پایگاه خبری جماران: افسانه «شاه مترقی و روحانیون مرتجع» کلیدواژه شبکه های ماهواره ای فارسی زبان در ماه گذشته بود. شبکه های فارسی زبان خارج از کشور این بار به بهانه صدمین سالروز تولد محمدرضا پهلوی دست به بازخوانی کارنامه او با قرائت خاص خود زدند؛ در این نوستالوژی سازی فرقی نمی کرد که تحریف در توصیف ویژگی های رهبران انقلاب اسلامی باشد یا وقایع تاریخی پیش از نهضت امام؛ بلکه آنچه اهمیت داشت ترسیم تصویری کمابیش درخشان از محمدرضا پهلوی و در سایه افکندن برخی مقاطع مهم زندگی او از جمله آنچه در 28 مرداد 32 رخ داد، یا آنچه در آزادی آذربایجان که اساسا شاه در آن نقشی نداشت، گذشت. در این میان برخی فرازهای مهم همچون صحبت از جدایی استان بحرین از ایران هم جایی ندارد.
در این خصوص خبرنگار جماران با چند کارشناس تاریخ و مورخ به گفت و گو نشسته است. در ادامه نظرات این کارشناسان را می خوانید:
مختاری اصفهانی: روایت یک سویه خارجی، به فقدان روایت منصفانه در داخل برمی گردد
رضا مختاری اصفهانی دیگر پژوهشگر تاریخ در واکنش به این روایت های بی سند و جهت دار به خبرنگار جماران گفت: من فکر می کنم ما از هر طیفی که باشیم باید تاریخ نگاری منصفانه داشته باشیم؛ چه طرفدار جمهوری اسلامی باشیم و چه مخالف جمهوری اسلامی باشیم. مثلا در فضای مجازی می نویسند ژیسکاردستن، رئیس جمهور اسبق فرانسه گفته ملت ایران با انقلاب 57 مثل نهنگ ها خودکشی دست جمعی کرد؛ در حالی که اصلا چنین چیزی وجود ندارد و هیچ سندی معتبری برای این مطلب نیست.
وی افزود: من فکر می کنم بخشی از اینکه الان رسانه های خارج از کشور این روایت های یک سویه را دنبال می کنند – به ویژه در شبکه من و تو؛ چرا که روایت شبکه ای مثل ایران اینترنشنال به اندازه شبکه من و تو گل درشت نیست – به این برمی گردد که اگر روایت ما یک روایت منصفانه باشد میدان و موقعیت را از آنها می گیریم. در واقع می توان گفت که بخشی از تقصیر در این موضوع متوجه رسانه های ماست. شما نگاه کنید، اینکه ما یک روایت یک جانبه و کلی از فقها داشته باشیم درست نیست.
در برنامه های تولید شده این رسانه ها، آنها بر روی مخالفت امام و علما با حق رای زنان و قسم به کتاب آسمانی در انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی مانور می دادند.
مختاری اصفهانی در این خصوص گفت: تصویب نامه هیات وزیران در مورد انجمن های ایالتی و ولایتی قید قسم به قرآن را به کتاب آسمانی تبدیل می کند. همچنین موضوع دیگر در آن حق رای زنان بود. نکته جالب این است که امام در نامه ای که می نویسد به این اشاره می کند که این دو خلاف قانون اساسی مشروطه است؛ تصویب نامه نباید خلاف قانون اساسی باشد. این خودش یک نکته جالب است که ما در روایت های تاریخی خود از هر طیفی که باشیم باید همه جوانب را بگوییم. در مخالفت فقها با حق رای زنان آیا آنها فقط از منظر فقهی با موضوع مخالفت می کردند یا بخشی از آن از منظر قانون اساسی مشروطه هم بود؟ اینکه ما بگوییم کلیت فقها از این منظر مخالفت می کردند درست نیست.
محمدرضا پهلوی برای آنکه نجات آذربایجان به نامش بخورد دنبال حذف قوام بود
این پژوهشگر تاریخ افزود: ما در فقها طیف های مختلفی داشتیم. مثلا ما در خود فقها کسی مثل آیت الله خالصی زاده وجود داشت که دارای اندیشه های مترقی بود و سالها قبل از شهید مطهری کتاب حقیقت حجاب در اسلام را درباره حقوق زنان و بسیاری از مسائل نوشت. بنابراین، این که کلی نگری کنیم بیشتر وجه تبلیغی به روایت تاریخ می دهد که من به محقیق در موضوع تاریخ بدون آنکه بخواهم مسائل را سیاسی ببینم در مستندها آن را شاهد بودم. تاریخ را هیچ گاه نباید سیاسی دید. این آفت تاریخ نگاری در هر طیفی است.
این مورخ در ارتباط به با روایت برخی سلطنت طلبان که سعی می کنند در ماجرای آزادی آذربایجان شاه را قهرمان جلوه دهند، گفت: خود محمدرضا شاه می خواست که همه اعتبار و محبوبیت نجات آذربایجان به اسم خودش سند بخورد. همین باعث شد که فردی مثل قوام را حذف کند. این جزء تحریفات تاریخی است.
اصلا چنین نبود که در غیاب مجلس شاه بتواند نخست وزیر را برکنار کند
مختاری اصفهانی همچنین در ارتباط با تحریف واقعه 28 مرداد 32 و اینکه سلطنت طلبان مدعی هستند شاه حق داشت مصدق را مثل نخست وزیران دیگر در هر زمان برکنار کند، افزود: باب شده است که کودتای 28 مرداد را می گویند کودتا نیست و وقتی مجلس وجود نداشته شاه می توانست مطابق قانون اساسی نخست وزیر را برکنار کند. در حالی که اصلا چنین نکته ای در قانون اساسی مشروطه وجود ندارد. فقط در یک مورد، زمانی که مجلس وجود نداشت احمد شاه قاجار صمصام السلطنه را برکنار کرد. نکته جالب اینجاست که صمصام السلطنه در مقابل این برکناری مقاومت کرد و گفت که شما چنین حقی نداری و به همین خاطر از او خواستند استعفا دهد.
وی با اشاره به ادعای سلطنت طلبان در ارتباط با کودتای 28 مرداد که اساسا آن را کودتا نمی دانند گفت: من مشاهده کردم که در شبکه من و تو گفته شد که کودتا عنوانی بود که یک دهه بعد توسط چپ ها ساخته شد؛ در حالی که در همان زمان در جامعه آن را کودتا می دانستند.
اگر 28 مرداد قانونی بود، چرا شاه اعتماد به نفس برای ماندن در ایران نداشت؟
این مورخ به طراحی کودتای نافرجام 25 مرداد 32 اشاره کرد و گفت: فرمان عزل دکتر مصدق صادر شده بود که دکتر مصدق در برابر آن مقاومت کرد؛ چرا که این کار غیرقانونی بود. شاه نمی توانست در غیاب مجلس چنین کاری انجام دهد. اگر این عزل قانونی بوده است چرا محمدرضاشاه در واقع با نیروی نظامی این کار را انجام می دهد؟
این پژوهشگر تاریخ افزود: محمدرضا شاه آن موقع در رامسر منتظر بود که ببیند نتیجه کودتا چه می شود؛ وقتی دید کودتا شکست خورد از کشور خارج شد، به بغداد رفت و سپس از آنجا به ایتالیا رفت. در واقع اگر کار قانونی بود چرا شاه این اعتماد به نفس را برای انجام این کار نداشت؟ من دو سال پیش در اندیشه پویا سندی منتشر کردم که گزارش اقدامات نظامی ها برای ساقط کردن دولت بود؛ آنچه که در 25 مرداد اتفاق افتاد کاملا کودتای نظامی بود. عده ای از نظامی ها می خواستند دولت نظامی و مستقر را ساقط کنند.
اگر 28 مرداد قیام مردمی بود، چرا پس از آن ما موجی از دستگیری ها داریم؟
مختاری اصفهانی با طرح این سوال گفت: اتفاقی که در 28 مرداد می افتد نه یک قیام مردمی بلکه یک انفعال مردمی بود آن هم به خاطر این بود خود دکتر مصدق هرگونه اجتماع را از بعد از ظهر 27 مرداد ممنوع کرد. همین موضوع موجب شد که کودتاچی ها به موفقیت برسند. اینکه ما بگوییم کودتا نبود، نوعی روایت دروغ از تاریخ است. کسانی که الان داعیه بازگشت به عقب را دارند می خواهند این موضوع را تحریف کنند بدون آنکه بخواهند از این موضوع به طور منصفانه گذر کنند؛ به این معنا که بپذیرند که 25 مرداد و 28 مرداد یک کودتا بود نه یک عمل قانونی.
شاهد عینی دی 96 بودم؛ گفتمان نداشت
رسانه های وابسته به سلطنت طلبان مدتهاست با استناد به برخی شعارهایی که در ناآرامی های دی ماه 96 مثل رضا شاه روحت شاد سر داده می شد نتیجه گیری می کنند که ملت ناراضی ایران به دنبال بازگشت به گذشته هستند. این پژوهشگر تاریخ در ارتباط با این گونه ادعاها گفت: جامعه ای می تواند جامعه موفقی باشد که نگاهش به آینده باشد. اولا اینکه در مورد دی ماه 96 هم اغراق می شود توسط رسانه های خارج و آن را به عنوان مبداء تحول می دانند. من به عنوان یک ناظر سعی کردم در روزهای ناآرامی های دی 96 به خیابان ها بروم و آن بررسی کنم که آنچه گفته می شود تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است.
وی افزود: اولا فکر می کنم اغراق وجود دارد. اعتراضات دی ماه 96 برخلاف اتفاقات سال 88 دارای گفتمان نبود و نتوانست گفتمان سازی کند. از نظر کیفی و کمّی هم نتوانست به آن اتفاقات برسد. از این لحاظ فکر می کنم تنها گستره ای داشت اما در یک تحول فقط کمیت و گستره مساله نیست بلکه مساله کیفیت بسیار مهم است و اینکه نیروهای تأثیرگذار اجتماع در آن تحول فعال باشند. من در ارتباط با دی ماه 96 هم با بررسی های میدانی و هم مطالعات دیگر به چنین چیزی نرسیدم.
بعد از 40 سال باید به آن اعتماد به نفس رسیده باشیم که برای بیان گذشته لکنت نداشته باشیم
مختاری اصفهانی گفت: فکر می کنم در مورد دی ماه 96 بخشی از جامعه احساس می کنند گذشته یک گذشته خوبی وجود داشت و جامعه سال 57 به صورت چشم بسته تحول انقلاب اسلامی را رقم زد. تأکیدم بر این است که در این امر بخشی از تقصیر متوجه ما رسانه هاست که روایتگر تاریخ هستیم؛ اعم از شنیداری، دیداری، صدا و سیما و همه رسانه هایی که در داخل به طور رسمی فعالیت می کنند. فکر می کنم اگر ما گذشته را منصفانه روایت کنیم و سیاه و سفید یا حق و باطل نبینیم و روایت دقیق داشته باشیم باعث نمی شود که نسل جوان ما بخشی از مسائل را بپذیرد. فکر می کنم بعد از 40 سال باید در داخل به آن اعتماد به نفس رسیده باشیم که برای بیان گذشته لکنت زبان نداشته باشیم. باید همه موارد را بگوییم. اگر همه موارد را بگوییم جایی برای تحریفات تاریخی باقی نمی گذاریم.
آیا انقلابیون نمی دانستند چه می خواهند؟
این پژوهشگر تاریخ در پاسخ به این سوال که آیا ایرانی ها پیش از انقلاب اسلامی نمی دانستند چه می خواهند؟ پاسخ داد: این مساله را برای اولین بار مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» بیان کرد که وجه سلبی ملت ایران قوی تر از وجه ایجابی آنهاست و برای نفی یک چیز آگاهی دارند، اما برای اینکه چه چیزی را جانشین آن کنند این آگاهی وجود ندارد. اما اگر ما به حرکت هایی که بعد از شهریور 1320 به وجود آمد نگاه کنیم می بینیم که حجم بالایی از فعالیت های مذهبی، سازمان ها و نیروهای مذهبی داریم. کتاب های مذهبی داریم. وقتی مطالعات جامعه ایران به سمت مطالعه کتابهای ایران به سمت کتاب های کسانی مثل دکتر شریعتی یا شهید مطهری می رود نشان می دهد این جامعه نسبت به آن گفتمانی که مطرح می شود یک آگاهی دارد. این طور نیست که ما بگوییم جامعه چشم و گوش بسته وارد مسیری می شود و بعدا اتفاقات دیگری می افتد.
مهمترین آلترناتیو نظام سلطنتی، نظامی بود که صبغه دینی داشته باشد
مختاری اصفهانی گفت: مهمترین آلترناتیو نظام سلطنتی نظامی بود که صبغه دینی داشته باشد و این یک امر مبرهن بود. فعالان مذهبی نسبت به دیگر نیروهای سیاسی شبکه اجتماعی فراگیرتر، انسجام بهتر و در بین توده های مردم هم نفوذ بیشتری داشتند. گفتمان مذهبیون انقلابی گفتمانی است که بسیاری از مخالفان نظام سلطنتی مثل چپ ها را خلع سلاح می کرد. یعنی گفتمان مذهبی عدالت خواه در این دوره بسیار فعال است و در جامعه نفوذ دارد. ما نمی توانیم حضور کسانی مثل دکتر شریعتی و کسانی مثل شهید بهشتی یا شهید مطهری را در جامعه ایران نفی کنیم اگر آنها این تاثیرگذاری را نداشتند نمی توانستند بعد از انقلاب هم موفق شوند. اینکه بگوییم آنها توانستند در واقع با یک قدرت قاهره بر دیگر نیروهای فائق بیایند یک نوع یک سویه نگری است. ما باید همع جوانب را ببینیم.
از 1299 تا شهریور 20 هیچ چیز خارج از اراده انگلیس در ایران اتفاق نیفتاد
عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در تحلیل فضاسازی های برخی رسانه های فارسی زبان خارج نشین به خبرنگار جماران گفت: امروز مسلما بحث دیپلماسی عمومی مطرح است. در چارچوب دیپلماسی عمومی تلاش می شود نظر ملتی نسبت به کشور دیگر کاملا همراه شود. در مسیر دیپلماسی عمومی هزینه هایی جدی صورت می گیرد. تولیدات این رسانه ها تولیداتی در ارتباط با دوران حاکمیت انگلیس و آمریکا بر ایران است.
این پژوهشگر تاریخ افزود: از سال 1299 که انگلیسی ها در ایران کودتایی شکل می دهند تا شهریور 20، انگلیسی ها بر ایران حاکمیت مطلق دارند و هیچ چیزی خارج از اراده این کشور در ایران اتفاق نمی افتد و حتی به آمریکایی ها کمترین فرصت داده نمی شود. آمریکایی ها که اصرار داشتند در ایران یک قرارداد نفتی ببندند، با مقاومت شدید انگلیسی ها رو به رو می شوند و در آخر با یک خون ریزی که به کشته شدن کاردار آمریکا یا داور یا سایر اقدامات مشابه خواسته آمریکا متوقف می شود.
سلیمی نمین ادامه داد: طبیعتا لندن برای آنکه جوانانی که آن دوران را درک نکرده اند به لندن نگاه مثبت داشته باشند و جلب تبلیغات لندن شوند باید هزینه کند و آن دوران را مثبت جلوه دهد. اگر غیر از این کاری کند، محل سوال خواهد بود. انگلیسی ها در میان جوانان ما هیچ توفیق نفوذ پیدا نخواهد کرد؛ الّا اینکه دوران حاکمیت مطلق خود را مثبت جلوه گر کنند.
وی همچنین گفت: آمریکایی ها هم بعد از کودتای 28 مرداد 32 در ایران حتی بر انگلیسی ها برتری پیدا می کنند. آن ها هم باید تلاش کنند که این دوران را مثبت جلوه گر کنند و گرنه هیچ جوانی با اطلاع از تاریخ این ایام به طرف آمریکایی ها یا انگلیسی ها نخواهد رفت و تحت تاثیر تبلیغات آنها قرار نمی گیرد.
در دوران رضاخان هیچ گونه پیشرفتی اتفاق نیفتاد
سلیمی نمین با طرح این پرسش میگوید که واقعیت به اندازه 180 درجه تفاوت دارد. ضمن اینکه باید به این نکته توجه داشت که غربی ها به هیچ وجه اعتباری حتی در آن دوران برای کسانی که روی کار آوردند قائل نبودند. در مقاطع مختلف می توانید این بی اعتبار بودن را ملاحظه کنید. آنها این تبلیغات را فقط برای موفق بودن دیپلماسی عمومی خود انجام می دهند و اگر جوانی امروز به تاریخ مراجعه کند و واقعیت های آن ایام را درک کند به هیچ وجه نظر مثبتی نسبت به این کشورها نخواهد داشت و به هیچ وجه تحت تاثیر تبلیغات آنها قرار نخواهد گرفت. بنابراین، در ارتباط با آن ایام می بینیم که تولیدات متعدد و پرهزینه ای صورت می گیرد؛ نه با این عنوان که پهلوی ها برای غرب اعتبار دارند. اتفاقا آنها برای خودشان و موقعیت جهانی خود نگرانند و به این دلیل سعی می کنند پهلوی ها را تبرئه کنند و دوران پهلوی پدر یا پسر را مثبت جلوه گر کنند.
این پژوهشگر تاریخ در ارتباط با ادعاهای این گونه رسانه ها درباره دستاوردهای دوران پهلوی گفت: در مورد پهلوی اول ادعا می شود که ایران پیشرفت کرد. در صورتی که هیچ پیشرفتی در دیکتاتوری، آن هم دیکتاتوری روی کار آمده توسط سلطه، صورت نمی گیرد. ما در جهان دیکتاتوری هایی داریم که مستقل بوده اند؛ یعنی خودشان با اتکاء به قدرت خودشان روی کار آمدند. این دیکتاتورها به میزان فهم و توانمندی شان در کشورهای خودشان منشاء اثر بودند. هیتلر دیکتاتوری است که بر اساس قدرت خود – البته با حمایت انگلیسی ها – روی کار آمد و به میزان توانمندی های خودش در این کشور تغییراتی به وجود می آورد. اما چون مستبد است آلمان را به روز سیاه نشاند و زیاده طلبی هایی را دنبال کرد که موجب می شود که آلمان در تاریخ ضربه فراموش نشدنی بخورد.
استبداد دست نشانده در هیچ کشوری منشاء خیر نبوده است
وی با بیان اینکه استبداد دست نشانده در هیچ کشوری منشاء تاثیر نبوده است، گفت: اولین کاری که استبداد دست نشانده می کند باید تأمین خواسته ها و منافع بیگانه باشد. تامین منافع حداکثری بیگانه با عنوان و تحول در کشور تضاد دارد؛ انگلیسی ها یا باید نفت را غارت کنند یا قیمت نفت باید آنقدر بالا برود که ملت ایران بتواند از نفت خود بهره بگیرد.
سلیمی نمین با طرح این پرسش که چرا ایران در سال 32 برای ملی شدن صنعت نفت قیام کرد؟ گفت: اگر پهلوی اول منافع ملت ایران را تامین می کرد، یعنی می توانست نفت را به قیمت عادلانه بفروشد ملت ایران قیام نمی کرد. قیام ملت بر اساس آگاهی از دوران رضاخان بعد از برداشته شدن دیکتاتوری رضا خان که ملت ایران فهمید نفت چگونه توسط انگلیسی ها غارت می شد صورت گرفت. آنطور که مصدق می گوید بعد از شهریور 20 به تدریج اطلاعات به جامعه داده شد که نفت چگونه توسط انگلیسی ها غارت می شود. همین امر منشاء یک خودآگاهی و این خودآگاهی منجر به شکل گیری یک نهضت شد. یعنی ملت علیه انگلیسی ها قیام کردند و خواهان برچیده شدن تسلط انگلیس بر نفت شدند.
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه کودتای 28 مرداد مطالبه به حق ملت ایران را سرکوب کرد ادامه داد: پهلوی ها در این کودتا کجا ایستاده اند؟ آیا با ملت ایران همراه شدند؟ در خارج و برخی هم در داخل این حرف را می زنند که شاه می توانست مثل هر نخست وزیری که عزل و نصب کرده مصدق را هم برکنار کند و دولت جدید تشکیل دهد. اما دولتی مستقر شده است که این دولت فقط با مجلس می تواند تغییر کند. مجلس هرگز به تغییر مصدق رأی نداد. البته عده ای می گویند مجلس منحل شده بود که اینگونه نیست.
وی ادامه داد: مجلس زمانی منحل می شد که شاه این مطلب را تایید می کرد. اما شاه اصلا انحلال مجلس را امضا نکرده بود. رفراندومی که مصدق در این زمینه برگزار کرد هرگز مورد تایید شاه قرار نگرفت که بخواهد مجلس را منحل کند. ضمن اینکه امروز اسناد و مدارک بسیار زیادی منتشر شده است. آقایان دیگر نمی توانند این ادعا را مطرح کنند. مگر آنکه مردم را خیلی از رخدادها بی اطلاع بدانند.
آمریکا می گوید ما کودتا کردیم عده ای می گویند 28 مرداد کودتا نبود!
سلیمی نمین در واکنش به ادعاهای سلطنت طلبان که اساسا 28 مرداد را کودتا نمی دانند و مدعی اند شاه حق داشت نخست وزیر را برکنار کند و دولت دیگری تشکیل دهد گفت: خاطرات خیلی از کسانی که در کودتا نقش داشتند و بخشی از اسناد آمریکایی ها و انگلیسی ها منتشر شده است. درست است که آمریکایی ها و انگلیسی ها بسیاری از اسناد را منتشر نکرده اند اما در همین حدی که منتشر شده، جزئیاتی مثل اینکه کانون کودتا کجا بوده است، آمریکایی ها چقدر هزینه کردند، چگونه نظامی ها را هماهنگ کردند و ... انتشار پیدا کرده است. آنها چگونه می توانند بگویند 28 مرداد کودتا نبود؟
وی افزود: آلبرایت وزیر خارجه پیشین آمریکا اعلام کرد که ما می فهمیم که ملت ایران از اینکه کودتا صورت گرفته ناراحت است اما ملت ایران هم باید بفهمد که ما هم برای این کودتا دلایلی داشتیم. او می گوید ما می ترسیدیم که کمونیست ها دولت را در دست بگیرند. آلبرایت رسما می گوید ما کودتا کردیم اما آقایان [سلطنت طلب] و عده ای در داخل می گویند که 28 مرداد نبود.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفت: فردی دستیاری داشت و برای مردم از اربابش کلی فضائل تعرف می کرد. یک روز مردم پیش ارباب او رفتند و گفتند واقعا فضائلی که دستیارت می گوید را داری؟ گفت، نه من یک آدم عادی هستم. بعد پیش ارباب او رفتند. گفتند اربابت می گوید من این چیزها را ندارم. دستیار پاسخ داد که او نمی فهمد، من می فهمم که او فضائل دارد. حالا هم آمریکا و انگلیسی می گویند ما کودتا کردیم اما بعضی می گویند نه کودتا نبود و برای تبرئه آمریکا وانگلیس به صورت ویژه تلاش می کنند!
در ماجرای آذربایجان نه تنها شاه نقشی نداشت بلکه خیانت بزرگی کرد
سلیمی نمین در ارتباط با قهرمان سازی سلطنت طلبان از شاه در ماجرای خروج روس ها از ایران و نادیده گرفتن نقش احمد قوام در این خصوص نیز گفت: در قضیه آذربایجان نشاه نه تنها نقشی نداشت بلکه در این قضیه خیانت بزرگی کرد. شوروی به ابتکار نخست وزیر احمد قوام شوروی قانع شد که نیروهایش را از ایران خارج کند. قوام امتیازاتی داد که برخی از آنها نسیه بود و برخی از آنها نقد بود که این امتیازات به سهولت قابل پس گرفتن بود. امتیازی که قابل پس گرفتن نبود قرارداد نفت بود. قوام می گفت وقتی مجلس تشکیل شود من اعمال نفود خواهم کرد و قرارداد نفتی با شما خواهیم بست. این امتیاز نسیه بود. امتیاز نقد او هم این بود که سه نفر از حزب توده را وارد کابینه خود کرد.
وی افزود: اتحاد جماهیر شوروی فریب قوام را خورد و نیروهای خود را خارج کرد. وقتی نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی خارج شدند طبیعی بود که نیروهای تابع آنها که بر آذربایجان مسلط شده بودند هم با نیروهای شوروی از ایران خارج شوند. اما کاری که شاه کرد این بود که ارتش در نزدیک تبریز مستقر شدند و وارد تبریز نشدند. چند روزی خلاء قدرت ایجاد کردند. از یک طرف نیروهای شوروی و نیروهای دست نشانده آنها خارج شدند و از طرف دیگر نیروی جدید وارد تبریز نشد. این باعث شد که در آن مقطع چند روزه کشتارهای فجیعی صورت بگیرد. یعنی به هر بهانه ای هرکسی فرد دیگری را می کشت. یعنی کشتارهای فاجعه آمیزی در این ایام صورت گرفت که عمدتا به شاه برمی گشت.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ادامه داد: شاه برای آنکه مردم را کاملا مستأصل کند نیروها را وارد تبریز نکرد. این باعث کشتار فراوانی شد. این بحث مهمی است که آقایان نه به قسمت اول که قوام باعث فریب مسکو شد و نه به قسمت دوم یعنی جنایت شاه نمی پردازند.
پهلوی ها نشان داده اند به تمامیت ارضی پایبند نیستند
وی همچنین گفت: ما برای آنکه بفهمیم یک حکومت مردمی است یا خیر شاخص های بسیار کلیدی داریم. یکی از این شاخص ها پایبندی به تمامیت ارضی است. پهلوی ها چه پهلوی اول و چه پهلوی دوم در مقاطع مختلف نشان داده اند که هیچ تعلقی به تمامیت ارضی کشور ندارند.
سلیمی نمین افزود: پهلوی اول وقتی در قرارداد سعدآباد بخش هایی از ایران را در راستای منافع انگلیسی ها به افغانستان، عراق و ترکیه بخشید نشان داد که برای او ایران اصلا مهم نیست، تامین نظر انگلیسی ها مهم است، والّا اگر کمترین عرقی داشت در برابر انگلیسی ها می ایستاد و می گفت چرا باید بخشی از سرزمینم را به بیگانه تسلیم کنم؟ آن هم در زمان صلح؟ چرا باید دشت ناامید را به افغانستان ببخشم؟ اگر او به ایران تعلقی داشت در برابر آن خواسته نامشروع انگلیسی ها که برای ایجاد اتحاد بین چند کشور، با هدف ایجاد سد دفاعی در برابر اتحاد جماهیر شوروی می گفت چرا ایران باید هزینه آن را بپردازد؟
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ادامه داد: شما می خواهید سدّ دفاعی درست کنید آن وقت هزینه آن را به گردن افغانستان، عراق و ترکیه می اندازید؟ مگر غیر از این است که وقتی ترکیه در برابر اتحاد جماهیر شوروی می ایستد از یک سری موهبت هایی مثل تجارت با شوروی و امنیت محروم می شود. یعنی انگلستان قاعدتا باید یک ما به ازا به ترکیه بدهد که ترکیه راضی شود در برابر اتحاد جماهیر شوروی دشمنی داشته باشد. چون این دشمنی برای این کشور هزینه ایجاد خواهد کرد. ایران چرا باید این هزینه را پرداخت کند؟
آیا شاه نمی فهمد که چشم پوشی از یک منطقه استراتژیک خیانت است؟
سلیمی نمین در ارتباط با پهلوی دوم نیز به موضوع جدایی استان بحرین از ایران اشاره کرد و گفت: پهلوی دوم هم در برابر جزایر سه گانه، بحرین و باقی ماده ی دشت ناامید که با حکمیت آمریکایی ها به افغانستان اعطا می شود هیچ مقاومتی نکرد. در خاطرات علم آمده است که شاه در یک جلسه خصوصی با او می گوید که من به این خیانت تن نخواهم داد؛ این کار باعث بدنامی من در طول تاریخ خواهد شد. اما طولی نمی کشد که شاه رسما اعلام به انجام این خیانت می کند.
وی ادامه داد: مگر پادشاه نمی فهمد که چشم پوشی از یک منطقه بسیار استراتژیک خیانت بسیار بزرگ است؟ سلیمی نمین با طرح این سوال پاسخ داد، چرا! می فهمد. شاه این مطلب را در گفت و گوهای خصوصی با علم اعلام می کند. به این ترتیب او این مطلب را می فهمد اما چه چیزی باعث می شود که او تن به این مطلب بدهد؟ آیا به جز وابستگی است و اینکه او نمی تواند در این زمینه مستقل تصمیم بگیرد؟ یعنی برای بقای خودش دست به هر خیانتی می زند؟
شاه برای استقرار نیروهای نظامی ایران در ابوموسی به امارات اجاره پرداخت کرد
وی افزود: فقط بحرین نبود که در دوران پهلوی دوم از ایران جدا شد، بلکه شاه در یک قرارداد پنهان جزایر سه گانه را هم به نوعی بخشید. اما آمدند و یک فریب کاری کردند و به یک سری نیرو اجازه دادند در قسمت غیرمسکونی ابوموسی برای چند ماه مستقر شود و سپس همان نیروها را خارج کردند. جالب است که بدانید بر اساس واقعیتی که در خاطرات علم آمده شاه برای این مدت که امارات به نیروهای نظامی اش اجازه دهد در آن منطقه حضور داشته باشند اجاره پرداخت می کند.
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه اگر انقلاب اسلامی پیروز نمی شد جزایر سه گانه را نداشتیم گفت: همه امور در جزایر توسط امارات اداره می شد و همه نفوسی که آنجا زندگی می کردند پاسپورت اماراتی داشتند. هر زمانی می توانستند با مراجعه به سازمان ملل بگویند ما مردم ابوموسی اماراتی هستیم. آنها این قرارداد پنهان را اصلا علنی نکردند. در مورد جزایر سه گانه هم خیانت کردند. علت اینکه می بینیم امروز شیوخ منطقه سر و صدایی می کنند این است که جزایر سه گانه در دوران شاه به انگلیسی ها بخشیده شده بود.
بحرین و جزایر سه گانه دو امتیاز بزرگ ایران بودند
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ادامه داد: ایران در خلیج فارس دو امتیاز بزرگ داشت، یکی بحرین بود که یک موقعیت استراتژیک در جنوب داشت و دیگری سه جزیره بالا در خلیج فارس بود. انگلیسی ها قبل از خروج از منطقه هر دو امتیاز را در اختیار خود گرفتند و این خیانت بزرگی بود که توسط پهلوی دوم صورت گرفت. این ملاکی برای سنجش این مطلب است که آیا حکومت پهلوی تعلقی به مردم ایران دارد یا نه؟
سلیمی نمین با تاکید بر آنکه نفت ایران در زمان پهلوی غارت می شد گفت: دریادار شاهین رئیس نیروی دریایی دولت مصدق به دکتر مصدق نامه می نویسد که ما لوله هایی کشف کردیم که انگلیسی ها نفت را به عراق می برند و از آنجا صادر می کنند. یعنی لوله های مخفی کشیده بودند و نفت را به آنجا می بردند. این در حالی است که سهمی که به ایران پرداخت می کردند بسیار ناچیز بود. انگلیسی ها حتی برای آنکه این مبلغ را هم پرداخت نکنند نفت را غارت می کردند. قطعا محمدرضا پهلوی این واقعیت تلخ را می دانست. اما چه کار کرد؟ در این رویارویی ملت ایران با غارت ثروتش در کنار بیگانه ایستاد و علیه نهضت ملت ایران توطئه کرد. با وجود آنکه مصدق مادر شاه و اشرف را اخراج کرد و برای شاه محدودیت ایجاد کرد این ها لحظه ای برای فتنه گری علیه نهضت ملی شدن نفت کوتاهی نکردند.
راه آهن شمال به جنوب هرگز به نفع ملت ایران نبود
سلیمی نمین گفت: ممکن است شما بگویید رضاخان راه آهن کشید. اگر کودتای 1299 صورت نمی گرفت انگلیسی ها حاضر بودند این راه آهن را با پول خودشان بسازند. بند 2 قرارداد رویترز که ملت ایران قبل از کودتا با تظاهرات علیه اش، آن را لغو کرد در ارتباط با خط راه آهن شمالی جنوبی است که برای انگلیسی ها بسیار حائز اهمیت بود چرا که خط دفاعی علیه اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کنند. این راه آهن هرگز به نفع ملت ایران نبود و هیچ تجارت و داد و ستدی با این راه آهن صورت نمی گرفت. چرا که ما اصلا ارتباطی با اتحاد جماهیر شوروی نداشتیم.
این پژوهشگر تاریخ گفت: قراردادهای متعددی که در زمان رضاخان منعقد شد آرزوی انگلیسی ها بود مثل ارتش واحد که دست نشاندگان انگلیسی ها در پلیس جنوب و سپس دست نشاندگان روس ها در اختیار انگلیسی ها قرار گرفت. آرزوی انگلیسی ها بود که یک نیروی نظامی تشکیل شود که شاکله آن در اختیار آنها قرار داشته باشد. آنها قبل از کودتای 1299 در چارچوب قرارداد 1919 به عنوان یک طرح ایجاد ارتش واحد دادند. بعد از کودتا این نیروها با هزینه خود ملت ایران شکل گرفت.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفت: باید دقت کرد که اگر ما از رسانه هایی که آمریکایی ها و انگلیسی ها پول آن را می پردازند جز چنین تبلیغاتی این انتظار داشته باشیم اشتباه کرده ایم. آنها باید واقعیت ها را جعل کنند تا جوانان فکر کنند موقعی که انگلیسی ها بر ایران مسلط بودند ایران، آباد، آزاد و بسیار در مسیر مثبت حرکت می کرد، در حالی که واقعیت های تاریخی درست در نقطه مقابل آن است.
ملایی توانی: محمدرضا پهلوی در مسیر رضاخان
علیرضا ملایی توانی با بیان اینکه اساسا سیاه و سفید، حق و باطل، خیر و شر و یا مطلق دیدن شخصیت های تاریخی امر درستی نیست به جماران گفت: نمی توان بسیاری از شخصیت ها را به طور کلی و به صورت مطلق چهره های درخشان و فاقد هر نقص و عیبی دید. در عین حال نمی توان چهره ها و شخصیت های دیگر را یک سره در گمراهی و ضلالت و حرکت های ضدمیهنی نگاه کرد. در تاریخ معاصر ایران به ویژه در 200 سال اخیر اسناد و مدارک روشن تری درباره پادشان و شخصیت های تاریخی در دسترس است و این اسناد و مدارک به ما کمک می کند که بسیاری از نگاه ها و باورها را تغییر دهیم.
این استاد دانشگاه افزود: دکتر غلامحسین زرگری نژاد کتابی درباره آقامحمد خان نوشته اند که در آن تصویر اولیه درباره آقامحمد خان را تغییر داده اند. در حالی که خود آقای دکتر زرگر نژاد پیشتر تصویری تیره از آقامحمد خان تصویر کرده بود. شما این وضعیت را درباره بسیاری از پادشاهان قاجار مثل ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، احمد شاه و بعدها در دوران پهلوی در مورد رضاشاه و محمدرضا هم مشاهده می کنید.اینکه ما یک سره آنها را چهره های ضدّ میهن، ضدایران و یکسره منفعت طلب و افرادی ببینیم که به دنبال مطامع شخصی خودشان بوده اند و ایران را به عنوان ابزاری برای تمطع و بهره گیری از امیال مادی و معنوی خود می دیدند تصویر نادرستی است.
وی افزود: از آن طرف هم اگر یکسره آنها را چهره های مترقی، نوگرا، ایران دوست و هوادار پیشرفت بدانیم درست نیست. این شخصیت ها مجموعه ای از این ویژگی ها را داشتند و آمیخته ای بودند از ویژگی های مثبت و منفی. البته این در مورد اغلب شخصیت های تاریخی صدق می کند.
شاه جوان، از سقوط پدر تا سقوط مصدق
ملایی توانی با بیان اینکه در زندگی محمدرضا پهلوی سه دوره قابل شناسایی است، گفت: در دوره اول ما با محمدرضاشاه جوان سر و کار داریم؛ این دوره از زمان سقوط رضاشاه و آغاز پادشاهی محمدرضا پهلوی تا کودتای 28 مرداد 32 است. در آنجا محمدرضا هنوز در کسوت رضا شاه ظاهر نشده است و هنوز در حال تجربه اندوزی و آموختن و قدرتمندتر شدن است.
این مورخ افزود: این دوره هم در دو مقطع است؛ تا سال 1326 مقطع اول است و از سال 26 به بعد که او به بازنگری در قانون اساسی و افزایش اختیاراتش شروع می کند، مقطع دوم است. قدرت محمدرضا پهلوی در دوره دکتر مصدق به شدت کاهش پیدا می کند. این یک مقطع مهم است که در آن محمدرضا شاه چهره ای در فرآیندهای کلان کشور خیلی اثرگذار نیست. هرچند که او یکی از بازیگران موثر در قدرت است. اما در این دوره نمی توان چهره حقیقی محمدرضا را به درستی ترسیم کرد. چرا که محمدرضا همچنان که به بلوغ دست پیدا می کند و تجربیات او افزایش پیدا می کند آنها را در دهه بعد بهتر می توان دید.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه محمدرضا پهلوی در دهه بعد به شدت در حال تبدیل شدن به رضاشاه دیگری است گفت: محمدرضا پهلوی از از سال 32 تا 42 تا حدی به دهه اول پادشاهی رضاشاه یعنی از 1304 تا 1312شباهت دارد.
این مورخ افزود: دوره بعدی محمدرضا شاه هم از سال 42 تا 56 تقریبا به رضاشاه 1312 تا 1320 شباهت دارد. محمدرضا در این دوره یک شخصیت یکه تاز و یکه سالار و یک استبدادگر تمام عیار در صحنه سیاسی ایران است. اگر او را به عنوان یک استبدادگر منوّر بدانیم که برای ترقی ایران تلاش می کرد می توانیم شواهد، عناصر و داده های زیادی پیدا کنیم که نشان دهنده تلاش های زیادی برای صنعتی کردن ایران، پیشرفت ایران و توسعه کشور در برخی از ابعاد و زمینه ها باشد، به ویژه به هم ریختن ساختار کهن جامعه ایران، به هم ریختن سیستم ارباب رعیتی، انجام اصلاحات عرضی، انقلاب سفید، صنعتی شدن و رشد دورقمی اقتصاد ایران نشانه هایی از تلاش های نواندیشانه، نوگرایانه و ایران گرایانه محمدرضا پهلوی است.
ملایی توانی با بیان اینکه رسانه های بیرونی فقط همین ابعاد از شخصیت محمدرضا پهلوی را برجسته می کنند، افزود: سویه دیگری از او وجود دارد که آنها آن را کمتر می بینند و اتفاقا منتقدان محمدرضا این وجه از شخصیت او را خیلی برجسته می کنند: شخصیت خودکامه سرکوبگر و تنگ کننده فضای تنفسی برای مخالفان منتقدان و آزاداندیشان و نوگرایان ایران گرا و اسلام گرا.
با سرکوب جریان دموکراسی خواه، اسلام سیاسی جای آن را گرفت
وی افزود: این وجه دیگری از شخصیت اوست که در حقیقت فضا را طوری آماده می کرد که جریان های دموکراسی خواه، مشروطه خواهان پیشین و هواداران اسلام سیاسی احساس می کردند در پرتو نوسازی های یک جانبه محمدرضا پهلوی منافع کلان کشور در مخاطره افتاده، ارزش ها و مواریث علمی فرهنگی و معنوی به شدت آسیب دیده است و باید آنها را احیاء کرد. در اینجا یک منازعه بزرگ فکری، فرهنگی و سیاسی در کشور شروع می شود، فضای سیاسی به شدت سرکوبگرانه و بسته است بخشی از این حرکت ها به سمت جنبش های مسلحانه، زمینی شدن و خشونت آمیز سوق پیدا می کند و جنبه دیگر شوک فرهنگی و فکری است که خود مرحوم امام خمینی، دکتر شریعتی و بسیاری از نواندیشان دینی هوادار این تفکر هستند.
این مورخ گفت: چون جریان دموکراسی خواه و جریان مشروطه خواه که دکتر مصدق و جبهه ملی آن را رهبری می کردند به شدت سرکوب شده بود و امکان آزادی عمل نداشت، جای خود را به اسلام سیاسی می دهد. جریان چپ مارکسیستی حزب توده و جریان های وابسته به آن هم به سرکوب شده و به حاشیه رفته بودند.
وی با بیان اینکه منازعه، منازعه دو ایدئولوژی دو تفکر و نوع نگاه به آینده ایران است که نهایتا جریان های مذهبی اسلام گرا پیروز می شوند. تصاویری که از محمدرضا پهلوی ساخته می شود، متأثر از این دو نوع نگاه است. هر دو نوع این نگاه ها اشتباه است که ما یکسره او را تقدیس کنیم یا یکسره او را تقبیح کنیم. من فکر می کنم در کارنامه محمدرضا پهلوی به دلیل به عقب راندن حرکت متعالی که در جنبش ملی شدن نفت به رهبری مصدق آغاز شد سویه های منفی به جنبه های دیگری که امروزه در رسانه های بیرونی تبلیغ می شود می چربد.
روایت یک سویه برخی مورخان
این استاد دانشگاه ادامه داد: در مجموعه ای از فرآیندهای تاریخی هزاران رخداد خُرد و ریز اتفاق می افتد تا مجموعه آنها یک تحول و یک پدیده تاریخی را شکل دهد. شما می توانید در درون رخدادها بخشی از آن ها را گزینش و برجسته کنید و بقیه را نادیده بگیرید و یک روایت یک سویه بسازید. این کاری است که بسیاری از مورخان انجام می دهند.
ملایی توانی تاکید کرد: ممکن است همه این ها درست و واقعی باشد، اما همه حقیقت نیست؛ بلکه بخشی از هویت گزینش شده است. بنابراین قضاوت و روایت واقعی تاریخی زمانی ساخته می شود که این ها در کنار هم قرار بگیرند.
این مورخ در ارتباط به با روایت برخی سلطنت طلبان که سعی می کنند در ماجرای آزادی آذربایجان شاه را قهرمان جلوه دهند، گفت: ماجرای آذربایجان پدیده بسیار پیچیده ای است. ایران در یک مرحله گذار در نظم جهانی قرار گرفته بود؛ جهان پس از جنگ جهانی دوم به سمت یک جهان دوقطبی پیشروی می کند و منازعه جهانی بین ابرقدرت ها، بلوک شرق و بلوک غرب در حال شکل گیری است. بحران آذربایجان یکی از نخستین علائم بروز جنگ سرد است.
وی افزود: شوروی بسیار نیرومند بود و تا میانه های اروپا نیز پیش رفته بود. این پرسش پیش می آید که کشوری که تا میانه های آلمان رفته از آنجا عقب نشینی نکرد چگونه از ایران عقب نشینی کرد؟ دلایل مختلفی وجود دارد. بخشی از آن به توافق نامه تهران که قدرت های بزرگ یعنی چرچیل و استالین منعقد کرده بودند برمی گردد. آنها متعهد شده بودند که شش ماه بعد از پایان جنگ ایران را تخلیه کنند. بنابراین، ما یک سند آشکار داشتیم. در حالی که در تصرف آلمان و پیشروی های شوروی در اروپا ما چنین چیزی نبود و آنها بخشی از جبهه جنگ محسوب می شدند.
پیگیری های قوام بخشی از دلایل خروج روسها بود
این استاد دانشگاه پیگیری های احمدی قوام، نخست وزیر آن دوران را نیز از دیگر دلایل آزادی آذربایجان عنوان می کند و می گوید: قوام السلطنه پیگیری های حقوقی این موضوع را در سازمان ملل دنبال کرد. طبیعتا وقتی این شکایت جنبه حقوقی پیدا می کرد و در عرصه جهانی طرح می شد شوروی محکوم بود. بنابراین، فشار زیادی به شوروی وارد می شد.
این مورخ افزود: نکته بعدی بازیگری های قوام و تلاش هایی است که روس ها دنبال می کردند. روس ها دنبال این بودند که بخشی از نفت شمال ایران را به دست بیاورند. قوام به آنها این وعده را داد و در واقع توافقی صورت گرفت که روسیه محترمانه از این عرصه خارج شود. از طرف دیگر نیز بلوک غرب پشتیبان ایران بود. طبیعتا آنها توافق کردند که امتیاز نفت شمال به روس ها واگذار شود و آنها از این موضوع صرف نظر کنند.
به اعتقاد ملایی توانی، ایجاد یک حکومت کمونیستی در آذربایجان اساسا زمینه اجتماعی نداشت. این یک کارگردانی بود که بخشی از نخبگان وابسته این کار را انجام می دادند. بدنه اجتماعی به هیچ وجه به چنین حرکتی روی خوش نشان نداد و آنها هم احساس می کردند که این فرقه سازی دموکرات ها در آنجاست. طبیعتا یک تفاهمی صورت گرفت که آنها ایران را ترک کنند. به همین خاطر شوروی در قبال دریافت امتیاز نفت شمال حاضر شدند از آذربایجان دست بکشند و این جنبش به راحتی فروپاشید، البته ما این تجربه را قبلا هم داشته ایم. روس ها یک بار دیگر درباره جنبش جنگل هم این کار را کرده بودند. آنجا هم پشت جنبش جنگل را خالی کردند.
شاه و مجلس قادر نبودند جنبش ملی شدن نفت را رهبری کنند
این مدرس دانشگاه همچنین در ارتباط با تحریف واقعه 28 مرداد 32 و اینکه سلطنت طلبان مدعی هستند شاه حق داشت مصدق را مثل نخست وزیران دیگر در هر زمان برکنار کند، گفت: در جنبش ملی شدن نفت هم استدلال آنها این است که چون در آن زمان مجلس منحل شده بود، شاه طبیعتا می توانست نخست وزیر را جابجا کند. اما اگر ما به نسل آن جنبش نگاه کنیم می بینیم که در سالهای 27-28 یک جنبش بزرگ اجتماعی در ایران رخ داده است که بعدها به جنبش ملی شدن نفت و درآمدن حکومت دکتر مصدق از درون آن تبدیل شد. بنابراین، یک جنبش اجتماعی بزرگ در ایران رخ داده بود و این یک پدیده تاریخی از سنخ رخدادهای متعارف نیست.
وی یادآور شد: در آن زمان نخست وزیران در غیاب مجلس یا با رأی اعتماد مجلس می آمدند و می رفتند، اما آن بار سخن از یک جنبش اجتماعی بود که جامعه ایران را درگیر کرده بود و یک رهبری ملی و یک رهبری مذهبی داشت که آنها به صورت مشترک به دنبال تحقق خواسته ای بودند که نه شاه و نه مجلس به طور عادی قادر نبودند آن را رهبری کنند و پیش ببرند. بنابراین جنبش با همه ویژگی های خودش و آرمان های خودش، مرامی که داشت، ایده هایی که طرح کرده بود و رهبری که داشت در مسیری در حال پیشروی بود.
28 مرداد از سنخ تغییر و انتخاب نخست وزیر در غیاب مجلس نبود
این مورخ ادامه داد: این جنبش از جایی دچار تنش هایی شد، انشقاق ها و انشعاب هایی در داخل آنها رخ داد و ترکیب نمایندگان مجلس تغییر کرد. دکتر مصدق با انحلال مجلس دنبال این بود که بی درنگ بتواند انتخابات بعدی را برگزار کند. بنابراین دخالت شاه در این موضوع یک دخالت عادی نبود و از سنخ زمانی نبود که شاه نخست وزیر را در غیاب مجلس انتخاب کند وگرنه چرا نیاز به توپ و تفنگ و درگیری نظامی بود؟ وقتی رهبران جنبش این را نمی پذیرند، نشان می دهد که آنها از یک جنبش اجتماعی سخن می گویند؛ یک جنبش اجتماعی را هدایت می کنند و این جنبش را به راحتی نمی توان در اختیار شخصی قرار داد که همین جنبش امروز باعث فراری دادن او و خاندانش از کشور شده است. این واقعا آرمان مشروطه خواهان و آرمان واقعی جنبش ملی شدن نفت بود. بنابراین منازعه بر سر دموکراسی یا دیکتاتوری بود.
ملایی توانی گفت: دکتر مصدق و جنبش ملی شدن نفت در راستای تحقق واقعی آرمان های مشروطه تلاش می کردند تا یک دموکراسی واقعی از سنخ مشروطه در ایران پدید بیاید و شاه به عنوان یک چهره سمبلیک تنها سلطنت کند و نه حکومت. در حالی که شاه، درباریان، فسادگران و سرکوبگران و کودتاچیان به دنبال این بودند که استبداد و خودکامگی را بر مشروطه مسلط کنند. آنجا هم یک منازعه تاریخی گسترده بود که بر اساس تعریف های استانداردی که از کودتا صورت گرفته است دقیقا مصداق واقعی کودتا است؛ نوع فرایندهایی که در اینجا طی میشود دقیقا با کودتا شباهت تام دارد و همه کسانی که در این باره مطالعه و تحقیق کرده اند آن را کودتا خوانده اند. با این حال از آن «جنبش» یا «رستاخیز» یاد می کند که نشان می دهد این حرکت واکنشی و قهرآمیز است که منجر به سرنگونی حکومت قانونی شد.
محسن بهشتی سرشت: اگر حق با این رسانه ها بود که اساسا انقلاب نمی شد
محسن بهشتی سرشت، مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی (ره) به جماران گفت: اگر حق با این دست رسانه ها بود و شاه چهره ای مترقی، وطن پرست و طرفدار حقوق زنان بود و روحانیون در نقطه مقابل قرار داشتند، اساسا مردم انقلاب نمی کردند.
وی ادامه داد: این بحث ها در همه جا معمول است؛ در همه کشورها و تاریخ انقلاب ها عواملی که قبلا بر سر کار بودند و شکست خوردند، دست و پا می زنند که به نوعی خودشان را محق و حق دار بدانند. لذا طبیعی است که بعد از 40 سال چنین حرفهایی بزنند. البته اوایل [انقلاب] چنین حرفهایی نمی زدند.
معنای انقلاب: ائتلاف همه ناراضیان سلطنت بود
بهشتی سرشت تاکید کرد: اگر انقلاب را بررسی کنید یک گروه سیاسی اپوزیسیون که موافق سلطنت پهلوی باشد پیدا نمی کنید. مارکسیست ها، مذهبی ها، بی حجاب ها و با حجاب ها، بازاری ها، کارگرها، روستایی ها و ... همه مخالف سلطنت بودند. معنا و مفهوم انقلاب همین بود؛ موجی از نارضایتی و ائتلاف همه ناراضیان که در نقطه ای به پیروزی رسید.
این مدرس دانشگاه افزود: بعد از 40 سال یک ناکارآمدی ها و پدیده های نوظهوری که در دو دهه اخیر ملاحظه کردیم مثل اختلاس ها و ... در داخل نظام وجود دارد. از سوی دیگر توطئه خارجی به ویژه از زمانی که ترامپ بر سر کار آمده و برجام را زیر پا گذاشته وجود دارد. سلطنت طلب ها احساس می کنند که الان که مردم ناراضی هستند فرصت خوبی است. در حالی که طبیعت مردم و نفس مردم ایران این گونه نیست.
یک قانون تاریخی
به اعتقاد بهشتی سرشت، «حافظه تاریخی هنوز زنده است»؛ وی گفت: نسلی که آن موقع زندگی می کرد هنوز آن دوران را درک می کند. در نسل های دیگر هم آگاهی های مردم به طرق مختلف زیاده شده است. ضمن آنکه به تاریخ هم نشان می دهد که وقتی شما از مرحله ای عبور می کنید دیگر به آن مرحله بازنمی گردید و این یک قانون تاریخی است؛ مردم از دوره پهلوی عبور کرده اند؛ مردم نابسامانی ها، فساد فراوان ، ظلم و ستم فراوان و از طرف دیگر وابستگی که به کشورهای خارجی داشتند را می فهمند.
این مدرس دانشگاه افزود: اینها (سلطنت طلبان) در شرایطی که فشارهایی بر روی مردم است میدان را به دست گرفته اند وگرنه اگر به بحث علمی باشد برای آنکه ببینیم وضعیت آن دوره واقعا چگونه بوده است قادریم با خود آنها مناظره کنیم. البته این دوره نیز مسیر اصلاحات باید طی شود و نابسامانی هایی که در میان کارگزاران، قوانین و ارکان وجود دارد باید اصلاح شود. این خواست همه افراد سالم، صالح و فرهیخته است. اما مسیری که در تاریخ طی می شود به عقب برنمی گردد.
«رضاشاه روحت شاد» شعار اکثریت مردم نیست
رسانه های وابسته به سلطنت طلبان مدتهاست با استناد به برخی شعارهایی که در ناآرامی های دی ماه 96 مثل رضا شاه روحت شاد سر داده می شد نتیجه گیری می کنند که ملت ناراضی ایران به دنبال بازگشت به گذشته هستند.
بهشتی سرشت در همین رابطه گفت: در دو سه سال اخیر و بعد از حوادث دی ماه 96 بررسی های زیادی صورت گرفت. شعارهایی مثل رضاشاه روحت شاد شعار مردم ایران یا اکثریت مردم ایران نیست. تعدادی هواداران سلطنت وجود دارد که تعدادشان کم است. یک عده هم از روی لجاجتی که با نظام یا با بخشی از ناکارآمدی های نظام دارند این شعار را عمدا مطرح می کنند که این سوی میدان به خود بیاید و بیشتر از خود مراقبت کند، کارآمدی خود را بالا ببرد و خلاءها را جبران کند.
این مدرس دانشگاه با اعتقاد به اینکه سلطنت طلبان بعد از گذشت 40 سال تقریبا منقرض شده اند افزود: الان نسل های جوانی وجود دارند که به آینده کشور و وضع موجود فکر می کنند؛ اتفاقا مسئولین نظام هم این نارضایتی ها را تایید کرده اند. به نظرم حرف نظام نارضایتی ها واقعی است و در بخش هایی ناکارآمدی داریم. نظام باید بتواند این خلاءها و نقصان ها را جبران کند که دیگر ما شاهد چنین شعارهای بی ریشه ای در کشور نباشیم.
در دهه 20 رجال وابسته به قاجار کشور را اداره می کردند
مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی در ارتباط به با روایت برخی سلطنت طلبان که سعی می کنند در ماجرای آزادی آذربایجان شاه را قهرمان جلوه دهند گفت: ماجرای آذربایجان در سالهای 25 شمسی رخ داد که شاه آن موقع 27 ساله بود. او آن زمان خیلی هم قدرتمند نبود. شاه در آن دهه ای به تدریج داشت تجربه می کرد که چگونه شاه شود و هنوز رجال گذشته و کسانی که به قاجار وابسته بودند مثل احمد قوام کشور را اداره می کردند.
وی با بیان اینکه دهه 20 دهه عجیبی است افزود: در این دهه سایر گروه های سیاسی و روزنامه ها آزاد بودند. جریان مذهبی مثل آیت الله کاشانی به صحنه آمده بود. فداییان اسلام و کمونیست ها هنوز در صحنه بودند. قصه آذربایجان بوی تجزیه می داد و همه ملت ایران متوجه قضیه شده بودند. به جز کمونیست ها و توده ای ها که با چراغ خاموش از فرقه دموکرات آذربایجان حمایت می کردند - چرا که حمایت از فرقه دموکرات قبح داشت – علما سهم زیادی داشتند.
نقش علما در آزادسازی آذربایجان
بهشتی سرشت ادامه داد: در متون تاریخی و گزارش های تاریخی آمده است که در همان ایام که آذربایحان تحت حکومت خودمختار سیدجعفر پیشه وری قرار داشت، آسید ابوالحسن اصفهانی مرجع اعلا فوت کرد. همه بازار تبریز بسته شد و یک هفته عزای عمومی برقرار شد. بعدا در گزارش های توده ای ها، کمونیست ها و دموکرات های آذربایجان آمده بود که ما از همین مذهب شکست خوردیم و فکر می کردیم وقتی آذربایجان دست ماست دیگر بوی مذهب نمی آید. اما با فوت یک مرجع بازار تعطیل شد و مساجد مجلس گذاشتند. در بخشی از خاطرات آیت الله طالقانی ملاحظه می کنید که خود ایشان در همان ایام در این رابطه تلاش داشتند و پیش نماز های مساجد را علیه دموکرات ها و حکومت خودمختار آذربایجان بسیج کرده بود.
این مدرس دانشگاه با یادآوری جدا شدن استان بحرین از ایران و تشکیل کشور مستقل در دوران پهلوی گفت: در ماجرای آذبایجان نمی توانیم بگوییم که شاه موفق شد. ارتش هم با حمایت ملت و روحانیت و سایر گروه ها حرکت کرد. ملت ایران تجزیه کشور را برنمی تابد و همه عناصر انقلابی، مصلح و روحانیت دنبال این مطلب هستند که ذره ای از خاک کشور جدا نشود. این ربطی به سلطنت و شاه نداشت. شاه تحت فشار علما، روحانیون و سایر گروه های سیاسی حرکت کرد اما هنوز نرسیده به میدان آنها فرار کردند. بحرین استانی از استان های ایران بود که شاه با انگلیسی ها معامله کرد.
اگر 28 مرداد قیام مردمی بود چرا شاه فرار کرد؟
مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی در ارتباط با کودتای 28 مرداد که سلطنت طلبان اساسا کودتا بودن آن را رد می کنند گفت: بحث کودتای 28 مرداد هم بحث عجیب و عبرت آموزی است. در یک جمله به محض شکاف افتادن بین بخش روحانیت (به رهبری آیت الله کاشانی) و ملی گرا (به رهبری دکتر مصدق) سلطنت و شاخک های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکایی ها و انگلیسی ها متوجه جدایی شدند شروع کردند به دنبال کردن ماجرا.
وی با بیان اینکه در 28 مرداد آیت الله کاشانی کنار کشیده بود افزود: آیت الله کاشانی تحلیلی داشت و ترجیح می داد سلطنت شاه بماند اما حکومت مصدق نماند. خاطرات پسر دکتر مصدق نیز همین نکته را اذعان می کند. او می گوید 28 مرداد دیگر مردم در خیابان ها نبودند چون آیت الله کاشانی نبود و حتی می گوید به قول مرحوم امام خمینی مردم دیگر در صحنه نبودند. مردم که در صحنه نبودند سلطنت طلبان فائق شدند؛ در حالی که شاه تصور می کرد کار تمام است و از کشور فرار کرد. اگر شاه واقعا شاه واقعی بود که نباید در مواقع خطر فرار کند. اگر او واقعا احساس می کرد مردم پشت او هستند چرا فرار کرد؟ اگر سلطنت طلبان معتقدند 28 مرداد کودتا نبود، قیام مردمی بود و مردم طرفدار شاه بودند چرا شاه فرار کرد؟ او از ایتالیا با وسایل الکترونیکی با فرماندهانش در غار تلو در تماس بودند. این را بعدها امثال زاهدی گفتند.
به آیت الله کاشانی این انتقاد وارد است که چرا 28 مرداد کنار کشید؟
وی افزود: پسر طیب از مادرش روایت می کند که شب 28 مرداد طیب را خواستند، او شب خارج شد و به غار تلو طرف لواسان رفتند. او دیده بود که زاهدی و فرماندهان نشسته اند و بی سیم ها را گذاشته اند. خلاصه اینکه با طیب هماهنگ کردند که باید فردا نیروهایت را وارد صحنه کنی. در داستان 28 مرداد طیب نیروهایش را وارد کرد. شعبان جعفری هنوز در زندان بود و بعد از ظهر 28 مرداد شعبان جعفری را از زندان آزاد کردند.
وی در پایان تاکید کرد: اگر مردم واقعا طرفدار شاه بودند شاه می ایستاد و با پشتیبانی مردم مصدق را خانه نشین می کرد. اما نیروهای نظامی با دلارهای آمریکا و انگلیس، اینتلجنس سرویس و سیا وارد شدند. در شرایطی که آیت الله کاشانی هم کنار کشیده بود. می شود به آیت الله کاشانی هم انتقاد کرد که شما نباید حکومت شاه را به دولت مصدق ترجیح می دادی. بلکه به اصلاح دولت مصدق اقدام می کردی.