عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم گفت: دکتر فیرحی استاد نمونه و برجسته‎ای بود و می‎توان گفت که آبروی دانشگاه و حوزه قلمداد می‎شد. در شرایط کنونی که چه بسا برخی از افراد جامعه به اشخاص در لباس روحانیت، نظر مساعدی ندارند، اما در دانشگاه تهران همه افراد با عشق و علاقه ایشان را دوست داشتند.

به گزارش جماران، حریم امام نوشت: دکتر سید علی میرموسوی دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید است. ایشان کارشناسی «علوم سیاسی» و کارشناسی ارشد «روابط بین‌الملل» و نیز دکتری «علوم‌ سیاسی‌» را در دانشگاه‌ تهران  گذرانده‌ و از سال 1362 با ورود به حوزه علمیه، دروس حوزوی را آغاز و به مدت هشت سال در دوره خارج فقه و اصول شرکت کرده‌ است.

وی همچنین پژوهشگر برگزیده کنگره دین‌پژوهان با رتبه نخست در سال‌های1381و 1382 برای پژوهش‌های «مبانی نظری حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب»، «اسلام، سنت و دولت مدرن» است.

مشروح گفت و گوی حریم امام با سیدعلی میرموسوی را در ادامه می خوانید:

موضوع گفت‎وگوی ما درباره شخصیت علمی و معنوی مرحوم استاد دکتر فیرحی است. در ابتدا مایلیم مختصری از شأن و جایگاه ایشان مطالبی بیان بفرمایید.

رحلت این گوهر گران‎بها و سرمایه عظیم علمی و اجتماعی را تسلیت عرض می‎کنم. درگذشت ایشان ضایعه بسیار بزرگی برای همگان بود. از موج عظیم احساسات و بیانیه‎هایی که در این چند روز صادر شد، می‎توانیم دریابیم که جامعه چقدر به ایشان نیازمند و علاقه‎مند بوده است.

حقیقتاً خودم را کمتر از آن می‎دانم که درباره شخصیت ایشان بحث جامعی را مطرح کنم؛ اما در حد توان و شناختی که از وی دارم، مطالبی خدمت شما عرض می‎کنم. استاد دکتر فیرحی شخصیتی جامع‎الاطراف بود و وجوه مختلفی داشت. شخصیتی چندگانه بود؛ یعنی هم با مباحث حوزوی و هم دانشگاهی و در مجموع با علوم سنتی اسلامی و علوم جدید انسانی آشنایی کافی داشت. اندیشمندی روشن بین، روحانی بسیار متخلق به اخلاق حسنه، استادی فرزانه و دانشمندی بسیار بدیع‎النظر و پژوهشگری پرتلاش و خستگی‎ناپذیر بود. این‎ها ابعاد گوناگون شخصیتی ایشان هست که می‎توان به آن اشاره کرد و در هر بعدی از ابعاد، برجستگی نمادین داشت. روحانی بود که در دل همه افراد آشنا نفوذ عمیقی داشت. افرادی که با استاد فیرحی آشنا بودند، علاقه زاید الوصفی به ایشان ابراز می‎کردند و این هم بیشتر به دلیل آن اخلاق نیک و نیک‎آئینی ایشان بود. بسیار فروتنانه و با احترام به همه شخصیت‎هایی که با ایشان حشر و نشر داشتند، برخورد می‎کرد و واقعاً کرامت انسانی را در اندیشه و عمل در خور توجه و عنایت قرار می‎داد. این‎ها وجهی از ابعاد اخلاقی و شخصیتی مرحوم استاد فیرحی است.

 

وجه تمایز استاد فیرحی نسبت به دیگر اساتید حوزه و دانشگاه را چه می‎دانید؟

ایشان استاد نمونه و برجسته‎ای بود و می‎توان گفت که آبروی دانشگاه و حوزه قلمداد می‎شد. در شرایط کنونی که چه بسا برخی از افراد جامعه به اشخاص در لباس روحانیت، نظر مساعدی ندارند، اما در دانشگاه تهران همه افراد با عشق و علاقه ایشان را دوست داشتند. مرحوم استاد فیرحی بارها در دانشگاه به‌عنوان استاد نمونه شناخته شد. سبک بحثی ایشان، سبکی بسیار آرام بود و با یک بیانی که همگان آن را می‎پسندیدند نکات بسیار دقیقی را مطرح می‎کرد؛ به‎گونه‎ای که حتی مخالفان هم نسبت به آن اندیشه آرام‎تر برخورد می‎کردند. این یکی از ویژگی‎های استاد فیرحی بود.

به لحاظ اندیشه ای ، می‎توان گفت ایشان اندیشمندی صاحب سبک و یک نواندیش دینی به حساب می‎آمد و پروژه فکری داشت. البته پروژه اجتماعی و سیاسی هم داشت و اهل عمل در عرصه اجتماع و سیاست هم بود و به فعالیت‎های اجتماعی و سیاسی بسیار اهمیت می‎داد. مجموعه سخنرانی‎هایی که ایشان در طول سالیان عمر خودش انجام داد، در مجامع و انجمن‎ها با استقبال عجیبی روبه‎رو می‎شد و همین نشان دهنده سطح فعالیت‎های اجتماعی ایشان بود. در انجمن‎ها و گروه‎های سیاسی هم حتی‎الامکان مشارکت می‎کرد؛ به ویژه در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، که سال‎ها عضو آن بود و حضوری بسیار چشمگیر و مؤثر در جلسات شورای مرکزی آن داشت.

 

درباره آثار و تألیفات و روش‎شناسی ایشان هم مطالبی بیان بفرمایید.

آثار زیادی از استاد فیرحی منتشر شده است؛ که به ده جلد کتاب و ده ها مقاله بالغ می شود. آثار وی در حوزه اندیشه سیاسی و فقه سیاسی بسیار با اهمیت‎اند. اگر چه در سایر حوزه‌های مطالعات سیاسی، از جمله مطالعات مربوط به صلح، جامعه‎شناسی سیاسی و مانند آن نیز آثاری داشت. اما در کانون این مباحث، اندیشه سیاسی و فقه سیاسی قرار دارد که با نگاه نواندیشانه و با نگاهی که در پی درک واقعیت اسلام اصیل بود، به این بحث‎ها می‎پرداخت و همچون پژوهشگری بسیار برجسته شناخته می‎شد. بارها به عنوان پژوهشگر نمونه از سوی مؤسسات و انجمن‎ها انتخاب شد. افتخارات بسیاری در عرصه‎های گوناگون علمی داشت. آثار ایشان معمولاً از سوی کتاب سال وزارت ارشاد و دیگر نهادهای علمی فرهنگی، مثل جشنواره فارابی، جشنواره خوارزمی و کتاب سال حوزه در خور توجه و تقدیر قرار می‎گرفت و به عنوان اثر برگزیده انتخاب می‎شد.

 

از نظر شما ایشان روشنفکر دینی قلمداد می‎شد یا نواندیش دینی؛ و اساساً خودشان چه موضعی نسبت به روشنفکری دینی داشت؟

بسیار سؤال به‎جا و خوبی است. اگر ما تفاوت روشنفکری دینی و نواندیشی دینی را به‎طور خلاصه در این بدانیم که نواندیشان دینی عموماً با بهره بردن از امکانات درون سنت و دانش‎های سنتی در پی تفسیر دین به گونه ای هستند که سازگار با ارزش‎های دنیای جدید و پاسخگوی نیازهای زندگی فرد مسلمان در جهان کنونی باشد، در حالی که روشنفکران دینی بیشتر از عقلانیت جدید  مایه می‎برند و چندان توجهی به دانش‎های سنتی به‎ویژه به فقه ندارند، در این صورت جناب استاد فیرحی در زمره نواندیشان دینی قرار می‎گیرد. او تأکید می کرد که ما به‎طور جدی به سنت نیازمندیم و هرگز نمی توانیم از سنت به عنوان منبعی بسیار مهم و سرمایه‎ای بزرگ دست بشوییم. او معتقد بود هر چند شرایط خاص تاریخی موجب شده که وجوه اقتدارگرایانه و ناسازگار با زندگی کنونی در سنت برجسته بشود؛ با این حال ما همچنان در سنت، به‎ویژه در متون اصیل دینی مایه‎هایی داریم که می‎توانیم در زندگی کنونی از آن‎ها بهره ببریم.

 

اساساً هدف ایشان در اندیشه سیاسی چه بود و برای رسیدن این هدف چه روشی را اتخاذ کرده بود؟

این بحث به پروژه فکری ایشان مربوط می‎شود. تحقیقات و مطالعات استاد فیرحی در حوزه اندیشه سیاسی  روشمند و در چارچوب پروژه فکری بود. همچنان که اشاره شد، پروژه فکری ایشان را می‎توان نوعی نو اندیشه دینی بدانیم که نظریه‎پردازی درباره دولت و ارائه تفسیری دموکراتیک از دین با بهره بردن از امکانات فقه و در کانون آن است. در این پروژه کوشش بسیار ارزشمند و شایسته تقدیری در نقادی سنت فکری موجود صورت گرفته و  تفسیری متناسب با ارزش ها و مفاهیم جدید از فقه ارائه شده است که در واقع اهمیت پروژه ایشان را نشان می‎دهد. اگر بخواهیم این پروژه را دقیق‎تر ارزیابی کنیم، باید نگاهی به زمینه‎های طرح آن داشته باشیم.

 در جهان اسلام در قرن اخیر یا قرن بیستم میلادی در واکنش به ایدئولوژی‎هایی مثل مارکسیسم، لیبرالیسم و سرمایه‎‎داری، اسلام سیاسی به عنوان گفتمان ظهور پیدا کرد. گفتمان اسلام سیاسی در واقع در ایران واکنشی بود به تجدد آمرانه در عصر پهلوی اول و پهلوی دوم که مدرن‎سازی جامعه بدون توجه به دین و ارزش‎های دینی را دنبال می‎کرد. گفتمان اسلام‎ سیاسی در مرحله اول، همچون ایدئولوژی انقلابی ظاهر شد و با تأکید بر ظرفیت‎های مقاومت در اندیشه شیعی، الگویی برای مبارزه با استبداد ارائه کرد. بعد از پیروزی انقلاب، اسلام سیاسی به عنوان ایدئولوژی قدرت تغییر شکل پیدا کرد و ارائه طرحی برای حکومت و اداره جامعه بر اساس اسلام در دستور کار آن قرار گرفت. با توجه به شرایط پس از پیروزی انقلاب، که انباشت قدرت در راستای تثبیت نظام سیاسی اهمیت پیدا کرد، الزامات ساختار اقتدارگرایانه قدرت به تقویت عناصر اقتدارگرایانه در تفسیر آموزه‎های سیاسی منجر شد و اقتدارگرایی دینی را به همراه داشت. با توجه به اینکه فقه جایگاه برتری در علوم عملی اسلامی داشت، اقتدارگرایی دینی از آن مایه گرفت و مدلی اقتدارگرایانه از نظام سیاسی تقویت شد که از دین هم مایه می‎گرفت و بیشتر بر فقه خودش را مبتنی می‎کرد.

در واکنش به این دیدگاه، دو رویکرد میان نواندیشان و روشنفکران مطرح شد، در رویکرد نخست، پیوند میان فقه و الگوی اقتدارگرایانه نفی می‎شود و با تأکید بر ظرفیت‎ها و توانایی با فقه در تعامل با تجدد، کوشش می‎شود تا تفسیری دموکراتیک از آن ارائه کند. اما رویکرد دوم  تاکید می‌کند فقه دچار محدودیت‎ها و تنگناهایی است و نگرش فقهی به دلیل این تنگناها پاسخ‎گوی نیازهای زندگی کنونی نیست و راه‌حل را در فرا رفتن از فقه و بهره‎مندی از عقلانیت به‎ویژه علوم انسانی و اجتماعی جستجو می‎کند. جناب استاد دکتر فیرحی با تاکید  رویکرد اول فقه را بسیار با اهمیت می‎دانست و به بازسازی روایتی میانه و معتدل از اسلام سیاسی می اندیشید. پروژه ایشان بر چند پیش‎فرض و مقدمه استوار بود. نخست این که تجدد منحصر در آنچه اروپای غربی و آمریکا شمالی رخ داده، نیست؛ بلکه هر جامعه‎ای می‎تواند صورت خاصی از تجدد را داشته باشد. دوم اینکه گذار از تجدد در چارچوب شرایط و موقعیت تاریخی و فکری در هر جامعه‎ای در درون سنت آن رخ می‎دهد و سوم اینکه این گذار نیازمند بهره بردن از امکانات درون سنت و نیازمند نقادی آن بر اساس پرسش‎های نو و تازه است و در نهایت با توجه به جایگاه فقه در سنت اندیشه اسلامی بهره بردن از امکانات فقه به همراهی نقادی سنت در پرتوی پرسش‎های نو و نیازهای جدید، گامی ضروری در گذار به تجدد است. از نظر وی برای گشودن گره کور این گذار باید دست به دامان فقه شویم و روایتی سازگار از فقه با تجدد ارائه کنیم. ایشان بر اساس این رویکرد سعی کرد تا با نگاه درون فقهی و نگاه نقادانه از امکانات فقه در راستای ارائه الگویی از حکومتی که بتواند در جهان کنونی پاسخگوی نیازها باشد و به تعبیر مرحوم امام، اسلام را متهم به ناکارآمدی در جهان جدید نکند، بهره ببرد و برداشتی سازگار با اقتضائات و الزامات دولت مدرن که بخش مهمی از آن وجه دموکراتیک و مردم‌سالاری دینی هست، ارائه کند.

ایشان این پروژه را در چند مرحله پیگیری کرد. در مرحله اول، با نگاهی نقادانه به سنت ، آن را تبارشناسی کرد. او با بهره بردن از روش‎های جدید به ویژه روش فوکویی، کوشید تا پیوند دانش سیاسی مسلمانان را با ساختار و روابط قدرت نشان بدهد و وجوه اقتدارگرایانه سنت را به عنوان بازتابی از روابط قدرت در موقعیت تاریخی گذشته تبیین کند. در مرحله بعد با نگاهی تاریخی چگونگی دولت در تمدن اسلامی را بررسی کرد و به تشریح دولت مدنی پیامبر پرداخت و نشان داد چگونه بعد از آن به تدریج به یک نظام استبدادی و اقتدارگرا تبدیل شد. او در پی این بود که نشان دهد استبداد دینی پدیدار شده در دولت‎های اسلامی نتیجه انحراف از سنت پیامبر بوده است. او دولت پیامبر را با وجود مطلوبیت دینی و الهی، بر قرارداد و رضایت عمومی استوار و دوری از آن را انحراف از سنت پیامبر می دانست. او همچنین سیر شکل‎گیری و تحول در نظریه‎های شیعی و اهل سنت را در ارتباط با نظام سیاسی در کتاب دیگری بررسی کرد و نشان داد که در نظریه‎های سیاسی هم به نوعی آن ابعاد اقتدارگرایانه که نوعی حکومت‎های استبدادی و دیکتاتوری را تقویت می‎کند، برجسته شده؛ ولی در دوران معاصر از عصر مشروطه به بعد در این نظریه‎ها تحولی رخ داده است.

در ادامه ایشان با توجه به تعارض‎ها و چالش‎هایی که اندیشه سیاسی در دوره معاصر با آن روبه‎روست و بررسی چگونگی عرصه پرسش‎های جدید در فقه، به رویکردهای متفاوت به فقه سیاسی پرداخت و در این بخش بحثی بسیار با اهمیت را مطرح کرد. او با طرح این ایده که در سیاست جدید حق و تکلیف با هم همراه هستند و حق بر تکلیف تقدم دارد، تلاش کرد تا از سنت فقهی مبنایی برای طرح چنین دیدگاهی پیدا کند و بر اساس آن نظریه‎پردازی کند. بر همین اساس در جلد اول کتاب فقه و سیاست به بحث درباره مجاری تولید حق در سنت فقهی پرداخت و کوشید تا  ایده تقدم حق بر تکلیف را بر مبنای فقهی استوار کند. او در این راستا منازعات فقه سیاسی در عصر مشروطه را در کانون بررسی قرار داد و با تأکید بر رویکرد اجتهادی فقهای مشروطه‎خواه به احیای اندیشه نائینی و زمینه‎سازی برای نوعی نائینی‎گرایی جدید پرداخت. نائینی مجتهدی مسلم بود و برای نخستین‎بار نشان داد نهادها و آموزه‎هایی که در دولت مدرن شکل گرفته و در کانون این نهادها قانون و حاکمیت قانون و قانون‎سالاری هست، نه تنها با سنت دینی ناسازگاری و تعارض ندارد، بلکه هم‎سو و هم‌راستا با آموزه‎ها و تعالیم دینی است. فیرحی معتقد بود که باید از این سنت نائینی که بعد از او مغفول قرار گرفته، بهره ببریم.

در جلد دوم این کتاب نظریه‎های فقهی مطرح شده درباره حاکمیت در مقطع جمهوری اسلامی را در کانون بررسی قرار داد و تلاش بسیاری کرد تا نشان دهد در اندیشه مرحوم امام؛ رهبر فقید انقلاب، هم وجوه دموکراتیکی وجود دارد که مغفول قرار گرفته‎اند و مرحوم امام اگر چه به شکل خاصی این مبانی را منظم مطرح نکردند، ولی زمینه‎هایی در اندیشه ایشان بود که می‎توان با استناد به آن زمینه‎ها ارتباطی بین فقه و دموکراسی برقرار ساخت. در این راستا بحث خطابات قانونی و بحث قضاوت تحکیم را در اندیشه امام مورد توجه قرار داد. اگر چه این بحث می تواند محل مناقشه و ایراد هم باشد، ولی ایشان به دنبال قرائتی دموکراتیک از فقه در برابر قرائت اقتدارگرایانه بود و به دنبال راه سومی از میان راه‎هایی بود که از سوی اسلام‎گرایان و تجدد‎گرایان ارائه می‎شد. این کلیت پروژه فکری استاد فیرحی است. امیدواریم که این پروژه از سوی شاگردان و اعضای حلقه فکری او ادامه پیدا کند.

 

اساساً جمع میان سنت و مدرنیته که برخی از آن به جمع میان اصالت و معاصرت تعبیر می‎کنند، چگونه ممکن است؟

نسبت برقرار کردن میان اصالت و معاصرت یکی از مسائل فراروی نواندیشان دینی به شمار می‎آید. در واقع این مسأله، از مشکلات و دشواری‎هایی است که نیاز به تئوری پردازی‌های دقیق و جامع دارد. مسأله این است که چگونه از یک سو دین را آن‌گونه که پیامبر در نظر داشت، تفسیر و تبیین کنیم و از سوی دیگر این تفسیر در واکنش به پرسش‎ها و مسائل دنیای جدید پاسخگو باشد؟ این دغدغه موجب می‎شود که ما همزمان نگاهی به گذشته، اکنون و آینده داشته باشیم. در پروژه دکتر فیرحی هم دقیقاً این اتفاق افتاد. او از یک سو بازگشت به گذشته را در شرایط امروز عملی نمی دانست و از سوی دیگر معتقد بود گسست از آن نیز راهگشا نیست. او در این راستا الگوی تاریخی حکومت در صدر اسلام را مورد توجه قرار داد و کوشید آن را به گونه ای تفسیر کند که پاسخ گوی نیازهای اکنون و آینده باشد. توجه به گذشته همواره در میراث اندیشه اسلامی مطرح بوده است، برای مثال آرمان‌شهری که ابن‌سینا در الهیات اشارات و نجات طرح کرده، همان حکومت پیامبر است که درگذشته قراردارد؛ برخلاف اندیشمندانی مانند افلاطون که در ترسیم آرمان‌شهر خود به نمونه‎ای در گذشته ارجاع نمی‎دهند، اندیشمندان اسلامی عموماً آرمان‎شهرشان در گذشته و در حکومت پیامبر و در اندیشه شیعی افزون بر این حکومت امام علی علیه‎السلام است. از همین رو مرحوم فیرحی به این نکته توجه داشت و می‎خواست نشان بدهد که آنچه ما در جهان جدید از ارزش‎هایی مثل آزادی و عدالت اجتماعی و برادری داریم، به نوعی در سنتی که در عصر تشریع داشتیم، زمینه دارد و لازم نیست برای اینکه این‎ها را بپذیریم، از آن‎ها بگسلیم؛ از طرفی، نمی‎توانیم در چارچوب نگاه‎های منسوخ و بی‎اعتباری که در گذشته در موقعیت تاریخی مطرح بوده، سنت را تفسیر کنیم. ما باید به علوم انسانی و اجتماعی جدید توجه داشته باشیم تا بتوانیم آن‎ها را بهتر بفهمیم. اگر چه ما داریم از فقه بهره می‎بریم، اما روش‎شناسی ما آن روش‎شناسی معمول و مصطلح در بین حوزه‎های علمیه نیست. همان چیزی که مرحوم امام می‎فرمود که این روش کافی نیست و باید ما به اقتضائات مکان و زمان توجه داشته باشیم. ایشان هم در واقع بر همین اساس اقتضائات مکان و زمان و دست‌یابی به آن‎ها را از طریق علوم انسانی و علوم اجتماعی جدید می‎دانست و این موجب شده بود که ایشان یک نگاهی هم به وضعیت معاصر داشته باشد و بتواند بین اصالت و معاصرت جمع کند و راه سومی را در این بستر مشخص کند.

 

در پایان اگر نکته خاصی درباره شخصیت استاد مرحوم دکتر فیرحی باقی مانده و لازم است گفته بشود، آن را به عنوان حسن ختام گفت‎وگو بیان بفرمایید.

استاد دکتر فیرحی سرمایه بزرگی در عرصه علوم اسلامی و علوم انسانی بود و در زمان زندگی و حیات خودش آن‎گونه که باید و شایسته است، موردتوجه قرار نگرفت. سرمایه‎ای بود که هم حوزه‎ها و هم دانشگاه‎ها بیشتر از ایشان می‎توانستند بهره ببرند و اندیشه‎های ایشان می‎توانست جایگاه بسیار کانونی‎تری را داشته باشد. ما در شرایط کنونی می‎بینیم در عرصه فرهنگ از کسانی تبلیغ و ترویج می‎شود که وجه اندیشه‎های ایدئولوژیک آن‎ها از راهگشایی‎شان غالب‎تر است. به نظر می‎رسد که در شرایط کنونی پس از رحلت استاد فیرحی بهتر است که ابعاد مختلف فکری‌شان در کانون توجه قرار بگیرد و ای‌کاش ما در عرصه فرهنگ شاهد نوعی همدلی و همفکری بیشتری با اندیشه‎های ایشان باشیم تا به جای اینکه آن اندیشه‎های منسوخی که در نهایت پای نظام ما را بیشتر در گل فرو می‎برد و مانع پیشرفت ما می‎شود، اندیشه‎های این عزیز در خور  توجه بیشتری قرار بگیرد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.