعضی نقاط آب به چند متر می‌رسید. کوچه‌های قم مسیل بود. گوشه پل سابق که روبروی بازار است خراب شده بود و در نتیجه آب، درون مسجد و جلوی بازار را پر کرده بود و خیابان حضرتی خود رودخانه‌ای شده بود. دیگر خودتان وضع مردمان این قسمت شهر را تصور کنید.

در آن سال که به «سال سیلی» معروف و ماده تاریخ جدید مردم قم و دهات اطراف آن شد من بیست ساله بودم. دلم به شدت برای مردم سیل‌زده سوخت که همه چیزشان را از دست داده بودند. به منزل آمدیم.... یک‌مرتبه دیدم مردی سفیدپوش از دالان وارد حیاط شد از آنجا که هوا تاریک شده بود صورتش به ‌خوبی پیدا نبود، گوشه چادر دختر همسایه را به سرم کشیدم، بلند گفتم: کیستی؟ گفت: منم. باز پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: من، روح‌الله. گفتم: از مکه آمدی؟ گفت: بلی؛ خودش بود. حجاج در آن زمان خیلی تشریفات داشتند، گوسفندها و گاوها کشته می‌شد، نهارها و شام‌ها داده می‌شد. گفت: بلی خودم هستم. آمد جلو دیدم پای برهنه، گوشه‌های قبا را در جیب فرو برده، شلوار را بالا زده، عمامه را بر گردن پیچیده، گفتم از کجا به این وضع و ترتیب آمدی؟ گفت: از یک فرسنگ قبل از شاه‌جمال که امام‌زاده‌ای ‌است در یک فرسنگی قم. گفت: ماشین به علت خرابی جاده جلو نیامد، من و چهار نفر دیگر از همسفرها از اراک حرکت کردیم. در آنجا شنیدیم قم سیل آمده است و همه شهر را آب گرفته است نگران شدیم. یک ماشین گرفتیم و عازم قم شدیم ولی یک فرسنگ به شاه‌جمال مانده ماشین ماند و ما نمی‌توانستیم بمانیم.

رفت طرف حوض که دست و پایش را بشوید. گفت: اگر لباس دارم برایم بیاور. به خدا قسم همان لباسی را بر تن داشت که از اینجا برده بود ولی من به عنوان خلعتی  یک پیراهن و شلوار چلوار برایش تهیه دیده بودم. در غیاب ایشان یک بار پدر و مادرم آمدند قم، چند روزی هم قم بودند. پدرم قبایی خرید و گفت این هم خلعتی من برای حاجی‌مان باشد، اینها را آوردم دید نو است. گفتم: غیر از این لباسی نداری. گفت: تا تو را دارم همه چیز دارم

این وضع ورود ایشان از مکّه به قم بود. مختصری سوغاتی آورده بود؛ دو نوع پارچه که آن هم مطابق پسند من نبود ولی دوختیم و پوشیدیم. بعد فهمیدیم که خرج مکّه او را برادرانش به او قرض داده‌اند». (بانوی انقلاب، ص 89و88)

لازم به توضیح است که پس از وقوع این سیل، مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم یزدی موسس حوزه علمیه قم  با کمک مرحوم آهنچی، پل معروف آهنچی را بر روی رودخانه احداث کرد و با اجاره کردن زمین های مبارک آباد از تولیت آستانه حضرت معصومه، آن ها را بین مردم آسیب دیده از سیل تقسیم کرد و با اعانات مردم و مبلغ ده هزار تومان ارسالی رضا شاه، منازلی مناسب تهیه کرد و با احداث اماکنی نظیر: میدان جدید میوه وتره بار و بیمارستان های سهامیه و فاطمیه و قبرستان نو و... تحولی در عمران و آبادانی این شهر به وجود آورد.

جالب اینکه در جریان تقسیم زمین مبارک آباد، قطعه زمینی هم به مرحوم آیه الله آمیرزا مهدی بروجردی پیشکار مرحوم حایری اختصاص می یابد که بعدا به فرزندش حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین بروجردی می رسد و آن مرحوم آن را مهریه عروسش سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی، آخرین دختر حضرت امام و همسر دکتر محمود بروجردی کرده است.   

همین یک سفر کافی بود تا حضرت امام  با آن پشتوانه شناخت معارف الهی و تحصیلات سطح عالی فقهی، اصولی، عرفانی، فلسفی و قرآنی خود، تاملی در فلسفه و کارکرد سیاسی این فریضه الهی کرده و به عظمت و نقشی که حج می تواند در همبستگی وهمزبانی همه ملل مسلمان در برابر دشمنان و استعمارگران داشته باشد پی ببرند و  موجبات تحولی عظیم در کیفیت برگزاری آن را به وجود آورند و همچنان که در کتاب فقه استدلالی خود روایت : "من صلّی معهم فی الصّف الأول کان کمن صلّی خلف رسول الله صلی الله علیه وآله فی الصّف الأول"(کسی که در صف اول جماعت اهل سنت به آنها اقتدا کند مانند آنست که پشت سر رسول الله(ص) در صف اول نماز خوانده است. (رسائل العشره، ص 63) را از امام صادق(ع) نقل کرده اند، با فتاوی تحول آفرین خود نظیر تاکید به شرکت در نماز های جماعت در مسجد الحرام ومسجد النبی و توصیه به شیعیان برای استفاده نکردن از مُهر در هنگام نماز و... ، بهره وری از این سرمایه معنوی را بسیار افزایش دهند.

 

haj-emem-beyt

 

 گفته شده است حضرت امام در راستای عمل به این روایت در همین سفر حج همواره در صف اول نماز جماعت اهل سنت شرکت می کرد تا فضیلت ذکر شده در روایت امام صادق(ع) را دریابد. همچنانکه مهرماه سال 1357 هنگام مهاجرت به سوی مرز کویت، وقتی برای استراحت و تجدید وضو  کنار مسجدی در شهر زیبر عراق توقف می کنند، به همراهان خود می گویند: در صورتی که توقف طولانی شود و هنگام نماز ظهر فرا برسد، من به امام جماعت این مسجد اقتدا خواهم کرد، اگر شما به این کار تمایل ندارید، باید قبل از اذان ظهر اینجا را ترک کنیم.

حضرت امام سالها قبل از پیروزی انقلاب، همزمان با برگزاری مراسم حج، ضمن صدور پیام برای حجاج، نمایندگان خود را از فعالیت هایی که معمولا در بعثه های مراجع عظام تقلید در ایام حج، برای گردآوری وجوهات و افزایش تعداد مقلدین هر مرجع مرسوم است نهی کردند. مرحوم آیه الله سید عباس خاتم یزدی در خاطرات خود می گوید:

یکی ازراه های کسب وجوهات برای مراجع، فرستادن نمایندگانی به مکه و مدینه در ایام برگزاری مراسم حج بود. از طرف حضرت امام نیز بنده دو سال متوالی برای این ماموریت عازم حجاز شدم و اگر چه بعضی از دوستان تمایل داشتند که مرحوم حاج آقا مصطفی به این ماموریت برود، منتهی خود حضرت امام نپذیرفت و برای من اجازه نامه بلند بالایی نوشت و وکالت داد که از طرف ایشان به جمع آوری وجوهات بپردازم و در ملاقاتی که قبل از تشرف به مکه مکرمه به منظور رهنمود و نصیحت خواستن با حضرتشان داشتم فرمود: من هیچ گاه به دنبال پول نبوده ام و نمی خواهم دوستان و اطرافیانم هم به دنبال پول بروند، لذا از شما می خواهم که در این سفر در پی جمع آوری وجوهات از این کاروان به آن کاروان نروید و حرص و ولع فراوان برای ازدیاد وجوهات نداشته باشید؛ بلکه تنها هدفتان رفع مشکلات مردم باشد و در صورت مراجعه افرادی به شما، سعی کنید به نحو احسن با آن ها برخورد نموده و مشکلات و مسائل شرعی شان را حل کنید.( خاطرات آیه الله خاتم یزدی، ص114) 

ایشان پس از پیروزی انقلاب ابتدا درسال 1358 هیئتی را برای سرپرستی حجاج ایرانی تعیین کرده و در سال های بعد به ترتیب با تعیین حضرات آقایان آیه الله سید محمد موسوی خوئینی ها و حجه الاسلام والمسلمین مهدی کروبی به عنوان امیر الحاج، به حجاج ایرانی سفارش کردند هرساله مراسم برائت از مشرکین را با حضور دیگر حجاج کشورهای مسلمان در ایام حج برگزار کنند.

آری حضور عارفانه و عاشقانه روح الله در بیت الله، از او ابراهیم بت شکنی ساخت که با قربانی اسماعیل خود، از بند همه تعلقات دنیایی رها گردید و خداوند نیز او را به مقام امامت مستضعفان و محرومان رسانید و این قدرت را به او بخشید که با قیام الهی و شکستن بت شاهنشاهی 2500 ساله در ایران، اسلام ناب محمدی را پس از چهارده قرن، حیاتی دوباره بخشد. رحمت و رضوان الهی بر او باد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
6 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.