مرتضی حاجی با اشاره به مرحله دوم انتخابات مجلس دهم گفت: نباید از فضای انتخابات دور شویم و فکر کنیم که کار تمام شده است بلکه باید بدانیم و آگاه باشیم که رقابت ادامه دارد.
به گزارش جماران، این فعال سیاسی اصلاح طلب در گفت و گو با روزنامه اعتماد تأکید کرده است که 70 درصد مجلس آینده حامی دولت خواهند بود.
متن این گفت و گو در پی می آید:
انتخابات هفتم اسفندماه به پایان رسیده است و حال دورانی است که هر کدام از سیاستمداران و فعالان سیاسی در حال تحلیل شگفتی اصلاحطلبان و حیرت اصولگرایان از نتیجه این انتخابات هستند؛ انتخاباتی که با حاشیههای فراوان دستاوردهای تاثیرگذاری در تاریخ سیاسی کشور داشته است. دستاوردهایی که با شروع به کار مجلس دهم در هفتم خردادماه ١٣٩٤ تاثیر خود را در کشور بیشتر از زمان فعلی نشان خواهد داد. آنطور که اصلاحطلبان در صحبتها و اظهارنظرهای خود میگویند هفتم اسفندماه ادامه راه خرداد ٩٢ بوده است و این راه همچنان ادامه دارد؛ راهی که به گفته آنها به توسعه و پیشرفت کشور ختم میشود. مرتضی حاجی در این گفتوگو معتقد است که مردم در هفتم اسفندماه بلوغ سیاسی خود را به بهترین صورت نشان دادند. او در صحبتهایش به انتخابات ریاستجمهوری سال ١٣٩٢ اشاره میکند و میگوید که نتیجه انتخابات سال ٩٢ پاسخ روشن و جدی بود و معلوم شد، رفتن پای صندوقهای رای اثرگذار است وتنها از این طریق میتوان تغییر ایجاد کرد. حاجی در صحبتهایش میگوید که مردم با شناخت درست و تصمیم به موقع به حامیان دولتی که آن همه مساله ایجاد کرد و کشور را برای سالها به عقب برد نه گفتند و سمت نمایندگی خود را از آنها پس گرفتند. حاجی که وزیر دولت اصلاحات بوده است، در پاسخ به این مساله در رابطه با بیتجربه و جوان بودن چهرههایی که در لیست امید قرار گرفته بودند و اکنون وارد مجلس شدهاند و ترس از اینکه ممکن است این افراد بهواسطه پول و قدرتی که در جناح اصولگرا مهیا است به دامن آنها بیفتند و منافع اصلاحطلبان و منافع ملی را زیر سوال ببرند میگوید سعی شد افرادی در لیست قرار بگیرند که منافع ملی کشور برایشان بیشتر مطرح باشد و اهمیت داشته باشد تا مسائل دیگری مانند قدرت و ثروت. او همچنین این نکته را نیز میگوید که ممکن است هر اتفاقی بیفتد. بنیانگذار بنیاد باران در همین رابطه میگوید که ممکن است بخشی از این افراد بیتجربگی داشته باشند اما جوان آرمانگراتر است. مرتضی حاجی نکتهای را نیز در این بخش از صحبتهایش مطرح میکند و آن این است که این افراد باید مراقب باشند موضعگیریهایشان خصوصا در مسائل سیاسی پخته و کاملا سنجیده باشد و مساله ساز نشود. بهطور کلی افراط و تفریط در کارشان نباید وجود داشته باشد. حاجی در رابطه با تندروی اصولگرایان نیز صحبت میکند و پیشبینی میکند که حتما یک انزوایی در انتظار تندروها و پایداریها است. او در عین حال دلیل شکست اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفندماه را اینگونه تحلیل میکند که «فاصله نگرفتن شفاف از دولتهای نهم و دهم با همه مشکلاتی که برای مردم و کشور فراهم کرده بودند تاییدی از سبک سلیقه اصولگرایان نزد مردم شد تا شهروندان از اصولگرایان روی برگردانند.»
انتخابات هفتم اسفندماه با وجود خوبیها و بدیهایی که داشت به پایان رسیده است. اکنون بسیاری از چهرهها و مسوولان میگویند که دوران رقابت تمام شده و زمان رفاقت و همکاری فرا رسیده است. مردم با وجود وضعیت اقتصادی و شرایطی که داشته و دارند در انتخابات حضور گستردهای داشتند. آیا معتقد هستید که هر رای مردم در انتخابات هفتم اسفندماه یک پیام بود به مسوولان کشور؟
حتما همینطور بوده است. به نظرم رای مردم سه پیام با خود داشت. نخستین پیام این بود که مردم با رای خود از دولت یازدهم حمایت کردند و به اعتدال رای دادند. دومین پیام که به نظرم پیام مشخصتری هم بود، این بود که مردم از رفتار برخی نمایندههای مجلس گلهمند بودند و دیگر از مواضع و اقدامات آنها خسته شده بودند. بسیاری از تندرویهای برخی از نمایندگان مجلس برای مردم قابل قبول نبود، چرا که مواضع آنها را مردم برآیند نظر جامعه که در خانه ملت انعکاس مییابد نمیدانند و احساس میکردند آنها برای رای و نظر مردم بها قائل نیستند. مردم با رای خود این پیام را به چنین نمایندههایی دادند که از عملکرد آنها راضی نیستند، مردم از نمایندگان خود توقع و انتظار دارند که بیش از هر چیز به تامین خواست و نیازهای مردم اهتمام داشته باشند و منافع ملی و مصالح کشور را در موضعگیری خود در نظر داشته باشند. مردم با رای ندادن به چنین افرادی که همه خوب میدانند کدام افراد بودهاند، از آنها و همفکرانشان تبری جستهاند. به گمان من پیام سوم بیشتر بر محور ضرورت اصلاحات اقتصادی و اهتمام به بهبود معیشت مردم است که ضرورتا تنشزدایی در روابط خارجی و افزایش همبستگی داخلی رفع سوءتفاهمات است.
فکر میکنید در مرحله دوم انتخابات مجلس نیز اصلاحطلبان موقعیت بهتری را کسب میکنند؟
انشاءالله در مرحله دوم نیز همین حالت حفظ خواهد شد. فقط نباید از فضای انتخابات دور شویم و فکر کنیم که کار تمام شده است بلکه باید بدانیم و آگاه باشیم که رقابت ادامه دارد. باید برای دوره دوم هم برنامهریزی دقیقی صورت بگیرد و نیروها از الان آماده به کار باشند که حضور اصلاحطلبان و نیروهای اعتدالی در مجلس بیشتر شود. اما با توجه به شرایط پیش آمده، در کل به نظرم بیش از ٧٠درصد افراد حاضر در مجلس حامی دولت یازدهم خواهند بود.
و با وجود پیشبینی شما مبنی بر حضور ٧٠درصدی اصلاحطلبان و نیروهای اعتدالی در مجلس، پس جای نگرانی برای پیشبرد اهداف دولت یازدهم باقی نمیماند و استارت کار ماشین توسعه و پیشرفت کشور زده میشود.
دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، مجلس خوبی میشود. این مجلس فرصتهایی را فراهم میکند که دولت برنامههایی را که برای توسعه و پیشرفت کشور لازم است با اطمینان وآرامش اجرا کند. به نظرم مجلس دهم بیشتر از مجلس نهم و هشتم به اقتصاد، معیشت و اشتغال اهمیت خواهد داد. مجلس دهم، مجلسی میشود که با همفکری و همراهی، کارها را به پیش میبرد. مجلس دهم، مجلسی میشود که برای پیشبرد کارها و برنامهها با دولت درگیر و سرشاخ نمیشود اما در عین حال استقلال خود را نیز حفظ خواهد کرد و وظیفه نظارتی خود را اعمال خواهد کرد. در این زمینه حداقل با اطمینان میگویم که نمایندههای مجلس دهم مشکل برای دولت به وجود نمیآورد و همانطور که شما گفتید استارت شروع به کار ماشین توسعه و پیشرفت کشور بعد از هشت سال توقف در دولتهای نهم و دهم زده خواهد شد و زمانی که مجلس دهم شکل بگیرد در خردادماه من فکر میکنم دولت باید که با سرعت بیشتری مانند مسابقه دو عمل کند که بتواند کارها را با سرعت بیشتری پیش ببرد.
آقای حاجی، جدای از سمتها و مسوولیتهایی که داشته و دارید، خواست شما به عنوان یک شهروند از نمایندگان دهمین دوره مجلس چیست؟
خواست من به عنوان یک شهروند از نمایندگانی که انتخاب شدهاند این است که خودشان را برای حضور در یک مسابقه پربیننده و حساس آمده کنند که هرچه در این مسابقه به دست میآید پیروزی و پیشرفت و رضایت مردم باشد.
چرا آنقدر صحبت از مسابقه میکنید؟ مگر قرار است چه اتفاقی در زمین سیاست ایران بیفتد که آن را تشبیه به مسابقه میکنید؟
هشت سال کشور به واسطه مدیریت اشتباه از مسیر توسعه دور افتاد. در سال ٩٢ دولتی روی کار آمد که هدفش توسعه و پیشرفت ایران بود اما دست تنها بود چرا که مجلس با برنامههای این دولت همکاری لازم را نداشت اما اکنون که مجلس در حال تغییر است، دولت دیگر تنها نیست و باید سریع حرکت کند. حتی بهتر است بگویم که باید نسبت به قبل سریعتر حرکت کند. اکنون جهانیان در حال رصد شرایط ایران هستند، مردمی که در انتخابات رای دادهاند انتظاراتی دارند. پس همه اینها شرایط را برای یک مسابقه دو امدادی مهیا میکند که دولت و مجلس دستدردست هم باید برای بهبود وضعیت کشور تلاش کنند. همانطور که از دولت انتظار میرود که سریع حرکت کند از مجلس هم انتظار میرود که بهسرعت در رابطه با مشکلاتی که دولت میخواهد به آنها ورود پیدا کند، تحقیق کند و آنها را در دستور کار بررسی قرار دهد تا این مشکلات خیلی سریعتر نسبت به قبل رفع شوند.
البته بررسی و تحقیق در رابطه با بسیاری از مشکلات موجود در کشور نیازمند شناخت آن حوزهها و مشکلات است. به نظرتان افراد راهیافته به مجلس دهم چنین پتانسیلی را دارند؟
بله. همانطور که شما گفتید این موضوعات نیاز به شناخت دارد. بسیاری از افرادی که در لیست انتخاباتی اصلاحطلبان حضور داشتند و وارد مجلس شدند، شاید با مسائل کلان کشور آشنایی زیادی نداشته باشند. اما فرصتهایی وجود دارد که میتوانند شناخت لازم را کسب کنند. پیشنهاد من این است که در این مدت باقیمانده تا شروع کار مجلس دهم، افراد منتخب به صورت فشرده وقت بگذارند و مسائل مختلف کشور را موردبررسی قرار دهند و با آنها آشنا شوند. انتظاری که از این افراد میرود این است که در حوزههایی مانند اقتصاد، اشتغال، سیاست خارجی و ... که جزو مهمترین حوزهها هستند، ورود پیدا کنند و مشکلات کشور در این حوزهها را مورد بررسی قرار دهند و با آنها آشنا شوند و فکرهایی برای حل اینها داشته باشند. طبعا لازم است از نظرات کارشناسان و مدیران بخشهای مختلف خصوصا اتاق بازرگانی بهره بگیرند. از کارشناسان هر حوزه استفاده کنند و از آنها برای رفع مشکلات نظر و پیشنهاد بگیرند. همچنین به نظر من لازم است قبل از شروع به کار و تشکیل جلسات مجلس شورای اسلامی یعنی بعد از تعطیلات عید، چند جلسه را با یکدیگر برگزار کنند و مسائل را با هم هماهنگ کنند به آن کارهایی که به محض اینکه سوت شروع این مسابقه نواخته شد با سرعت، دقت و درستی ورود کنند و تصمیم را بگیرند. چرا که دیگر زمان خواب و استراحت تمام شده و این دوستانی که مسوولیت پذیرفتهاند باید بدانند که مردم چشمشان به آن تصمیماتی است که آنها میگیرند و کشور تشنه تصمیمات آنهاست. مجلس دهم باید مجلس تلاش و بیداری باشد. نمایندههای مجلس دهم روبهروی یکدیگر نیستند بلکه دست در دست هم برای پیشبرد توسعه کشور همکاری میکنند.
در دستور کار قرار دادن برجام دو را از قلم انداختید آقای حاجی.
برجام دو که جای خود را دارد. وقتی آقای رییسجمهور مدام در صحبتهایش از برجام دو صحبت میکند، خود نمایندهها باید پیگیر این موضوع شوند که منظور رییسجمهور چیست. از حالا باید کم و کیف برجام دو را بررسی کنند و دست روی دست نگذارند تا زمان تمام شود. بلکه باید ماهیت برجام دو را مشخص کنند و ببینند که توقع دولت و مصلحت جامعه چیست و برای این موضوع راهکارهایی بیندیشند که مردم مدام در حال شنیدن وعده نباشند بلکه محقق شدن آنها را نیز ببینند.
الان که در این بحث هستیم، آیا شورای عالی اصلاحطلبان برنامهای برای افرادی که در انتخابات پیروز شدهاند، دارد که به آنها برنامههای مهم را یادآوری یا افراد را با یکدیگر هماهنگ کند؟
پیشنهادهایی مطرح شده است. یکی از مهمترین آنها این است که نمایندگانی که در هر استان انتخاب شدهاند، میتوانند در استان خودشان تقسیم کار کنند. یعنی از مقامات و مسوولان گزارش بگیرند و با آنها جلسه داشته باشند. فعلا زمان شناخت درست مسائل و مشکلات و یافتن مبتنی بر راهکارهای علمی و قابل اجرای آنهاست و نمایندهها باید به یک جمعبندی برسند که وقتی وارد مجلس شدند نسبت به تصمیماتی که میخواهند بگیرند، هماهنگ باشند و در زمان تصمیمگیری به مشکلی برنخورند و تصمیمات محکم، علمی و با قابلیت اجرایی بالا گرفته شود.
در صحبتهایتان این موضوع را مطرح کردید که بسیاری از افرادی که در لیست انتخاباتی اصلاحطلبان حضور داشتهاند و وارد مجلس شدهاند، شاید با مسائل کلان کشور آشنایی زیادی نداشته باشند، آیا بابت این موضوع ترسی به دل ندارید که مشکلاتی به وجود بیاید و از آنجایی که ممکن است برخی از این افراد به سمت جناح اصولگرا متمایل شوند. کمااینکه اصلاحطلبان تجربه شورای شهر و اتفاقی که در این شورا افتاد را دارند.
ممکن است که اتفاقاتی بیفتد. بالاخره آدمیزاد چوب خشک که نیست. اما در زمان جمع تنظیم لیست انتخاباتی اصلاحطلبان بعد از ردصلاحیتها، سعی شد افرادی در لیست قرار بگیرند که منافع ملی کشور برایشان بیشتر مطرح باشد و اهمیت داشته باشد تا مسائل دیگری مانند قدرت و ثروت. اما در عین حال ممکن است هر اتفاقی بیفتد. این وضعیت را شما باید در جناح محافظهکار نیز ببینید، چهبسا ممکن است افرادی از این جناح به سمت اصلاحطلبان گرایش پیدا کنند. خیلی از چهرههایی که امروز گرایش به اصلاحطلبان پیدا کردهاند، روزی از مخالفان سرسخت این جریان فکری بودهاند. باید اصلاحطلبان با منطق و رفتار درست جاذبه خودشان را بالا ببرند و متقابلا دافعه خودشان را کم کنند. در واقع اگر اصلاحطلبان نشان بدهند که فقط به منافع ملی، کشور و مصالح عمومی جامعه و پیشرفت و توسعه کشور فکر میکنند و صادقانه برای اعتلای کشور و حفظ ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی تلاش میکنند نه تنها چنین اتفاقی که شما به آن اشاره کردید نمیافتد بلکه زمینه جذب افراد جدیدی که همین نگرش را دارند فراهم میشود. این نکته را هم بگویم که جوانها آرمانگراتر هستند. ممکن است که بیتجربگی داشته باشند اما جوان آرمانگراتر است. فقط باید مراقب باشند موضعگیریها خصوصا درمسائل سیاسی پخته وکاملاسنجیده باشدو مساله ساز نشود. بهطور کلی افراط و تفریط در کارشان نباید وجود داشته باشد.
اشاره کردید که خیلی از افرادی که روزی از مخالفان سرسخت اصلاحطلبان بودهاند امروز اصلاحطلب هستند. وقتی لیست امید منتشر شد خیلیها به واسطه افرادی که در لیست حضور داشتند و همچنین مراودات اصلاحطلبان با برخی از چهرههای اصولگرا، این موضوع را مطرح کردند که اصلاحطلبان برای کسب منافع و قدرت، هویت خود را فراموش کردهاند. آیا با این موضوع موافق هستید؟ اصولا در عالم سیاست حفظ هویت مهمتر است یا کسب منفعت؟
خیر. بنده این موضوع را قبول ندارم. در دنیای سیاست، همهچیز سیاه یا سفید نیست یا همهچیز صفر و یک نیست. گاهی شرایطی پیش میآید که با حفظ اصول اولیه تشکیلدهنده یک هویت جریان سیاسی، میتوان انعطافها و نرمشهایی حتی برای بقای موجودیت خود آن هویت نشان داد. میخواهم بگویم که برای حفظ و بقای آن هویت سیاسی گاهی نرمشهایی ضرورت دارد که در صورت اقتضا از آن باید به عنوان یک موقعیت بهره برد. اما اگر بخواهیم هویت را فدای منافع و قدرت کنیم و فقط بخواهیم وارد قدرت شویم حتی به قیمت از دست دادن هویت مشخصکننده خود، این کار ازاساس مردود است و هر جریانی دست به این کار بزند افکار عمومی مردم را فریب داده است. اصلاحطلبان با وجود رد صلاحیتها در انتخابات از خود انعطاف نشان دادند اما هویت خود را نیز حفظ کردند.
پس معتقدید که اصلاحطلبان با حفظ هویت برای رسیدن به مجلس اصلاحطلب از خود انعطاف به خرج دادند؟
بله. مقید شدن به مجلس اصلاحطلب میتواند به عنوان یک هدف تعیین شود نه مجلس اصلاحطلبان. اگر مجلسی باشد که بتواند اهداف و نظرات نزدیک به اصلاحطلبان را در قالب قوانین و مقررات مصوب به صحنه بیاورد به مراتب بهتر از این است که ما تلاش کنیم مجلسی از اصلاحطلبان شکل دهیم درحالی که شاید از دسترس دور باشد. بنابراین در چنین حالتی اگر افرادی باشند که با اصلاحطلبان در تضاد و تعارض نباشند که نه، بلکه گرایش و نزدیکیهایی هم داشته باشند ضرورتی ندارد که ما ایستادگی کنیم و بگوییم مرغ فقط یک پا دارد و باید افرادی که اصلاحطلب باشند در این لیست قرار بگیرند. به نظرم تدبیری که اتخاذ شد برای تشکیل مجلس اصلاحطلب بسیار منطقی و درست بود و پیگیری اصلاحطلبی در چنین مجلسی به مراتب راحتتر از این است که ما میایستادیم برای اینکه فقط و فقط مجلس اصلاحطلبان تشکیل شود که معلوم نبود در تشکیل آن چقدر موفق بشویم. از طرفی در همه جای دنیا همینطور است. آن کشورهایی که نظامهای حزبی خیلی قویتری از کشور ما دارند، احزابشان برای به دست آوردن کرسیهای زیادتری در مجالس یا دولت با تشکلهایی که به آنها نزدیکترند ائتلافهایی را صورت میدهند که طبیعتا هر کدام یک مقداری از خواستههای اولیهشان تعدیل میکنند که بتوانند با هم همکاری کنند. اما اگر اینطور نباشد مجلسی تشکیل میشود از افراد و جریانهایی که نمیتوانند با هم کار کنند، و هیچ کاری در کشور پیش نمیرود. مانند مجلس نهم که به صورت جزیرهای بود و هر جریانی حرف خود را میزد و کاری پیش نمیرفت. مجلس نهم متشکل بود از جزیرههای مختلفی که هرکسی ساز خود را مینواخت. خیلی وقتها کارهایی میکردند که مشکلاتی را نیز ایجاد میکرد. یکی از مواردی که هنوز یادم مانده است و از آن بهشدت ناراحت شدم برخورد مجلس نهم با وزارت علوم دولت یازدهم بود که بهصورت خیلی بدی با وزرای پیشنهادی دولت یازدهم که از بهترینها بودند برخورد کردند.
و در نهایت با وجود چنین رفتاری مردم از خود واکنش نشان دادند و ثابت کردند که نسبت به مسائل سیاسی کشورمان بیتفاوت نیستند. امری که خیلی از جامعهشناسان و کارشناسان سیاسی را متعجب کرد و گفتند که مردم به بلوغ سیاسی رسیدهاند.
به نظرم مردم در هفتم اسفندماه بلوغ سیاسی خود را به بهترین صورت نشان دادند. در موارد قبلی گاهی افرادی در رابطه با عدم حضور در پای صندوقهای رای مطالبی میگفتند و البته بعضی رسانههای خارجی که مطمئنا خیرخواه ملت و کشور مانیستند به آن دامن میزدند که بسیار غلط بود. نتیجه انتخابات سال ٩٢ و همین انتخابات پاسخ روشن و جدی بود که همگان شاهد آن هستیم وثابت شد که چقدر این سفسطه انحرافی است و معلوم شد که رفتن پای صندوقهای رای واقعا اثرگذار است و تنها از این طریق میتوان تغییر ایجاد کرد. مردم با شناخت درست وتصمیم به موقع به حامیان دولتی که آن همه مساله ایجاد کرد و کشور را برای سالها به عقب برد نه گفتند وسمت نمایندگی خود را از آنها پس گرفتند. مردم به این نتیجه رسیدند که دیگر این افراد در مجلس نباید حضور داشته باشند، و افرادی راجایگزین کردند که در جهت تحقق حقوق آنها تلاش کنند و به تحقق شعارها و برنامههای رییسجمهور کمک کنند. بنابراین به تحریکات عدم شرکت در انتخابات نه گفتند و با اعتماد به جریان اصلاحات و توصیههای جناب آقای خاتمی وبا یک تحلیل درست درهردو انتخابات شرکت کردندوبه همه اسامی که در هر دو لیست آمده بود رای دادند، کار بزرگی بود که در نهایت اتفاق خیلی جالبی هم افتاد و موفقیت بزرگی هم رقم خورد. نکته دیگری که در مورد انتخابات شهرستانها مطرح است اینکه در انتخاب مردم علاوه برمواضع سیاسی نامزدها، مسائل منطقهای، قومی، فامیلی و... نیز دخالت دارد. در تهران به دلیل شرایط ویژهای که پایتخت دارد، مسائل قومی و فامیلی کمرنگ است یا احساس نمیشود اما در شهرستانها و شهرهای کوچک مسائل فامیلی و منطقهای بسیار مطرح و اثرگذار است، اینکه مردم در پای صدوقهای رای حاضر شدند و شرکت در انتخابات را پرشور برگزار کردند بهطوری که در بعضی از استانها بیش از ٨٠درصد مردم در انتخابات شرکت کردهاند نشان درک درست و بلوغ سیاسی آنهاست. میخواهم بگویم در شهرستانها هم رای دادن تبدیل شده است به یک وظیفه که مردم آن را انجام میدهند و میدانند که تنها راه رسیدن به خواستهها و مطالباتشان شرکت در انتخابات است. میدانند که با انتخابات میتوانند مسیر زندگی اجتماعی خود را تغییر دهند.
در تهران اما تا چند روز مانده به انتخابات هفتم اسفندماه جو عمومی مردم ناامید بود و قصدی برای شرکت در انتخابات نداشت. چه بهواسطه برخورد شورای نگهبان با اصلاحطلبان و چه به دلیل عملکرد مجلس اما در سه یا چهار روز باقی مانده به انتخابات با انتشار یک ویدیو از رییس دولت اصلاحات و دعوت بزرگان اصلاحات یکباره فضا تغییر میکند و مردم زیادی نه تنها در انتخابات شرکت میکنند بلکه بسیج میشوند تا دیگران را نیز مجاب کنند در انتخابات شرکت کنند. علت چیست؟
افرادی در کشور هستند که مردم در دوران مسوولیت آنها، باورشان کردهاند که کشور را دوست دارند. مردم میدانند این افراد صداقت دارند و به دنبال منافع حزبی، گروهی، شخصی و خانوادگی نبوده و نیستند و آنها واقعا بر اساس ضوابط، قوانین و منافع ملی تصمیمگیری کرده و میکنند. این حرف من معنایش این نیست که در زمان مسوولیت این افراد کم و کسری وجود نداشته یا اشتباهی نبوده است، منتهی در دولتهای نهم و دهم با توجه به بررسی اتفاقاتی که بعد از دولتهای اصلاحات و سازندگی و مجلسهای اصلاحطلب که محبوب مردم بودهاند، افتاده است مردم به مراتب آرزو میکردهاند که به دوران اصلاحات بازگردند. بنابراین پس ازاینکه رهبری معظم انقلاب همه مردم حتی مخالفان را دعوت به مشارکت در انتخابات کردند رییس دولت اصلاحات که همیشه با مردم صادق بوده و با سوز دل، حسن نیت و با احترام کامل با مردم مواجه شده و سخن گفته است، وارد صحنه انتخابات شد و جو عمومی مردم و همان ناامیدی را که شما به آن اشاره کردید تغییر داد. البته در این میان پیامهای دوستان دیگر هم جالب و تاثیرگذار بود. دوستانی که شرایط خوبی نداشتند اما مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردند. و این مهم بود که هر شهروندی که احساس میکرد شنوندهای ممکن است سخنش داشته باشد خودش را کنار نکشید و تبلیغ شرکت در انتخابات را کرد. نکته دیگری که باید به آن دقت کنیم و مورد غفلت واقع نشود، به نظرم تاکید رهبری بر همزبانی و همدلی دولت ملت است. مردم دولت یازدهم را دست دارند و عملکرد دولت حسن روحانی تا به امروز برای مردم امیدآفرین بوده است. مردم دیدهاند که با حل مساله هستهای و تلاش تیم دیپلماسی دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی بهبودهایی در وضعیت زندگیشان اتفاق افتاده است، و از طرفی همانطور که بیان کردم رهبری هم اعلام کرد که امسال سال همدلی و همزبانی ملت و دولت است و خود ایشان هم در سخنرانیهای نزدیک انتخابات تاکید میکرد که مردم در انتخابات شرکت کنند، حتی اگر نظام را قبول ندارند. وقتی شرایط اینطور است، ناخودآگاه یک اجماعی بهطور غیررسمی برای شرکت در انتخابات شکل میگیرد و همه پای صندوق رای میآیند.
انتخابات ریاستجمهوری خرداد ٩٢ قدم اول بود، انتخابات هفتم اسفندماه قدم دوم، اکنون قدم سوم اصلاحطلبان چیست؟
قطعا ایستگاه بعد انتخابات شورای شهر است. هرچند در انتخابات قبلی شورای شهر، اصلاحطلبان نتیجه بدی نگرفتند و اگر همان یک نفر آن طور رفتار نمیکرد این اتفاق برای اصلاحطلبان نمیافتد و اکثریت شورای شهر از آن اصلاحطلبان بود. به هر حال اصلاحطلبان قطعا برای انتخابات شورای شهر با انرژی و توان بیشتری وارد میدان میشوند تا این ایستگاه را نیز با موفقیت پشت سر بگذارند.
اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفندماه شکست سختی خوردند. شکستی که اصلا آن را پیشبینی نمیکردند. به نظر شما علت شکست اصولگرایان چه بود؟
فاصله نگرفتن شفاف از دولتهای نهم و دهم با همه مشکلاتی که برای مردم و کشور فراهم کرده بودند تاییدی از سبک سلیقه اصولگرایان در نزد مردم شد تا شهروندان از اصولگرایان روی برگردانند.
و این نکته را برخی چهرههای شاخص جریان اصولگرایی مطرح کردهاند که اگر از پایداریها فاصله میگرفتند، میتوانستند شانسی برای پیروزی داشته باشند.
بله. پایداریها با رفتار و عملکرد خود در مجلس به مردم نشان دادند که مد نظرشان چیست. آنها لحنی خشن ومواضعی نامقبول در روابط اجتماعی وروابط بینالملل دارند. الان هم به نظرم خیلی از اصولگرایان از تندروها فاصله گرفتهاند و همانطور که شما گفتید در خیلی از مطالب هم اصولگرایان عقلانی و معتدل، این شکست را نقد میکنند و دلیل آن را پایداریها و دولتهای نهم و دهم معرفی میکنند.
اینطور اگر شرایط پیش برود، آیا جریان پایداری در آینده دچار انزوای سیاسی در کشور میشود؟
من فکر میکنم که حتما یک انزوایی در انتظار تندروها و پایداریهاست. و در مقابل جاذبه برای اصولگرایان میانهرو به مراتب بیشتر خواهد شد و یارگیری از درون خودشان بیشتر میشود.
به دولتهای نهم و دهم اشاره کردید و آنها را یکی از علل شکست اصولگرایان معرفی کردید. اما رییس دولت، این دولتهایی که باعث شکست اصولگرایان در انتخابات شدهاند، معتقد است که اصولگرایان اگر به او رجوع میکردند، در این انتخابات پیروز میشدند. نظر شما چیست؟
این یک خودبزرگ بینی است که آقای محمود احمدینژاد دارد. متاسفانه ایشان خود بزرگ بینی مدیریت جهانی داشت و این صحبتها نیز در ادامه همان پروژه است.
آیا محمود احمدینژاد نقش منجی اصولگرایان را دارد، یا دلیلی بر طرد شدن اصولگرایان است؟
من احمدینژاد را تخریب چی اصولگرایان میدانم.
آقای حاجی نظرتان در رابطه با آیتالله هاشمیرفسنجانی و نقش ایشان در انتخابات چیست؟
او مدیر، مدبر، برنامهریز، دلسوز و شیفته انقلاب است. ایشان در انتخابات هفتم اسفندماه بسیار کارآمد بود.
حالا که صحبت از چهرهها شد، نظرتان را در رابطه با چهرههایی که از آنها نام میبریم، بگویید.
حسن روحانی؟
رییسجمهوری که روز به روز به محبوبیتش اضافه میشود.
علیاکبر ناطقنوری؟
شخصیتی دلچسب دارد. ناطقنوری از وفاداران دلسوخته انقلاب است.
محمد رضا عارف؟
او دانشمند و مدیر است. عارف همچنین یار خاتمی است.
علی لاریحانی؟
مدیر خوبی که رو به اعتدال است. لاریجانی به نظرم دارای آینده قابل قبولی است.
محمدجواد ظریف؟
مرد خستگیناپذیر، کاربلد و با همه وجود وطن دوست و دوست داشتنی.