به گزارش جماران؛ محسن امین زاده، معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات، در مقاله ای در روزنامه سازندگی نوشت:
«"کشور چگونه از بحران های فزاینده پیش رو خارج خواهد شد؟"، "چشم انداز خروج کشور از بحران های جاری بین المللی ایران که روی همه امور کشور سایه انداخته چیست؟"
اینها مهمترین پرسش هایی است که حداقل طی یکسال گذشته به صورت مداوم تکرار می شود و با وقوع هر رویداد بحران ساز جدیدی در ماه ها و روزهای گذشته نیز مورد توجه بیشتری قرار می گیرد. غالب پرسش کنندگان می دانند که " هیچ راه حلی جز طراحی ، برنامه ریزی و اجرای دیپلماسی خردمندانه برای خروج از این شرایط بحرانی نیست." ولی پرسش آنان درباره میزان احتمال تحقق این راه حل، چگونگی آن و زمان تحقق این تدبیر خردمندانه است. طبعا می توان انتظار داشت که با سخت تر شدن شرایط، احتمال تحقق این راه حل اساسی افزایش یابد، اما عوامل زیادی یافتن پاسخ اطمینان بخشی در مورد زمان و چگونگی تحقق "دیپلماسی خردمندانه" را نا ممکن می کند.
انتخابات مجلس شورای اسلامی در فضایی سرد و منفعل، با مشارکت پایین مردم برگزار شد. رد صلاحیت نامزدها به شکلی بی سابقه مهندسی شده بود. قلع و قمع رقبای سیاسی بدون هیچ تردید و برای اولین بار حتی به قیمت کاهش مشارکت مردم انجام شد. هیچ انعطافی در کار نبود. حال یکدست ترین مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب، با اکثریت قاطع و بی سابقه نمایندگان سپاهی و بسیجی و یا مورد حمایت آنان شکل گرفته است. از جمله ویژگی های غالب نمایندگان مجلس جدید، ضدیت آنان با "دیپلماسی خردمندانه" است. بسیاری از آنان حتی اگر نقش مستقیمی در تخریب فعالیت های دیپلماتیک از جمله تخریب برجام و گشودن راه برگشت ایران به فهرست سیاه FATF نداشته اند و در مناسبات با دول خارجی انسدادی ایجاد نکرده اند، در ستایش ستیز با دیپلماسی خردمندانه ، سابقه طولانی دارند. برخی چهره های سرشناس تر در افکار عمومی متهم به داشتن ارتباط با اقدامات غیر قانونی ضد سیاست خارجی مثل حمله و تخریب سفارتخانه های خارجی نیز بوده اند.
اگر قرار باشد اینگونه دخالت ها در سیاست خارجی تداوم یابد و با تسخیر مجلس این رویه ها تشویق شود و یا حتی گسترش یابد، چشم انداز گشایش در بحران های پیش روی کشور در سطح بین المللی، بسیار تیره است. این مقاله نگاهی به ابعاد این موضوع دارد.
1-برخی سپاهیان سیاست ورز و جریان سیاسی همنوا با آنان در خارج از سپاه ، از ابتدای انقلاب به دلیل نقشی که برای خود قائل بوده اند، در مقاطع مختلف دخالت های متنوعی در چارچوب ماموریت های نظامی و یا با محمل ماموریت های نظامی در سیاست خارجی کشور داشته اند. اما این دخالت ها هیچگاه به شکل ۱۴ سال اخیر گسترده نبوده و کارکرد غالبا سیاسی نداشته است. دخالت هایی که در مقاطع مختلف و حتی هنگامی که تدابیر و کنش های نظامی سپاه مایه تقویت امنیت ملی و قدرت ملی شده و فرصت ساز بوده ، در سیاست خارجی تاثیرات منفی خود را داشته و حتی موفقیت های نظامی را تضعیف و گاه تخریب کرده است.
قدرت و توان نظامی از مهمترین عناصر قدرت ملی و تامین امنیت ملی هر کشوری است، اما قدرت نظامی به تنهایی کارآمدی کافی در تامین امنیت ملی ندارد و به تنهایی نمی تواند قدرت ملی را ارتقاء بخشد. از جمله قدرت نظامی هیچگاه نمی تواند جای قدرت دیپلماسی کشور در سطح بین المللی را بگیرد. حتی نظامی گرا ترین متفکران کلاسیک روابط بین الملل کیفیت دیپلماسی را مهمترین عامل قدرت ملی در سطح بین المللی می دانند و بر این باورند که دیپلماسی هنر یکپارچه ساختن همه عناصر قدرت ملی در موثرترین شکل آن در صحنه بین المللی است. دیپلماسی مغز متفکر قدرت ملی است. اگر ملتی همه امتیازات قدرت ملی را داشته باشد، اما دیپلماسی مناسب و کارآمدی در صحنه بین المللی نداشته باشد، ممکن است با ابزار قدرتش به موفقیت های موقت نائل شود اما در درازمدت با بکارگیری ناقص، ناپیوسته، و مسرفانه ابزار قدرت ملی، آن را برباد خواهد داد و نهایتا تسلیم ملت دیگری خواهد شد که دیپلماسی کارآمد تری دارد و با برتری خود در دیپلماسی، حتی کاستی هایش را در سایر زمینه ها نیز جبران می کند. یک دیپلماسی موفق می تواند قدرت ملی کشور را در جهان به موقعیتی فراتر از موقعیت متناسب با مجموع عوامل قدرت ملی کشور ارتقا دهد. (Morgenthau. Hans. J. Politics among Nations. The Struggle for Power and Peace)
دیپلماسی نیازمند کنش حرفه ای و هوشمندانه توانا ترین نیروهای سیاسی هر کشوری است و بدل کردن آن به ابزار کمکی نیروهای نظامی، خطرناک ترین شیوه ای است که حتی می تواند عناصر قدرت ملی، از جمله تاثیر بازدارنده قدرت و توان نظامی را در صحنه بین المللی کم اثر و حتی بی اثر کند.
2-یکی از اولین تجربه های مطرح دخالت نظامیان در سیاست خارجی پس از انقلاب، مربوط به مذاکرات پنهان با آمریکائیان برای خرید سلاح و قطعات یدکی از آمریکا در سال های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ است که منجر به سفر مک فارلین به ایران و نهایتا افشای این مذاکرات پنهان و رسوایی دولت ریگان در آمریکا شد. مذاکره برای خرید سلاح در چارچوب کار نظامیان قابل توجیه بود و دستیابی به سلاح های آمریکایی مورد نیاز کشور از این طریق نیز اهمیت زیادی در نتایج جنگ ایران و عراق داشت. ولی هدف آمریکایی ها در این ماجرا علاوه بر آزاد کردن گروگان های آمریکایی در لبنان کاهش تنش با ایران پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران و اقدامات ایذایی آمریکا علیه ایران پس از انقلاب بود. اما فقدان یک راهبرد منسجم در مواجهه با آمریکا و فقدان یک اجماع در مورد این سیاست خارجی در میان مسئولان عالی کشور و منحصر شدن این کنش ها به رفع نیازمندی های تسلیحاتی کشور منجر به تخریب فرصت مهمی شد که می توانست حتی بدون بهبود روابط با آمریکا، فرصت های مهمی برای ارتقاء موقعیت ایران و نیل به اهداف کشور در صحنه بین المللی ایجاد کند.
3-در جنگ هشت ساله با عراق، ملت ایران مدیون تمامی رزمندگانی است که دفاع از کشور در مقابل تجاوز بیگانه برعهده گرفتند و با نثار جان و سلامت و زندگی خود، از تمامیت ارضی کشور و امنیت ملی در مقابل تجاوز بیگانه حفاظت کردند. اما در کنار همه رشادت ها و موفقیت های بزرگ آنان، پایان قابل قبول جنگ ایران و عراق مدیون دیپلمات هایی است که در تلاش های طولانی خود در سازمان ملل متحد، چارچوب قابل قبول قطعنامه ۵۹۸ را به سرانجام رساندند. قطعنامه ای که پذیرش آن توسط امام خمینی نقطه پایان جنگ ایران و عراق شد. قطعنامه مناسبی که اگر با این محتوا و در زمان مناسب به تصویب نمی رسید می توانست شرایط پایان جنگ ایران و عراق را برای ایران بسیار دشوار کند.
4-حداقل در ۲۲ سال گذشته برخوردهای با خارجیان در قلمرو قضایی ایران توسط افراد مرتبط و یا منتسب به سپاه و بسیج بصورت مداوم بحران ساز بوده است. از حمله بسیجیان مسلح به اتوبوس حامل بازرگانان آمریکایی در سال ۱۳۷۷ تا اغتشاش برسر مذاکرات هسته ای با دول اروپایی در سال ۱۳۸۴ و از حمله و تخریب سفارت انگلیس تا آتش زدن سفارت عربستان سعودی در سال های اخیر و موارد متعدد برخورد با حضور قانونی خارجیان در کشور، همه منجر به بحران های غیر ضروری و گاه بسیار پر هزینه برای کشور شده است. تخریب سیاست خارجی کشور به دلیل اختلافات سیاسی داخلی، پرهزینه ترین و خسارت بار ترین بخش های اینگونه کشمکش های جناحی در کشور بوده است.
5-دیپلماسی هماهنگ و موفق ایران در مواجهه با بحران قتل عام ماموران کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان توسط عوامل القاعده و طالبان در سال ۱۳۷۷ و سپس حمله آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰، تحول مهمی در مناسبات نظامیان کشور با وزارت امور خارجه بود. به دنبال رویدادهای بحران سازی که ناشی از اشتباهات زیادی بود، با فرماندهی سردار سلیمانی در نیروی قدس و متعاقباً سپاه قدس، همکاری منسجمی در چارچوب یک دیپلماسی هماهنگ و مورد اجماع مسئولان عالی کشور میان دو نهاد شکل گرفت و منجر به موفقیت های بزرگی در افغانستان و عراق شد. حملات آمریکا به این دو کشور به رغم آنکه می توانست تهدیدات بسیار خطرناکی برای امنیت ملی ایران باشد، به فرصت های مهمی برای ایران بدل شد و همکاری هماهنگ و منسجم سپاه و وزارت امور خارجه در چارچوب مدیریت دیپلماتیک این تحولات، موفقیت های بزرگی برای کشور ایجاد کرد و عملا ایران را به قدرتمند ترین و تاثیرگذار ترین کشور منطقه بدل کرد. دانش، هوشمندی و تسلط راهبردی نظامی سردار سلیمانی و برخی همکارانش در سپاه قدس، در چارچوب این دیپلماسی به بخش بسیار تاثیرگذار قدرت ملی ایران بدل شد. بدون راهبرد منسجم و مورد قبول اجماع مسئولان عالی کشور و بدون هماهنگی دائمی میان سپاه و وزارت خارجه و بدون مدیریت دیپلماتیک این تحولات، بی تردید نه تنها این نتایج حاصل نمی شد بلکه این تحولات می توانست به تهدید علیه کشور بدل شود. متاسفانه این تجربه موفق و فرصت ساز همکاری سپاه با وزارت امور خارجه در چارچوب مدیریت دیپلماتیک تحولات منطقه ای، با پایان دولت آقای خاتمی پایان یافت و هرگز به آن شکل تکرار نشد.
6-مدیریت راهبردی و دیپلماسی هماهنگ و موفق ایران در دولت های آقای خاتمی برای دستیابی به صنایع هسته ای، به رغم مخالفت شدید آمریکا و متحدانش، منجر به موفقیت های بزرگ ایران در این زمینه و ارتقاء قدرت ملی کشور شد. ایران به صنایع غنی سازی هسته ای دست یافت. موفقیتی برخلاف سیاست راهبردی و به قول هنری کسینجر اجماعی دو جناح دموکرات و جمهوریخواه آمریکا، که حتی به رژیم پهلوی اجازه دستیابی به غنی سازی هسته ای نداده بود. دیپلماسی موفق ایران فشارهای شدید وارده به کشور در این رابطه را مدیریت کرد و اجازه نداد که تا پایان کار دولت خاتمی، هیچ تحریمی به دلیل توسعه صنایع هسته ای، ایران را گرفتار کند. توسعه هسته ای ایران در این دوره تاثیری منفی در توسعه ملی ایران در سایر حوزه ها نداشت.
7-در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ به دنبال جنجال های تبلیغاتی حامیان تندرو بعضا نظامی و بسیجی احمدی نژاد، دیپلماسی هسته ای ایران به کشمکش جناح های داخلی بدل شد. با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، دیپلماسی نابخردانه و بحران ساز این دولت، باعث شکل گیری اجماع جهانی علیه ایران در زمینه هسته ای شد و این بحران متعاقباً به حوزه های دیگر سیاست خارجی نیز گسترش یافت. به رغم تلاش همه خردمندان و دلسوزان برای پیشگیری از این فاجعه، با تصمیمات غلط و ماجراجویانه رئیس جمهور و همفکرانش، پرونده هسته ای ایران با اجماع کشورهای موثر جهان از جمله اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، یعنی چین، روسیه، انگلیس، فرانسه و آمریکا، به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شد و به این ترتیب بزرگترین شکست تاریخ دیپلماسی ایران رقم خورد. فاجعه ای که باعث تسلط کامل آمریکا بر پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت سازمان ملل شد و منجر به تحریم های گسترده جهانی علیه ایران گردید. فاجعه ای که آثار آن هنوز بر پیکر اقتصاد و توسعه ملی ایران آوار است و ابزار قدرت نمایی و فشار آمریکا و سایر دول مخالف ایران برای به زانو در آوردن ایران شده است. بی تردید توسعه هسته ای ایران در حدی که تا کنون توسعه یافته ، نیازی به این هزینه های عظیم نداشت و در یک مدیریت خردمندانه دیپلماتیک قابل دستیابی بود. اما بی خردی دیپلماتیک همراه با تسویه حساب های سیاسی داخلی، پرونده هسته ای ایران را در شورای امنیت سازمان ملل تحویل دولت آمریکا داد و بنیان بزرگترین و موثرترین فشارهای اقتصادی به کشور را پی نهاد.
8-از فجایع دیگر دیپلماسی دولت احمدی نژاد واگذاری دیپلماسی منطقه ای به سپاه بود. نابخردی دیپلماسی دولت در حدی بود که در برخی حوزه ها، منتخبین سپاه کارایی بهتری از منتخبین آن دولت داشتند. اما مشکل اساسی شکل گیری بنیانی بود که عملا ظرفیت های بزرگ دیپلماسی کشور را در منطقه تخریب و یا بی حاصل می کرد. دخالت انحصارگرای سپاه و فقدان تخصص و کفایت در مدیریت دیپلماتیک، دیپلماسی منطقه ای کشور را به سوی ناکارامدی فزاینده سوق داد و ظرفیت بزرگ دیپلماسی کشور در منطقه را تخریب کرد. تحولی که از جمله فرصت های بزرگی برای دیپلماسی روسیه منزوی در منطقه فراهم کرد. و فاجعه دیگر، کنار نهادن و بیرون راندن تواناترین دیپلمات های کشور از وزارت خارجه و سپردن امور سیاست خارجی بدست ناتوان ترین هایی بود که درک جامعی از دیپلماسی نداشتند و ناکارآمدی خود را در پس پیشینه رزمندگی و بسیجی خود، صورت انقلابی می دادند.
9-برجام عالیترین و بی سابقه ترین کیفیت دیپلماسی برای خارج کردن پرونده هسته ای ایران از اختیار آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل بود. در شرایط گسترش تروریسم داعش در منطقه و نیاز جامعه بین المللی به نقش ایران به عنوان موثرترین نیرو برای سرکوب داعش، عالی ترین کیفیت دیپلماسی چند جانبه دکتر ظریف در مذاکرات هسته ای، شرایط تحقق این پدیده بی سابقه را فراهم کرد. شکست بزرگ دولت احمدی نژاد تا حد ممکن جبران شد و بخشی نیز به دلیل ماهیت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل باقی ماند. در پی این تحول بزرگ، در ایران مخالفان دولت بر سر میزان استحکام برجام مناقشه می کردند و تندروها در آمریکا اوباما را به خاطر خلاص کردن ایران از تله آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل شماتت می کردند. ایران نیاز به اقدامات و تدابیر متنوعی برای مستحکم کردن موقعیت خود در سطح بین المللی داشت. اما معارضه تندروها در ایران با برجام اصلا کمتر از معارضه تندروها در تلاویو و واشنگتن علیه برجام نبود. همه تندروها کمک کردند که برجام پابرجا نشود و ایران بار دیگر به تله تحریم های جدید آمریکا کشانده شود. بد عهدی دولت آمریکا عامل اصلی تخریب برجام بود، اما سهم منتقدان دولت در ایران در ایجاد فرصت برای تخریب برجام توسط تندروهای آمریکایی، بسیار قابل توجه بود.
10- با یک دیپلماسی قدرتمند و حرفه ای، موفقیت نیروهای مسلح ایران در سرکوب داعش در عراق و سوریه، می توانست به سرمایه بزرگ قدرت ملی ایران در صحنه بین المللی بدل شود. اما حذف دیپلماسی از تدبیر امور منطقه باعث شد که تحقق این موفقیت بزرگ با آغاز موج جدید فشارهای آمریکا علیه ایران و خروج آمریکا از برجام همراه شود.
در دو سال گذشته موقعیت ایران در منطقه روند کاهنده گرفته است. موقعیت های بی نظیر ایران در منطقه از جمله در افغانستان، عراق، سوریه و حتی لبنان و یمن آسیب دیده است. کشورهای رقیب ایران در منطقه از اسرائیل و عربستان سعودی و امارات تا روسیه از روند آسیب پذیر شدن قدرت ایران در منطقه و از تشدید این روند خشنودند. این شرایط تاثیر بازدارنده قدرت منطقه ای ایران را نیز کاهش داده است. این وضعیت در فقدان سردار سلیمانی، خردمندترین فرمانده نظامی که می شناختم، خطرناک تر نیز شده است. ایران برای بازسازی موقعیت خود در منطقه به یک دیپلماسی قدرتمند منطقه ای نیاز دارد و اگر تصور می شد که سردار سلیمانی با خلاقیت های شخصی خود بخشی از این خلاء را پر می کند، که تصور درستی نبود، در غیاب او این خلاء به مراتب بیشتر و خطرناک تر از قبل خود را نشان می دهد. با تداوم دخالت های سپاه، دیپلماسی منطقه ای ایران همچنان فلج خواهد بود.
11- کشور در شرایط دشواری قرار دارد. آمریکا در ایجاد فشار حداکثری اقتصادی به ایران، تا حد زیادی موفق بوده است و به رویای یک پیروزی بدون جنگ می اندیشد. آمریکا در این راهبرد پیچیده بدون درگیری نظامی موفق ترین بازاریابی تسلیحاتی در منطقه را نیز دنبال کرده و بنا دارد که در این نبرد تمام عیار و بی سابقه کاملا اقتصادی، ایران را کاملا زمین گیر کند. در چنین موقعیتی ایران برای خنثی کردن ترفند های آمریکا به عالی ترین تدابیر سیاست خارجی و همه ظرفیت های ممکن دیپلماتیک خود در صحنه بین المللی و به ویژه منطقه، نیاز دارد. هیچ راه حل جایگزینی برای دیپلماسی در صحنه بین المللی به منظور حل این مشکلات بزرگ امنیت ملی و توسعه ملی ایران وجود ندارد. برای تحقق این تدابیر ضرورت دارد که :
- از بی خردی و هرج و مرج طلبی در مناسبات خارجی و در صحنه بین المللی به طور کامل فاصله گرفته شود.
- تواناترین، متخصص ترین و خلاق ترین دیپلمات ها به کار گرفته شوند و برکنار شده ها به کار برگردانده شوند.
- سپاه و ماموران تحت امر سپاه بطور کامل از دیپلماسی خارج شوند
- سپاه در کنش های نظامی خود در منطقه به تابعیت از مدیریت دیپلماسی منطقه ای وزارت خارجه بازگردانده شود و در موارد ضروری تحت مدیریت عالی رئیس جمهور در شورای عالی امنیت ملی هرگونه ناهماهنگی احتمالی برطرف شود.
- همه ظرفیت ها در خدمت قدرت ملی ایران در سطح بین المللی قرار گیرد و هیچ نهادی مجاز به حاشیه سازی برای سیاست خارجی نباشد.
- ستاد مدیریت بحران به صورت مداوم به ریاست رئیس جمهور طرح ها و ابتکارات و برنامه های دیپلماسی را بررسی و برای اجرای تدابیر خردمندانه پیشنهادی وزارت خارجه، تصمیم گیری کند.
چشم انداز تحقق چنین تحولاتی پیش از اسفندماه تیره بوده است. بعد از انتخابات اسفندماه تیره تر به نظر می رسد.
کپی شد