ترامپ برای رسیدن به ریاست جمهوری به ۲۷۰ رأی از کل ۵۳۸ رأی الکتورال کالج نیاز دارد و تعداد آراء الکتورال ترامپ در انتخابات پیشین ریاست جمهوری ۳۰۶ رأی بود، اما حالا نظرسنجی ها پیش بینی هایی را نشان می دهند که حاکی از شکست اوست.
به گزارش جماران؛ عبدالله شهبازی، پژوهشگر تاریخ، در کانال تلگرامی خود نوشت: «حدود ۱۵۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (۳ نوامبر ۲۰۲۰/ ۱۳ آبان ۱۳۹۹) باقی مانده و در این فاصله معلوم نیست چه حوادثی رخ دهد و بر افکار عمومی آمریکائیان چه تأثیراتی بگذارد. ولی هماکنون، در فضای تنشهای سیاسی و اقتصادی گسترده و کمسابقه در تاریخ آمریکا، بنظر میرسد ترامپ بازنده بزرگ انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود.
نتایج نظرسنجی شبکه فاکس نیوز در چند ایالت به شرح زیر است: ایالت آریزونا: بایدن ۴۶ درصد، ترامپ ۴۲ درصد؛ ایالت اوهایو: بایدن ۴۵ درصد، ترامپ ۴۳ درصد؛ ایالت ویسکانسین: بایدن ۴۹ درصد، ترامپ ۴۰ درصد. بعلاوه، نظرسنجی دانشگاه کونیپییَک فاصله بسیار کم بایدن با ترامپ را در ایالت تکزاس نشان میدهد: ترامپ ۴۴ درصد، بایدن ۴۳ درصد.
چرا نتایج نظرسنجی در بعضی ایالتهای آمریکا مهمتر از بعضی ایالتهای دیگر است؟ برای پاسخ به این پرسش باید نهادی بنام الکتورال کالج را شناخت.
«الکتورال کالج» (مجمع انتخاباتی) نهادی است تعبیه شده در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا که وظیفه نهایی انتخاب رئیسجمهور را به عهده دارد.
این نهاد دارای ۵۳۸ عضو است که الکتور خوانده میشوند و هر یک از ۵۰ ایالت، و از سال ۱۹۶۴ واشنگتن دی. سی. (پایتخت) نیز، دارای سهمیه معینی در آن است. این سهمیهها یکسان نیست. برای مثال سهمیه کالیفرنیا ۵۵ و تکزاس ۳۸ و نیویورک ۲۹ و فلوریدا ۲۹ الکتور است و سهمیه ایالتهایی چون آلاسکا، مونتانا، داکوتای جنوبی، داکوتای شمالی، ورمونت و دلاوار هر یک تنها ۳ الکتور.
در انتخابات ریاست جمهوری، نتایج آراء انفرادی مردم هر ایالت تعیین میکند که الکتورهای آن ایالت باید به چه کسی بعنوان رئیس جمهور رأی دهند و رئیسجمهور کسی است که بتواند حداقل ۲۷۰ رأی الکتورها را به دست آورد. به این ترتیب، آراء آحاد مردم برای یک نامزد ریاست جمهوری میتواند بیش از نامزد دیگر باشد ولی سهم ایالتهایی که به او رأی دادهاند در الکتورال کالج کمتر از نامزد دیگر باشد و رئیسجمهور نشود. به دلیل این سازوکار بود که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ ترامپ با کسب ۳۰۶ رأی الکتورال (در مقابل ۲۲۷ رأی هیلاری کلینتون) رئیسجمهور شد در حالی که آراء فردی کلینتون ۲٫۸ میلیون بیش از آراء ترامپ بود.
به این ترتیب، سهمیه ایالتی در الکتورال کالج در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نقش اصلی را ایفا میکند و از دست دادن یک ایالت با سهمیه بالای الکتورال میتواند به بهای شکست یک نامزد تمام شود.
گفتیم که ترامپ برای رسیدن به ریاست جمهوری به ۲۷۰ رأی از کل ۵۳۸ رأی الکتورال کالج نیاز دارد و تعداد آراء الکتورال ترامپ در انتخابات پیشین ریاست جمهوری ۳۰۶ رأی بود. کریس سیلیزا، تحلیلگر شبکه سی. ان. ان.، بر اساس نظرسنجیهای کنونی اینگونه پیشبینی کرده است:
اگر ترامپ در همه ایالتهایی که سال ۲۰۱۶ رأی آورد برنده شود ولی در ایالت تکزاس ببازد، بایدن با ۲۷۰ رأی الکتورال (در مقابل ۲۶۸ رأی ترامپ) برنده خواهد شد.
اگر ترامپ در همه ایالتهایی که سال ۲۰۱۶ رأی آورد برنده شود ولی در سه ایالت میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین ببازد، ۲۷۸ به ۲۶۰ بازنده خواهد شد.
اگر ترامپ در همه ایالتهایی که سال ۲۰۱۶ رأی آورد برنده شود ولی در سه ایالت آریزونا، میشیگان و پنسیلوانیا ببازد، ۲۷۹ به ۲۵۹ بازنده خواهد بود.
اگر ترامپ در همه ایالتهایی که سال ۲۰۱۶ رأی آورد برنده شود ولی در سه ایالت اوهایو، میشیگان و ویسکانسین ببازد، ۲۷۶ به ۲۶۲ بازنده است.
اگر ترامپ در همه ایالتهایی که سال ۲۰۱۶ رأی آورد برنده شود ولی در سه ایالت آریزونا، اوهایو و ویسکانسین ببازد، ۲۷۱ به ۲۶۷ بازنده خواهد بود. »
با مطرح شدن مجدد نقش تعیینکننده «الکترال کالج» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، خلاصه مقالهای را که در اواخر سال ۲۰۰۰ نوشتم، بمناسبت جنجال آن زمان بر سر انتخاب الگور یا جرج بوش، بازنشر میکنم:
نظام انتخاباتی ایالات متحده آمریکا، برخلاف ظاهر ساده و مردم گرایانه آن، بسیار بغرنج، نخبهسالار و بیاعتماد به مشارکت مستقیم توده مردم است.
پس از اتمام انتخابات، در ماه بعد (دسامبر) اجلاس مجمع انتخاباتی هر ایالت برگزار میشود و ایناناند که رئیس جمهور و معاون او را برمیگزینند. مجمع انتخاباتی یک نهاد سراسری نیست بلکه هر ایالت دارای مجمع خاص خود است. مجموع آراء اعضای این نهاد در کل ایالت ها سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری را تعیین می کند. اعضای مجمع انتخاباتی در کل ایالت های متحده ۵۳۸ نفرند و برای این که فردی رئیس جمهور شود باید حداقل ۲۷۰ رأی مجمع را به دست آورد.
جرج واکر بوش، چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکاست که رأی اکثریت مردم را به دست نیاورد ولی با رأی مجمع انتخاباتی به قدرت رسید:
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۲۴ هیچ یک از چهار نفر حائزین اکثریت آراء مردم رأی کافی را در مجمع انتخاباتی به دست نیاوردند. حل مسئله به مجلس نمایندگان محول شد و مجلس جان کوینزی آدامز را به عنوان رئیس جمهور معرفی کرد. این در حالی است که اندرو جکسون بیشترین آراء مردم را به دست آورده بود. این اولین بار در تاریخ ایالات متحده بود که فردی اکثریت آراء مردم را به دست می آورد و دیگری با نظر مجمع انتخاباتی رئیس جمهور می شد. در این انتخابات جکسون ۱۵۵ هزار و آدامز ۱۰۵ هزار رأی به دست آورده بودند.
در انتخابات سال ۱۸۷۶ ساموئل تلدن، از حزب دمکرات، چهار میلیون و ۲۸۰ هزار و راترفورد هایس، از حزب جمهوری خواه، چهار میلیون رأی به دست آوردند. مجمع انتخاباتی هایس، نه تلدن، را به عنوان رئیس جمهور معرفی کرد.
در انتخابات سال ۱۸۸۸ گلوور کلولند، از حزب دمکرات، پنج میلیون و ۵۴۰ هزار و بنجامین هریسون، از حزب جمهوریخواه، پنج میلیون و ۴۴۴ هزار رأی به دست آوردند. مجمع انتخاباتی هریسون، نه کلولند، را به عنوان رئیس جمهور معرفی کرد.
و سرانجام، در انتخابات سال ۲۰۰۰ الگور، از حزب دمکرات، ۵۰٬۹۹۲٬۳۳۵ رأی (۴۸٫۳۸ درصد از کل آراء) و جرج بوش، از حزب جمهوریخواه، ۵۰٬۴۵۵٬۱۵۶ رأی (۴۷٬۸۷ درصد از کل آراء) را به دست آوردند؛ ولی اعضای مجمع انتخاباتی با ۲۷۱ رأی، در مقابل ۲۶۶ رأی، جرج بوش، نه الگور، را به عنوان چهل و سومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا معرفی کردند.
مجمع انتخاباتی Electoral College نهادی است بازمانده از سنن سیاسی سده هیجدهم میلادی که در زمان تدوین قانون اساسی ایالات متحده آمریکا (۱۷۸۷) در ماده دو فصل اوّل آن تعبیه شد. بنیانگذاران ایالات متحده در زمان تدوین قانون اساسی نسبت به خطر تهییج توده روستایی و نتایج آراء مستقیم ایشان بیمناک بودند. مایکل گلنون در کتاب «زمانی که اکثریت حکومت نمیکند» از آلکساندر همیلتون، از رهبران استقلال آمریکا، به عنوان معمار اصلی «مجمع انتخاباتی» نام می برد و مینویسد: همیلتون به شدت به دمکراسی مبتنی بر آراء مردم بیاعتماد بود. او در همان زمان نوشت: باید گروهی معدود از مردان ژرف بین از طریق نهادی به نام مجمع انتخاباتی تواناترین فرد را به عنوان رئیس جمهور برگزینند.» بعلاوه، قانون اساسی آمریکا بر حفظ تعادل میان ایالت های متحد استوار بود نه بر رأی اکثریت مردم. این عاملی است که با فرارویی ایالتهای متحد به «ملت» در طول دو سده بعد بلاموضوع شد.
آنچه سبب شده تاکنون تعارض نهادی به نام «مجمع انتخاباتی» با موازین امروزین دمکراتیک به چالش کشیده نشود، عملکرد این نهاد در طول سده بیستم میلادی بوده است. در این دوران طولانی، که در ایالات متحده و در سراسر جهان شکل جدیدی از جامعه بشری تکوین می یافت و ساختارهای سیاسی، حداقل در ظاهر، هر چه بیشتر بر رأی اکثریت مردم مبتنی می شد، «مجمع انتخاباتی» هیچگاه در تعارض با این فرایند قرار نگرفت و هماره رأی اکثریت مردم را تنفیذ کرد. بنابراین، افکار عمومی ایالات متحده عادت کرد که به مجمع انتخاباتی به عنوان یک نهاد تشریفاتی غیرمؤثر در سرنوشت انتخابات بنگرد و به اختیارات آن توجه نکند. در انتخابات سال ۲۰۰۰ ماجرا به گونه دیگر رقم خورد و رأی مجمع انتخاباتی به سود نامزد بازنده (جرج بوش) عدم انطباق این نهاد را با جامعه جدید و با موازین دمکراتیک نوین در معرض چالش جدّی قرار داد.
در ۷ نوامبر نتایج آراء به سود ال گور، رقیب بوش از حزب دمکرات، اعلام شد و شبکه های تلویزیونی و رادیویی، طبق روال ادوار پیشین، در سراسر ایالات متحده ساعت ها ال گور را به عنوان رئیس جمهور جدید معرفی کردند. رسانهها، به دلیل تنفیذ آراء اکثریت مردم در گذشته از سوی مجمع انتخاباتی، که به سنت بدل شده بود، نقش تعیینکننده این نهاد را بکلی از یاد برده بودند.
اندکی بعد، با بالاگرفتن اختلافات، اعلام نتایج به سود الگور متوقف شد و آشکار شدن دخالت رابین بوش (معروف به جب بوش)، استاندار فلوریدا، به سود برادرش کار را به جنجال کشانید. درحالی که در اولین اعلام (۷ نوامبر) ال گور به عنوان برنده انتخابات این ایالت اعلام شده بود، در ۱۰ نوامبر گفته شد که جرج بوش با ۱۹۷ رأی بیشتر برنده انتخابات فلوریداست. دهها هزار تن از مردم فلوریدا به خیابان ریختند و برادران بوش را به تقلب متهم کردند. در ۲۱ نوامبر دادگاه عالی فلوریدا برای آرام کردن مردم دستور شمارش دستی آراء این ایالت را صادر کرد. جرج بوش به دادگاه عالی ایالات متحده شکایت کرد و خواستار متوقف شدن این اقدام شد. در اوّل دسامبر اعلام شد که تنها در یکی از فرمانداریهای ایالت فلوریدا (منطقه مارتین) ده هزار رأی گم شده و در کل ایالت فلوریدا بیش از یکصد هزار رأی دستکاری شده است. در ۴ دسامبر ۵ تن از قضات دیوان عالی ایالات متحده، در برابر ۴ رأی مخالف، به سود بوش رأی دادند و خواستار متوقف شدن شمارش دستی آراء فلوریدا شدند. دادگاه عالی ایالتی فلوریدا به حکم دیوان عالی وقعی ننهاد و دستور تداوم شمارش دستی آراء را صادر کرد. اختلاف میان دو نهاد قضایی ایالتی و فدرال بالا گرفت و سرانجام در ۱۱ دسامبر دیوان عالی صندوق های ایالت فلوریدا را توقیف و نتایج شمارش دستی این ایالت را باطل اعلام کرد.
از نظر افکار عمومی این اقدام دیوان عالی تأییدی بود بر تقلب جب بوش و هراس خاندان بوش و حامیان ایشان از فاش شدن این تقلب. و سرانجام، در ۱۸ دسامبر اجلاس «مجمع انتخاباتی» در مراکز ایالتها برگزار شد و اکثریت اعضای این مجمع، به رغم برخورداری الگور از اکثریت آراء، جرج بوش را به عنوان رئیس جمهور اعلام کردند.
اعمال نفوذ اکثریت پنج نفره قضات دیوان عالی ایالات متحده به سود بوش و اقدام ایشان در متوقف کردن شمارش دستی آراء ایالت فلوریدا تأثیرات منفی عمیق در افکار عمومی جامعه آمریکا بر جای نهاد در حدی که برخی رسانه ها از این اقدام به عنوان «پایان دمکراسی» در ایالات متحده یاد کردند. آشکار شدن پیوندهای پنج قاضی فوق با کانونهای حامی بوش نیز نظام قضایی ایالات متحده را به شدت بدنام کرد. در واقع، این پنج قاضی (ویلیام رنکویست، ساندرا اوکونور، آنتونین اسکالیا، آنتونی کندی و کلارنس توماس) دارای پیشینه و گرایشهای سیاسی جانبدارانه بوده و بعضاً با حمایت جرج هربرت واکر بوش (جرج بوش اول، پدر جرج واکر بوش) رشد کرده و به دیوان عالی راه یافته بودند.*
----
* در نظام قضایی ایالات متحده، قضات دادگاه عالی (نه نفر) به پیشنهاد رئیسجمهور و تصویب مجلسین منصوب میشوند ولی از آن پس تا زمان بازنشستگی یا مرگ از چنان اقتداری برخوردارند که حتی میتوانند رئیسجمهور را در برابر کنگره به محاکمه بکشند.