گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

دانایی فر: بعید است مأموریت الکاظمی در سفر به ایران میانجی گری باشد

بعید است که مأموریت دولت عراق در این سفر میانجی گری باشد. چون میانجی گری معمولا باید با درخواست یکی از کشورها انجام گیرد. از سوی ایران که درخواستی برای میانجی گری نبوده و بعید می دانم که از طرف سعودی هم چنین درخواستی وجود داشته باشد. البته عراق با توجه به اثرگذاری این دو کشور در منطقه مایل به بهبود روابط آنها است و ممکن است که بخواهد طرحی یا پیشنهادی را ارائه دهد.

پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: سفیر سابق ایران در عراق با بیان اینکه مصطفی الکاظمی به عنوان یک سیاستمدار اهمیت روابط ایران و عراق را می داند، تأکید کرد: بعید است که مأموریت دولت عراق در این سفر میانجی گری  باشد. چون میانجی گری معمولا باید با درخواست یکی از کشورها انجام گیرد. از سوی ایران که درخواستی برای میانجی گری نبوده و بعید می دانم که از طرف سعودی هم چنین درخواستی وجود داشته باشد. چون آمریکا به سعودی ها اجازه نمی دهد برای مذاکره با ایران گام بردارند.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حسن دانایی فر را در ادامه می خوانید:

آقای دانایی فر! به نظر شما سفر دکتر ظریف به عراق با چه اهدافی انجام شد؟

عراق به عنوان یک مقصد نهایی برای بازار کالاهای ایران، باید دارای روابط بسیار خوب و گسترده ای با کشورمان باشد که این وضعیت برقرار است. یعنی با وجود اینکه کرونا مشکلاتی را در گذرگاه های مرزی ایجاد کرده و بر روابط اقتصادی تأثیر منفی گذاشته، بیشترین حجم صادرات ما همچنان به عراق است و با تلاش‌های صورت گرفته پیش بینی می شود مرزهایی که هنوز بازگشایی نشده اند هم بازگشایی شوند؛ تا حتی بتوانیم حجم صادرات را نسبت به قبل نیز افزایش دهیم.

باید به سمت سرمایه گذاری مشترک با عراق پیش برویم

ما باید به سمت سرمایه گذاری مشترک پیش برویم. البته مساله داعش و حوادث پسا داعش و الآن موضوع کرونا تأثیر خود را گذاشته و شرایط سرمایه گذاری مشترک و غیرمشترک در عراق را دچار مشکل و سخت کرده است.

 

تلاش مصطفی الکاظمی این است که برقراری توازن در روابط خارجی عراق ایجاد کند

با توجه به اینکه نخست وزیر عراق قصد داشت قبل از آمدن به ایران به عربستان سفر کند، آیا او دنبال یک توازن منطقه ای به نفع عراق است یا قصد میانجی گری دارد؟

فکر می‌ کنم که مصطفی الکاظمی به عنوان یک سیاستمدار به درستی اهمیت بین روابط بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عراق را می ‌داند و تلاش ایشان بر این است که عوامل سلبی و منفی تأثیرگذار در روابط بین دو کشور به وجود نیاید.

نوع نگاه آقای الکاظمی نشان می دهد که می خواهد نوعی توازن در روابط و اهمیت ایران به عنوان همسایه شرقی عراق ایجاد کند و ایشان به آن اهتمام دارد. ایران هم علاقه‌ مند است که همچنان روابط خود را در زمینه ‌های مختلف با عراق توسعه دهد و تنوع بیشتری پیدا کند و به خصوص شرایط کنونی که عراق دارای برخی از مشکلات مانند مشکل عمومی کرونا و کاهش قیمت نفت است که دیگر کشورهای تولید کننده و صادر کننده نفت نیز با آن مواجه هستند و موجب کاهش سرانه ملی و رشد منفی برای اقتصاد همه کشورها در دنیا شده است.

در کنار اینها مشکلات ذاتی خود عراق مانند اختلافات سیاسی، مسائل امنیتی و خروج نیروهای آمریکایی وجود دارد. ولی در مجموع ایران به رغم این شرایط علاقه مند به گسترش روابط در زمینه ‌های مختلف است. امیدواریم که روابط بین دو کشور همانند گذشته بلکه بیشتر تقویت شود و به مسیر نهایی خود برسد.

 

بعید است که مأموریت دولت عراق در سفر به ایران میانجی گری باشد

یعنی این سفر برای میانجی گری نیست؟

بعید است که مأموریت دولت عراق در این سفر میانجی گری  باشد. چون میانجی گری معمولا باید با درخواست یکی از کشورها انجام گیرد. از سوی ایران که درخواستی برای میانجی گری نبوده و بعید می دانم که از طرف سعودی هم چنین درخواستی وجود داشته باشد. البته عراق با توجه به اثرگذاری این دو کشور در منطقه مایل به بهبود روابط آنها است چرا که بهبود روابط آنها تأثیراتی در مسائل داخلی عراق دارد. از این زاویه ممکن است که مثلا نخست وزیر عراق بخواهد طرحی یا پیشنهادی را ارائه دهد.

سعودی ها نمی توانند برای مذاکره با ایران گام بردارند

سعودی ها  امروز ذاتا برای مذاکره با ایران همان طور که تهران اعلام آمادگی کرده، نمی ‌توانند گام بردارند؛ چنانچه تهران اعلام کرد برای دستیابی به تفاهم، آماده مذاکره است. اما مسأله این است که سعودی ها نمی توانند در این مسیر حرکت کنند، چرا که آمریکا به این کشور اجازه نمی ‌دهد.

عربستان درگیر مسائلی در درون و در هم تنیدگی با پرونده اسرائیل و مسائل منطقه ‌ای شده که فاقد ظرفیت حل مسأله از طریق گفت وگو و تفاهم است؛ لذا رفتار واکنشی یک سویه دارد. یعنی سعودی تمایل به ارتباط با ایران دارد، اما نمی ‌تواند پیش قدم شود(اگر نخواهیم بگوییم نمی خواهند) و همه اینها به خاطر ظرفیت‌ های درونی و وضعیتی است که برای خود به وجود آورده و نمی ‌تواند نقش سازنده داشته باشد.

سعودی با این اقدامات دست و پای خود را بسته است و اکنون نگران است که هیبت خود را نیز از دست بدهد. اما اینطور به نظر می ‌رسد که بیشتر ضرر می ‌کند و ابزارهای آنها در حال تحلیل رفتن است.

 

یعنی آنها نمی توانند رقیب ایران در زمینه مبادلات اقتصادی با عراق محسوب شوند؟

همان طور که اشاره کردم، ما برای ماندگاری در روابط  اقتصادی با عراق صرف نظر از رقبا که همیشه وجود دارند، نیازمند سرمایه ‌گذاری های مشترک هستیم. منطق فعالیت های اقتصادی ایجاب می‌ کند که ما قیمت، کیفیت، سرعت تأمین کالا، تضمین استمرار و وصول به موقع آنها را در نظر بگیریم. همچنین سرمایه گذاری های مشترک نیز اهمیت دارد چرا که سود، انتفاع و درآمد مربوطه برای طرفین در شکل سرمایه گذاری بیشتر است.

مثلا هزینه های تولید انرژی در عراق از جمله تأمین آب، کارگر و مهندس چندین برابر هزینه‌ های تولید انرژی در ایران است و به همین خاطر اقتصادی ترین نوع شکل گیری سرمایه گذاری مشترک با طرف‌ های عراقی در ایران است و محصول آن می‌ تواند به عراق به نسبت سهامی که وجود دارد، منتقل شود.

 از دیدگاه ما در شرایط کنونی با توجه به مشکلات خاصی که در عراق وجود دارد و به آنها اشاره شد، این کشور نمی تواند بخش اقتصادی خود را متحول کند، اما عراق به عنوان یک بازار دارای پول و پشتوانه همچنان زمینه برای صادرات انواع کالاها را دارد که رقبا می‌ توانند از آن به نفع خود استفاده کنند، بنابراین ضروری است که ما هوشمندانه عمل کنیم و چهار عامل اشاره شده را به طور عینی در دستور کار قرار دهیم تا بتوانیم با رقبا رقابت کنیم.

فکر می کنم رسیدن به مبلغ 18 تا 20 میلیارد دلار تبادلات منوط به شرایطی است که به وضع کرونا و درآمدهای عراق مربوط می ‌شود؛ عراقی که بیش از 92 درصد یا به تعبیری که اخیرا وزیر محترم دارایی عراق اعلام کرد 95 درصد درآمدهای آن مربوط به نفت است و هر چه درآمدهای این کشور کاهش پیدا کند در نتیجه واردات آن نیز کاهش پیدا خواهد کرد یا لااقل واردات افزایش پیدا نخواهد کرد.

 

دلیل سفر نخست وزیر عراق به عربستان

چرا مصطفی الکاظمی عربستان را به عنوان اولین مقصد سفر خارجی خود در قامت نخست وزیر عراق انتخاب کرد؟

سعودی‌ ها واقعیتی در منطقه هستند، از ناحیه مذهبی در جهان اسلام تأثیراتی دارند که کسی نمی‌ تواند آن را کتمان کند. عربستان کشوری است که از لحاظ منابع مالی منابع قابل توجهی دارد. تأثیرگذاری عربستان در صندوق بین المللی پول، ذخیره ارزی، میزان و ظرفیت تولید نفت، روابط بین المللی و سیاست خارجی فعال آنها با کشورهای دنیا به خصوص آمریکا از مؤلفه ‌های قدرت سعودی‌ّ ها است و قابل انکار نیست.

آنها از دهه‌ های 60 و 70 میلادی به بعد خیلی علاقه مند شدند که در پرونده های بیرون از مرزها و سرزمین خود وارد شوند و بخواهند نقش برادر یا شیخ بزرگ یا شیخ الشیوخ یا شیخ الاسلام را در منطقه بازی کنند و از نگاه شیخوخیت در جهان عرب نقش اصلی را داشته باشند.  شما می‌ بینید در کمتر کشور اسلامی هست که طی 5 یا 6 دهه گذشته سعودی ها مسجد و مراکز عبادی نساخته باشند. شرایط سیاسی بین المللی نیز به آنها کمک کرد. یعنی آمریکایی ها، روابط پنهان با اسرائیلی ها و حمایت هایی که اروپایی ‌ها از آنها کردند موجب شد تا در پرونده‌ های بسیاری در منطقه ورود کنند.

سعودی ها همچنین تلاش داشتند تا بر کشورهای پیرامونی خود مانند عراق و یمن هم سیطره داشته باشند. این وضعیت عمومی سعودی است اما فکر می ‌کنم در سایه شرایطی که در عربستان اتفاق افتاد از جمله کودتاهای خاموش و غیر اعلام شده، حذف چهره‌ ها و مهره ها، مسدود کردن مسیرهای روند پادشاهی و تغییر در مسیرهای دیگر چالشی جدی در این کشور ایجاد کرده است که اکنون سعودی ‌ها در داخل با آن مواجه هستند.

علاوه بر این، عربستان با چالش نتیجه نگرفتن از پروژه ‌های منطقه ای خود نظیر ناکامی ها در لبنان و پرونده افغانستان مواجه است و این در حالی است که زمانی نقش تعیین کننده در افغانستان ایفا می کردند و در پاکستان نیز بسیار مؤثر بودند و تا حدودی در شمال آفریقا و نیز روابط خوبی با ترکیه و همکاری بسیار گسترده و نزدیکی با آنها داشتند. در عراق دخالت ها و تأثیرات زیادی داشتند اما به تدریج بسیاری از آنها به یک حالت انقباضی تبدیل شد و اعتقاد دارم این کشور در حالت واکنشی به سر می برد. در نقش ‌های واکنشی آن چیزی است که نقش یک سویه دارد و دو سویه نیست. الآن سعودی فقط می ‌تواند نقش سلبی و منفی بازی کند و نمی‌ تواند نقش سازندگی لازم را داشته باشد.

 

شهادت سردار سلیمانی چه تأثیر در معادلات سیاسی منطقه داشت؟

در این موضوع تردیدی نیست که هیچ مسئولی در دنیا همانند ایشان در صف مقدم مبارزه با هیولایی به نام داعش نقش ایفا نکرده است. هیولای داعش که در منطقه به نام اسلام به وجود آمد و اقداماتی کرد که تمام مبادی و اصول بشر را زیر پا گذاشت و در این میان دریا دلی مانند آقای سلیمانی خط مقدم مبارزه با داعش بود.

قطعا فقدان آقای سلیمانی یک ضربه اساسی و جدی به بشریت خواهد بود کما اینکه این واکنش ‌ها در اقصی نقاط دنیا بعد از شهادت ایشان به وجود آمد و حتی در کنگره آمریکا زمانی که طرح حمایت از آرام شدن دنیا توسط برخی از جمهوری خواهان و دوستان ترامپ مطرح شد، رأی نیاورد. این نشان می ‌دهد که نقش و جایگاه سردار سلیمانی به عنوان یک واقعیت در دنیا پذیرفته شده است.

آقای سلیمانی قدرت «خلق کردن» داشت و به همین دلیل معمار مقاومت است. معمار، بناهای جدید را با شکل ‌های  چشم نواز، می‌ سازد. آقای سلیمانی قدرت، توان و ذهن سیال پویایی داشت که مدام تحلیل و خلق می ‌کرد و فقط به عنوان یک افسر نبود. لذا آقای سلیمانی یک مسئول امنیتی هم بود وگرنه در موضوع فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و موضوعات مختلف و دیپلماسی نیز دستی داشت.

 

پیگیری حقوقی ترور شهید سلیمانی با جدیّت دنبال می شود

گفته شد که یکی از اهداف سفر آقای ظریف به عراق پیگیری حقوقی ترور شهید حاج قاسم سلیمانی بود. به نظر شما چقدر می توانیم به این قضیه امیدوار باشیم؟

پیگیری حقوقی ترور شهید سلیمانی از سوی دستگاه دیپلماسی کشور ما با جدیّت دنبال می شود و دیدار با مقامات بلند پایه عراق از جمله رئیس جمهور این کشور هم در همین چارچوب بود. اما باید توجه کنیم که تجربه نشان داده دولت آمریکا و به خصوص ترامپ بر هیچ یک از اصول حقوق بین الملل پایبند نیست و خود را ملزم به اجرای هیچ کدام از معاهده ها نمی کند. بنابر این الزام این کشور به اجرای هر موضوع حقوقی بحثی بسیار پیچیده و دشوار است.

اما برکت شهادت سردار سلیمانی این بود که امروز راحت تر می توان در مورد آمریکا علی رغم پیچیدگی بالای پرونده این کشور صحبت کرد. رفتارهای ترامپ چه قبل از کرونا و چه بعد از آن و چه حادثه جورج فلوید و حوادثی را که در داخل آمریکا به وجود آورد رویه نزدیک به رویه اصلی این کشور را عیان کرد و برای برخی که آن را به عنوان مدینه فاضله و انتهای خط تصور می‌ کنند، افسردگی به وجود آورد.

زمانی آقای فوکویاما تئوری و اندیشه پایان تاریخ را به عنوان لیبرالیسم بیان کرد و نگرش لیبرالیسیم را نزدیک ترین و منطبق ترین تفکر بر اراده و خواست واقعی انسان‌ ها می دانست و اعتقاد داشت بشر به جایی رسیده که باید می رسید. اما این حوادث نشان داد که این نظریه ها یک قلم فرسایی و بیان یک تئوری و یک مفهوم احساسی بیش نبود و آمریکا بعد از این حوادث نشان داد که جامعه ‌ای است که باید معالجه شود و مبانی که این جامعه را شکل داده است، مبانی سست، غیر واقعی و دچار مشکلات جدی و اساسی است که نیازمند چاره اندیشی می باشد. چون امروز علائم افول و نزول امریکا خیلی بروز و ظهور پیدا کرده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.