یک پژوهشگر تاریخ انقلاب به مناسبت سی و نهمین سالگرد شهادت آیت الله بهشتی به ذکر چهار خاطره از ایشان و دورانی که مسئولیت دیوان عالی کشور را برعهده داشت پرداخت و نکات جالبی در خصوص برخورد شهید بهشتی با مسعود رجوی و خانواده بنی صدر بیان کرد.
غلامعلی رجایی در گفت و گو با خبرنگار جماران، با اشاره به چاپ کتاب «سیره شهید بهشتی»، اظهار داشت: من حدود 20 سال پیش کتابی با عنوان «سیره شهید بهشتی» در مورد شهید بهشتی نوشتم که سه سال تحقیق و پژوهش آن وقت برد و بنیاد شهید در نزدیک به 800 صفحه آن را چاپ کرده و چند نوبت هم تجدید چاپ شده است. دوره احمدی نژاد که کتاب های شهید بهشتی و شهید رجایی توقیف شدند و بعد هم در دولت آقای روحانی با یک فاصله چند ساله، سال گذشته چاپ جدید این کتاب منتشر شد.
این پژوهشگر تاریخ انقلاب افزود: به تعبیری به شهید بهشتی ظلم شد که به دیوان عالی کشور رفت و اگر فرصتی می شد و شهید نمی شد و از روی ناچاری امام به ایشان پیشنهاد نمی کرد و ایشان هم این مسئولیت را نمی پذیرفت، می توانست یک ایدئولوگ بزرگ جهان اسلام باشد و فراتر از شیعه عمل و کند و با شناختی که داشت، اروپا و غرب را به سمت اسلام متمایل کند. افسوس که آن فرصت علمی را پیدا نکرد و درگیر پرونده و دادگاه شد و بعد هم منافقین کوردل در یک حرکت انفجاری ایشان را به شهادت رساندند.
وی با بیان اینکه شهید بهشتی واقعا عقل مجسم بود، تصریح کرد: به واسطه ای نقل می کنم که ایشان گفته بود ما در قبال مسعود رجوی اشتباه کردیم. به جای اینکه ایشان را طرد و از صحنه بیرون کنیم، کسی که می خواست رئیس جمهور شود و برای خودش مدعی بود که با گروه مجاهدین خلق می تواند کشور را اداره کند، ما باید کاری به دستش می دادیم تا به سمت جنگ مسلحانه نرود. پیشنهاد کرده بودند که می توانستیم او را شهردار تهران بگذاریم. یعنی به جای اینکه به دنبال سازماندهی مسلحانه و درگیری با نظام برود، به دنبال آبادی تهران برود. به هر حال باید در مقابل مسئولیتی که دارد عکس العمل نشان دهد و به شهر و زیبایی آن برسد و مشغول شود. این خیلی نکته کلیدی است که متأسفانه ما از آن غافل هستیم؛ صفر و صدی برخورد می کنیم و شهید بهشتی به کلی از این رویه به دور بود.
رجایی گفت: نکته بعدی اینکه در دستگاه ایشان کسی بود که از نیروهای قدیم دربار بود و با اسدالله عَلم کار می کرد. بعضی ها که سابقه ایشان را می شناختند تعجب می کردند که چگونه نیروی قبل از انقلاب در حد مقربان علم با ایشان کار می کند؟ من این را به نقل از جناب آوایی(وزیر دادگستری فعلی) می گویم. ایشان وقتی این را برای من تعریف کرد که در دادگستری تهران مدیرکل بود. برادر آقای آوایی که الآن نماینده مجلس است گفته بود، مقداری از اوضاع دربار و فساد داخل برای ما بگو. گفته بود آنها رفته اند و انصاف نیست که پرده آنها بالا زده شود. می گفت اخوی من گفته نظر شهید بهشتی نظر این بود که کسانی که دربار به آنها اعتماد داشته و سرّ نگهدار دربار بوده اند را جذب کنیم. چون اینها سرّ نگهدار خواهند شد؛ دربار حتما می گردد آدم های سالمی را پیدا می کند که بتوانند با آن کار کنند. این هم درایت آقای بهشتی را می رساند که نمی گوید چون اینها نیروی دربار بوده اند باید اخراج شوند.
نوی تأکید کرد: کته سوم که بسیار مهم است و من سال ها پیش مقاله ای در مورد آن نوشته بودم. آقای خسرو قنبری تهرانی(معروف به خسرو تهرانی) قبل از انقلاب شاگرد شهید رجایی در دبیرستان نارمک و معاون امنیتی شهید رجایی در دوره نخست وزیری بود. ایشان می گفت ما مطلع شدیم که آقای بهشتی با مسعود رجوی ملاقات دارد. مدت ها دوستان امنیتی دنبال رجوی بودند و او ضد تعقیب می زد و آن موقع کار اخیر صدام در بغداد را می کرد که با پنج شش ماشین راه می افتاد و نمی فهمند که در کدام ماشین حضور دارد.
این پژوهشگر تاریخ انقلاب ادامه داد: وقتی فهمیدند ملاقات دارد به آقای بهشتی گفتند بهترین فرصت است که بعد از ملاقات ایشان را بگیریم؛ ربطی هم به شما ندارد، شما ملاقات را انجام دهید و ما موقع خروج جلوی دادگستری او را بگیریم. آقای بهشتی گفت من اجازه نمی دهم انصاف نیست؛ او به ما اعتماد کرده که ملاقات ما می آید و من اجازه این کار را نمی دهم. رجوی رفت و بعد از مدت کوتاهی انفجار حزب پیش آمد و آقای بهشتی هم به شهادت رسید.
وی گفت: نکته چهارم که اعتدال آقای بهشتی را می رساند، من در کتاب خود آورده ام که زن و دختر بنی صدر را در تظاهرات و آشوب های تهران دستگیر می کنند و به آقای بهشتی خبر می رسد که اینها در تظاهرات علیه نظام حضور داشته اند. آقای بهشتی بلافاصله می گوید همین الآن دستور می دهم آنها را آزاد کنید و لحظه ای هم نگه ندارید؛ اگر ما با بنی صدر مشکل داریم، این مشکل به دختر و خانمش ربطی ندارد. یعنی با اینکه در تظاهرات علیه نظام شرکت کرده بودند با توصیه ایشان آزاد شده بودند. گفته بود ممکن است فردا بگویند ما این مسأله را شخصی کرده ایم.