گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

ناگفته های محمد اشرفی اصفهانی از زندگی علمی آیت الله صانعی

مرجعیت ایشان بر احدی پوشیده نیست. اتفاقاتی افتاد که اصلا نباید بگویم. بعد از ارتحال آیت الله منتظری، من خودم در تشییع پیکر ایشان بودم، جمعیت میلیونی «صانعی تسلیت، تسلیت» می گفتند. در واقع مردم به سمت دفتر و بیت ایشان سوق پیدا کردند. یعنی بعد از آیت الله منتظری ایشان مرجع باشد. این خواسته توده مردم آن روز بود و گروه خاصی هم نبودند.

پایگاه خبری جماران: حجت الاسلام و المسلمین محمد اشرفی اصفهانی از جمله شاگردان معروف مرحوم آیت الله العظمی یوسف صانعی است که خاطرات جالبی از حضور پای درس امام خمینی(س) و آیت الله صانعی دارد. در گفت و گویی با او سعی کرده ایم این خاطرات را بشنویم؛ که نکات جالبی در این میان مطرح شد از جمله اینکه پس از تبعید امام به ترکیه عده ای از شاگردان ایشان درس را با آیت الله العظمی صانعی ادامه دادند.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین محمد اشرافی اصفهانی را در ادامه می خوانید:

با توجه به ارتباطاتی که با آیت الله العظمی صانعی داشته اید، علاقمند هستیم در رابطه با ابعاد شخصیت ایشان، به ویژه ناگفته هایی که از این مرد بزرگ دارید، صحبت کنید.

ضایعه اسفناک و جبران ناپذیر ارتحال عالم متعهد، فقیه، مجاهد و شخصیتی کم نظیر، آیت الله العظمی حاج شیخ یوسف صانعی که از مراجع بزرگوار تقلید شیعه بودند، به پیشگاه امام عصر(عج)، حوزه های علمیه، مراجع تقلید، روحانیت و بیت معزز و مکرم ایشان، آقازاده محترم و اخوی بزرگوارشان آقای شیخ حسن صانعی تسلیت عرض می کنم.

ارتحال ایشان غیرمترقبه بود و هرگز کسی انتظار این را نداشت. بر حسب ظاهر ایشان از سلامت جسمی برخوردار بودند و با برخی از مراجع تقلید قم بعضا 20 سال تفاوت سنی هم داشتند. ولی وقتی شنیدیم که بر اثر زمین خوردگی در منزل لگن ایشان شکسته شد و دستشان آسیب دیده و به بیمارستان منتقل کرده اند، من تلفنی با آقازاده ایشان احوال پرسی کردم و مشکل خاصی هم وجود نداشت. نمی دانم چه شد که بعد از 24 ساعت خبر ارتحال ایشان به ما رسید. شوکی به من وارد شد که چرا باید اینچنین باشد. یعنی زمین خوردن و شکستن لگن نباید منجر به فوت ایشان شود.

بسیار باعث تأسف و تألم بود و روحیه ما از ارتحال ایشان به شدت آسیب دید. حادثه ارتحال ایشان ضایعه بزرگی برای عالم تشیع بود. عالمی که افکار روشن و فتاوای کم نظیر در میان مراجع گذشته داشت و آثار گرانقدری از ایشان باقی مانده است. منهای رساله عملیه و فتاوایی که در رساله ایشان جمع آوری شده، کتاب هایی مانند آثار قلمی ایشان کمتر سراغ داریم و واقعا قلم ایشان بسیار زیبا بود و آنچه که از ایشان باقی مانده آثار جاودانی است که سالیان سال حوزه های علمیه، محققین و روشن فکرهایی از حوزه های علمیه و دانشگاه باید از آثار قلمی و علمی ایشان استفاده کنند.

من مرحوم آیت الله العظمی صانعی را قبل از انقلاب می شناختم. سال 1339 من در قم بودم و قم را برای تحصیل انتخاب کردم و در آن سال ها با ایشان آشنا بودم. با اینکه من هنوز به آن مرحله نرسیده بودم که درس حضرت امام شرکت کنم، ولی برای اینکه چهره امام را ببینم حوزه درس ایشان را در مسجد اعظم قم مشاهده می کردم و می دیدم شبستانی که در ورودی مرقد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ایشان تدریس می کردند، تقریبا مملو از جمعیت بود. در میان شاگردان ایشان کسانی بودند که خیلی در درس اشکال می کردند. یکی از آنها مرحوم حاج آقا مصطفی، فرزند خود امام، بود که خیلی با شدت و حدّت سؤال می کرد و ایراد می گرفت و پدر جواب می داد. حضرت امام با شدت می گفتند مصطفی گوش بده من چه می گویم.

یکی دیگر از کسانی که خیلی سؤال می پرسید، آقای صانعی بود. جوانی بودند که هنوز محاسن هم در نیاورده بودند؛ از آن موقع ایشان را می شناختم. سؤالات عمیق می پرسید و امام پاسخ ایشان را می داد و بالأخره ایشان قانع نمی شد. یادم هست که وقتی امام می خواستند از در مسجد اعظم خارج شوند، آقای صانعی پیش امام می آمد و سؤال و جواب می کردند و بالغ بر 70 نفر از طلاب و شاگردان دور ایشان حلقه می زدند که ببینند اشکالات و ایرادات آقای صانعی به کجا می رسد.

خدا رحمت کند پدر بزرگوار ایشان را که از علمای اصفهان بودند. در سن بالا تقریبا بینایی را از دست داده بودند. مرتب برای زیارت به قم می آمدند و من می دیدم که آقای صانعی دست پدر را می گرفت که اتفاقی برایش نیفتد. پدر و فرزند برای زیارت به حرم حضرت معصومه(ع) می آمدند و با همدیگر از حرم خارج می شدند. مکرر من این را شاهد بوده ام.

بعد ایشان به مقام بالا رسید و تدریس فوق العاده ای در قم داشت. من خودم افتخار داشتم که بحث استصحاب رسائل را خدمت ایشان تلمذ کردم.

 

شاگرد آقای صانعی بودید؟

بله؛ بعد از اینکه امام را به ترکیه تبعید کرده بودند بحث استصحاب مانده بود و کلاس های حوزه هم تعطیل شده بود. ما با اصرار خدمت ایشان رفتیم. من بودم و آقای دری نجف آبادی که حالا امام جمعه اراک هستند و یکی دو نفر دیگر که نمی دانم این دوستان ما در قید حیات هستند یا از دنیا رفته اند. ایشان به طبقه بالای مدرسه فیضیه تشریف می آوردند و استصحاب رسائل را ما از محضر ایشان استفاده کردیم.

ایشان از اساتید بزرگ و شخصیت های ممتازی بودند. ارتباط ما هم با ایشان خیلی تنگاتنگ بود. یک سفر هم ما مهمان ایشان بودیم و در سفر حج در بعثه ایشان رفتم. من با گذرنامه آزاد به مکه رفتم و از کاروان های حج استفاده نکردم. دوستی داشتیم که وساطت کرد و ویزا گرفت و من آزاد رفتم. ایشان به من گفتند حتما باید به بعثه ما بیایی. از طرف دیگر دفتر آیت الله سیستانی به من پیغام دادند که در بعثه ما باشید. به علت ارتباط تنگاتنگ با ایشان، من بعثه آیت الله صانعی را انتخاب کردم. آنجا من متوجه شدم که ایشان خیلی مقلد دارد. مخصوصا در منا که می دیدم حجاج گروه گروه مسائل و مشکلاتی پیدا کرده بودند و سؤال می کردند، بخشی مربوط به بعثه مراجع دیگر مثل آیت الله سیستانی، آیت الله بهجت، آیت الله صافی، آیت الله مکارم و مراجع دیگر بودند. آنجا بنر زده بودند که «بعثه آیت الله صانعی» و لاینقطع حجاج می آمدند و مسائل فتاوای ایشان را سؤال می کردند. این قضیه مال حدود سال 60 است.

امام دو حکم به ایشان لطف کردند؛ یکی دادستان کل کشور بود که ما می دانیم طبق قانون اساسی دادستان حتما باید مجتهد مسلّم باشد. لذا اول انقلاب شهید بهشتی با حکم امام رئیس دیوان عالی کشور و آقای موسوی اردبیلی دادستان کل کشور شدند. بعد از آقای موسوی اردبیلی، آقای صانعی با حکم امام دادستان کل کشور شدند. همچنین با حکم حضرت امام عضو فقهای شورای نگهبان بودند. این دو حکم تأیید می کند که ایشان مجتهد مسلّم است.

یادم هست ایشان دادستان کل کشور بودند که والد ما شهید شده بودند و سال اول شهادت ایشان ما مراسمی هم در اصفهان، خمینی شهر، کرمانشاه و تهران داشتیم. مراسم خمینی شهر ما در مصلی خمینی شهر برگزار شد و سخنران هم ایشان بودند. بعد از اینکه سخنرانی تمام شد به منزل قدیمی والد ما در خمینی شهر آمدند که وقتی از کرمانشاه می آمدند محل سکونتشان بود و مردم در آنجا با ایشان ملاقات داشتند. مرحوم آیت الله صانعی افتخار دادند و به منزل ما هم تشریف آوردند.

در هر حال، لطف ایشان نسبت به ما خیلی فوق العاده بود و من وقتی قم می آمدم یکی از جاهایی که بر خودم الزام می دانستم خدمتشان برسم، آیت الله صانعی بودند. بعضی از مراجع دیگر خیلی ضرورتی نداشت. در طول مدتی که من در تهران بودم، چه دورانی که در مجلس بودیم و چه بعد از مجلس که در سنگرهای دیگر خدمتگزار مردم بودیم، هر وقت قم مشرف می شدم بعد از زیارت حضرت معصومه(ع) مقید بودم که ایشان را ملاقات کنم.

شخصیتی بارز، برجسته و کسی که خودش را فانی در امام می دانست. بعد از ارتحال امام هرگاه اسمی از امام می آورد «سلام الله علیه» می گفت. علاقه عجیبی به امام داشت. من یادم هست زمانی که در مجلس بودم حضرت امام رحلت فرمودند. قبل از اینکه صدا و سیما ارتحال حضرت امام را اعلام کند، من خبر داشتم. قبل از اذان صبح آقای محتشمی که وزیر کشور بود به تلفن خانه ما زنگ زد. با گریه گفت که امام از دنیا رحلت کردند. ما نماز صبح را خواندیم و به عجله به سمت مجلس آمدیم که چه اتفاقی خواهد افتاد.

یادم هست که وقتی آقای صانعی به آنجا آمد عمامه اش را برداشت و با عمامه بر سرش می زد. انقدر بر سر زد که دو نفر دستش را گرفتند که به صورتشان آسیبی نرسد. یعنی خیلی عجیب و غریب بود. بیشترین کسی که در مرگ امام بی اختیار اشک می ریخت آیت الله صانعی بود. البته همه شاگردان امام همین طور بودند. مقام معظم رهبری با حالت عجیبی به مجلس آمدند. آقای هاشمی سرش را بر دیوار گذاشته بود و گریه می کرد. اصلا مجلس شورای اسلامی صحنه ضجه و شیون شده بود و هرکس از بزرگان که می آمد همین طور بر سرش می کوبید و بی تابی و بی صبری نشان می داد.

 

از بی مهری هایی که نسبت به ایشان می شد خاطره ای دارید؟

ایشان خیلی احساسی بود و دل مهربانی داشت. نسبت به حوادث سال 88 و داستان حصر آقای موسوی و آقای کروبی مرتبا ناراحتی نشان می داد و ابراز تأسف می کرد و مرتب پیگیر قضیه بود. ولی متأسفانه پیگیری های ایشان و بسیاری دیگر از بزرگان به جایی نرسید و آقای مهندس موسوی با آن سوابق درخشان و خدمات ارزشمند در طول هشت سال دفاع مقدس مورد بی مهری قرار گرفت. ایشان هم مرتب نگران بودند از اینکه چرا انقدر باید حصر ادامه پیدا کند.

مرجعیت ایشان بر احدی پوشیده نیست. اتفاقاتی افتاد که اصلا نباید بگویم. بعد از ارتحال آیت الله منتظری، من خودم در تشییع پیکر ایشان بودم، جمعیت میلیونی «صانعی تسلیت، تسلیت» می گفتند. در واقع مردم به سمت دفتر و بیت ایشان سوق پیدا کردند. یعنی بعد از آیت الله منتظری ایشان مرجع باشد. این خواسته توده مردم آن روز بود و گروه خاصی هم نبودند. بعضی افراد به این قضیه عکس العمل نشان دادند. والّا اجتهاد ایشان «لاشک و لا شبهه» است. امام دو حکم که جایگاهش اجتهاد مطلق است را به ایشان دادند. جایگاه علمی ایشان از خیلی افرادی که الآن مطرح هستند به مراتب بالاتر بود.

مردی بود که قلب پاکی داشت و خیلی دلش می سوخت از اتفاقاتی که در کشور رخ می داد. آیت الله صانعی نسبت به رهبریت مقام معظم رهبری در خبرگان، و جلسه مهمی که خبرگان داشتند تا جانشین امام را مشخص کنند، واقعا انحصار به ایشان بود که راجع به رهبریت آیت الله خامنه ای ثبوتا و اثباتا محکم ایستادند. ایشان بودند که با تمام وجود از مسأله اجتهاد آیت الله خامنه ای دفاع و مرجعیت و رهبری ایشان را عملا در مجلس خبرگان مطرح کردند. شاید این نقطه قوتی بود که خیلی ها فکر نمی کردند این جور باشد ولی ایشان از جایگاه رهبری و جانشینی ایشان بعد از ارتحال حضرت امام دفاع کرد.

اینها چیزهایی است که تاریخ شاهد و ناظر هست و اینکه من می گویم به این دلیل است که خودم شاهد بوده ام و نظارت مستقیم داشته ام. خودم نماینده مجلس بودم و همه مسائل را شخصا پیگیری می کردم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
16 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.