پس از پیروزی غرورآمیز در عملیات بیت المقدس سازمان رزم دشمن تا حدی زیادی رو به زوال رفته بود و نیروهای ایرانی در بهترین حالت تهاجمی خود بودند. از سویی در همان برهه اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و صدام با استفاده تبلیغاتی زیرکانه و برای پوشش ضعف قوای نظامی خود پیشنهاد آتشبس و مقابله با اسرائیل را به ایران داد.
پایگاه خبری جماران: در یادداشتی که هفته گذشته با عنوان «به وقت هفت صبح سوم خرداد» نوشتم {اینجا بخوانید}، اشارهای به موقعیت تاریخی خرمشهر و چشمانی که دنبالش بودهاند داشتم و گریز کوتاهی به عملیات آزادسازی آن در سوم خرداد 1361 زدم.
پیروزی ایران در این عملیات به معنی واقعی کلمه فتح الفتوح بود. چرا که 5400 کیلومتر مربع از خاک ایران آزاد شد و خرمشهر پس از 575 روز اشغال از چنگ دشمن بعثی خارج شد؛ این عملیات بزرگترین پیروزی ایران از هر حیث در تمام طول تاریخ جنگ تحمیلی است. از اینها مهمتر، خرمشهر نمادی ماندگار برای ارادههای ملت ایران شد که در سختترین شرایط اقتصادی و سیاسی، وقتی قدرتهای دنیا یاریرسان صدام بودند و در سکوت و بیاعتنایی محض نهادهای بینالمللی، توانست از تمامیت ارضی خود دفاع کند.
محدوده عملیات بیت المقدس یک زمین هموار بین اهواز و خرمشهر تا منطقه مرزی بین ایران و عراق بود در حصار موانع طبیعی رودخانه کرخه نور و کارون و هورالهویزه بود. این موانع طبیعی با آبگرفتگیهای مصنوعی و انواع موانع احداثی دیگر ارتش عراق برای جلوگیری از پیشروی نیروهای ایران، مستحکمتر شده بود. در واقع ارتش عراق همانطور که روی دیوارهای خرمشهر هم نوشته بودند: «جئنا لنبقی»، آمده بود که برای همیشه آنجا بماند. اینطور هم نبود که چشم طمعشان فقط به ارزش نمادین این شهر باشد؛ استقرار در خرمشهر به معنی اتصال به آبهای آزاد جهان بود، که عراق از آن بیبهره بود. همچنین بعد از جنگ در همین منطقه عملیاتی که از اهواز به سمت بستان تا نوار مرزی کوشک و طلاییه تا خرمشهر وسعت داشت، ۸۲ میلیارد بشکه نفت کشف شد و جزء ذخایر اثباتشده نفت کشور به شمار آمد که در سالهای پس از جنگ از آن استخراج داشتهایم. بعید است که عراق با پشتیبانی همه جانبه قدرتهای جهانی به ویژه انگلستان که تحقیقات جامعی پیرامون حوضچههای نفتی ایران داشتهاند؛ از جزئیات ظرفیتهای منطقهای که برای فتح آن لشکرکشی کرده بود، بیخبر بوده باشد.
پس از پیروزی غرورآمیز در عملیات بیت المقدس سازمان رزم دشمن تا حدی زیادی رو به زوال رفته بود و نیروهای ایرانی در بهترین حالت تهاجمی خود بودند. از سویی در همان برهه اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و صدام با استفاده تبلیغاتی زیرکانه و برای پوشش ضعف قوای نظامی خود پیشنهاد آتشبس و مقابله با اسرائیل را به ایران داد. تعدادی از رزمندگان ایران نیز به فرماندهی احمد متوسلیان در همین مقطع به لبنان رفتند و همه چیز دست به دست هم میداد تا ادامه جنگ محل پرسش بشود. اما پیشتر در زمانی که فرماندهی جنگ به عهده بنی صدر بود و عملیاتهای بزرگی همچون نصر و توکل را طرح ریزی و اجرا کرده بودند، فلشی نیز برای ورود به خاک عراق و ایجاد یک موقعیت پدافندی مناسب برای دفع حملات عراق پیشبینی شده بود. در عملیات بیتالمقدس هم نقشهای مشابه برای ورود به خاک عراق به همین منظور ترتیب داده شده بود که با طولانی شدن نبرد بیت المقدس و کاسته شدن از توش و توان رزمندگان ما، از آن قسمت عملیات صرف نظر شد و همه توان در راستای آزادسازی خرمشهر به کار گرفته شد.
پس از پیروزی هیچ نشانهای برای اطمینان خاطر فرماندهان نظامی ایران در تکرار هجوم ارتش عراق پس از بازسازی قوای خود، به چشم نمیخورد. با این حال آقای هاشمی که به عنوان نماینده امام در بحث فرماندهی نیروهای نظامی عمل میکرد، نظر فرماندهان سپاه و ارتش در ضرورت ورود به خاک عراق را به امام اطلاع داد و با ابهام و پرسش ایشان مواجه شد. در یک تیر 1361 جلسه با حضور فرماندهان ارشد نظامی برگزار شد و در آنجا آقای هاشمی از نقطه نظر سیاسی گفتند: اگر ما تکهای از خاک عراق را نداشته باشیم نمیتوانیم شرایطمان را به دشمن تحمیل کنیم. آقای ظهیرنژاد از منظر نظامی اشاره کردند که توقف ما در مرز مانع از دفاع ما در برابر تجاوزات بعدی عراق است و محسن رضایی نیز دیدگاه فرمانده ارتش را تایید کرد. البته باید به این نکته اشاره کرد که امام خمینی هم معتقد بود باید جنگ را ادامه داد اما نه در خاک عراق. با این حال امام به نظر فرماندهان نظامی و سیاسی احترام گذاشت و عملیات سرنوشتساز رمضان برای اواخر تیرماه 1361 و با هدف تحمیل شروط ایران و پایان بخشیدن به جنگ در موضع قدرت، طرح ریزی و اجرا شد. سیر حوادث اما جور دیگری رقم خورد...
(ادامه دارد)