پایگاه خبری جماران؛ عبدالرحیم اباذری به مناسبت سالروز شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی، فرزند گرامی رهبر کبیر انقلاب، در یادداشتی به شخصیت ایشان پرداخته است.
زوایای شخصیت علمی و حوزوی
اول آبان ، سالگرد عروج شهادت گونه فرزند برومند خمینی کبیر است. با توجه به استعداد سرشاری که حاج آقا مصطفی خمینی داشت، او توانست در مدت 5- 6 سال سطوح متوسط و عالی حوزه را در محضر حضرات آیات : شیخ مرتضی حائری، عبدالجواد اصفهانی ، مجاهد تبریزی، سلطانی طبا طبایی، و شهید صدوقی به اتمام برساند و به درس خارج فقه واصول آیات عظام : سید محمد حجت، بروجردی، محقق داماد، سید کاظم شریعتمداری و والد معظم راه یابد و همچنین فلسفه و عرفان را از محضر حضرات آیات : فکور یزدی، علامه طباطبایی ، رفیعی قزوینی و والد معظم استفاده های وافر برده و قبل از 30 سالگی جامع منقول و معقول گشته و به مراتب اجتهاد نایل گردد.
آقا مصطفی از مرحوم آیت الله بروجردی به صورت تلویحی و شفاهی اجازه اجتهاد گرفته بود، اما چون حاج روح الله به طور کلی در اجازه دادن سختگیر بود ، در مورد فرزندش هم بیشتر این سخت گیری را اعمال می کرد، روزی او مسئله ای را از پدر می پرسد، حاج آقا روح الله در جواب می گوید: مگر خودت مجتهد نیستی چرا از من می پرسی؟ در این هنگام که مادر مصطفی ناظر بر صحنه بود، خطاب به ایشان می گوید: اگر مصطفی مجتهد است است پس چرا اجازه اجتهاد به او نمی دهید؟ پدر می فرماید: اگر اجازه را برای این می خواهد که فردا ادعای مرجعیت کند که این کار را خودم هم نخواهم کرد، در این هنگام خانم می پرسد: پس شما مصطفی را مجتهد می دانید؟ ایشان در جواب اضافه می کند که او خیلی وقت است که قدرت استنباط احکام را دارد، اما به احترام آیت الله بروجردی، هرگز چیزی برایش نخواهم نوشت.
او در سال 1345 که به همراه والد از ترکیه به عراق تبعید و در حوزه نجف مستقر شد در آنجا ضمن تدریس خارج و تعلیم و تربیت شاگردان فاضل در درس خارج آیات عظام : سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی ، سید محمود شاهرودی ، شیخ حسین حلی ، میرزا باقر زنجانی و میرزا حسن بجنوردی حضور جدی و تحقیقی پیدا کرد. محل درس وی، همان مسجد شیخ انصاری بود که پدرش هم در آنجا تدریس داشت. به تعبیر مرحوم آیت الله شیخ مجتبی تهرانی : او در تدریس مثل عقاب اوج می گرفت و پرواز می کرد و از پدرش هم اوجش بیشتر بود.
در باره این بُعد از شخصیت حاج آقا مصطفی به چند نکته ای می توان به شرح زیر اشاره کرد:
1 – وی از همان اوائل حضور در مباحث علمی و حوزوی یک نوع جسارت علمی و نبوغ ستودنی از خود بروز داد و ضمن احترام به بزرگان و استوانه های حوزه هرگز تحت تاثیر افکار و اندیشه ها و مبانی آنان قرار نگرفت و از روح استقلال اجتهادی خویش همواره حراست نمود. حتی در مطالب علمی بزرگانی مانند: شیخ مرتضی انصاری، میرزای نایینی، آقا ضیا عراقی و آخوند خراسانی را به راحتی نقد می کرد؛ جالب این که مبانی والد معظم را هم در رشته های گوناگون مورد نقد جدی قرار می داد.
2 – یکی دیگر از ویژ گی های علمی – تحصیلی آقا مصطفی این بود که بر خلاف اغلب آقا زاده های دیگر به درس و بحث والد معظم بسنده نمی کرد، بلکه در درس های سایر مراجع و بزرگان چه در قم و چه در نجف حضور می یافت، آن هم نه حضور تشریفاتی و تعارفی ، بلکه حضور خیلی جدی و به انگیزه به دست آوردن مطلب و نکته جدید به این کار اقدام می کرد؛ مطالب آن ها را مورد نقد قرار می داد، کتاب « دروس الاعلام و نقد ها» که حاوی مجموعه نقد های ایشان به مطالب اصولی و فقهی مراجع نجف است ، بهترین شاهد بر این مدعا می تواند باشد.
انگیزه وی در این وادی به قدری قوی بود که بعضی مسائل و مشکلات ریز و درشت و مقطعی هرگز نمی توانست مانع از حضور وی درپای درس بزرگان نجف و قم شود، از جمله با این که اغلب نزدیکان و اطرافیان بیت مرحوم آیت الله خویی نظر مثبتی به پدر ایشان نداشتند و بعضی ها به شدت هم مخالف بودند؛ اما حاج آقا مصطفی بی اعتنا به این امور و فقط جهت کسب علم و دانش در درس آن مرجع بزرگ حاضر می شد. هم چنان که به گفته بعضی از بزرگان ، در قم به درس آیت الله شریعتمداری می رفت و حتی در نماز جماعت ایشان مرتب شرکت می کرد.
همه علمای نجف می دانند مرحوم آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی از مراجع مورد احترام و از معمرین نجف به شمار می آمد و بیش از صد سال عمر داشت، شاگردانش نیز در سن هشتاد و نود سالگی به سر می بردند، علاوه آن مرحوم بیان کندی داشت و اغلب شاگردان تازه وارد نمی توانستند از محضر علمی ایشان بهره مند شوند و درس ایشان در این اواخر حالت تشریفاتی و تبرکی به خود گرفته بود، اما حاج آقا مصطفی مصمم بود مدتی در درس ایشان هم به طور جدی حضور داشته باشد . وقتی بعضی دوستان از علت آن می پرسند ، در جواب می گوید: «گاهی در لابلای سرفه های آقای شاهرودی یک نکته دقیق و ظریف، نو و جالبی پیدا می شود که برای من بسیار مفید است.»
3 – در قاموس آقا مصطفی از نظر نقد مبانی استاد، میان پدر و غیر پدر فرقی وجود ندارد، او بر خلاف بعضی آقا زاده ها و فضلاء که وقتی به درس والدشان یا استادشان می رفتند، دیگر خودشان را از دیگر استادان و بزرگان بی نیاز می دیدند، وی علاوه بر این که در درس سایر مراجع و اساتید حاضر می شد جالب این که مبانی آن بزرگان را در درس والد خود و در مقابل مبانی ایشان مطرح کرده واز آنها دفاع می نمود و بر مبانی پدر اشکال و ایراد وارد می ساخت. این موضوع از پدیده های نادر حوزوی است که شاید بی نظیر و حد اقل کم نظیر باشد و مشابه آن را نمی توان در سطح حوزه دید. او در درس پدرش بسیار جدی تر از آن بود که بتوان به این راحتی وی را قانع ساخت. آیت الله عراقچی در این باره می گوید:
«یکی از مستشکلین رسمی درس امام ، مرحوم حاج آقا مصطفی بود، پدر و پسر خیلی بلند با هم جر و بحث می کردند ؛ گاهی حضرت امام او را به توپ وتشری می بستند. حاج آقا مصطفی چون پسرشان بود گاهی رعایت حال آقا را نمی کرد، ایشان مرد ملایی بود، جزو نخبگان از شاگردان امام بود، صاحب نظر بود ، آن وقت حضرت امام بیشتر به آقا مصطفی می توپیدند؛ بعضی اوقات چندین بار اشکال و جوالب ها رد و بدل می شد در نهایت آقا با یک حالت تندیِ طلبگی که خیلی هم شیرین و ملیح بود ، می گفتند: اِ اِ اِ ، چه خبره ؟ بس است دیگه!
4 – حاج آقا مصطفی با توجه به این که با مکتب ها و مشرب های حوزه های نجف، سامراء ، قم و اصفهان آشنایی کامل داشت و می توان گفت که به همه آنها اشراف لازم را هم داشت، چون ایشان در درس آیت الله بروجردی شرکت کرده و همچنین از طریق آیت الله شیخ مرتضی حائری با مشرب موسس حوزه مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بیگانه نبود ، هردوی این بزرگواران ( بروجردی و موسس) از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی در سامراء بودند و مشرب سامرائی داشتند، چنان که قبل آن ، آقای بروجردی در حوزه اصفهان هم مدتی محضر بزرگان آن حوزه را درک کرده بودند و مشرب حوزه اصفهان را هم به همراه داشتند.
از سوی دیگر چون حاج آقا مصطفی به خاطر حضور در درس مراجع نجف با مکتب اساتین این حوزه مانند : میرزای نایینی ، آقا ضیاء عراقی ، کمپانی اصفهانی و آخوند خراسانی هم آشنا شده بود برای این که مراجع آن زمان همه از شاگردان این بزرگان به شمار می آمدند. قبل از همه آنها ، مشرب حوزه قم را هم در آستین خود داشت و از پدر بهره برده بود.
به سبب همین اشراف و توانایی ، گاهی در جلسات درسی و گعده ای که در بیوت آقایان در نجف مرسوم بود ، وی همه این مشرب ها را با نقد جدی به چالش می کشید، چنان که بسیاری از بزرگان از نقد های او بهره های فراوان می بردند، حتی مرحوم آیت الله آقا میرزا حسن بجنوردی ، صاحب « القواعد الفقهیه» به این حقیقت تصریح کرده بود که «من از ایشان استفاده می کنم»
دوستان و همدرسان متضاد
در جامع الاطراف بودن حاج آقا مصطفی ، همین بس که وی علاوه بر داشتن اساتید با مشرب ها و گرایش های متفاوت در درس و بحث های حوزوی و فعالیت های سیاسی و اجتماعی با افراد و اشخاص گوناگون و دارای افکار و اندیشه های متفاوت و گاهی متضاد، ارتباط نزدیک و نا گسستنی داشت و از ظرفیت های علمی – سیاسی و اجتماعی هر کدام از آنان به نفع اسلام و انقلاب بهره برداری بهینه می کرد.
نگارنده بارها از حضرت آیت الله شیخ محمد ابراهیم جناتی شنیدم ، نقل می کرد: «ایامی که آیت الله خمینی در نجف حضور داشتند بعضی از علمای ایران گاهی به ایشان نامه ای می نوشتند و استفتائاتی مطرح می کردند که در میان راه ساواک این نامه ها پاره یا توقیف و بایگانی می کرد و مانع از رسیدن آنها به مقصد می شد؛ یک روز حاج آقا مصطفی به من پیشنهاد کرد اگر قبول کنم به دوستانشان در ایران سفارش کنند که نامه ها واستفتائات به نام من پست و به نجف ارسال شود ، چون من فعالیت انقلابی نداشتم ، ساواک آن حساسیت را به من نداشت. با موافقت من این کارها مدت ها ادامه داشت و نامه ها به آدرس منزل بنده می آمد و من جواب استفتائات را از ایشان می گرفتم و به آدرس صاحبان نامه ها می فرستادم.»
حاج آقا مصطفی از سویی با شخصیت های بارز اخلاقی مانند مرحوم آیت الله بهاالدینی یا شخصیت های عرفانی مانند :شیخ عباس قوچانی ، کشمیری و هرندی مانوس بود. از طرف دیگر با اشخاصی همچون : سید جلال آشتیانی ، شیخ علی تهرانی که در ردیف فلاسفه وحکما بودند ، مراوده علمی داشت . در کنار آن با فضلای انقلابی مثل : حجج اسلام والمسلمین: سید محمود دعایی، سید علی اکبر محتشمی، سید حمید روحانی و... هم در ارتباط بود؛ حتی با افراد زیادی هم که اصلا آیت الله خمینی را قبول نداشتند و به قولی ضد انقلاب بودند هم مرتبط می شود و از ظرفیت همه آنها در جهت تکمیل شخصیت علمی خود و تحکیم روابط اجتماعی و سیاسی پدر استفاده می کرد؛ مانند شیخ نصرالله خلخالی که به شخص امام علاقه داشت ولی به انقلاب هیچ اعتقادی نداشت یا مانند سید محمد رضا اشکوری و سید علی خلخالی و... که چندان گرایش خاصی نداشتند اما با وی همیشه مانوس بودند.
مرحوم آیت الله شیخ صادق خلخالی ، شیخ محمد صادقی تهرانی از جمله فضلایی بودند که حاج آقا مصطفی با آنها مرادوه علمی داشت ، همان طوری که افرادی مثل: سید صادق طباطبایی ، جلال الدین فارسی ، علی جنتی ، شهید محمد منتظری ، صادق قطب زاده، داریوش فروهرو... با وی مرتبط بودند ومسائل انجمن های اسلامی دانشجویان خارج از کشور از طریق آنان پیگیری می شد. به طور کلی او هم با آدم های گوشه نشین و گمنام و عارف مسلک رفیق بود و هم با آدم های اجتماعی ، سیاسی ، انقلابی و اهل گعده نشست و برخاست داشت. با سران عشایر واقوام عرب در نجف ارتباط صمیمی داشت ، در مراسم دینی و مذهبی و بخصوص مراسم شب های ماه رمضان آنان حاضر می شد و تا سحر آنها را همراهی می کرد و با خواندن اشعار عربی با مضمون عالی مجلس آنان را گرمی می بخشید، چون معروف است که عرب ها به اشعار با ادبیات قوی علاقمند هستند.
علاوه آثار علمی و یادداشت های تحقیقی این عالم پر تلاش نیز در مجموع حکایت از جامع الاطراف و الاضداد بودن وی دارد؛ کتاب البیع در 3جلد، مکاسب المحرمه در 2 جلد، مبحث اجاره، مستند تحریرالوسیله ، تعلیقه ای برعروه الوثقی ، تحقیقی در باب نکاح، حواشی بر وسیله النجاه سید ابوالحسن اصفهانی که همه اینها در فقه استدلالی در دوره های متعدد تحقیق و تالیف شده است. از طرفی کتاب الاصول ، تقریرات فی الاصول که شامل مباحث اصول فقه است ، همچنین تفسیرالقران الکریم در 4 جلد که به گفته خود به سبک و روش آلوسی نگاشته و البته ناتمام است، از سوی دیگر حواشی و تعلیقات ایشان بر کتاب اسفار ، بر شرح هدایه و بر مبدا و معاد ملاصدرا و در کنار آن تطبیق علم هیئت جدید بر هیئت نجوم اسلامی ، تحقیق در علم رجال و تراجم و شرح حال ائمه معصومین علیهم السلام که نزدیک به 40 عنوان می رسد.
ارتباط عمیق با توده مردم
در میان علما و فقهای شیعه کم و بیش افرادی بودند و هستند که چندان ارتباط مردمی نداشتند و دارند و شبانه روز به درس و بحث و تحقیق مشغول می باشند، یعنی به همان اندازه که به فعالیت های علمی وتحقیقی خود افزودند ، همان مقدار هم فاصله شان از مردم زیاد شده است و البته بسیاری هم بودند که با همه اشتغالات علمی ، ارتباطشان با مردم قطع نشده است ؛مرحوم حاج آقا مصطفی اگر چه از گروه دوم بود ، اما جنس ، عمق و شعاع ارتباط وی با مردم به گونه دیگر ، کم نظیر و گاهی بی نظیر و شگفت انگیز بوده است.
او وقتی با توده مردم مواجه می شد ، هیچ کسی احساس نمی کرد که وی فرزند مرجع تقلید ویا یک عالم و دانشمند صاحب نظر در علوم و فنون مختلف است، بلکه او را از جنس خود می دانستند؛ برای این که حاج آقا مصطفی هنگام مواجهه با مردم ، آنقدر خودش را پایین می آورد و در سطح کوچه و بازار قرار و نشان می داد که آنها خیلی راحت و آسان و سریع می توانستند با وی ارتباط برقرار بکنند و جوش بخورند و زود متصل بشوند.
مرحوم آیت الله سید محمد باقر موسوی همدانی ، مترجم تفسیرالمیزان در این باره می گوید: « یک روز ( در اواخر دهه سی) با مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی در مسجد جامع همدان دیدار کردم، معلوم شد اثاثیه مورد نیاز امام را که درآن وقت در اطراف همدان بود به همدان آورده است. ایشان را به منزل بردم ؛ سپس به طرف عباس آباد همدان حرکت کردیم ، وقتی می خواستیم از بیراهه به بالای تپه های عباس آباد برویم، من اورا به بیراهه رهنمایی کردم . آقا مصطفی پرسید : چرا از بیراهه برویم؟ گفتم : در راه اصلی چند قهوه خانه وجود دارد و معمولا در آنجا افراد نابابی هستند که صلاح نیست ما از آنجا عبور کرده و با آنها مواجه شویم .آقا مصطفی بدون توجه به حرف بنده از همان راه اصلی حرکت کرد و من هم به ناچارهمراه او شدم. وقتی به جلوی یکی از قهوه خانه ها رسیدیم ، ناگاه دیدم تمام جمعیت حاضر در آنجا نزد حاج آقا مصطفی آمدند و دست ایشان را بوسیدند و خیلی به ایشان احترام نمودند.
بعد با تعجب از ایشان پرسیدم: چنین صحنه ای را تا به حال ندیده بودم ، اینها شما را از کجا می شناسند؟ حاج آقا مصطفی فرمود: ما دیروز وقتی از قم به همدان رسیدیم و به اتفاق آقای لواسانی و آقای مروارید به اینجا آمدیم ، وقتی من جلوقهوه خانه رسیدم جمعیتی را در آنجا دیدم که مشغول عیش و نوش هستند ، با صدای بلند قهوه چی را صدا زدم ، گفتم : «فلانی ! عَرَق داری؟» همه حاضران تعجب کردند که یک روحانی از عرق می پرسد! همه حاضران قهوه چی را تشویق کردند که بگو : دارم. سرانجام او جواب داد که دارم حاج آقا بفرمایید. من گفتم : «پس کتت را بپوش که سرما نخوری» منظورم عرق بدنش بود. با همین یک کلمه و برخورد مناسب این آقایان به دور من جمع شده و به من لطف و محبت و احترام می کنند.»
اکثر علما و روحانیون ، وقتی در یک همچون موقعیت و شرایطی قرار می گیرند، معمولا موضع منفی و سلبی اتخاذ می کنند و زبان به نکوهش و سرزنش و نصیحت می گشایند و یا راه بیراهه را به راه اصلی ترجیح داده و به تصوری ، خودشان را راحت می کنند، اما هنر حاج آقا مصطفی این بود که در این گونه موارد همیشه موضع ایجابی و اثبانی می گرفت و راه اصلی را مقدم می داشت. این گونه روش ها اگر چه در ظاهر خیلی عادی و سطحی و کم اهمیت به نظر می آید ولی برای یک عالم دینی و مجتهد که تعلیم وتربیت جامعه را بر عهده دارد بسیار سرنوشت ساز خواهد شد که البته این برخورد ها ریشه در سیره امامان معصوم علیهم السلام دارد و نمونه های فراوانی را می توان از آنها نقل کرد که باید در جای مناسب و به گونه مستقل به آنها پرداخت.
در مراسم پیاده روی که از نجف به کربلا هر از چند گاهی به مناسبت هایی مانند اربعین وغیره انجام می گرفت، حاج آقا مصطفی از اعضای ثابت این کاروان ها بود، در میان آنها افراد پیر ، جوان ومیان سال وجود داشتند هیچکدام احساس نمی کردند که وی بر آنها برتری دارد با این که از مراتب علمی و آقا زاده بودنش همه آگاهی داشتند.
طی مسیر و قتی شب می شد ، کاروان توقف می کرد و هنگام استراحت دور هم جمع می شدند و بحث علمی در فقه ، اصول ، فلسفه ، عرفان ، رجال ، تراجم وغیره از ایشان می پرسیدند ، حاج آقا مصطفی همه را از حفظ جواب می داد. به قول بعضی دوستانش او در این سفر ها مثل مرحوم علامه حلی مدرسه سیار تشکیل می داد و در مسافرت ها اصلا وقت را تلف نمی کرد.
در کنار آن ، برای رفع خستگی ، چون وی اشعار سعدی و حافظ و مولوی حفظ بود ، برنامه مشاعره برگزار می کرد، جوانان را به کشتی گرفتن و شنا کردن در شط فرات تشویق می کرد و برای هر فردی که خوب از عهده آنها بر می آمد جایزه می داد و بدین ترتیب همه را مجذوب خود می ساخت.
در یکی از این پیاده روی ها ، عربی که حاج آقا مصطفی را می شناخت خیلی اصرار می کرد تا شب همه میهمان وی باشند و در منزل او استراحت کنند، از سویی همراهان وی از جمله مرحوم آقای حلیمی کاشانی که مسئولیت و مدیریت کاروان را بر دوش داشت ، خیلی حرص و جوش می خورد که باید شب حرکت کنیم در غیر این صورت فردا به مراسم اربعین نمی توانیم برسیم. اما حاج آقا مصطفی گفت : خوب به مراسم نرسیم مگر چه می شود؟ یک روز یا دوروز دیرتر و بعد از اربعین می رسم مگر چه اشکالی دارد؟ مهم این است که ما اگر امشب بمانیم و میهمان این آقا بشویم ، دل یک بنده خدا را شاد و خوشحال کردیم.
برای یک مجتهد و فقیه جامع الاطرافی مثل حاج آقا مصطفی خیلی مهم است که هنگام تزاحم دو موضوع واجب یا مستحب و یا تعارض میان حقوق الله وحقوق الناس کدام یکی را باید انتخاب کند و درست هم انتخاب کند؛ گاهی مشاهده می شود ، به خاطر یک عمل مستحبی موکد مثل زیارت حرم امام حسین علیه السلام در روز اربعین ، بعضی ناخود آگاه مرتکب به چند مورد کار حرام می شود، هنگام اخذ پاسپورت و ویزا مرتب دروغ می گوید ، در میان سفر حقوق همسفرانش را رعایت نمی کند. یا وقتی می خواهد نماز شب بخواند مزاحم خواب دیگران می شود، برای این که به اول وقت نماز برسد ماشینش را در جلوی پارکینگ و معازه ومنزل دیگران پارک می کند و مانع از رفت وآمد آنها می شود و... در قاموس فقهی و اجتهادی حاج آقا مصطفی همه اینها در صورتی صحیح و درست خواهد بود که مزاحم با حقوق مردم نباشد و او خود به همه اینها عمل می کرد.
اعتراف به خطا و اشتباه
از جمله ویژ گی های برجسته حاج آقا مصطفی که مورد غفلت قرار گرفته و تبیین نمی شود ، روحیه خطا پذیری و اعتراف به اشتباه در صورت ارتکاب به آن دو است ، اگر در موردی خطا و اشتباهی از وی رخ می داد این جرات و شهامت را داشت به راحتی آن را به گردن بگیرد و ضمن عذر خواهی در صدد جبران و تدارک آن بر آید. در این باره مرحوم آیت الله بنی فضل خاطره جالبی دارد که مرور آن خالی از لطف نیست و از باب حسن ختام این مقاله تقدیم خوانندگان می گردد:
«در ایام مرجعیت آیت الله بروجردی که من در مدرسه حجتیه کتاب معالم را تدریس می کردم، مرحوم حاج آقا مصطفی با مرحوم حاج شیخ صادق خلخالی و شیخ علی تهرانی می آمدند در یکی از سالن های حجتیه بحث علمی می کردند. گاهی بحث طلبگی اینها خیلی بسیار پر سر وصدا می شد و برای طلاب ساکن مدرسه مزاحمت ایجاد می کرد.یکی از طلاب به نام شیخ جعفر تبریزی که در نزدیکی محل بحث اینها حجره داشت به من نقل می کرد؛ روزی به منزل امام رفتم و در زدم ، خود ایشان در را باز کرد، گفتم : آقا عرضی دارم؛ فرمود: بفرمایید، داخل شدم ؛ آقا مرا به اتاق راهنمایی کرد و فرمود : شما بفرمایید بنشینید تا من بیایم.نشستم ومنتظر شدم ، دو ، سه دقیقه بعد دیدم حاج آقا روح الله در حالی که سینی چای در دست دارد ، وارد اتاق شد، چای را با سینی جلوی من گذاشت ، بعد فرمود : چه کاری با من داشتید، بفرمایید. عرض کردم آقا آمده ام از دست آقا مصطفی به شما شکایت کنم. آقا در جواب فرمود :چون مصطفی در خانه نیست لطفا شکایت تان را نگه دارید، فردا همین موقع تشریف بیاورید تا من به مصطفی هم بگویم در اینجا باشد و در پیش او شکایت خود را عنوان کنید.
او می گفت: چایی را خوردم و اجازه خواستم ، بیرون آمدم ؛ فردا همان ساعت به منزل امام رفتم ، دیدم آقا مصطفی هم حضور دارد. وقتی نشستم حضرت امام خودش سخن را آغاز کرد و به آقا مصطفی فرمود : این آقا دیروز آمده بود از تو شکایت دارد ، گفتم تشریف ببرد امروز بیاید تا تو هم اینجا باشی ؛ بعد از من خواست که شکایت خود را مطرح کنم .عرض کردم آقا اینها سه نفرند در مدرسه حجتیه بحث می کنند ، داد وقال به راه می اندازند و مانع از استراحت و مطالعه ما می شوند، نه تنها برای من بلکه به سایر طلاب ساکن هم مزاحمت ایجاد می کنند. امام در حالی که با دقت به حرف های من گوش می داد وقتی سخن من تمام شد ، رو به فرزندش کرد و فرمود: مصطفی! این آقا صحیح می گوید؟آقا مصطفی گفت : بلی! ما آنجا بحث داریم طبعا هم سرو صدا بلند می شود؛ فرمایش ایشان درست است . بعد حضرت امام فرمود: از فردا یا باید خیلی آرام بحث کنید یا جای بحث را به جای خلوت ببرید ؛ ولی می دانم چون نمی توانید آرام بحث کنید ، پس حتما محل بحث را عوض کنید.آقا مصطفی گفت : چشم آقا . حتما این کار را می کنیم .از فردا دیگر مشکل حل شد وآنها به جای دیگری رفتند.
شیخ جعفر می گفت: روزگار گذشت آیت الله بروجردی به رحمت خدا رفت در سال 41 انقلاب آغاز شد و در پی آن امام به ترکیه و نجف تبعید گردید، چند سال بعد به طور قاچاقی به زیارت عتبات عالیات مشرف شدم . یک روز در صحن حرم امیر المومنین علی علیه السلام برای اولین بار با حاج آقا مصطفی روبه رو شدم . ذهنیت من این بود که او مرا نمی شناسد و یا اگر هم بشناسد، محل نمی گذارد؛ ولی چون مرا دید فوری جلو آمد سلام کرد و مرا به گرمی در آغوش گرفت و ضمن احوال پرسی گفت : کی امدید؟ گفتم : فلان روز، گفت : فردا ناهار ، منزل حاج آقا منتظر شما هستم ، حتما تشریف بیاورید. بسیار غافلگیر و متعجب شدم . من کجا ! منزل امام کجا! از طرفی خوشحال بودم. او آدرس منزل امام را داد. از هم جدا شدیم، فردا سر وقت خودم را به منزل امام رساندم، داخل خانه شدم ، دیدم به جز امام و فرزندش کسی در خانه نیست. سلام کردم ... و نشستم . آقا مصطفی خودش پذیرایی می کرد ، سفره را پهن کرد ، دیدم ناهار آبگوشت است. مشغول صرف غذا شدیم . در این حال آقا مصطفی برگشت به امام گفت : حاج آقا ! این آقا شیخ را می شناسید؟ امام نیم نگاهی به من انداخت و فرمود : قیافه اش آشناست ؛ فکر می کنم یک جایی اورا دیده ام ولی فراموش کرده ام . آقا مصطفی گفت : این همان شیخی است که ما در مدرسه حجتیه ی قم مزاحم او شده بودیم و او پیش شما آمده و از دست ما شکایت کرده بود؛ دیروز در حرم دیدم و به ناهار دعوت کردم تا تشریف بیاورد اینجا و در حضور شما مرا حلال بکند، من در آن وقت ایشان را خیلی اذیت کردم. بعد رو به من کرد و دوباره از من عذر خواهی نمود. من هم که غرق در عرق شرمندگی شده بودم ؛ گفتم ک آقا جان ! این چه فرمایشی است که می فرمایید، حلال خوشتان باشد...»