یادم هست زمان پدر و پدر بزرگ من، ما پول نداشتیم و در مسجد سوزن می انداختی پایین نمی آمد، و اداره هم می شد. حالا خیلی از مساجد 10 تا مغازه هم دارند و همیشه در آنها بسته است؛ پول ها را می خورند و می برند.
یک پژوهشگر مسائل دینی با انتقاد از مغازه ساختن برای مساجد، گفت: یادم هست زمان پدر و پدر بزرگ من، ما پول نداشتیم و در مسجد سوزن می انداختی پایین نمی آمد، و اداره هم می شد. حالا خیلی از مساجد 10 تا مغازه هم دارند و همیشه در آنها بسته است؛ پول ها را می خورند و می برند.
به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالحسن دزفولی در عزاداری حسینیه دارالزهرا(س) با اشاره به آیاتی از قرآن، گفت: این دنیایی که شما در آن زندگی می کنید بازیچه است اما آخرت زندگی واقعی است؛ به شرط اینکه بدانید. دنیا را پلی برای رسیدن به زندگی واقعی قرار دهید. خیلی از مردم این کار را نمی کنند و به دنیا چسبیده اند. چون عاشق دنیا هستند.
این پژوهشگر مسائل دینی در تفسیر خطبه 108 نهج البلاغه اظهار داشت: حکما گفته اند عشق سه مرحله دارد. مرحله اول تخیل است. در مسجدی که من نماز ظهر می خوانم چند سال است که می گویند یک قسمت از مسجد را بگیریم و مغازه کنیم. من مخالفم و معتقدم مسجد لازم نیست مغازه داشته باشد و باید مردمی اداره شود. گفتم چرا اینقدر اصرار می کنید؟ گفت اگر این کار را انجام دهیم یکی از باقیات الصالحات است. خیال می کند.
وی تأکید کرد: البته به آنها حرفی نزدم. ولی یادم هست زمان پدر و پدر بزرگ من، ما پول نداشتیم و در مسجد سوزن می انداختی پایین نمی آمد، و اداره هم می شد. حالا خیلی از مساجد 10 تا مغازه هم دارند و همیشه در آنها بسته است؛ پول ها را می خورند و می برند. خیال می کنیم که اگر به پول و مقام رسیدیم چه می کنیم.
دزفولی افزود: مرحله بعد از تخیل فکر و بعد ذکر است. یعنی دائما چیزی که تخیل کرده را تکرار می کند. گاهی این ذکر جوری است که نه می خوابد و نه غذا می خورد. یعنی آن عشق تمام وجودش را می گیرد و اشتغال قلب پیدا می کند. یک آقایی بود که خیلی هم ثروت داشت. اول طلوع آفتاب به مغازه اش در بازار می آمد و 12 شب به خانه می رفت. وقتی کلیه اش خراب شد و گفتند باید بروی خارج و عمل کنی. باید 20 میلیون تومان هزینه می کرد. اوایل انقلاب 20 میلیون تومان خیلی بود. مُرد و 20 میلیون را نداد.
وی گفت: اگر کسی عاشق چیزی شد چشمش کور می شود و عیب را نمی بیند؛ می خواهد به هدفش برسد. قلبش هم مریض می شود. البته اینجا منظور از قلب، عقل است. وقتی عقل سالم نباشد صحیح از غیر صحیح را تشخیص نمی دهد. با چشم بیمار می بیند. چشم دارد اما عشق آن چشم را جوری مریض کرده که نمی بیند. گوشش سالم است اما نمی شنود. چون عشقش به چیز دیگر است. امروز ما امام حسین(ع) و امام رضا(ع) را هم به عشق این می خواهیم که دنیایمان را آباد کند.
این پژوهشگر مسائل دینی با اشاره به اینکه آقا میرزا حبیب الله هاشمی خویی شرح زیبایی از این خطبه امیرالمؤمنین(ع) دارد، تصریح کرد: امیرالمؤمنین(ع) عقل را تشبیه به لباس کرده است. لباس هم به ما زیبایی می دهد و هم حافظ ما است. میل شدید به پول، مقام، ریاست و حتی خوراک، لباس عقل را پاره کرده است. لباسی که پاره شد دیگر حافظ انسان نیست و انسان را از گرما و سرما حفظ نمی کند.
وی تأکید کرد: این آدم عبد دنیا و کسی است که مالی از دنیا را در اختیار دارد. هرطرف که دنیا می رود، به آن سمت می رود. امیرالمؤمنین به همراهان خود گفت این کارها را نکنید؛ از کنار معاویه بیرون بیایید به همه چیز می رسید. امام حسین(ع) به عمر سعد گفت چه چیزی می خواهی؟ گفت حکومت ری را می خواهم. امام فرمود همه اینها را به تو می دهم؛ ولی از این لشکر بیرون بیا. اما قلب مرده و درک ندارد. هیچ چیزی نمی تواند او را موعظه کند.
دزفولی در پایان با اشاره به آیه 9 سوره یاسین، گفت: آیه قرآن می گوید که غل و زنجیرهای دنیایی، مقام، پول، شهرت و ریاست خواهی جوری دور گردن او پیچیده که این گردن صاف نگه داشته شده است. جلوی او هم سدّ و پشتش هم سدّ است. لذا پیامبر اسلام(ص) هم هرچه بگوید فایده ندارد. دنبال مال و زیبایی های ظاهری نباشید.