یکی از حاضرین در جلسات سازمان برنامه و بودجه برای مدیریت قیمت بنزین، جزییاتی جدید از این جلسات را بیان کرد.
در پی مصاحبه جماران با دکتر تقی آزاد ارمکی با جماران(اینجا بخوانید) در خصوص جلسات سازمان برنامه و بودجه برای افزایش قیمت بنزین که با حضور جمعی از نخبگان برگزار شد، عباس عبدی جزییاتی از این جلسه را با خبرنگار جماران در میان گذاشت.
وی گفت: تا جایی که من می دانم جلسات زیادی در سازمان برنامه و بودجه بوده و این بخش(جلسات با نخبگان) هم اقتصادی نبود، بلکه بیشتر بحث اجتماعی بود. این کاملا درست است که دکتر آزاد ارمکی تنها مخالف بود و هیچ کس چنین چیزی(نظر وی را) را قبول نداشت. اما قطعا چنین نیست که کسی با چیزی که اتفاق افتاده موافق بوده باشد.
این پژوهشگر مسائل سیاسی و اجتماعی، فروش بنزین به قیمت هزار تومان را خیانت دانست و افزود: مگر می شود آدم این طور بنزین را اتلاف کند و بعد بگوید کار خوبی است؟! اتفاقا در مورد نان بحث همین بود. کسانی که عمرشان می رسد می دانستند که یک زمانی نان خشک در این مملکت آنقدر زیاد بود که خدا می داند؛ به خاطر ارزانی بود. اما این حرف که اگر آن را گران کنند مردم فقیر زیان می بینند هم کاملا درست است. پس ما باید به گونه ای تغییر ایجاد کنیم که آن را جبران کند. اگر ما همان سیاست قیمت نان را ادامه می دادیم، امروز میزان مصرف نان کشور دو برابر بود. آن موقع باید از کجا پول می آوردند تا گندم را تولید و آرد کنند و به مردم بدهند؟
وی تأکید کرد: بنابر این، اگر منافع تغییر قیمت به جیب مردم برود کاملا کار درستی است، ولی ادامه این سیاست نه ممکن و نه مفید بود. اینکه بنزین را لیتری هزار تومان بدهید خیانت است. اما سؤال این است که چطور آن را تغییر دهیم. ایده ها متفاوت بود ولی اغلب این ایده را تأیید می کردند که باید خود بنزین به مردم داده شود. یعنی به جای افزایش قیمت بنزین، آن را به تمام شهروندان ایرانی بدهیم و اینکه چطور می فروشد به نفع خودش است.
عبدی گفت: تا چه زمانی می خواهیم این وضع را ادامه دهیم که منابع ما اتلاف شود؟ چرا کسی این را نمی بیند که طی چند سال محدود مصرف ما از 60 میلیون لیتر در روز به 97 میلیون لیتر رسیده است؟ پول این از کجا می رود؟ به همین دلیل هیچ کس موافق این نوع سیاست نبود. ولی در نهایت چیزی که تصمیم گرفته شده مربوط به دیگران است. البته این جلسه لزوما ربطی به این نداشت و این یکی از مسائلش بود؛ موارد دیگری هم بود. از جمله اینکه همه به سیاست رسانه ای دولت اعتراض داشتند. یکی از اعتراض های جدی این است که دولت اصلا نمی تواند سیاست ها و مطالب خود را از طریق رسانه با عرصه عمومی در تعامل قرار دهد و جامعه را قانع کند.
وی ادامه داد: این جلساتی که ظاهرا متعدد و با آدم های متعدد هم بوده، بیشتر با این هدف برگزار می شد. طبعا یکی از آنها مسأله بنزین و به معنای عام، مسأله سوخت است. ایده ای که من پیگیری می کردم و به همه هم گفتم این است که ثبات قیمت، خیانت به مملکت است و هر روز هم که جلوتر می رود غیر عملی تر می شود. تنها راه این است که سبد انرژی درست کنید و اینها را به مردم منتقل کنید. نیاز به افزایش قیمت و چیزهای دیگر هم ندارد. مردم خودشان می دانند و هر طور که بخواهند در بازار متشکل انرژی آن را عرضه می کنند و می فروشند. به نفع دولت هم هست. چون صادرات افزایش پیدا می کند، مصرف بهینه می شود.
این پژوهشگر مسائل سیاسی و اجتماعی با تأکید بر اینکه ثبات قیمت انرژی خیانت علیه مردم و دولت است، ادامه داد: در جلسات مشاوره هرکس نظرش را می گوید و نهایتا این مدیران هستند که تصمیم می گیرند. ولی آنچه اهمیت دارد این است که اصلا چنین پیشنهادی مطرح نبوده و من نشنیده ام که کسی حمایت هم کند. آنچه من و برخی دوستان دیگر از آن دفاع می کردیم همین بود که کل انرژی، بدون اینکه قیمت گذاری شود، به سبد مردم منتقل شود و مردم خودشان می دانند که چطور آن را استفاده کنند.
وی افزود: نکته دیگر این است که برخی از دوستان، از جمله من، همیشه معتقد بودیم که مشخصه اجتماعی جامعه اصلا خوب نیست و ثبات و پایداری ندارد. من به طور مشخص بیشتر بر فروپاشی اجتماعی تأکید می کردم؛ که چسب قدرت آن را حفظ کرده است. در حالی که شاخص های اصلی ما مثل شکاف های اجتماعی و نهادهای اجتماعی در حضیض هستند و کارآیی و کارکرد مناسب را ندارند؛ و این خیلی خطرناک است.
عبدی اظهار داشت: شاید بگویید اگر ایده ما این بود پس چرا با تعدیل قیمت بنزین موافق بودیم. باید بگویم که شخصا معتقدم انتقال انرژی به سبد مردم، یعنی تحویل دادن به خود مردم، یعنی به هر قیمتی که می خواهند بفروشند، بخشی از این مشکلات را حل می کرد. پیوستگی اجتماعی به مرکز را از طریق ما به ازایی که از سبد انرژی به دست مردم می آمد، افزایش می داد.
وی تأکید کرد: احمدی نژاد هنوز هم نان همان 45 هزار تومان را می خورد. در حالی که ممکن است خیلی ها با او مخالف باشند؛ ولی افکار عمومی این را می پذیرد. بنابر این ما از این حیث موافق بودیم که بر اساس آن تحلیل این کار هم انجام شود. البته باید توافق مردم و افکار عمومی را جلب می کردیم. نخبگان هم باید همراهی می کردند. دولت هم باید خیلی شفاف در این قضیه وارد می شد.
این پژوهشگر مسائل سیاسی و اجتماعی ادامه داد: ولی عده دیگری از دوستان بودند که متأسفانه همواره می گفتند جامعه ایران خیلی هم خوب است و اتفاقاتی که می افتد چیزهای جزئی است و مسائل مهمی نیست. جامعه ایران خیلی قوی است و می تواند از این مشکلات عبور کند و خطری آن را تهدید نمی کند.
وی اظهار داشت: سؤال این است که اگر این دوستان این طور فکر می کنند، چرا با افزایش قیمت بنزین مخالف هستند و آن را خطرناک می دانند؟ چون پایین بودن قیمت یک فاجعه تمام عیار اقتصادی، زیست محیطی و به ضرر کشور است. چطور یک جامعه قوی حاضر می شود به یک تصمیم نابخردانه تن بدهد و حاضر نشود که آن تصمیم درست شود؟ این تعارضی بود که این دوستان داشتند و هنوز هم دارند.
عبدی در پایان گفت: فکر می کنم اینکه جامعه قوی بوده و حالا فقط به دلیل بنزین این اتفاق رخ داده، توجیهی است برای اینکه از تحلیل گذشته خودشان دفاع کنند و کماکان بگویند که جامعه مشکلی نداشته و فقط بنزین است که برای آن مشکل ایجاد کرده است. در حالی که امکان ندارد جامعه مشکل نداشته باشد و تن به یک تصمیم غلط بدهد؛ تصمیمی که منجر به تضییع منافع و منابع ملی شود.