میزگرد بررسی «اندیشه طالقانی پیرامون ارتجاع مذهبی، استبداد دینی، شوراهای مردمی و قسط و عدالت» به مناسبت چهلمین سالگرد فقدان آیتالله سیدمحمود طالقانی در کانون توحید برگزار شد.
میزگرد بررسی «اندیشه طالقانی پیرامون ارتجاع مذهبی، استبداد دینی، شوراهای مردمی و قسط و عدالت» به مناسبت چهلمین سالگرد فقدان آیتالله سیدمحمود طالقانی در کانون توحید برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، عصر دیروز میزگردی به مناسبت چهلمین سال فقدان آیتالله طالقانی در کانون توحید تهران برگزار شد که سعید مدنی پژوهشگر حوزه اجتماعی، محمدمهدی جعفری قرآن پژوه، محمدتقی فاضل میبدی استاد حوزه، حسین رفیعی استاد بازنشسته دانشگاه تهران و احمد موثقی گیلانی عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران در آن سخن گفتند.
سعید مدنی در ابتدای این میزگرد طی سخنانی گفت: در میان متفکران نواندیش شاید هیچکس به اندازه دکتر شریعتی در تبیین ارتجاع مذهبی بحث نکرده و هیچکس به اندازه آیت الله طالقانی نسبت به آن تاکید و هشدار نداده است.
وی افزود: زمانی شیخ فضلالله نوری به ناظم الاسلام گفته بود تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ اگر در اینترنت به سایتهایی که خدمات منزل و تعمیرات و... ارائه میدهند مراجعه کنیم، میبینیم که بخشی هم به ارائه خدمات دینی اختصاص داده شده که در آنها آگهی خدمات فرائض دینی ارائه شده است.
این پژوهشگر حوزه اجتماعی در ادامه از حسین رفیعی پرسید اگر اینها ارتجاع مذهبی نیست پس چیست؟ چرا آیتالله طالقانی 40 سال قبل نگران قدرت گرفتن ارتجاع مذهبی بود و دائم در این زمینه هشدار میداد؟
حسین رفیعی استاد پیشین دانشگاه تهران گفت: ابتدا میخواهم اشاره ای کوتاه به شرایط خانوادگی آیتالله طالقانی داشته باشم که به بحث ما مربوط می شود. پدر ایشان آقا سیدابوالحسن بعد از 14 سال که از نجف برمیگردد با خودش یک تکنیک خدماتی هم میآورد و آن ساعتسازی است. در بیوگرافی ایشان هم موجود است که او هرگز از وجوهات شرعی استفاده نمیکرد و امرار معاشش با همان ساعت سازی بود.
وی افزود: نکته دوم از شرایط خانوادگی آیتالله طالقانی این است که پدر ایشان با عدهای از بزرگان آن زمان از جمله پدر آقای مهندس بازرگان یعنی حاج عباس قلی بازرگان محفلی علمی داشتند که در آن محفل با رهبران مذاهب کلیمی، مسیحی و بهایی بحث و احتجاج میکردند. این دو نمونه از شرایط خانوادگی آقای طالقانی را گفتم تا بدانید ایشان در چه خانوادهای بزرگ شده و از تربیت پدرش چه به ارث برده است. متاسفانه هیچگاه خاطرات آقای طالقانی به طور کامل ثبت و ضبط نشده و ایشان با مرگ زودرسی که داشتند ما را از بسیاری خاطرات خود محروم کردند.
این استاد سابق دانشگاه ادامه داد: آیتالله طالقانی در سال 1325 در مجله «آیین اسلام» نوشته است، «من خود سالها به مرحوم آیتالله حاج عبدالکریم حائری یزدی (بنیانگذار حوزه علمیه قم) نزدیک بودم و با اخلاق بزرگ این مرد آشنایی داشتم و میدیدم چگونه اطرافیان او را مختنق کردهاند. به نحوی که وقتی میخواست سخنی برخلاف میل این طفیلیها بگوید! با حال اضطرار به اطراف خود نگاه میکرد».
وی با اشاره به بخشی دیگر از اظهارات آیتالله طالقانی گفت: ایشان در جایی دیگر میگوید از آنجا که درس فلسفه و تفسیر منحرف کننده و کفرآمیز شمرده میشد، کمتر مدرس و طلبه ای جرات داشت که وارد این درس و بحث شود. ما به طور خصوصی در جلسات درس و تفسیر مرحوم شیخ محمدتقی اشراقی و حکمت و فلسفه میرزا خلیل کمرهای که هر دو از روشنفکران حوزه بودند، شرکت میکردیم.
رفیعی اظهار داشت: اشخاصی نظیر حاج علی حجتی کرمانی میگفتند، «ما جرات نمیکردیم با آقای طالقانی و مهندس بازرگان دیدار کنیم. بلکه به طور مخفیانه و بدون اطلاع دوستان حوزوی با آیت الله طالقانی رفت و آمد داشتیم. بعد از فوت آیتالله کاشانی روابطمان صمیمیتر شد. از جو حاکم بر حوزه به هیچ وجه راضی نبودیم، آقای سیدهادی خسروشاهی یک روزنامه میخریدند و آهسته زیر عبایشان میگذاشتند تا کسی متوجه نشود. مجبور بودیم با مسجد هدایت مخفیانه تماس داشته باشیم. اگر بزرگان قم میفهمیدند که با آقای طالقانی و مهندس بازرگان ارتباط داریم، ممکن بود زندگی کردن در حوزه برایمان دشوارتر شود.»
وی ادامه داد: خود آقای طالقانی در سال 1334که مقدمه ای بر «تنبیه الامه و تنزیه المله» نوشته، میگوید:« نظر اساسی اسلام از چشم خودی و بیگانه مستور ماند و آنچه در کتابها از آن بحث می شود تنها از نظر کلامی و کشاکش مذهبی است ولی از جنبه عملی، نظر و نقشه روشنی درست نمیتوان یافت. سخن از تنظیم قانون و نظام نامه یا به تعبیر دیگر مشروطیت پیش آمد. در اینجا بود که به اصطلاح مولف بزرگوار ملاکاظم خراسانی شعبه استبداد دینی به کارشکنی و اشکال تراشی از طریق دین برخاست. آنهایی که امروز مانند آغاز مشروطیت به آن بدبینند چه چیزی میخواهند؟ نه امروز جواب روشنی دارند و نه آن روز داشتهاند. از جهت ضعف تشخیص و جمود به تقلید هر قدیمی را دین میپندارند و هر جدیدی را مخالف با آن». در این ماجرا آقای طالقانی در موارد متعدد هشدار میدهد.
رفیعی اظهار کرد: از آنجا که وقت کم است میخواهم به گفت و گوی مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی با آیتالله سیستانی اشاره کنم که در سال 90 منتشر شد. مدیر محترم این روزنامه در آن گفت و گو مطرح کرده که ایران گرفتار خرافات است ولی آیت الله سیستانی در پاسخ میگویند «شما خودتان این وضع را به وجود آوردید. هی گفتید آقای بهاءالدینی این طور است آن طور است. هی کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را میدانم و اینجا هم که هستم کتابهای زیادی می خوانم. معتقدم شما خودتان کشور را به روزی انداختید که این گرفتاری ها پیش آمد.» مدیر روزنامه میپرسد؟ مداح ها؟ ایشان در پاسخ میگویند آنها هم کارهای شما این طور کرده است.
وی ادامه داد: مدیر روزنامه به آیت الله سیستانی میگوید: انتظار ما از شما این است که موضعگیری کرده و به ما کمک کنید. ایشان میگوید با اینکه این ها را میداند اما بنای دخالت در ایران را ندارد. این مهندسی شده و سرمهندس هم دارد و من نباید دخالت کنم. مدیرمسئول جمهوری اسلامی میگوید: منظورم این نیست که در مسائل حکومتی دخالت کنید ولی در امور اعتقادی اظهارنظر موثر بفرمایید. اعتقادات مردم در خطر است و برای حفظ دین و اعتقادات ورود شما لازم است.
مصادیق و معیارهای ارتجاع دینی از منظر آیت الله طالقانی چه بود؟
احمد موثقی گیلانی عضو هیات علمی دانشگاه تهران گفت: مرحوم طالقانی با تعبیرهایی نظیر خشک مقدس، مقدس مآبی، خوارج، قشری گری، جمود و تحجر به ارتجاع مذهبی ارجاع میدادند. ایشان قبل از انقلاب با نشر آثار سیدقطب مخالفت می کردند. در واقع ارتجاع مذهبی به معنای رجعت به گذشته و مخالفت با تغییرات و ایدههای جدید است. ما در جریان اسلام گرایی دو شاخه اصلی داریم که متاسفانه درست مطرح نشده، همچنین تفاوتهای بنیادین آنها درست مطرح نشده است. از این رو، در مصاحبهای مطرح کردم که اسلام طالقانی در برابر اسلام طالبانی قرار دارد.
موثقی ادامه داد: ما دو شاخه در اسلام گرایی و اصلاح دینی داریم. یک شاخه که در قرن 18 با محمدبن عبدالوهاب شروع میشود یا همان وهابیت؛ و سرشاخه بنیادگرایی و سلفی گری است و بعد جلوتر که میآید با رشیدرضا مودودی و سیدقطب تئوریزه میشود که جلوه های جدید آن یعنی داعش، الشباب و طالبان را میبینیم. اما شاخه دوم شاخه نوگرای دین است که طرفداران آن اصلاحطلب دینی بودند. در واقع اسلام و حتی خدای طالقانی با اسلام و خدای طالبانی فرق اساسی دارد.
وی افزود: نوگرایی دینی سلسلهای است که مشخصا در قرن 19 با سیدجمال اسدآبادی و عبده و... شروع میشود و در تفکر متفکران شیعی ایرانی نظیر شریعتی، طالقانی و بازرگان و مطهری ادامه پیدا می کند. مخالفت آیتالله طالقانی با سید قطب از منظر موضع گیریهای سیدقطب در رابطه با جمال عبدالناصر بود. متاسفانه رویکرد نوگرایی دینی سیدجمال تا طالقانی در اکثر کشورهای اسلامی کور شده است. برداشت من این است که معیارهای ارتجاع مذهبی با شهادت آیتالله مطهری و درگذشت آیتالله طالقانی تقویت شد. زیرا مرحوم مطهری صراحتا با افکار سیدقطب برخورد میکرد. اما بعد از رفتن این بزرگان ترجمه آثار سیدقطب گسترش پیدا کرد و تبدیل به گفتمانی غالب شد. معیارهای این نوع نگرش ضدیت با فلسفه، عقل، فکر، تخصص، تقسیم کار، نقد و هرگونه نوآوری است. ضدیت با تساهل و تسامل و چسبیدن به فرعیات به جای مسائل اصلی است. همچنین نگرش حذفی، به این شکل که قطاری راه میافتد و افراد را حذف میکند در افکار گسترش یافته سیدقطب دیده میشود.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران گفت: بنابراین معیارهای جریان ارتجاع مذهبی با غلظت افکار سیدقطب در ایران ریشههای مشترکی با سلفی گری در کشورهای خاورمیانه پیدا میکند. ضدیت با مدرنیته و دنیای غرب یکی دیگر از نشانه های افکار سیدقطب است.
چهل سال پس از طالقانی وضعیت ارتجاع مذهبی چگونه است؟
فاضل میبدی گفت: پیش از پاسخ به این سوال می خواهم درباره استبداد دینی صحبتی داشته باشم. مرحوم کواکبی کتابی نوشته تحت عنوان«طبایع الاستبداد» و تقسیم بندی استبداد به دو استبداد سیاسی و دینی از آن مرحوم برجای مانده است. مرحوم آیت الله طالقانی این واژه را وام گرفته و روی آن مفصل بحث کرده است. ایشان حدود 70 سال پیش کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» مرحوم نائینی را زنده کرد. زیرا آن تنها کتابی بود که از پایگاه دینی در دفاع از مشروطیت و علیه حکومت مطلقه نوشته شده بود. آیت الله طالقانی مقدمه ای بسیار زیبا برای آن کتاب نوشت. فکر میکنم تمام دیدگاههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی مرحوم آیتالله طالقانی در مقدمه آن کتاب گفته شده است.
وی افزود: آیتالله طالقانی در آن مقدمه استبداد دینی را در قالب سه مسأله ی «نتایج و آثار استبداد دینی»، «عوامل به وجودآورنده آن» و «راههای چگونگی از بین بردن آن» مطرح کرده است. این سه مساله بسیار اساسی و مهمی است که مرحوم آیتالله طالقانی به آنها میپردازد. مرحوم کواکبی میگوید، «نویسندگان اروپایی که دوره استبداد مذهبی را طی کرده بودند(قرون وسطا و حاکمیت کلیسا) بر این باورند که استبداد سیاسی از استبداد دینی برمیخیزد و گروهی اندک از آنها میگویند اگر استبداد دینی مولد استبداد سیاسی نباشد دست کم با هم برادر و همسر بوده و به هم نیازمند میباشند و هر کدام را در خوار گرداندن مردم یاری میرسانند زیرا اولی بر دلها و دومی بر پیکرها حکومت میکند».
فاضل میبدی در ادامه گفت: از نظر مرحوم آیتالله طالقانی بارزترین اثر شوم استبداد دینی در سه چیز است. نخست اینکه اموال و سرمایه های عمومی را برای تامین قدرت و پیشرفت شهوات فردی و جمعی مصرف میکند و دست به دست کسان خود میگرداند و به مردم بخور و نمیر میدهد آنهم در برابر هزاران ستایش و کرنش. دوم، دین را با امیال و هوس های خود تطبیق مینمایند و چیزی به نام دین در دین داخل میسازند و مردم را از اصول و مبانی دین که معارض با قدرتهای بی حد است منصرف میسازد. سومین چیزی که نتیجه شوم استبداد دینی است این است که عقول و افکار را تحت فشار میگذارد و از بروز و رشد استعدادها و بیداری مردم جلوگیری میکند.
چرا آیت الله طالقانی که خود مرد دینی بودند این گونه نسبت به استبداد دینی هشدار می دادند؟
میبدی در پاسخ به این سوال گفت: مرحوم آیتالله طالقانی سال ها در حوزه ها زندگی کرده و افکار پاره ای از متولیان دین را به خوبی میشناخته است. استبداد رای یک نوع تفکری است که در اندیشه برخی متولیان دین در مسائل سیاسی و اجتماعی مردم وجود دارد. مرحوم آیت الله طالقانی این مسأله را پیش بینی می کرد زیرا ایشان فردی با ذکاوت و با هوش بالا بودند و میدانستند که این تفکر که در مسائل شخصی میگوید هر چه من گفتم، اگر در مسائل سیاسی هم چنین بگوید، بسیار خطرناک است و ایشان احتمال چنین مسألهای را میدادند.
سیدمحمدمهدی جعفری قرآن پژوه نیز در این مراسم گفت: به مناسبت چهلمین سال فقدان آیت الله طالقانی، همایشی علمی پژوهشی درباره دیدگاههای ایشان در آبان ماه امسال در کتابخانه ملی ایران برگزار خواهد شد. شاید آنجا بتوان مقداری از اندیشههای ایشان را با مقالات علمی ارائه کرد. مصاحبه آیتالله طالقانی در 20 اسفند 57 در شرایطی انجام شد که مخالفان حجاب تظاهراتی در خیابان برگزار کرده بودند و امام خمینی به آیت الله طالقانی پیام دادند که این مسأله را حل کند.
وی افزود: بنده در آن مقطع با ایشان مصاحبه کردم و آیت الله طالقانی در آن مصاحبه بحث مفصلی درباره تاریخچه حجاب در ایران، الجزایر و سایر نقاط کردند و در پایان گفتند که حجاب به هیچ وجه اجباری نیست. چندی بعد در یک مراسم در 4خرداد 1358، آیت الله طالقانی را کاندیدای ریاست جمهوری کردند. ایشان در پاسخ به سوال آقای احمد جلالی در برنامه «قرآن در صحنه» که از آیتالله طالقانی پرسیدند موضعاش درباره این کاندیداتوری چیست؟اول به شوخی گفتند از پریشب تا حالا از خوشحالی نمی دانستم چه کنم! اما بعد خیلی عصبانی شدند و با ناراحتی گفتند بروید دنبال کارتان این حرفها به چه درد میخورد؟ ما باید برگردیم به همان محراب و منبر خودمان. کار ما هدایت است و نظارت و کار را باید به متخصصین و کارشناسان سپرد. ریاست جمهوری یک مساله تخصصی است و کسی باید این کار را انجام دهد که قدرت اداره جامعه و خدمت به آن را داشته باشد.