امروز اگر استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی واقعی می خواهیم باید به هنر حاج قاسم ها مجهز شویم ، هرکسی سر جای خودش باید باشد ؛ نظامی به جای خود و سیاسی هم به جای خود. در واقع به مکتب خمینی کبیر باید برگردیم و در معیت رهبری دست به دست هم گره زنیم و امت واحده باشیم .
در کلیپی از سردار سلیمانی شنیدم که می گفت : « تا کسی شهید نشود ، شهید نمی شود!» عجبا ! چگونه انسان پیش از شهادت ، خودش را شهید می کند؟ آیا همچون چیزی ممکن است ؟! پاسخ این پرسش با مرور به سبک زندگی و سلوک این مرد بزرگ روشن می شود:
1 - وی پیش از آن که « سردار یا سپهبد سلیمانی » و یا « فرمانده سپاه قدس » باشد ، یک فردی مؤمن ، متدین و انسان ساده و بی آلایش به نام « حاج قاسم » بود ، پسر روستایی دورافتاده « قنات ملک» کرمان که هیچ تحصیلات عالی و مدرک دانشگاهی نداشت ، اما عقلش بیشتر از علمش بود ، هرگز به دنبال مقام ، منصب و سایر عناوین دهن پر کن نرفت ؛ چنانکه وصیت کرده بر روی سنگ قبرش فقط « سرباز قاسم سلیمانی» بنویسند نه عنوان های دیگر. چون با توده مردم مواجه می شد فرقی نمی کرد ، انقلابی ، بی تفاوت ، فقیر ، غنی ، بزرگ ، کوچک و غیره باشد ، در مقابل همه ، تواضع و فروتنی از قامت و سیمایش متجلی می گشت. ادب ، متانت ، وقار، طمانینه وی حتی در مواجه با مخالفان ستودنی بود.
2- او همه جوانان ، اعم از بسیجی ، حزب اللهی ، بد حجاب ، بی حجاب ، با حجاب ، آستین کوتاه ، آستین بلند را ، بچه های خود می دانست و می گفت : «همه اینان بچه های خود مان هستند ، همان دختر کم حجاب ، دختر من است ، دختر ما و شماست و جامعه ما ، خانواده ماست» او از این که جوانان را به چند قطب ، دسته و گروه تقسیم می کردند و می کنند بسیار زجر می کشید و رنج می برد. او نسبت به توده مردم عطوف و مهربان بود. ( رحماء بینهم)
3 - حاج قاسم کمتر حرف می زد و بیشتر در گمنامی کار می کرد، مرد وظیفه و تلاش بود. نخست شغل بنایی داشت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جذب سپاه شد و زود خودش را نشان داد ، اما از هیاهو ، جنجال ، جنگ های زرگری و پرونده سازی برای دیگران حذر داشت، ظرفیت و استعداد خود را خوب و درست شناخته و مناسب آن ، مسئولیت قبول کرده بود ؛ جزو معدود کسانی بود که سر جای خود قرارداشت و هرگز جای دیگران را اشغال و تنگ نکرد ؛ به امور نظامی متمرکز بود و هرگز در میدان سیاست ، اقتصاد و غیره دیده نشد و دخالت هم نکرد ، اگر چه نشان داد ، مرد میدان سیاست به معنای مثبت هم هست.
4 - سردار - یا به تعبیر خود سرباز - سرفراز ما به همان اندازه که به ولایت فقیه معتقد بود و به شخص خمینی و خامنه ای عشق می ورزید به همان حد یا اندکی کمتر یا بیشتر به مرجعیت و روحانیت اعتقاد قلبی داشت ، چنان که اخیراً به قم آمد و کفنش را به امضای اغلب مراجع معظم تقلید مزین نمود. او از تبار شهید مصطفی چمران ها بود که هم عاشق امام موسی صدر بودند و هم از خمینی کبیر سرمشق می گرفتند و این دو را مقابل هم نمی دیدند. همان طوری که شهیدان : باکری ، جهان آرا ، همت ، کاظمی ، صیاد شیرازی ، شیرودی ، دوران ، خرازی ، زین الدین ، کشوری و... چنین بودند.
5 - ذره ای در وجود حاج قاسم ، تملق و چاپلوسی دیده نمی شد ، او حتی یک لحظه نان را به نرخ روز نخورد ، در مقطعی که علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی ، فضای تخریب درست کردند و بعضی ها برای این که از غافله عقب نمانند و درجه ، رتبه و مسئولیت شان را از دست ندهند در تخریب هاشمی میدان مسابقه گذاشتند و به او انواع و اقسام تهمت ها و نسبت های ناروا بستند ، اما حاج قاسم ، بی اعتنا به این بازی های غیر اخلاقی ، خیلی راحت و ساده آمد و گفت : « هاشمی ، همان هاشمی اول بود ، همان حال را که اول داشت تا آخر داشت ؛ منتهی ایشان بعضی وقت ها تاکتیک هایی داشت که در دوره های گوناگون هم داشت ؛ هاشمی ، هم استکبار ستیز بود و هم صهیونیست ستیز.» متاسفانه این سخنان برای تندروها خوش نیامد.
6 - او معتقد بود به بهانه مسائل جناحی و گروهی نباید همدیگر را له کرد ، چون در پایان راه ، دیگر کسی برای انقلاب نمی ماند و به لهجه شیرین کرمانی می گفت : « ما کی رو برای خودمون گذاشتیم ؟! این چپه ! اون راسته ! این اصلاح طلبه! آن اصولگراست ! ، خب پس چه کسانی را می خواهید حفظ کنید؟! » او با همه ارتباط صمیمی داشت از سید محمد خاتمی گرفته تا شیخ احمد جنتی ؛ از محمد جواد حجتی کرمانی گرفته تا محمد تقی مصباح یزدی و محمد یزدی. شاید به هر دو طرف هم انتقاداتی داشت ولی هرگز بروز نمی داد و نیاز هم نمی دید ، چون قرار نیست هر چیزی را گفت و همه را به بوق و کرنا گذاشت!
با حسن روحانی و دولتمردانش همکاری مستمر و صمیمانه داشت ، او - به تعبیر نخست وزیر عراق - حامل پیامی به عراق بود که به شهادت رسید ، در ماجرای برجام یک کلمه حتی با کنایه از ایشان سخن نا مربوطی شنیده نشد. او خود و محمد جواد ظریف را دو بازوی نظام و رهبری در دو عرصه نظامی و دیپلماسی می دید که مانند دو بال پرنده ، زخم هر یکی به ضعف دیگری می انجامید ؛ وقتی ظریف استعفا داد ، طی بیاناتی از دیپلماسی او حمایت کرد و از فعالیت هایش تجلیل نمود که متاسفانه مورد حمله بعضی تندروها نیز واقع شد و او را به ابوموسی اشعری و اشعث کندی تشبیه کردند!
7 – حاج قاسم به معنای واقعی کلمه ، باتقوا ، مؤمن ، انقلابی در عین حال انسان خدا ترس و با انصافی بود و خدا هم به وی فرقان و قدرت درک صحیح و تشخیص درست از حوادث روز عطا فرمود . مگر نه این است که « ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا»؟ مگر نه این است که تقوا و پرهیزکاری پیامد های مثبت و نشانه های بارز خود را باید داشته بود و خودش را در رفتار ، کردار و گفتار فرد نشان بدهد؟ او همه این علائم و نشانه ها را داشت و برای همین محبوب قلوب امت شد.
8 – او بدون این که در ظاهر شعار های به اصطلاح انقلابی و تند و تیز سر دهد ، بی سر و صدا اقدام انقلابی می کرد ، مگر غیر از این است که سرزمین عراق ، سوریه و کل منطقه تنها با مدیریت ، درایت و صلابت وی از چنگ داعشیان وحشی رها شد ؟! ضربات مهلکی که وی به آمریکا و اسرائیل زد از کسی ساخته نبود ؛ او مصداق « اشداء علی الکفار» بود. حاج قاسم از کسانی که فقط شعار انقلابی و ارزشی می دادند و می دهند ولی درعمل نانوایی یک شهر را نمی توانند اداره کنند و فقط نق می زنند و برای مردم و مسئولین دردسر درست می کنند و درنهایت آب به آسیاب دشمن می ریزند ، دل خوشی نداشت ، این را با زبان حال مرتب تاکید و تکرار می کرد ، اما حیف که گوش شنوا و چشم بصیرتی وجود نداشت تا بشنود و ببیند.
سخن پایانی
این ویژه گی ها ، همه حکایت از تهذیب نفس ، تعادل روان ، تعالی روح ، همت بلند شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی داشت و رمز پیروزی و عاقبت به خیری او شد ، او در مکتب خمینی کبیر تربیت یافت و در معیت و رکاب خامنه ای ، خودش را ساخت و اوج گرفت ، دشمن نیز از همین خصوصایت در اضطراب ، نگرانی و تکاپو به سر می برد والا توپ ، تانک ، تفنگ و پهپاد را دیگران هم داشتند و دارند. هنر حاج قاسم این بود که به وحدت ، همدلی و یک پارچگی امتش فکر می کرد و می خواست همه را علیه دشمن مشترک به صحنه بیاورد و سطح مقبولیت مردمی برای نظام را تقویت کند.
امروز که جوانان آستین کوتاه ِآنچنانی و دخترانِ کم حجاب در سوگ وی می سوزند ، می نالند و اشک می ریزند ، علاوه برادران اهل سنت و هموطنان مسیحی ، کلیمی ، زرتشتی و یهودی به حالش غبطه می خوردند و از استکبار و صهیونیست اعلام انزجار می کنند ، برای دشمنان بسیار شکننده است ، فلذا دشمنان باید حاج قاسم ها را از میان می بردند و به خیال خود می کشتند والا افرادی که از وجودشان تعفن تفرقه به مشام می رسد نا خواسته و با چند واسطه در خدمت دشمنان هستند و ستون پنجم به شمار می آیند ، نه تنها نیازی به کشتن ندارند و بلکه باید تقویت هم بشوند.
امروز اگر استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی واقعی می خواهیم باید به هنر حاج قاسم ها مجهز شویم ، هرکسی سر جای خودش باید باشد ؛ نظامی به جای خود و سیاسی هم به جای خود. در واقع به مکتب خمینی کبیر باید برگردیم و در معیت رهبری دست به دست هم گره زنیم و امت واحده باشیم . تنها پیام شهادت این مرد مخلص « اخلاق واتحاد » همه گروه ها و جناح هاست. امروز حاج قاسم ، دیگر فرمانده سپاه قدس نیست تا فقط الگوی نظامیان باشد، بلکه سبک زندگی برای همه به ویژه برای جوانان دانشگاهی و حوزوی در عرصه های : فردی ، خانوادگی ، سیاسی و اجتماعی است ، امروز از هر حلقومی صدای تفرقه ، تشتت و نا امیدی به گوش رسد ، صدای دشمن و برخلاف مسیر و سلوک سرباز سلیمانی است.
رهبر معظم انقلاب روز چهارشنبه به مناسبت سالگرد قیام 19 دی ، ، طی دیداری که با مردم قم داشتند ، از جمله ویژه گی های اخلاقی حاج قاسم « عدم ورود به بازی های جناحی» و «مقید بودن به حدود شرع» دانستند و توصیه کردند اتحاد به وجود آمده از زیر تابوت این شهید و همرزمانش باید محفوظ بماند ، حال ببینیم چه کسانی به این توصیه عمل خواهند کرد؟