107 سال پیش، جمعیت جهان 1.7 میلیارد نفر بود. طی کمی بیش از یک قرن، جمعیت جهان به 7.7 میلیارد نفر رسیده است. پیش بینی سازمان ملل برای سال 2100، جمعیتی معادل 11 میلیارد نفر است. از سال 1980 تا کنون یعنی طی چهار دهه، نیمی از تمامِ منابع نفتِ جهان استفاده شده است.

پایگاه خبری جماران: هفت کشور اظهار علاقه کرده و اقداماتی درجهتِ طراحی، فن آوری، مالی، سرمایه گذاری و حقوقی برای استخراجِ منابعِ طبیعی از فضای ماورای جو (Outer Space) را آغاز کرده اند: چین، آمریکا، روسیه، ژاپن، هند، کانادا و امارات. علاوه بر سازمان های فضایی این کشورها، چهار شرکت خصوصی نیز با به­ کارگیری صدها متخصصِ علوم، کامپیوتر، هوش مصنوعی، مهندسی رُبات­ها و IT، در فعالیت های نظری و عملی گسترده­ای جهت استخراج منابع طبیعی در فضای ماورای جّو مشغول هستند. (Moon Express، Shackleton Energy، Industries Deep Space، Planetary Resources).

برای برنامۀ فضایی کشورها حدود 330 میلیارد دلار در سال هزینه می شود. هم اکنون، فناوری های فضایی قابل توجهی در سنجش از راهِ دور، هوش مصنوعی، سیستم های حمل و نقل فضایی، ربات ها و سیستم های مخابراتی وجود دارد هرچند برای عملیاتی کردن حفاری فضایی، مسیر تکاملی نسبتاً طولانی درفناوری باید طی شود.

حفاری فضایی و یا بهره برداری از منابع طبیعی فضای ماورا جّو نه­ تنها محرکه ای برای ارتقاء سطح دانش و فناوری است بلکه موقعیت و پرستیژ یک کشور را در کلوب خاصی از کشورها قرار می دهد. موضوعِ حفاری فضایی و پردازشِ مراحلِ مختلفِ آن به قدری فکر و برنامه ریزی نیاز دارد که با ماهیتِ امور کرۀ زمین متفاوت است.

کشفِ مجهولات در فضا، خود به خود سطحِ فکر و توانِ حل المسائلی دانشمندان و سیاست مداران یک کشور را به درجه ای ارتقاء می دهد که شکافِ قابل توجهی با سیاست مدارانِ دیگر کشورها ایجاد می کند. مثال: چگونه وقتی ربات­ها در یک سیارک (Asteroids) و یا یک دنباله دار(Comets) فرود می آیند می توانند از سنگ پوش های موجود آنجا (Regolith) به عنوان اکسیژن و یا آب برای تداومِ فعالیت و حتی زندگی احتمالی انسانها استفاده کنند.

یک شرکتِ خصوصی (Shackleton energy)، طرحی برای بردن آب از قطبِ کرۀ ماه به سیارک ها دارد تا فعالیتِ حفاری به تدریج انجام پذیرد. هنگامی که سطحِ فعالیت حفاری افزایش یابد، سیستم های حمل و نقل از زمین به سیارک ها و میانِ سیارک ها و مسایل مالی، حقوقی، ایمنی و فناوری ناشی از این فعالیت ها بسیار گسترده و هزینه­ بر خواهند بود.در عین حال، گسترده کردن این فعالیت­ها و استفادۀ زمینی از آن­ها، زمینۀ اقتصادی بودن آنها را نیز فرآهم می کند. در حال حاضر، این چالش­های علمی وجود دارند:

کشفِ منابع طبیعی موجود و محتوای شیمیایی آن ها در اجرام آسمانی (Celestial bodies) از طریق سیستم های سنجش از راهِ دور (Remote sensing)؛

 

تولیدِ ظرفیت­های رباتیک و سیستم مخابراتی در فاصله های دور از کرۀ زمین؛

کشفِ انرژی­های قابلِ اتکا برای تداومِ کارِ حفاری در فضا؛

 

طراحی سیستم های پردازش منابعِ طبیعی از کشف تا استخراج تا حمل؛

 

طراحی سیستم های ایمنی و زیست محیطی مرتبط؛

 

ایجادِ توانایی در سیستم های حمل و نقل ارزان (هم اکنون پرتابِ ماهواره بین 50 تا 400 میلیون دلار هزینه دارد).

 

در حال حاضر 13500 شیئ نزدیکِ کرۀ زمین یا NEO (Near-Earth Objects) که شاملِ سیارک ها و دنباله دارها می شوند کشف و شناسایی شده اند. اکثر این سیارک­ها حدود یک کیلومتر قطر دارند. به موازات این، سیارک­هایی هم وجود دارند که به آن­ها سیارک­های بالقوه خطرناک (Potentially Hazardous Asteroids) (PHA) می گویند که حدود 35-30 متر قطر دارند و نزدیک به 100 هزار کیلومتر در ساعت حرکت می کنند.

در سنگ پوش های کرۀ ماه، منابعی مانند آهن، آلومونیوم، منیزیم، کلسیم و سیلیکُن شناسایی شده است. سیارک ها، شهاب واره ها (Meteoroids) و آذرگوی ها (Bolides) در اندازه ها و اشکال مختلف وجود دارند و بسیاری حاوی آهن، پلوتونیم، نیکل و فلزات با ارزش دیگر هستند. تحقیقات نشان می دهد که در چند سانتی متری سطحِ کرۀ ماه، عناصرارزشمندی مانند هلیم-3 که به طور بالقوه در راکتورهای گداخت (Fusion) قابل استفاده است، وجود دارند.

در تاریخ 9 ماه مه 2003 ساعت 4:29 صبح، سفینه Hayabusa ژاپن (به معنای شاهین) عازم سیارک Itokaw شد. این سفینۀ فضایی 510 کیلویی، عموم ویژگی های سیارک را در مدارِ 55 متری آن مطالعه کرد و با فرودی 30 دقیقه ای از خاکِ آن نمونه برداری کرد.این سفینه بعد از 7 سال و یک ماه و 4 روز، در ساعت 11:21 شب 13 ماه ژوئن 2010 در جنوبِ استرالیا به زمین بازگشت. از صدها مطالعه در مورد نمونه برداری های این سفینه، یک نمونهٔ گَرد نشان داد که 8 میلیون سال قدمت دارد.

توانمندی های سه کشور چین، روسیه و آمریکا در جامعه جهانی در حوزۀ فضا شاخص هستند و ظرفیت های آمریکا در میان این سه کشور نیز که به طور مستقیم 360 هزار نفر و غیر مستقیم دو میلیون نفر را در استخدام دارد منحصر به فرد است. آمریکا با تصویب قانون فعالیت های بخش خصوصی 2015 (Commercial Space Launch Competitiveness)، سرمایه گذاری و استفاده ازفناوری بخش خصوصی برای افزایش برتری آمریکا بر دو رقیب جدی روسیه و چین را تسهیل کرده است. هرچند معاهدۀ فضای ماورای جّو (The Outer Space Treaty) و توافق ماه (The Moon Agreement) ابعاد مبهمی دارند و نحوۀ بهره برداری و استفاده از منابع طبیعی فضای ماورای جّو را «مستقل از سطح توسعه اقتصادی و علمی کشورها» برای همه بشریت تلقی می کنند، واقعیت سیاست بین الملل این است که مانند بسیاری از توافقات و تعهدات بین المللی، آنهایی که منابع مالی، فن آوری و رسانه ای بیشتری دارند، درست یا غلط، «حقِ» فراتری از دیگران دارند. توافق ماه را آمریکا، روسیه و چین امضا نکرده اند و به طورغیرمستقیم، استفاده از فضا را محصور به آنهایی می دانند که منابع مالی و تکنولژیک دارند.

اما چرا استفاده از منابع طبیعی و فضای ماورای جّو؟ 107 سال پیش، جمعیت جهان 1.7 میلیارد نفر بود. طی کمی بیش از یک قرن، جمعیت جهان به 7.7 میلیارد نفر رسیده است. پیش بینی سازمان ملل برای سال 2100، جمعیتی معادل 11 میلیارد نفر است. از سال 1980 تا کنون یعنی طی چهار دهه، نیمی از تمامِ منابع نفتِ جهان استفاده شده است.

فشارِ زیست محیطی، استهلاک خاک، فرسایشِ منابع طبیعی، بیابان زایی و تخریبِ جنگل ها در اثر تولید کالا و مواد غذایی از 1950 به بعد چندین برابر شده است. از 1990 تا کنون تعداد و سطح سونامی، زلزله، سیل، طوفان و آتش سوزی ها 2.5 برابر شده و غلظت اسیدی شدن اقیانوس ها، تعدد بیماری های عفونی، آب شدن یخ قطب شمال و تخریب صخره های مرجانی (Coral Reefs)دریاها به شدت افزایش یافته است. تقاضا برای آبیاری چهار برابر شده و یک میلیارد نفر به آب آشامیدنی دسترسی ندارند. در سال، 2.5 میلیون نفر در اثر بیماری های ناشی از آبِ آلوده می میرند. در سال 2080، 3.2 میلیارد نفر با مشکل جدی آب رو­به ­رو خواهند بود. در حال حاضر، 43 کشور با بحرانِ آب رو­به ­رو هستند. پیش بینی می شود در سال 2050، بخش هایی از هند، بنگلادش، چین و فلوریدای آمریکا به زیر آب بروند.

با وجود این وضع بحرانی زیست محیطی جهان، سه کشور به میزان بیشتری از منابع طبیعی، فلزات، منابع سوخت فسیلی و سرزمینِ قابل کشت نسبت به تمامی کشور های دیگر برخوردارند: روسیه، آمریکا و استرالیا. از این سه کشور، روسیه بهترین موقعیت را داراست زیرا که منطقۀ قطب شمال که روسیه بر آن تسلط سرزمینی، نظامی و امنیتی دارد، دست نخورده ترین منطقۀ جهان است. در حال حاضر، 25 درصد از نفت موجود جهان در قطب شمال است. با توجه به جمعیت کم این سه کشور نسبت به هند و چین (روی هم رفته یک سوم جمعیت جهان)، ظرفیت بهتری از نظر مصرف و دسترسی به منابع طبیعی برای بقاء و تداوم خود دارند.

چین با اتکاء به آفریقا و خاورمیانه، منابع اولیه مورد نیاز خود را تهیه می کند. نکتۀ کانونی برای تمام کشورهای قدرتمند جهان چه آنهایی که منابع طبیعی قابل توجهی دارند، چه آن­هایی که در کرۀ زمین این منابع را تامین می کنند و چه سرمایه ­گذاری­هایی که برای تهیه این منابع در ربع قرن آینده در فضای ماورای جّو در جریان است: مجهز بودن به فناوری از یک طرف و کسب مازاد (Surplus) از طرف دیگر است. ریشۀ نهایی تمامی رقابت­ها در جهان امروز برای سیستمی است که هم مازاد تولید کند و هم به نوآوری­های فناوری برسد.

کانونِ استراتژی آمریکا در دورۀ هر رئیس جمهوری این خواهد بود که از انباشته شدن ثروت مالی چین جلوگیری کند و یا حداقل نرخِ رشد ثروت چین را بکاهد. نسبت به روسیه نیز آمریکا در پی آن است که مانع ورود محتمل آن کشور به اقتصاد بین ­الملل شود تا به ثروت مالی نرسد و در عین حال با محدودیت های قانونی و سیاست­گذاری از ورود روسیه به عرصه های جدید فناوری و تعامل در پروژه های مشترک با غربی ها (Joint Venture) ممانعت به عمل آورد.

از آن­سو، روسیه و چین اهتمام خواهند کرد تا به ثباتِ سیاست گذاری در آمریکا لطمه بزنند. رای حدود 80 میلیونی جو بایدن و 74 میلیونی دونالد ترامپ به لحاظ تئوریک شاید به معنای فراز و نشیب سیاست گذاری و مدیریت باشد، وضعیتی که انگلستان، آلمان، ژاپن، استرالیا و کره جنوبی را به شدت نگران کرده است.

اصرار آلمان بر همکاری با روسیه و تکمیل لوله گاز از روسیه به این کشور، برای تنوع سازی سیاستِ اقتصادی و سیاست خارجی (Diversification) برلین است. توافق ژاپن، استرالیا، زلاند نو و کرۀ جنوبی برای عضویت در بلوکِ تجاری و کاهش تعرفه RCEP (Regional Comprehensive Economic Partnership) که با مدیریت چین و پس از 9 سال مذاکره در هفته گذشته به امضا رسید، معنای بسیار تعیین کننده ای در تغییر بلوک­های اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی را دارد. این چهار کشور آسیا – پاسیفیک با امضای خود غیر مستقیم اعلام کرده اند که ناسیونالیسم افراطی، پوپولیسم و حمایتِ مطلق از تولید کننده داخلی (Protectionism) مسیر موفقی برای کسب مازاد مالی و برتری فناوری نیست. در قالب این نوسانات و لرزه های بنیادی (Seismic) در روابط بین الملل، دسترسی به موادِ اولیه و منابع کلیدی به نوبه خود در کانونِ کسب مازاد و برتری فناوری قرار دارد.

دولت ها برای کسب مشروعیت و یا حداقل مقبولیت، نیازمند تحققِ نیازهای اولیه مردم خود هستند. بنابراین، از خود دائما دو سوال می کنند:

 1) چگونه به منابع جدید درآمد برسیم؟ و

 2) چگونه به فناوری برتر دسترسی پیدا کنیم؟

هردو محتاج بهره برداری حداکثری فرصت ها در سطح جهان هستند. کشورهای ورشکسته ای مانند بولیوی، کوبا، بلاروس و کرۀ شمالی دیگر جایگاهی ندارند. آمریکا دیگر به نفت خاورمیانه نیازی ندارد بلکه از درآمد نفت کشورهای این منطقه می تواند برای سرمایه گذاری در IT و هوش مصنوعی و در نهایت فروش اسلحه استفاده کند.

چین با اتکاء به آفریقا و مسلط شدن بر بازارهای مصرفی جهان به برتری مالی و فناوری خواهد رسید. روسیه خیلی این دو سوال را از خود نمی پرسد ولی با منابع نفت و گازی که دارد و با پتانسیل قدرت نظامی در حریم جغرافیایی خود سیاست ورزی خواهد کرد. به نظر می رسد قدرتِ اروپا هم در نهایت به قدرت آلمان تقلیل پیدا خواهد کرد و هند، برزیل، کره جنوبی و ژاپن در رکنِ دوم جهانی اما در چارچوبِ نظمِ موجودِ قرار خواهند گرفت. یک بار دیگر دورۀ اول امپریالیستی نظام سرمایه داری (1800- 1950) برای دستیابی به منابع طبیعی در حال تکرار است. اما این بار بازیگران غیرغربی نیز حضور دارند و رقابت برای برتری در نیمۀ دوم قرن 21 فقط در کرۀ زمین نخواهد بود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.